جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

شغل هایی که دوستشان ندارم

  

همه ما در طول دوران زندگی مان شغل هایی را تجربه می کنیم . 

بعضی ها شغلشان را دوست دارند  

و برخی نه 

همه ما در بچگی یا در بزرگسالی آرزوی شغل هایی را داریم  

اما تا حالا به شغل هایی فکر کردید که از اونا بدتون میاد ؟ 

فکر کردید چه شغل هایی تو دنیا هست  

که تصور یک لحظه تو اون شغل بودن هم برای شما سخته ؟

  

 

 

 

 

 

۱- پزشکی و شاخه هایش : 

 

بچه که بودیم وقتی از ما می پرسیدند می خواهید چه کاره بشید می گفتیم: دکتر 

اما خداییش این دکتر بودن خیلی کار سختیه 

 

فکرش رو بکنید توی بیمارستان یا مطب نشستید که یکهو یه مریض براتون میارن که شکمش پاره شده و دل و روده اش ریخته بیرون  

یا یه بچه دو ساله که انگشتش مونده لای در و داره عربده میزنه   

خداییش خیلی دل دارن این دکترها ...  

با عرض معذرت از دندانپزشک فهیم فکر کنید دندونپزشک هستین 

یارو با دندونای کبره بسته و بوی گند سیر و سیگار دهنش رو اندازه ... جلوی شما باز میکنه 

و باید یه آمپول اندازه شاخ گاو بکنید تو لثه اش 

تازه هر ۵ دقیقه اون دیمبول مکنده رو باید تو دهنش بچرخونید تا تف و خون رو هورت بکشه  

 

خدا ایشالا به همشون عمر با عزت بده و پولی که در میارن نوش جونشون 

من یک ثانیه نمی تونم خودم رو تو همچین شغلی تصور کنم  

هر چند پوشیدن اون روپوش سفید و به گردن انداختن اون گوشی ها 

و اینکه آدمو آقای دکتر صدا کنن خیلی حس خوبیه ...  

 


۲- جناب مرده شور : 

 

بالاخره یکروزی همه ما گذرمان پیش ایشان می افتد  

اما انصافا کار سختی داره این جناب مرده شور 

فکرش را بکنید یک آدم مرده 

یک آدمی که جان ندارد توی تنش  

لخت و عور افتاده روی یک تکه سنگ و قرار است شما زحمت شستنش را بکشید 

قرار است همه تنش را دست بکشید و تر و تمیز کنید و ایشان هم هیچ همکاری نمی کند 

تازه این مشتری خوب شماست  

فکر کنید باقی مانده یک آدم تصادفی را که له و لورده شده است  

می آورند پیش شما که کفنش کنید 

یا یک جنازه که تنش سوخته  

یا یک نوزاد که جان داده است . 

اینها شوخی نیست به خدا 

یک عده آدم توی همین قبرستان های خودمان هر روز دارند این کارها را می کنند . 

خدا خیرشان بدهد 

خیلی کارشان سخت است ... 

 

 


۳- خبر مرگ بده : 

 

والا من نمی دونم اسم این شغل چیه ولی بالاخره این هم یک شغل است دیگر 

مثلا زمان جنگ وقتی یک جوانی شهید می شده 

یکنفر باید می رفته و این خبر را به خانواده این شهید می داده است بالاخره 

فکرش را بکنید در خانه را می زنید و یک مادر با هزار شوق و ذوق در را باز می کند 

شما را که می بیند با خوشحالی می پرسد : از بچه جانم نامه آوردید ؟ 

و بعد شما باید به او خبر شهید شدن بچه جانش را بدهید . 

خیلی دل می خواهد انصافا ... 

 


۴- داور فوتبال : 

 

خدایی آدم  جلوی صد هزار نفر توی استادیوم و صدها هزار نفر که از تلوزیون نگاهت می کنند با شورت بدود و سوت بزند و حتی یک شوت به توپ نزند ؟ 

تا یک خطا می گیری خواهر و مادرت را بیاورند جلوی چشمت همچی همگی یکصدا  

و از اول بازی تا آخرش داد بزنند : شیر سماور - اونجای داور 

خب برادر من این هم شد شغل قربون شکلت ؟ 

حالا اگر دوزار پول میذاشتن کف دستت  

که به این همه فحش ناموسی و اعصاب خوردی بیارزد یه چیزی 

همه اینها واسه چندرغاز ؟ 

خدا به شما انصافا صبر که نه 

عقل بدهد با این شغل شریف ...   

 قابل توجه دنیز  

 


۵- اعتراف گیر :    

بنده خدا را چشم بسته می آورند و مثل گونی سیب زمینی پرتش می کنند جلوی پای تو 

همین که چشم بند را بر می دارد یک کشیده می زنی بیخ گوشش 

حرف بزن  

چی بگم آقا ؟ منو اشتباه گرفتین 

حرف بزن. حرف مفت نزن 

بعد هم احتمالا دو سه تا کشیده نر و ماده و سه چار تا فیلیپینی و بعد هم میریم سراغ منوی شکنجه مون که با ناخون کشیدن و آویزون کردن برعکس و بستن وزنه به اونجای بدبخت و غرق مصنوعی و ... 

 

البته خدا خیرشون بده  

دارن یه جورایی برای این مملکت زحمت می کشن پدر آمرزیده ها 

ولی آخه مرد مومن تو روت میشه آخر ماه بری حقوق بگیری و با اون پول برای زن و بچه ات نون بخری ؟حالا به فرضم که روت شد اون دنیا چطور می خوای جواب بدی ؟ 

 


۶- تخلیه چاه : 

 

خدایی کار پر زحمتیه ولی من اصلا نمی تونم تصور کنم که نون زن و بچه ام رو باید از تو چاه توالت مردم در بیارم . 

 یعنی شب به شب بشینم رو به ماه و ستاره ها دست به دعا بردارم که : 

خدایا ! یه کاری کن امشب چاه توالت عباس آقا اینا بگیره و این چیز میز قشنگا گیر کنه تو چاه تا من فردا برم سر کار و چار تا تلمبه بزنم و کله پمپ رو فرو کنم اون وسط تا یه قرون دو زار گیرم بیاد .  

خدا خیرشون بده ولی من از همچین کاری متنفرم .

 


۷- قوادی : 

 

بنده خدا خانومه رفته جون کنده زحمت کشیده و به هزار دلیل خودش رو فروخته به یه آدم کثافت تا یه قرون پول بذارن کف دستش 

بعد تو مردک سیبیلوی کثافت میای ازش کمیسیون می گیری ؟ 

خاک بر اون سرت کنن 

اسم تو رو میشه گذاشت مرد ؟ 

به تو میشه گفت انسان ؟ 

حیوون  

خداییش این شغله که تو داری ؟ 

زور و زحمت و درد و اذیتش رو کسی دیگه کشیده پولش رو  تو بگیری آخه ؟  

خاک تو سر ...ا کش

 


 ۸- گریه درآر : 

 

طرف میره ضجه می زنه و گریه مردم رو در میاره بعد اسم خودش رو میذاره مداح 

خب چه عیبی داره ؟

تو یه عقیده ای داری  

یه عشقی داری 

و عقیده شما هم قابل احترامه 

اما تو داری از این راه پول در میاری 

اینجا قضیه بودار میشه 

وقتی شبی چند میلیون بگیری واسه اینکه گریه آدما رو در بیاری 

وقتی دیگه از چهره و قیافه ات معلومه به این شعرایی که می خونی اعتقاد نداری 

دیگه این اسمش مداحی نیست داداش 

گریه درآریه 

این نوندونیه توئه 

این شغله توئه 

نه عشق تو 

تو داری از عشق و اعتقادات یک عده آدم استفاده می کنی که واسه خودت خونه و ماشین بخری 

  

تصور اینکه برای درآوردن گریه آدمها چند میلیون پول بگیرم  

وحشتناکه برام ... 

 


 ۹- آزمایشگاه تشخیص  اعتیاد : 

 

فکر کن هر روز با یه مشت آدم روبرو هستی که خیلی خندان و خوشحال زحمت می کشند و با یک لیوان ..اش تشریف می آورند خدمت شما و شما هم زحمت می کشید همه این لیوانها را میچینید توی سینی همچی با نظم و ترتیب و بعد چار تا طعم دهنده میریزین تو لیوانها و قشنگ هم میزنید .

اگر قرمز شد یارو عمل دارد اگر نشد یارو  عمل ندارد . 

اینها البته من باب شوخی بود و کسی منکر زحمت این عزیزان نیست 

اما تصور اینکه این شغل من باشد هم عذاب آور است و هم چندش آور بیشتر ... 

 


 ۱۰- پلیس راهنمایی رانندگی :  

 

به خدا قسم هر کدام را اشتباه کرده باشم این یکی را دیگر مطمئنم .  

چون دو سال توی خیابانهای کرج قبض به دست از خجالت امت شهید پرور درآمده ام

صبح تا شب توی خیابان توی این دود و دم بدون استراحت بدون تعطیلی بدون مرخصی 

فحش خواهر مادر جریمه شونده و نشونده 

احتمال کشته شدن توسط موافقین و مخالفین نظام 

راضی کردن دو نفر که تصادف کرده اند  

چه طرف را ۱۰۰۰ تومن جریمه کنی چه ۱۰۰۰۰۰ تومن ته دلش تو و جد و آبادت را لعنت می کند  

توی سرمای زمستان و برف و باران 

توی گرمای تابستان و آفتاب داغ 

این بندگان خدا باید راست راست توی خیابان بچرخند .

زندگی نداری 

آرامش نداری 

به همه بدبینی 

خلاف می بینی دیوانه می شوی 

دوست داری سبزی فروش محله تان را هم جریمه کنی ...

 

پلیسهای راهنمایی و رانندگی خیلی بدبختند به خدا 

مخصوصا سرباز های وظیفه 

تو را به خدا فحششان ندهید ... 

خیلی کار سختی دارند . 

 


 پی کرگدن نوشت :   

امروز( یکشنبه ۱۱/۱۰/۸۹ ) بعد از چند سال
اولین روزی بود که وختی از شرکت رسیدم خونه
کامپیوترو روشن نکردم ! ...
باورت میشه ؟
رفتم گرفتم خوابیدم ...
الان یهو از خواب پریدم
مث این معتادایی که وخت تزریقشون رسیده باشه ...
یا رمانتیک ترش مث مادرایی که نصفه شب
به هوای شیر دادن نوزادشون از خواب میپپرن ...  

 

نظرات 127 + ارسال نظر
آلن دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 09:31

اووووووووووول

آلن دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 09:35

من از اون شغلی بدم میاد ، که یارو توی آینه به معامله های آدما نگاه می کنه ، که مطمئن بشه طرف لیوانشو خودش پر می کنه یا نه.
یه جورایی به مورد 9 مرتبطه البته.

من کلا از معامله بدم میاد
بنگاه معاملات ملکی هم همینطور

آفتاب پرست دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 09:36 http://www.aftabparast.blogsky.com

دووووووووووووووووووووووووووووم

اینشغل هایی که گفتید رو منم دوس ندارم

من از دبیری هم بدم میاد اونم تو ایران!!!!!

راستی به ما هم سر بزنید بد نیست ها

منتظریم

من اتفاقا دبیری رو خیلی دوست دارم

میکائیل دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 09:39 http://sizdahname.wordpress.com

خدائیش راست میگی کیا ....
عجب شغل هائی داریم فکرشو نکرده بودم .....
2 3 تا موردو خوب اومدی ....

جان من ؟
سر چهار راه وایمیسادی ؟؟
کدوم چهار راه ؟؟؟
به به
برادر آلن ...
ازین ورا با اون ورا ....

به جان تو
عرضم به حضورت
چهار راه مصباح
چهارراه دانشکده
سه راه نهضت
میدون کرج
میدون امام حسین
میدون حافظ
پل فردیس

اینا چند تا از محل های پست دادن من بود
امیدوارم جریمه ات نکرده باشم

آفتاب پرست دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 09:58 http://www.aftabparast.blogsky.com

ما هم کردن نوشت داریم اما با تاخیر
آخه امتحان مقاومت مصالح داریم نمیرسیم بیایم نت!!!
راستی من می دونم چرا بچه بودم دوست داشتم راننده ماشین آشغالی شم؟!!!!!!!!!!!!!

بچه بودید دیگه

الهه دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:12 http://khooneyedel.blogsky.com/

خییییییییلی خوب بود
صبح منو قشنگ کردی...تصور چندتا شغل چندش و بعد هم مشاغل ناموسی و اینا بسی زیبا کرد این صبح دل انگیز زمستونی رو
اون چند تا مورد که فحش لازم بودن که خب خودت زحمتش رو کشیدی...اون مشاغل سخت مثل دکتر و مرده شور هم که خدا خیرشون بده و نونشون حلالشون باشه...همیشه ی خدا دلم واسه مامورای راهنمایی رانندگی سوخته...

خدا رو شکر که خوشت اومد
الان که دارم اینو می نویسم ساعت ۱۲ شبه
امیدوارم روزت واقعا قشنگ شده باشه

هیشکی! دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:13 http://http://hishkii.blogsky.com

سلام..
خدا نکنه کسی این شغلا رو داشته باشه.. بمیرم براشون طفلیا.. اما خب یکی بالاخره باید این کارا رو بکنه یا نه ؟

شما چرا انقد از جونت مایه میذاری خواهر ؟
خدا نکنه
شوخی کردیم والله
خودتو ناراحت نکن واسه هیچ و پوچ

مکتوب دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:15 http://maktooob.persianblog.ir

من از ویزیتوری متنفرم .
حتی شاید سپور شهرداری بودن رو بتونم تحمل کنم اما ویزیتوری رو نه ! دوره دانشجویی یه بارطرفش رفتیم .
حس بدی داشتم . خیلی بد .
کیا جان من نپرسیدم : شماره بدم زنگ میزنی ؟؟؟؟

منم بدم میاد از ویزیتوری
سیریش جماعتی هستن این ویزیتورها
مورد دوم هم که خودت بهتر میدونی

روشنک دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:17 http://hasti727.blogfa.com

سلام کیا جان
خوبی ؟؟؟
کرگدن برا محسن! تو کامنت هاش نامه نوشته برو بخون

خوندم روشنک

الهه دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:17 http://khooneyedel.blogsky.com/

پی کرگدن نوشت هم......
دیشب خوندم این کامنت رو......تا بخواد عادت کنه خیییییلی طول میکشه...امیدوارم قبل از اینکه عادت کنه برگرده....

منم امیدوارم

اهه اهه!!این سرفه بود!!!
خوب برادر من همه چی درست!!!
اما این چهارمیه رو لطفا بین شغلای خوب بزار!!!
تجدید نظر کن!!!
آقا چرا حسودی میکنی!؟؟
در ضمن سعید جون مهندس عمرانه!!
به خاطر پولش سعید جون داوری نمیکنه به خاطر علاقه اشه!!!

سعید جون بهتره بره سراغ مهندسیش
باور کن به فحش خوردنش نمی ارزه

ترنج دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:17 http://toranj62.persianblog.ir/

من فک مکیکنم ادم اگگه توی هر شغلی علاقه داشته باشه دیگه اون شغل سخت نیست چند وقت ژیش یگک مرده شور را اورده بود تلویزیون اونقدر با عشق از شستن مرده ها حرف میزد که انگار داره مثلا گل میفروشه یا نمیدونم یک کار خیلی رمانتیک انجام میده ...من گکه چشمام گرد شده بود که مثلا چه لذتی داره
اما یکی از شغلهای سخت عاشق کردنه یادروغی را به صورت راست گفتن اینها هم شغلهای سختیه به خدا

کاملا موافقم
آدما زود به شرایط هرچقدر هم سخت باشه خو میگیرن
و عادت می کنن

هیشکی! دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:20 http://http://hishkii.blogsky.com

خب ما هم مث معتادا نصف شب از خواب میپریم ببینیم داداشی آپ کرده یا نه..خب ماهم مث نوزادایی که نصف شب از خواب میپرن دمبال مادرمون میگردیم

غصه نخور هیشکی جان
درست میشه ان شاء الله

ترنج دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:21 http://toranj62.persianblog.ir/

شغل شخیص خواستگار بودن هم سخته ها من که هیچ وقت حاضر نبودم با اینکه یک بار اینکارو واسه یکی از دوستهام انجام دادمه ولی سخت بود

والا من امتحان نکردم ترنج بانو
ولی فکر می کنم سخت باشه
در ضمن شما برای دوستتون رفتید خواستگاری یه خانوم یا یه آقا ؟

فاطمه دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:23 http://999f111a.blogfa.com

سلامممممم

خوب نوشته بودی..
منم همیشه به بندگان خدایی که شغل سخت دارن فکر می کنم میگم خدا روشکر که خدا دل این کارا رو داده بهشون..
اما در مورد سایر مشاغل که ذکر فرموده بودی احسنت برای تفسیر بجا و شایسته ات ...همچین از این گریه در آرا لجم میگیره..
راستی از کارمند بانک بودن هم خوشم نمیاد..
راستی جناب آفتاب پرست حرف شما متین ولی من از شغلم خوشم میاد..

جدا از شوخی
همه این شغل ها جز دو مورد واقعا لازم هستند
خدا خیرشون بده
جز اون دو مورد البته

روشنک دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:24 http://hasti727.blogfa.com

کیا جان چه خوب نوشتی ......مثل همیشه محشرررر بود
به این لیست معلم یه عده بچه زبون نفهم بودن رو هم اضافه کن....
دمت گرم

قربان شما
ولی ما معلی رو دوست داریم
شما چرا آخه استاد ؟

1.منم پزشکی رو دوست ندارم!!
2.قسمت همکاری نمیکنه خیلی باحال بود!!
3.اینو فکر نکنم شغل باشه؟؟!!
4.کاملا مخالفم!!لطفا تجدید نظر کنید!!
5.دوست داشتم این شغلو داشته باشم خداییش حال میده!!
6.
7.
8.خوب تو مراسم عزا بدرد میخورن
9.کلی میگفتی بهتر نبود مگه آزمایش واسه اعتیاده؟؟؟
10.پس اون دو سال خیلی خوش گذشته ها!!

جز مورد ۴ با بقیه موافقم

م . ح . م . د دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:27

وای ، اصلا نمیشه به بعضی هاش فک کردم به خصوص مورد 2 !

بابابزرگ ، اون شعار برای داورها قدیمی شده یکم ، الان ورژن جدید هم اومده !!

ما خودمونم قدیمی شدیم دیگه مملی
جدیدش رو بگو به روز بشیم

رفتم واسه آقا عکس آپلود کردم با هزار امید و آرزو!!
نگو داداشم نقشه داره!!
به هر حال بفرمایید اینم عکس برفی!!
http://up.iranblog.com/images/5l9s5mrubbngn01wdb.jpg


http://up.iranblog.com/images/ybj12lnh14hgnv5v7wuf.jpg


این عکسا از زمستون پارساله!!

دست شما درد نکنه

هلیا دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:42 http://www.mainlink2.blogsky.com

دست شما درد نکنه که سر صبحی آدمو میخندونی آقا کیا
فقط با عرض پوزش کاش اول پستت مینوشتی اونا یی که صبحانه نخوردن نخونن
آخه تا میام یه لقمه نون بخورم یا یه بدن سوخته میاد جلو چشمم
یا چاه توالت
یا یه لیوان آزمایش
راستی با قسمت پزشکیش خیلی موافقم.


شرمنده هلیا جان
امیدوارم تاثریات بد این پست بزودی مرتفع بشه و وقتی زیارتتون می کنیم یاد مرده شور و توالت شور و سر بریده و اینا نیفتی

اصلا شما دلت بخواد شغل شریف داوری رو دوست داشته باشی!!!
بگو عقده ای شدم از بس تو تلوزیون نشونم ندادن نه بگو خجالت نکش اینجا دورو بر غریبه نیست که
الان باید حد عصبانیت منو پشت کامپیوترت ببینی میبینی؟؟
عینکتو زدی


با این کامنتت من ترغیب شدم
یک پست اختصاصی در مورد سعید جون بنویسم

فرناز دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:44 http://www.zolaleen.persianblog.ir

من خود قضاوت رو هم دسوت ندارم علاوه بر اینایی که تو گفتی! ضمنا از قصابی هم خوشم نمیاد...اما خدایی تا مطلبت رو خوندم با خودم گفتم پزشکی که یهو دیدم تو هم اول اون رو نوشتی(شعر شد)

ماشالا طبع شعرتون هم خوبه

lilita دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:50 http://lilitaa.blogsky.com/

من همیشه از پزشکی و هر چی که مربوط به اونه متنفر بودم و هستم.. حتی متنفر بودم که همسرم پزشک باشه

منم همینطور
اصلا نمی تونم تصور کنم شوهرم دکتر باشه

رها پویا دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:53 http://gahemehrbani.blogsky.com/

چه کار خوبی کردی کیامهر نوشتی. دلم میترکید وگرنه. محسن (پاییز) همچنان بدجنس پافشاری میکنه حیف که دستم بهش نمیرسه شانس آورده از این بابت

و اما مشاغل نفرت انگیز ناک شما:
با تمام احترامی که برات قائلم کیامهر جان مورد اولو اصلا قبول ندارم. به نظر من تو این شغل و مشاغل مرتبط خیلی میشه با مردم ارتباط گرفت و بقولی خدمت رسانی کرد. البته شما مهندسین محترم رو آشنایی دارم که سیستم کاری تون متفاوته و علاقه ای به این حرفه های مقدس! ندارید. مغز شما یه جورایی با حساب کتاب و عدد و رقم برنامه ریزی شده

در مورد مهندسی من هیچ تعصبی روش ندارم و دوستش هم ندارم
در مورد پزشکی شما جنبه های مثبتش رو گفتید
به جنبه ها منفی که بنده گفتم هم فکر کنید یه مقدار
من در مورد خودم گفتم
پزشکها کارشون خیلی سخته
و خدا ایشالا بهشون عمر و عزت و ثواب بده ایشالا

در مورد محسن فرانسوی هم میگم چطوره یه قلچماق استخدام کنیم بره ورش داره بیاره بزور وبلاگش رو بنویسه ؟

رها پویا دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:54 http://gahemehrbani.blogsky.com/

اتفاقا تا گفتی داوری یاد دنیز افتادم

مکتوب دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 10:57 http://maktooob.persianblog.ir

تازه ادامه مطلبو خوندم .
خیلی بامزه نوشتی .
دم شما گرمزززززززز

تی فدا قشنگ

سهبا دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:03 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

توی همه این شغلها مشترک بودیم . البته فکر میکنم بجز مورد اول و چهارم همه با بقیه موارد موافق باشند ها کیامهر ؟

درسته
مورد اول خیلی طرفدار داره

سهبا دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:03 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

منشی آدمهای احمقی ( دور ازجون بعضی رئیسا ) مثل رئیس ما شدن هم از اون کارهای زجرآوره بخدا !

خدا ایشالا نسل هرچی رئیس احمقه از رو زمین برداره

سهبا دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:05 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

یه سر به دبیرخونه بعضی از ادارات بزن ، مثل شهرداری ، مثل شرکت نفت ، مثل دارایی ، .... از زندگیت سیر میشی !
البته شغل شریف خودمون هم کم دق دهنده نیست ضمنا !

هر کاری که با ارباب رجوعهای مختلف سرکار داشته باشه ، پیر کننده ست ! بخصوص واسه ما جماعت خانومها !

راست میگی
کلا کارمندی اونهم از نوع ارباب رجوع دار خیلی اعصاب خورد کنه

دوست دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:07 http://asme1982.blogfa.com

من از شغل شربف ریاست جمهوری و امثالهم بدم میاد... یه جورایی شبیه افسر راهنمائی رانندگیه ولی با دوز بالاتر...
کلا از مناصب دولتی بدم میاد...

مهندس جان گل گفتی
دوزش خیلی بالاتره

lilita دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:08 http://lilitaa.blogsky.com/

نه که خواستگارای پزشکم دم در صف وایستاده بودن!! ازون جهت گفتم

خب احتمالا فهمیده بودن شما خوشت نمیاد اعتماد به نفس نداشتند بندگان خدا

lilita دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:09 http://lilitaa.blogsky.com/

در ضمن ما اون کامنت بالایی رو در حالی گذاشته بودیم که اصولا ادامه ی مطلب رو نخونده بودیم. بعد دوزاریمون افتاد که این مطلبه ادامه دارد....

صداقتتان رو دوست داریم

lilita دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:10 http://lilitaa.blogsky.com/


شغل دومی که اصولا نمی تونم تصورشو بکنم فروشنگیه/ اونم فروشنده لباس زنانه/ اه اه هر روز به یه عالمه خانوم پیف پیفو که عموما چیزی هم نمی خرن و فقط مردم آزاری میکنن سروکله بزنی....

بنده روم رو می کنم اونور شما کامنتت تموم شد یه خبری بده
آقایون بی زحمت نخونن این کامنت لیلیتا بانو رو

lilita دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:12 http://lilitaa.blogsky.com/

شغل بعدی معلمیه. فک کن با یه عالمه بچه که عموما حرف آدمیزاد تو کله شون نمی ره هر کدوم مسلما یک چیزی میگه( اینجا میخواستم از یه اصطلاح دیگه استفاده کنم که دهنمو بستم) سروکله بزنی. بعد هر روزم یکیشون مریض میشه. هر روز هم ننه باباش میان و احتمالا باید با اونها هم سروکله بزنی

با این تفاسیر شغل پر دردسریه
ولی کلا معلمی رو دوست دارم

lilita دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:13 http://lilitaa.blogsky.com/

فعلا همین دیگه..............

دست شما درد نکنه

آقا کیامهر نمیخوای به دوستان گرامی بگی مورد چهارم فقط برای عصبانی کردن من بود؟؟؟
البته باید از آخرش متوجه بشن!!!

مگه من سادیسم دارم دنیز
باور کن جدی گفتم
شغل بدرد نخوریه
لااقل تو ایران
البته عصبانی کردن تو هم بی تاثیر نبود در نوشتنش

افروز دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:15 http://apoji.persianblog.ir

وای الان یکم دل و روده ام اومد بهم
واقعا حق با توئه من اصلا دلم نمی خواد توی یه سری محیطها مثل بیمارستان کار کنم اونم بخش اورژانس
حالا بخش زنان و زایمان بود باز یه چیزی

والا اونی که گفتی بدتره که افروز جان

هاله بانو دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:15 http://halehsadeghi.persianblog.ir

سلام
من هم بیست وووووووووووووو چهارمممممممممممم
خوب چی کار کنم که اول نشدم (حالا خدا کنه درست شمرده باشم به من چه که یه تعدادی چند تا چند تا کامنت گذاشتن خوب منم نشمردمشون )

تبریک میگم
۲۴ عدد خوبیه

نعیمه دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:29 http://afterborn.blogfa.com

با این توصیفاتی که کردی از همشون بدم میاد




الا اولیش

ازشون بدم نمیاد
ولی نمیتونم خودم رو تو این شغل تصور کنم

مهربان دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:30 http://mehrabanam.blogsky.com

خیلی بدی
قرار شد بازی اش بکنی که من هم بگم
و اصلا همه بگن که چی ها رو دوست ندارن...
حالا که حرفمو گوش ندادی امیدوارم که داور بشی..
(دلم نیومد چیزای دیگه رو بگم)

دست شما درد نکنه مهربان بانو
هر چه از دوست می رسد نیکوست
اینکه گفتی یعنی به خواهر مادر ما تیکه انداختی دیگه ؟

عاطفه دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:30 http://hayatedustan.blogfa.com/

اون قسمت تخلیه چاه و راهنمایی رانندگیش خییییییلی خنده دار بود..
ماماها و اورولوژیست ها هم از اون شغلایی دارن که من چندشم میشه.. هیچ جوره توکتم نمیره چه جوری میشه که میرن طرف این کار! فک کن طرف درس میخونه و مطب میزنه که از چه راهی پول دربیاره!


حالا زیاد وارد جزئیات نشو خواهر
اینجا زن و بچه رد میشه

عاطفه دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:31

هفت نفر آن لاین:)

عاطفه دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:34 http://hayatedustan.blogfa.com/

به مهربان:
خب اون موقع که سرچهاراه قبض به دست وامیستاده کم از شغل داور نداشته! چون توهردوتاش میدویده و فحش میدادن بهش..فقط یونیفرمش متفاوت بوده!
یه دعای دیگه بکن خواهرجون:)

راست میگی
تازه پول هم نمیدادن بهمون

عاطفه دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:36 http://hayatedustan.blogfa.com/

در مورد پی کرگدن نوشت هم هیچی نمیگم! زری هم بابلاگستان خداحافظی کرد! اگه پست تو نبود حتمن الان دپرس شده بودم..

پرستو ها به خونه بر میگردند
مهاجرت دلتنگی داره
ولی غصه نه

پرند دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:41 http://ghalamesabz2.wordpress.com

یعنی اون وتوصیفات مورد اول و دومت منو کشته!
خب اکثر اینایی که گفتی تقریباْ برای صاحبن کارشون بقدری عادی و معمولیه که هیچ‌وقت این چیزایی که ما رو آزار میده برای اونا اصلاْ مسئله‌ای نیست...
عموی من پرستاره و از این صحنه‌های که گفتی طبیعتاً خیلی زیاد دیده... همچین می‌شینه با لذت و بی‌تفاوت تعریف می‌کنه خاطراتشو آدم می‌مونه... یه جاهایی احساس می‌کنی دیده حالت داره بهم می‌خوره و جیغت درمیاد که عموم جان تو رو ارواح پدرت بسه! اون‌وقت اون می‌خنده می‌گه چرا؟! مگه چیه؟!

اون مورد پنجم آخه اصلاً جزء آدمیزاد حساب می‌شه که داخل آدم حسابش کردی و اون همه هم زحمت نوشتن دادی به خودت؟؟

مورد هشتم هم به نوعی تفریحه براشون! چرا تشوش اذهان عمومی می‌کنه آخه؟ چرا این نوحه‌خونا رو بی‌کفایت جلوه می‌دی؟؟

راست میگی
بعد یه مدت آدم به هر کار و شغلی عادت می کنه
به عمو جانتون سلام برسونید

پرند دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:46 http://ghalamesabz2.wordpress.com

خیر سرم همیشه قبلا از پست کردن کامنت یه دور می‌خونمش!
یه بار از دستم در رفت ببین چقدر غلط غولوط نوشتما!

راستش من اصولاً از هر کاری که مجبور باشم بخاطرش ساعت 5-6 صبح تا 10-11 صبح یعنی چند ساعت طلایی رو بیدار باشم بدم میاد!!
از اون‌جایی که از عنفوان کودکی سرتق‌تر از اون بودم که دستور بشنوم از کارایی هم که اقا بالاسر داشته باشه و دستور بده که چکار کنم و چکار نکنم و توبیخ و این چیزا هم داشته باشه بدم میاد!

شما بفرمایید شغلتون چیه ما حاضریم ندیده و نشنیده بیایم همکارتون بشیم
از بنده بپرسید بهترین شغل دنیا اینه که آدم بچه مایه دار باشه
چون سختی نداره
پولش هم خوبه

یادمه میگفتی شبکه خوندی ولی یادم نیست کجا کار می کنی
یادمه گفتی یه بار با یه آدم مزخرف برای کار مصاحبه کردی
اما شغلت یادم نیست پرند
زود باش لو بده

پرند دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 11:48 http://ghalamesabz2.wordpress.com

فکر کنم این کامنت‌دونیت غلط‌سازی داره!
این یکی رو دیگه خونده بودم ولی بازم غلط داره!!

آبجی جان عیب نذار رو بچه مردم

مامانگار دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 12:05

...کیامهر ...خیلی خوب بود...
اما عمق موضوع جای دیگه ایه...
وقتی که تو باهمه بدی و چندشی و سختی کارت میسازی...برایه لقمه نون...
...اما توی جامعه اه و اوهت میکنن ...هرجا می بیننت چهره شون توهم میره..حتی حاضر نیستن باهات دست بدن...
...نه خونت مهمونی میان...نه مهمونت میکنن خونشون...حتی بچت تو مدرسه مسخره میشه و بایکوته !!
اینارو یه زن مرده شور...و یک مامورزباله جمع کن شهرداری درد دل میکردن!!..

راست میگید
اینم نکته جالبی بود
یاد قصه های مجید افتادم که در مورد مرده شور انشا نوشته بود
که دختر های مرده شوره ترشیده شدن و هیچکس به خاطر شغل پدرشون نمیاد خواستگاری

سپیده دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 12:06 http://setaresepideashk.persianblog.ir

خدا رو شکر که شغل ما رو دوست داری پسرخاله

ناززززی کرگدن

دوست داریم ولی سخته انصافا شغلتون دختر خاله

نیما دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 12:07 http://www.arezuhaye-aghaghi.blogsky.com

درود !

درهمین لحظه و درحالی که پستتو هنوز نخوندم و دارم تلاش میکنم برای انتخاب واحد ! باس بگم من متنفرم از اینکه مسئول امور اینترنتی دانشگاه بشم !

آقا تا دلت بخواد فحش نثارت میکنند ! بریم انتخاب واحد ! بعد خدمت برسیم باز !

موفق باشید
تشریف بیارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد