جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

شوک ...

 

 

 

 

 ... I'm shocked  

 

 

 

نظرات 89 + ارسال نظر
الهه شنبه 11 دی 1389 ساعت 11:24 http://khooneyedel.blogsky.com/

من دقیقا همین شکلی ام الان کیامهر!!!!

مامانگار شنبه 11 دی 1389 ساعت 11:28

شوک..؟؟؟!!!!....
واسه چی ؟؟؟!!!!....
مگه شما دونت آندرس تند..؟؟!!...
مگه باشما مشورت نشده بود...مشاوراعظم ؟؟؟!!!!!!!!!

هیشکی! شنبه 11 دی 1389 ساعت 11:32 http://http://hishkii.blogsky.com

همه مون I'm shocked

کیامهر شنبه 11 دی 1389 ساعت 11:40

به خدا منم بی خبر بودم
نمی دونم چی شده
اصلا حال کار کردن ندارم

هیشکی! شنبه 11 دی 1389 ساعت 11:55 http://http://hishkii.blogsky.com

تو رو خدا بپرس چشهههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اقدس خانوم شنبه 11 دی 1389 ساعت 12:07 http://aghdaskhanoom.blogsky.com/

راستش تازه پست قبل رو خوندم و باید کلی خوشم میومد ازش اما ... با این به قول شما شوک حالمونو رو هم بدتر کرد

مومو شنبه 11 دی 1389 ساعت 12:13 http://mo-mo.blogsky.com

برای چی شوک شدین؟

و حال کار کردن هم ندارین! تا همین دیشب که همه چی خوب بود... خدا بد نده!

پست قبلی الان خوندم جالب بود.
کیامهر وب گپ رفت شما نظری نداری؟

فلوت زن شنبه 11 دی 1389 ساعت 12:14 http://flutezan.blogfa.com/

سلام کیامهر !
منم مثل تو شدیداً شوکه شدم و بخدا بغض کردم و هنوزم این بغض گلومو فشار می ده !!! نزار کیامهر ! نزار که برای همیشه برن ! بیا به نمایندگی از بچه های بلاگستان ازشون خواهش کن بمونن !!!

فرشته شنبه 11 دی 1389 ساعت 12:15 http://surusha.blogfa.com

چه ضد حالی بود بعد از پست قبلیت...

مومو شنبه 11 دی 1389 ساعت 12:19 http://mo-mo.blogsky.com

وای ...الان فهمیدم چرا شوک!
چرا آخه!!!!
شما یه چیزی بهش بگین...بد جوری دپرس بود انگار این روزااا

بابای آرتاخان شنبه 11 دی 1389 ساعت 12:19 http://artakhan.blogfa.com

به نظرم اصلا عجیب نیست . . .

نقطه شنبه 11 دی 1389 ساعت 12:29

چرا آخه دارن میرن ؟

سحر شنبه 11 دی 1389 ساعت 12:29 http://saharstar1.blogfa.com

من حق میدم...منم جای شما بودممیشدم...
البته خدا نیاره اون روزو؟!

عاطی شنبه 11 دی 1389 ساعت 12:33 http://parvaze67.blogfa.com

بابا ما انقدر دیگه تحمل نداریم . چندتا آخه ؟ چرا آخه ؟
توروخدا نذار کیامهر . بهش بگو مگه همین دیروز نبود که بابا محمود مارو به دست شماها سپرد ، اینجوری امانت داری میکنه ؟
مغزم داره میپکه :'(:O

مامانگار شنبه 11 دی 1389 ساعت 12:44

...بابای آرتاخان..فکرکنم شما چیزایی میدونی که ما نمیدونیم...
....میشه مارو هم کمی روشن کنید...ممنون میشیم...

پانی شنبه 11 دی 1389 ساعت 12:50 http://rashno68.blogfa.com

آناهیتا شنبه 11 دی 1389 ساعت 12:58 http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

میشه ازشون خواهش کنید نرن
این دنیا بی محسن باقرلو معنی نداره

خواهش می کنم یه کاری بکنین

راونا شنبه 11 دی 1389 ساعت 13:08 http://www.ravenna.blogfa.com

سهبا شنبه 11 دی 1389 ساعت 13:10 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

me too !!!

ما(ریحانه) شنبه 11 دی 1389 ساعت 13:11 http://ghahvespreso.persianblog.ir

سلام.. همه رفتن.. چه خبره که ما بی خبریم؟
شما نری یه وقت!!!!

وانیا شنبه 11 دی 1389 ساعت 13:13 http://vaniya1859.persianblog.ir

ای بابا چه خبره اینجا وحید رفت محسن هم رفت حتما هم بعدی شمایید چی شده چرا همه چپه شدن
کیامهر تو یه چیزی بگو دیگه

منم شوکه شدم تازه فهمیدم چرا شما شوکه شدی.چرا خداحافظی کرد؟

ایران دخت شنبه 11 دی 1389 ساعت 13:33 http://iran2kht.persianblog.ir

جدن چرا کرگدن رفته؟ چیزی شده؟؟؟
من صبح وبلاگشو دیدم. اتفاقی افتاده؟؟؟
ضمنا بابای آرتا خان مثل اینکه شما می دونی چی شده نه؟؟؟

هاله بانو شنبه 11 دی 1389 ساعت 13:48 http://halehsadeghi.persianblog.ir

یکی دهن این بیچاره رو ببنده
هلاک شد این بدبخت
ولی واقعا بارها شده من خودم چیزی رو دیدم یا شنیدم که علاوه بر یه دهن باز دو تا شاخ خوشگل جینگلی و نانازی هم رو سرم سبز شده

نیما شنبه 11 دی 1389 ساعت 13:50 http://www.arezuhaye-aghaghi.blogsky.com

سلام آقا کیامهر !

باورت میشه دلم نمیاد واسش کامنت بذارم ! خوش ندارم تویه رفتنش کامنت بذارم ! نمیتونم تصور کنم کسی که ده سال داره اینجا مینویسه و بهش وابسته شده یه روز پاشه و بگه من رفتم ! شما هم دمتون گرم که حال دادید و خوندید !

شاید افکارمو جمع کردم یه کامنت درست و حسابی واسش بنویسم ! تا اون موقع ، علی الحساب از اینجا بهش میگم که مرد حسابی آخه تو دیگه چرا ؟

عاطفه شنبه 11 دی 1389 ساعت 13:52 http://hayatedustan.blogfa.com/

نمیدونم چی بگم کیامهر!!

کیامهر شنبه 11 دی 1389 ساعت 13:53

بچه ها به قران قسم منم مثل شما بی خبرم
وگرنه اسکل بودم شب خداحافظی رفیقم پست طنز بنو.یسم ؟
مامانگار به خدا من نمی دونم چش شده
ازش پرسیدم میگه حالش خوبه
هیچ مشکلی هم نداره
ولی نمی دونم چرا اینکارو کرد
منم عین خودتون نشستم دارم نگاه می کنم ببینم چی به چیه

م . ح . م . د شنبه 11 دی 1389 ساعت 13:54

بابابزرگ ، اون موقع که بهت زنگ زدم اینجا رو نخونده بودم ... کاش بیاد اون پستو حذف کنه

کیامهر شنبه 11 دی 1389 ساعت 13:54

نیما منم نمی دونم چی بگم
هرچی فکر می کنم نمیدونم چه کامنتی بذارم
دستم به کار نمیره

نیما شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:02 http://www.arezuhaye-aghaghi.blogsky.com

کیامهر خان عزیز ! اگه برنگرده باس منتظر باشه که خیلیا ببندنو برند !

عاطی شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:03 http://parvaze67.blogfa.com

آقا کیامهر . کاری میشه کرد که منصرف شه ؟ آخه چرا انقدر یهو ؟
یه ریز بین وب شماو کرگدن میچرخم شاید بخونم که شوخی بود . یا یه حرفی یه دلیلی حداقل .

پرند شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:04 http://ghalamesabz2.wordpress.com

نمی دونم چی بگم...
امیدوارم از روی احساسات باشه و زود پشیمون شه و برگرده...
اون جمله ی کامنت قبلیمو هم تکرار می‌کنم که امیدوارم روزی نرسه که زبونم لال تو هم یه پست خداحافظی بچسبونی تنگ سینه‌ی این‌جا!
من از الآن زنجه‌مویه‌هامو می‌کنم چون احتمالاً اون روز توان نوشتن نخواهم داشت!

هیشکی! شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:06 http://http://hishkii.blogsky.com

منم پست خدا حــــــــــــــــــــــــــــــــافظی رو نوشتم..

هیشکی! شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:07 http://http://hishkii.blogsky.com

بلاگستان بدون خداش یعنی هیچ یعنی پوچ

سپیده شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:09 http://setaresepideashk.persianblog.ir

احساست رو درک میکنم کیا ... اما باید متوجه باشی که تو نزدیکتر از همه به محسنی و باید بتونی با منطق متقاعدش کنی که اگه واقعا هم قصدش رفتن ٍ ... بچه ها رو متقاعد کنه و دلیل رفتن اش رو تفهیم ... نمیشه با یه تصمیم بچه ها رو در سردرگمی رها کرد خوندن کامنتها نشون میده که چقدر دوستان شوکه شدن ازاین مسئله و همچنین خود تو ... من فکر میکردم خیلی بهم نزدیکترید ...

مهرپویا شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:19 http://mehredel.persianblog.ir

میخواد بره یا نازه؟؟!!

یحتمل همون یا نازه

عاطی شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:23 http://parvaze67.blogfa.com

با حرف سپیده موافقم صددرصد . حداقل برامون بگه چرا ؟
با نیمام موافقم که با رفتنش باید منتظر رفتن خیلیا باشیم . اولیش هیشکی .

والا من صبح پست قبلی رو خوندم الان اومدم کامنت بذارم بعد یه دفعه ای با این صحنه مواجه شدم منم خیلی شوکه شدم باور کن!!!

بازیگوش شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:26 http://bazigooshi7.persianblog.ir

من تازه بعد مدت ها خوندن خاموش خواننده روشنش شده بودم...وای کاش حداقل رفتنشون واسه خاطر اون حرف و حدیثای مزخرف نباشه...
اقا کیا شما یه چیزی بهش بگووو...این همه دوست این دونیای به این قشنگی همش که اونطوری نیس...

کیامهر شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:26

سپیده جان یه چیزایی حریم شخصی آدمه
به خدا من اصلا دلم نمیاد برم ازش بپرسم
یا دو کلمه حرف بزنم باهاش
اصلا نمی دونم چی بگم
صبح زنگ زدم بهش
گفتم محسن اصلا دیگه ننویس
هیچ وقت
ولی این پست رو بردار تا ما دلمون خوش باشه یه روز دوباره میای و می نویسی
اصلا شاید دل خودت تنگ شد
ولی حرفمو گوش نکرد
چی بگم بهش
کاش الان تو شرکت نبودم میشد یه دل سیر گریه کنم
خدا لعنتت کنه محسن

هاله بانو شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:27 http://halehsadeghi.persianblog.ir

وقتی می گم من تو خواب زمستونی هستم همینه دیگه
تازه الان فهمیدم چی به چیه؟ فقط هنوز نفهمیدم چرا می خواد بره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بعد من الان دهنم دو برابر این آقاهه باز مونده نمی دونم چی کار باید بکنم اصلا چی بگم
امیدوارم تا چند لحظه دیگه بیاد و بگه این دروغ سال نو بوده و از این حرفهای مسخره
فقط تو رو خدا کرگدن همین و بیا بگو من امروز به اندازه کافی قاطی هستم

بازیگوش شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:27 http://bazigooshi7.persianblog.ir

چقد امروز به ژست ژایین خندیدم و لذت بردمممم از اینهمه نشاط و قلم شیرین!وخ نکردم کامنت بذارم اما حالا که اومدم اینجوری...

مثلا اومده بودم بگم عکسارو گذاشتم!!
اما همچین جو غمگینه که فکر نکنم بشه با چاردونه برف بهترش کرد

هاله بانو شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:36 http://halehsadeghi.persianblog.ir

بابا تو رو خدا یکی بیاد منو توجیح کنه خوب
به خدا امروز حالم خوش نیست چرا همه چیز باید امروز اتفاق بیفته

آناهیتا شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:41 http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

شما یه وقت نرین
تو رو خدا
بلاگستان داره داغون میشه
همه چی قاطی شده
خواهش می کنم شما که بهشون نزدیکین یه کاری بکنین

فاطمه شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:55 http://999f111a.blogfa.com

سلامممممممم
ای بابااااااااااااااااااااااا

عاطی شنبه 11 دی 1389 ساعت 14:58 http://parvaze67.blogfa.com

خوبه باز این سرماخوردگی بهونه ی خوبی برای چشمای خیس و دماغ پف کردمه . اون از تولد دیروز و خداحافظی بابا ، اینم از رفتن یهویی جانشینش .
خیلی دلم گرفته ، گریه ام دیگه آرومم نمیکنه . مرسی کیامهر جان . قول بده تو اینکارو باما نکنی .

فائقه شنبه 11 دی 1389 ساعت 15:12 http://www.littlebaby.blogfa.com

سلام
چرا همه دارن خداحافظی می کنن اونم با هم؟
برای من یکی که سواله شدید

ف@طمه شنبه 11 دی 1389 ساعت 15:15 http://zarafekocholo.blogfa.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد