جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

شاهدان

کلاس دوم راهنمایی که بودم پدرم توی مدرسه شاهد ثبت نامم کرد  . 

مدرسه شاهد نمادی بود از تضاد فرهنگی و اقتصادی 

دو دسته دانش آموز توی مدرسه شاهد درس می خواندند 

دسته اول فرزند شهدا 

دسته دوم شاگردان با معدل بالا 

 

بواسطه موقعیت فرزندان شاهد ٬ آموزش و پروش همیشه سعی می کرد بهترین امکانات آموزشی و برنامه های فرهنگی رو به این مدارس اختصاص بده ... 

معلمین مدارس شاهد همه از معلمین طراز اول منطقه  و امکانات آموزشی همه ممتاز بودند . 

به عنوان مثال ما توی مدرسه آزمایشگاه داشتیم چیزی که عکسش هم توی مدارس دولتی نبود . دوربین فیلمبرداری و پخش اسلاید و سالن تاتر و نمازخانه و سالن غذاخوری داشتیم . 

یا زمین فوتبال و تور والیبال و حتی توپ بسکتبال داشتیم . 

اینها حتی نظیرش توی خیلی مدارس دولتی وجود نداشت . 

  

برنامه های تفریحی و علمی و گردشی فوق العاده خوبی داشتیم و هفته ای نبود که درگیر اردو و مسابقه و همایشی نباشیم . 

در عوض بچه های شاهد معمولا درسشان زیاد خوب نبود . البته استثنائاتی هم وجود داشت ولی اغلب آنها نمرات کم و پایین می گرفتند . 

از لحاظ روحی مخصوصا آنهایی که مادرشان مجددا ازدواج کرده بود٬ شدیدا دچار مشکل بودند . 

 

 

در کمال تاسف سیاست های غلط دولتمردان باعث نگاه منفی عامه مردم به این قشر از جامعه شده است . وقتی صحبت از خانواده شهید می شود خیلی ها یاد سهمیه کنکور و دانشگاه و وام و خانه و ماشین و مشاغل دولتی و ... می افتند . 

به خاطر اشتباهات و سوء استفاده های تبلیغاتی عده ای خاص ٬ کل این مجموعه زیر سوال  

می رود و متاسفانه با بغض و کینه نگاهشان می کنیم . 

 

در عوض عده ای هم عقیده دارند ما در مقابل انسان های بزرگواری که از جان و مال و خانواده گذشتند تا خاکشان ایمن بماند هیچ کاری نکرده ایم . دانشگاه و ماشین و منزل و وام در برابر چیزی که آنها به هموطنانشان بخشیدند هیچ است و صد برابرش را هم اگر لازم باشد باید بخشید که این حق آنهاست نه امتیازی که ما به آنها داده ایم .  

این موارد هیچکدام نمی تواند لحظه ای جای خالی پدر را برای آنان پر کند .

 

دوست دارم نظر شما را هم بدانم ...  

 

 

 

+ این پست تقدیم می شود به بانو خدیجه زائر  

 

 

نظرات 94 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 08:21

اول

پرچانه دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 08:22 http://forold.blogsky.com/

چه عجب یه روز هم اول صبح آژ فرمودید که ما بتونیم اولین نفر باشیم

پرچانه دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 08:27 http://forold.blogsky.com/

من تو اطرافم دو نوع خانواده شهید دیدم
۱: خانواده ای که با استفاده از نام شهیدش تونسته به عرش برسه (البته از لحاظ مادی)
۲: خانواده ای که کوچکترین سهمیه ای استفاده نکرده و الان باید بره تو صف مرغ واسته
این امتیازات و سهمیه ها و رسیدگی ها باز هم برای یک قشر خاص خانواده شهدا هست بعضی ها فقط منت بیخود رو سرشونه
اما در هر دو صورت به نظر من هیچ امتیازی برای یک مادر شهید فرزندش نمیشه و برای یک خانم همسر نمیشه و برای یک فرزند پدر
این نگاه ما به خانواده شهیدان بی انصافیه، اینکه بعضی ها خیلی راحت میگن خوب میخواستن نرن مگه ما گفتیم برن شهید بشن؟!!!

روزگارمو دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 08:57

سلام .
من هم با نظر پرچانه موافقم.
تو ولایت ما هم دونوع خونواده شهید داریم.حتی جانبازان وآزادگان.
بعضی انگار که شهید ترند.از کل امکانات دولت است استفاده میکنند.
اما بعضی دیگر حتی فراموش شده اند که زمانی برای این مرزوبوم جنگیده اند.

افروز دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 09:25

منم راهنمایی رو توی مدرسه شاهد درس خوندم و تمام این چیزهایی که میگی رو با چشم خودم دیدم و لمس کردم بچه هایی که درکشون برام اصلن راحت نبود و به جرئت میگم اکثرشون پر از مشکل بودن نمی دونم واقعن حقشون بود این همه توجه و گاهی این همه دلسوزی ولی من هیچ وقت از بودن تو اون مدرسه احساس خوبی نداشتم درسته هیچ وقت هیچ چیز جای خالی پدر رو پر نمی کنه ولی ما هم بچه هایی که بدون پدر بزرگ شدن کم نداریم فقط پدرانشون شهید یا جانباز یا ... نیستن و زندگی سختی دارن ولی بابک وقتی یه آزمون استخدامی میزنن و می نویسن خانواده شهدا بدون آزمون فقط با مصاحبه،خانواده جانبازان و ... شامل 50 درصد از سهمیه استخدامی میشن و ... نمی دونم واقعن این کار درسته یا نه شاید بشه شکل دیگه ای از این افراد حمایت کرد طوری که بقیه خیلی صدمه نبینن

سایلنت دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 09:38 http://no-aros.blogfa.com/

نمی دونم چی بگم
اما من یه بار یه ساعت تو صف گاز بودم تا نوبتم شد یه جانباز اومد بدون صف گاز زد!!
خب آدم یه حسی میشه اینجور موقع ها

خانوم میم دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 09:43 http://mrsmim.blogfa.com

عمه ی من هم همسر شهیده!
وقتی چند سال بعد از شهادت همسرش ازدواج کرد از تموم خانواده طرد شد!
یادمه وقتی کلاس اول میرفتم با هول و ولا یه دسته گل و یه سری لوازم التحریر خرید و اومد به دیدنم و فقط جلوی در خونه وایساد و زودی هدیمو داد و رفت!
که نکنه پدرم بیاد و ببیندش و بحث راه بیفته!
راهنمایی که رفتم کمی رابطمون بهتر شد و بابا اجازه میداد بریم دیدنش!
من هم دوره راهنمایی و اول دبیرستان رو مدرسه شاهد درس خوندم.
اما مقنعه های چونه دار و اون چادر چاقچورا واسه یه دختر ۱۱،۱۲ ساله خیلی سنگین بود!
از مدرسه بدم میومد.از اینکه همه ی چیزهای خوب مال بچه شهیدا بود.اردوهای خوب،هدیه های خوب...
اول دبیرستان به ابروهام گیر دادن که گرفتیش و تو مدرسه شاهد این جور کارا فساد حساب میشه!
نخواستم تو مدرسه ای بمونم که فاسد بدوننم!
و دوم دبیرستان رو جایی خوندم که هیچ محدودیتی نداشت.
سال دوم دبیرستان یاغی بودم!
اما سال سوم خودم ترجیح دادم چطور باشم و چطور راه برم و حالا راضیم که ازون مدرسه با اون همه امکانات اومدم بیرون....

خانوم میم دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 09:46 http://mrsmim.blogfa.com

اینم بگم که دردم گرفت وقتی تو کنکور شنیدم که یکی از همکلاسی های فرزند جانبازم که هیچ وقت نمره ای بالاتر از ۷ نمیگرفت،
غیرمجاز شد و با سهمیه پدرش تونست دانشگاه دولتی روزانه قبول شه.
رتبش رو یه چیزی حدود سیصد در نظر گرفتن!در حالیکه ۲۵۰هزار شده بود!!!!!
اسمش آزاده بود....

سپیده دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 09:54

آقای اسحاقی این خانه از پایبست ویران است
کسی نمیگه بهشون نرسن کسی کار شهیدا را که جونشونا دست گرفتن و رفتن را بی ارزش نمیکنه کسی شان و جایگاهشون را کم نمیکنه
اما ای کاش تعادل وجود داشت ای کاش مدیریت وجود داشت
جای این همه که بهشون میرسن به بقیه هم توجه میکردن یا لااقل سهم بقیه را نمیگرفتن بدن به این افراد سهم جدایی در نظر میگرفتن
مگه فقط کسانی که پدرشون شهید شده باید بهشون رسید؟
چقدر زیادن کسانی که پدرشون را از دست دادن کسانی که پتانسیل و توانایی موفقیت را داشتن اما به خاطر نبود امکانات به جایی نرسیدن
بهترین رشته ها را به سادگی با سهمیه بدست می آرن در حالی که اصلا نمیتونن از پسش بر بیان بعد بازم به خاطر سهمیه الکی نمره میگیرن و مثلا میشن دکتر جامعه مثال همین دکترایی که ....
در حالی که خیلی ها آرزوی درس خوندن توی ی رشته را دارن اما امکانات سرمایه کافی ندارن پس اونا چی؟
امکاناتی که پدر میتونست تامین کنه را که تو کل زندگیشون بهشون میدن دیگه آخه تا کی این قضیه ادامه باید پیدا کنه؟
بزارن با بقیه سر کار و شغل رقابت کنن
نه اینکه به سادگی موقعیت های شغلی را بشون بدن
پس بقیه چی بقیه که با هزار مشکل هم نمیتونن ی کار پیدا کنن
آخه مگه سهمیه شهید،جانبازی،بسیجی و...میذاره که به بقیه نوبت برسه
بعد به سادگی منصبی را بدست میارن که اصلا از پسش بر نمیان اصلا مدیریت و دانش کافی ندارن و روز به روز اوضاع مملکت بدتر از قبل میشه.....

فاطمه دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 09:56

منم خیلی خوب در موردشون فکر نمیکردم
قضاوتم از سر نادونی بود
ولی الان بخاطر همه حرفام ژشیمونم دست تک تک جانبازان و خانوادشون میبوسم
چندیست جان به حجم تنت جا نمی شود
هِی سرفه می کنی نفست وا نمی شود

بر گُر گرفتن تو نسیمی بر آتش است
اکسیژنی که در نفست جا نمی شود

گرگی گرسنه در ریه ات زوزه می کشد
تعبیر خواب گرگ به رویا نمی شود

دکتر که عکس های تو را دیده بود گفت :
این زخم کهنه است ؛ مداوا نمی شود

در شهر مدتیست که در پیش پای تو
دیگر به احترام کسی پا نمی شود

این پرده های کرکره چون پلک پنجره
چندیست سمت آمدنت وا نمی شود

طعنه زده به دختر تو همکلاسی اش :
این سرفه ها برای تو بابا نمی شود

امواج سینه ی تو به من یاد داده است
دریا بدون موج که دریا نمی شود

دریای بیقرار! تو اسطوره نیستی!!
اسطوره با مبالغه افسانه می شود

جایی که عقل مانع پرواز آدمی ست
عاقل تر آن کسی ست که دیوانه می شود

پروانه از شراره ی آتش به هیچ وجه
"پروا" نکرده است که پروانه می شود

من با تو سوختم که بدانم چه می کشی
« احساس سوختن به تماشا نمی شود»

اصغر عظیمی مهر

سین بانو دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 10:03 http://poostemoze.blogfa.com

من معتقدم تمام این مادیات چیزی را برای آنها جبران نمیکند. من که با تمام وجودم راضیم.امیدوارم روزی برسد که بفهمیم نباید دلشان را اینقدر راحت میشکستیم.
مرسی از این پستتون.

شاه بلوط دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 10:04 http://balot.persianblog.ir/

سالی که می خواستم کنکور امتحان بدم خیلی روم فشار بود
یکی از بچه ها یادمه با یه حالتی گفت این بچه شهیدها 30 درصد سهمیه دارن خوش به حالشون

رفتم تو فکر...30 درصد کم نبود..
از یکی از دوستهام که فرزند شهید بود پرسیدم:راسته شما 30 درصد سهمیه دارین..نذاشت ادامه بدم بهم گفت:یعنی پدر تو،تو زندگیت 30 درصد تاثیر نداشته؟
هیچی نگفتم و رفتم...حرفش درست بود
اگر هم سیاست غلطی بوده مشکل مسئولین هستن نه این قشر

سپیده دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 10:05

خودم شاهد دو تا خانواده بودم
هردو با تعداد زیادی بچه
خانواده اول پدر کشاورز بوده سال 68 نمیدونم چطور سر زمین خودش بمب میخوره و شهید میشه در حالی که خیلی مسن بوده شاید اون موقع 70 سال بالا داشت که آخرین بچش هم تازه بدنیا اومده
غیر از زمین های کشاورزی و مغازه ها و... که خودش به ارث میذاره بنیاد شهید هم همه جوره خانواده را حمایت میکنه حالا بچه هاش دکتر دندانپزشک معلم تربیت مدرس ،مشاور مدرسه و...در حالی که حتی کف لیاقت رسیدن بهشون را نداشن با سهمیه رفتن دانشگاه و سرکار
خانواده دوم سال 70 پدر خانواده کبدش از کارمیفته و فوت میشه 60 سال داشته و آخرین بچش متولد 59
تنها نان آور خانه بوده بدون هیچ ارثی
بچه هاش که نتونستن دیگه درس بخونن پسرش از 12 سالگی نمیرفته مدرسه که کار کنه که کوچکترین نیاز خانواده را تامین کنه دخترا هر کدوم سن کم ازدواج کردن
حالا فقط دلم میخاد یکی اینا را مقایسه کنه
حتی کوچکترین کار دولتی هم بشون ندادن
مادر این خانواده بیچاره هم که بهتر نگم چیزی
مثالای از این دست زیاد فراون
ای کاش سهمیه کار را دیگه نمیذاشتن واسشون
ای کاش یه کم مدیریت وجود داشت

امیرحسین... دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 10:07 http://afrand2.blogsky.com

حرفت درسته. حالا و بعد از گذشتن چند دهه از جنگ با شنیدن اسم فرزند شهید یاد سهمیه در هر زمینه ای می افتیم. سیاست های غلط فرهنگی و اجتماعی دلیل اصلی این موضوعه. وقتی می خواهی دفترچه کنکور یا آزمون استخدامی پر کنیم همیشه شرایط و سهمیه خانواده شاهد را می بینیم. در زمینه فرهنگی هم اگر نمونه اش را سینما در نظر بگیرم هم هیچ کاری نکرده ایم.
آنجایی که نباید این موضوع را علنی کنیم آنچنان در بوق و کرنا می کنیم که تمام ارزش هایشان لگدمال شود و آنجا که باید قدر بدانیمشان ، فراموششان می کنیم.

سپیده دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 10:13

ای کاش به اونایی که حقشون_ میرسیدن
دبیرستان که بودم دایی یکی از دوستام جبهه نرفته بوده یه ترکش به دستش میخوره موقع بمبارون
جانباز با درصد کمی میشه بعد اون سال با پارتی بازی سهمیه شا زیاد کرد که بچه هاش برای کنکور و کار سهمیه داشته باشن
خیلی هم پولدار تازه با همین سهمیه رفته بود سر کار آخه واقعا حقش بوده؟حق بچه هاش بوده که جای بقیه را بگیرن
کاش برای اون هایی که نیاز دارن امکانات ایجاد میکردن ما هم با تمام وجود راضی بودیم نه امثالی مثل این آقا

کیانا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 10:28

منم تو مدرسه شاهد درس خوندم هر سه مقطعمو .راستش خب تو زمان من بچه ی شهید خیلی کم بودن و بیشتر جانباز و آزاده ن
بچه ها درس میگن خانواده این آدما دو دسته ن من توی دبیرستان دو تا هم کلاسی داشتم که فرزند شهید بودن یکیشون یه زندگی عادی و فوق العاده معمولی داش و اون یکی تا دلتون بخاد از همه چی استفاده کرده بود .واقعیتش اینکه که دیگه الان مدارس شاهد مث گذشته نیس و آنچنان امکاناتی نداره ،نه حتا معلم های خیلی خوب و خب بچه های اونهام بچه های درس خونی نیستن البته واقعا استثنا وجود داره ...با همه این حرفا فک میکنم درس خون نبودن این بچه ها بیشتر بخاطر مشکلاتشون باشه ...من ب عینه دیدم که چقدر این چه ها مشکل دارن و از نظر روانی به شدت تحت فشارن یکی از دلایل این فشارا همین اسم سهمیه و جانباز و این حرفاس همیشه یه سایه شوم بالا سرشونه
من کسیو میشناختم که پدرشPTSD و نابینا بود ،دو تا بچه بعد اون بودن مادر پرستار بود .این دختر دیگه هیچ فرصتی برای درس خوندن و رسیدن به خودش نداش .پدرش در حدی بود که کتکش میزد و این دست خودش نبود ،خب این فشار زیادی و روی این دختر میاورد که هیچ رقمه با پول حل نمیشه
خیلی از این بچه ها هیچوخ به دوستاشون نمیگن که پدرشون شهید یا جانباز ،چیزی که باید باعث افتخارشون باشه به خاطر این تفکر غلط جامعه میشه باعث سرافکندگیشون .من بارها ازشون شنیدم که کاش بابام اینجوری نبود ،کاش منم معمولی بودم
این خیلی درد داره که دارن تاوان اشتباه مدیریتی دولتمردا رو میدن،خیلی
به نظر من این بچه ها حق دارن از امکاناتی استفاده کنن ،اما خیلی وختا پول چیزیو حل نمیکنه ...اونا به چیزای دیگه ای نیاز دارن .این امکانات میتونس جور دیگه ای باشه
کاش این تفکر غلط و مضحک از بین بره

فرشته دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 10:29 http://houdsa.blogfa.com

همه جای دنیا واسه مردای جنگشون احترام و مزایای ویژه ای قائلن...این حق اوناست.

اما اینجا خیلیا اعتراض دارن به این موضوع...چراشو نمیدونم..اما میدونم بی انصافیه..

این حداقل حقیه که میشه برای بچه ای در نظر گرفت که به خاطر ما پدر نداره..

حداقل کاری که میشه برای بچه ای کرد که پدرش وقتی موج انفجار میگیرتش..هیچی نمیفهمه و همه چی رو داغون میکنه...

هیچ سهمیه ای جای خالی هیچ پدرو همسری رو پر نمیکنه...

کیانا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 10:33

درضمن خانوم میم که گفتن دوستشون از 250هزار مجاز شده
راستش نمیدونم چطوریه اما الان بچه ها ی شاهد و جانباز اصلا همچین سهمیه ای ندارن
در واقع جانبازهای زیر50%که هیچ سهمیه ای توی کنکور ندارن فقط میتونن بعد از کنکنور درصورت قبولدانشگا بچه شونو جا به جا کنن اونم نه به هر دانشگاهی
50% به بالا هم دیگه سهمیه زیادی ندارن
و بین خودشون رتبه بندی میشن ،ینی اگه رتبه 100 میاره این رتبه برابر رتبه بچه های معمولی نیس خیلی بالاتر از اونه

اینم صرفا جهت شفاف سازی گفتم

م دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 10:35

ببخشید اسم کامل خودم رو نمیزارم (به دلایل جوگیریاتی بعدش) خوب شما اگر 2-3 سال تو اینجور مدارس درس خوندی من همه ی تحصیلم رو تو این مدارس خوندم .یه دیونه خونه به تمام معنا.ببخشید پدر شما کشته نشده دلیل این نمیشه واسه مملکتش نجنگیده.تو مدارسی که من خوندم فرزند شهید والبته فرزندان خاص جواز هرغلطی رو داشتند و اخرش ماست مالی!منو مجبور به چادرسرکردن و ...میکردن و اگر یه ذره حرکت بچگانه میکردم توبیخ میشدم چرا؟چون ما مسئولیم در برابر شهدا!ولی دلم میخواست بچهاشونو میدی اگر ارواح عمشون چادر داشتن حجاب و عفاف رفتاری نداشتن .این یه نمونه خیلییییییییییییییی کوچیکش بود. تو درسم خدا اون روز رو نمیورد ما نمرمون کم میشد واویلا ولی اینا قشنگ نمرشون رو میگرفتن بعدم زبونشون دراز بود خوب اینا پدر ندارن .سهمیه هم که جای خود اخه من نمیفهمم طرف که شغلش بقال و بنا بود که اگر زنده میموند نمیزاشت بچش دیپلم بگیره حالا به سهمیه همون پدر رفته چه دانشگاههایی !
حرفم میشه میگن بابای مارو پس بدین آخه مصبت رو شکر مگه من بابات رو گرفتم که داری با سهمیه و پررو بابات رو از من میخوای؟خوب بابات خودش نمیرفت مگه من نامه فدایت شوم واسش فرستادم من باید خون شهدا رو با ال و بل پاینده نگه دارم ولی خانوده هاشون چی؟ تازه هنوز از خانوادهاشون اعم از پدر مادر خواهر برادر نگفتم که به چشم دیدم چقدر سواستفاده میکنن .
من میگم تو جنگ که حلوا پخش نمیکنن خوب قبول باید از نظر مالی تا حدودی تامینشون کنن ولی اخه دیگه امتیازت کوفت و زهرمار واقعا زور داره .مدرسه شاهد یعنی بچه های غیرعادی اونقدر جواز هرکاری رو داشتن دیگه به زندگی عادی برنمیگردن اکثرا هم به حول قوه خدا تو زندگیاشون یکی بدبخت از دیگری نگین ماله بی پدریه که قبول نمیکنم .
نگین چرا تو همچین جایی موندی که تفکر پوچ پدرم در مورد خوب بودن اینجور مدارس 12 سال منو شکنجه کرد.
خوب شاید اگر مدارس دولتی ماهم اینقدر امکانات و نظارت داشت من اینجور مدارس نمیرفتم .
انقدرم این واژه ماست مالی نظام غلط رو نگین نظام غلط اینا خودشون چرا اینطورین ؟
خیلی این موضوعت رو دوست داشتم شاید سر سوزن تونستم حرفایی که همه جا واسش توجیه میارن رو بگم .
اگر کار اینها توجیه بشه پس کار هزار مسئول و .... باید توجیه بشه دیگه ؟اونا هم جونشون رو گذاشتن کف دستشون دارن واسه مملکت جون میزارن .
و اونکه میگی کل مجموعه متاسفم مشت نمونه خرواره (البته اگر توشون درست پیدا بشه)

محمد مهدی دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 10:44 http://mmbazari.blogfa.com



سلام

من اگه به خودم هم سهمیه بدهند که فقط برو 10 روز جنگ و جبهه از این جور حرفها خدائیش نمیرم ... تا برسه به اینکه بخوان بعدها به فرزندم چیزی بدهند ...

اگه همه دنیا رو به من بدهند حاضر نیستم یه لحظه بچه هام یتیم بشن .میدونید وقتی بچه ای یتیم میشه همیشه و همه جا بابا رو کم داره؟؟؟ ... بچه های شهید زیادی رو دیدم که با وجود همه سهمیه ها هیچوقت خوشبخت نشدند چون کسی نبود از کیان و شرف خانواده اش در میان فامیل و دوست و آشنا و همشهری و هموطن حراست کنه چون اونی که محاقظشون بود رفت برای حفظ ناموس و کیان و شرف وطن .... دختر بچه هایی که تا ابد آرزوی نوازشهای پدر بر دلشان ماند و پسرانی که غیرتشان را ذبح شده دیدن در برابر ازدواج دوم و سوم مادر ... خیلی ها ضربه دیدند ... اونهایی هم که رفتند برای سهمیه نرفتند ... و اگر حتی برای سهمیه هم میرفتند باز کار شجاعانع ای کردند ....

مموی عطربرنج دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 10:50

یه دختره بود تو مدرسه ما(که نمونه مردمی بود مدرسه مون) که پدرش خلبان جنگی بود و شهید شده بود...
همچین اینو گنده ش می کردن و تو سر ما می کوبیدن که بیا و ببین! درسش اصلا" خوب نبود اما همه معلما بهش نمره می دادن.خیلی وقتا خود من به شخصه می دیدم که چادرشو تا می کنه و توکیف می زاره و می ره الواتی بعد مدرسه! روزی نبود که ما اینو با پسر نبینیم!بعدشم با سهمیه دانشگاه تهران پزشکی قبول شد که اونقدر ضعیف بود که نصفه ولش کرد و ترک تحصیل کرد...شاید اگه اونو قبول نمی کردن یکی دیگه که درسش بهتر بود و 2 سال پشت کنکور مونده بود پزشکی قبول می شد و حقش پایمال نمی شد!(این شخص که می خواست پزشکی بخونه من نبودم ها!! یکی از همکلاسیای دیگه مون بود!)
هیچ کس منکر حقی نمی شه که دلاوران و شهیدای عزیز به گردن ما داشتن و دارن! وقتی که من خیلی بچه بودم و با صدای ضدهواییا از خواب می پریدم،پسرهای 20-25 ساله داشتن با کمترین امکانات تن به تن با عراقیا می جنگیدن و خون می ریختن...اما اینکه نسل بعدشون بیان و از این مساله سو استفاده کنن و هر کاری دلشون بخواد بکنن،یه کم ثقیله!از نظر من اون دختری که فرزند شهید بود نه تنها پدرش براش مهم نبود بلکه عکسشو که گذاشته بودن تو سالن اجتماعات مسخره هم می کرد!می گفت من وقتی هنوز به دنیا نیومده بودم بابام مرد! اصلا" نمی دونم کی بود و چی بود؟برامم مهم نیست!
کلا" من واقعا" برای شهیدا و جانبازا احترام و ارزش زیادی قایلم و عقیده دارم کسی که از جون خودش به خاطر یه عده و سرزمینش بگذره ،قابل تقدیره و ایجاد دین می کنه!اما اینکه بخوان ازشون سو استفاده کنن،حالمو به هم می زنه!!!

مریم نگار دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 10:59

..خانواده شهیدی رو میشناسم که همه امکانات رو پس می فرستادن...و می گفتن..:..ما برا این چیزا اینکارو نکردیم...
..هر وقت مناسبتی میشد و از بنیاد شهید زنگ میزدن که میخوان فلان کس و فلان شخصیت بیان دیدار و هدیه و غیره...می گفتن..:..متاسفیم...ما خونه نیستیم...زحمت نکشید...

سارا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 11:04 http://www.khialekabood2.persianblog.ir

دیدی بعضی موقع هاباید حرمت نگه داشت !
مثلا مثل حرمت موی سپید ...
مثل حرمت استادی ...
بعضی کارااینقدر بزرگن که حداقل کاری که میشه در مقابلشون کرد حفظ حرمته !
کدوم یکی از ماهایی که دم ازشرایط برابر و مساوی و سهمیه میزنیم حاضریم سهمیه کار و دانشگاه داشته باشیم بعد به جاش از موقع تولدمون جز یه عکس چیزی ازپدرمون ندیده باشیم ؟‏!‏
یا هرشب تا صبح زیر پتو اشک بریزیم و شاهد سرفه و خس خس سینه پدرمون واسه یه نفس کشیدن ساده باشیم ؟
تازه اگرم صدای سرفه اش قطع بشه با ترس بری بالا سرش ببینی قفسه سینش حرکت میکنه ؟ زنده اس ؟
کاش سینمونو ندیم جلو ! حق به جانب صدامونو تو سرمون نندازیم و طلبکارانه از امکانات و سهمیه ها حرف نزنیم !
که اونایی که شریف ترین و بی ادعاترین آدم های کشورمونن که من و شما حتی اسمشونم نشنیدیم هنوزم اینقدر مظلومن که این حرفا فقط دلشونو واسه هزارمین بار بی صدا میشکنه !
که به خدا قسم همه جای دنیا سربازای وطن و خانواده هاشون بهترین امکانات رو دارن !

میشه از اون درصد از کسایی که این وسط به ناحق جایگاهی به دست آوردن به حرمت بقیشون گذشت و قدر شناس بود .

نیره دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 11:04 http://salimi.blogfa.com/

این امتیاز دهی ها توی همه کشورها وجود داره ولی مردم ما ازش بی خبرن
به نظر من هرقدر بهشون برسن بازم کمه چون هیچی برای یه بچه پدر نمیشه
من ترجیح می دم سایه پدر بالای سرم باشه ولی کار و امتیازات دیگه نداشته باشم....

ملیکا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 11:28 http://my-n0tex.blogsky.com/

سلام
من در مورد این پست به عنوان کسی نظر میدم که چند سال از عمرش رو با یکی از همین جانبازهای عزیز که جانش رو برای این مملکت گرفت کف دستش و رفت جنگید و ... نظر میدم .

تا قبل از اینکه خودم از نزدیک حس کنم و درواقع لمس کنم ، مخالف صد درصد هرنوع سهمیه ای بودم ،

من هم مثل شما راهنمایی بودم که وارد بهترین و مطرح ترین مدرسه شاهد تهران شدم ، فکر میکنم اسمش رو شنیده باشید ، روشنگر ، با توجه به سنم وقتی وارد مدرسه شدم ، گروه اندکی از بچه ها جزو خانواده های شهدا و جانبازان بودن ، خیلی کم و انگشت شمار پیدا میکردی که فلانی باباش جانباز باشه شهید که دیگه شاید تو هر مدرسه یه دونه اگر هم بود ، یعنی اگر هم تعدادش از یه دونه تجاوز میکرد جزو جانبازهایی بودن که بعدا شهید شدن ، من دوستی داشتم که یه حسرت خیلی بزرگ داشت و همیشه به من میگفت : ملیکا آرزو به دلم مونده که یک بار بابام منو ببینه نه اینکه با دستهاش صورتمو لمس کنه و ببینه بزرگتر شدم ، دوستی داشتم که پدرش جانباز اعصاب و روان بود و مادرش رو با هشتاد ضربه چاقو کشته بود و بعد از اون اتفاق پدر که به آسایشگاه منتقل شد و دختر هم تا مدتها نتونست درس بخونه ، دوستی داشتم که پدرش جانباز هفتاد درصد بود نمیزاشت بیاد مدرسه ، هزار و یک بهانه جور میکرد برای هر روز مدرسه اومدن دخترش و با کمربند میزدش ...
ولی بقیه طبق بقیه اولویت های اون مدرسهء خاص یا بخاطر حافظ قرآن بودن اومده بودن ، یا بخاطر اینکه پدرهاشون نماینده مجلس بود و خلاصه اولویتهایی از این دست داشتن و یا اینکه با کلی پول بچه رو تونسته بودن اونجا ثبت نام کنن ...
من سه سال راهنمایی رو اونجا بودم و برای دبیرستان چون منزلمون رفت به یکی از شهرکهای اطاف تهران از اون مدرسه اومدم بیرون و نشد که دبیرستان رو هم همونجا بخونم ، ... این مساله ای که فرمودید که بچه های جانبازان و بالاخص اونایی که مادرهاشون ازدواج کرده بودند وضعیت درسی بدی داشتند رو باهاتون صد در صد موافقم ، ولی باز هم به گفته خود شما استثنائات هم بود که ازش رد میشم ، چون درباره استثنا اینجا حرف نمیزنیم ...
سالها از اون روز گذشت تا اینکه یه روز به طور کاملا انفاقی راهم افتاد دانشگاه تهران ، سرگرم کار خودم بودم که یکی از بچه ها رو اونجا دیدم ، بچه ای که انقدر درسش بد بود هر روز مشاور باهاش حرف میزد ، دختری بود با چشمهای آبی که با هم خیلی صمیمی بودیم و از مشکلات زندگیش برام گفته بود ... داشت مهندسی نفت میخوند ، دروغ چرا اولش جا خوردم ، پیش خودم گفتم خدایا این ؟ اینجا ؟ مهندسی نفت ؟؟!!!! مگه میشه ؟؟!!! که یهو یادم افتاد با سهمیه تونسته وارد دانشگاه بشه ، یاد بدبختی هاش که افتادم تعجبم فروکش کرد و شاخهام خوابید ...

زندگی کردن با یه جانباز ، با کسی که رفته جنگ و برگشته ، میخواد بیست درصد باشه میخواد هفتاد درصد میخواد شیمیایی باشه یا ترکش ، میخواد اعصاب و روان باشه یا هر کوفت دیگه ... بی نهایت سخته ، بی نهایت سخته و بی نهایت سخته ... این رو به عنوان کسی نمیگم که فقط شنیده نه من دیدم که دارم میگم ، و سهمیه ای که به این بچه ها میدن حقشونه و جای یک لحظه رنجهایی که از طرف پدرشون نزدیک ترین کسشون میبینند رو نمیگیره ،

یه وقت هست آدم رنج میکشه توی زندگیش از طرف غریبه است ، از طرف چه میدونم خاله و دایی و مادرشوهر و ... ولی آدم بخواد زجر بکشه اونم از طرف پدر یا مادرش خیلی سخته ...

ملیکا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 11:50 http://my-n0tex.blogsky.com/

نظرات دوستان رو که دیدم به بحث نمره هم اشاره شده بود ، و امکانات دیگه و ...

توی مدرسه ای که من توش درس میخوندم از این مسخره بازی ها نبود که چون طرف باباش جانبازه یا شهیده یا هرچی بهش نمره بدن ، تو مدرسه روشنگر اون زمان ، سقف تجدیدی نمره پایین سیزده بود ، و من یادمه که یکی دو تا از بچه ها تجدید شدن ، که البته از خانواده های شهدا و جانبازان بودن

من منکر اون دسته ای که میرن از هزار و یک جور امکانات شهدا استفاده میکنن نمیشم ، قبول ولی بهتره دو سویه بهش نگاه کنیم ، خیلی ها هم هستند که اصلا استفاده نمیکنن ، خیلیها هستند که اول ماه که میشه محتاج ، دقت کنید دارم میگم "محتاج" همون یه ذره حقوق بنیاد هستن و اصلا زندگیشون داره بر پایه اون میچرخه ، و این رو هم بگم والا تو دانشگاه استاد هرجوری دلش بخواد نمره میده ، نه اینکه چون طرف باباش شهیده یا جانباز بهش نمره بدن ، اصلا شاید خود استاد با این مدل خانواده ها مشکل داشته باشه و بندازه طرف رو ... خب اون ور قضیه هم ببینید

بعد هم سهمیه ی سی درصدی که برای جانبازان بالای پنجاه درصد و خانواده های شهدا قرار دادند ، اینجوری نیست که جای کسی رو بگیرن و بدن به اونا یه سهمیه جداست ، با یه ذره دو دو تا چهار تا هم میشه فهمید که دیگه اونقدر فرزند شهید و جانباز و آزاده که بخواد وارد دانشگاه بشه نداریم

در مورد اینکه خیلی از این بچه ها خودشون مورد اخلاقی دارن باید بگم مگه طرف دکتر نیست بعد بچه اش یه شهری رو به آتیش میکشه از لاتی ؟ بچه های جانباز و شهدا هم همینن دیگه ، چه ربطی داره اصلا جانباز بودن طرف به اینکه بچه اش حتما باید اهل باشه و خوب و نیک سیرت ؟

بابا طرف رفته جنگیده برای مملکتش ، خیلی حرفه به خدا ، خیلی فرق داره با اونی که تو خونه یا سر زمین یا هرجایی به مرگ طبیعی مرده

کیانا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 11:50

ملیکا بدجور کامنتت لایک داره بدجور

ارش پیرزاده دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 11:54

سیاست های غلط دولت باعث شد بیشتر از اینکه این خانواده ها رشد کنند ... زمین بخورند کلا سیاست دولت غلط در غلط بود ...
ولی اگه من بانی این کار بودم ... دنیا رو به پاشون می ریختم من فکر کنم خیلی کمتر از حقشون دریافت کردن ....خیلی کمتر .... منتها از راه درست .....

فرزانه دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 11:57 http://www.boloure-roya.blogfa.com

چون مدیریت در همه سطوح تو این مملکت واقعا بی نظیره این مسئله هم مستثنی نیست. یه عده سوء استفاده کردن و یه عده هم که جان و مالشون رو برای ماها از دست دادن الان هم با انواع مشکلات جسمی و روحی و مادی روبرو هستن. به شخصه برای این خانواده ها احترام قائلم حالا هر تفکری که داشته باشن. گذشتن از عمر و زندگی کار هر کسی نیست.
دوستی دارم که سابقه دوستیمون به به 12 سالگی من میرسه. برادرش مفقودالاثر هست. هنوز که هنوز میگه هر بار که زنگ در خونه مادرش زده میشه مادرش نگرانه که نکنه خبری آورده باشن!!!!!! مسئله برادرش رو زندگی تک تک اعضای خانواده اش بدجور اثر گذاشت. نه اون موقع و نه الان از هیچ امتیازی هم استفاده نکردن.
مسلما کسانی که اون موقع رفتن جبهه هیچ وقت به قصد گرفتن امتیاز نبودن.

ملیکا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 11:59 http://my-n0tex.blogsky.com/

چاکر آبجی کیانا هم هستیم

میلاد دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 12:11

اومدم حرفی بزنم اما انقدر کامنت های بچه ها خوب بود که دیگه جای حرف باقی نمیزاره

فقط می خواهم بگم که کامنت "سارا" فوق العاده بود، مخصوصا اون خط آخرش که شاهکارش بود

درضمن کامنت ملیکاهم خیلی مفصل و دقیق موضوع رو بسط داده بود

و دیگه آقا آرش همه چیزو تمام کرد با کامنتش

حرف من هم مثل آقا آرش اما اینو باید در نظر بگیریم تو هر موضوع و هر شرایطی هم آدم خوب و درست پیدا میشه هم آدم بد و نادرست که سواستفاده گر
و تو این مورد هم دقیقا از هردو قشر وجود داره

اما واقعیت اینکه به قول سارا "میشه از اون درصد از کسایی که این وسط به ناحق جایگاهی به دست آوردن به حرمت بقیشون گذشت و قدر شناس بود."

راستی بابک پستتو که خوندم یاد عباس "آژانس شیشه ای" افتادم

دیالوگ اش یادته:

عباس: مو اصلا توقعی نداشتم...سر زمین بودُم با تراکتور...جنگ هم که تموم شد، برگشتُم سر همو زمین، بی تراکتور! مو حتی دفترچه بیمه هم نگرفتم. حالا برا مو زوره که همچی تهمتی به مو بزنن...خواهر با شمام، شما سهمتون رو دادین. سهمتون همین نیش هایی بود که زدین...دست شما درد نکنه...!

بولوت دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 12:18



البته خدا رو شکر دیگه تقریبن تموم شدن بچه های شهید و جانباز. من موندم بچه های فعلی بزرگ بشن قراره تقصیر کی بندازنن عقب موندنا و به جایی نرسیدناشون رو. نسل ما که چون خانواده ی شهدا و جانبازا بودن و سهمیه شون بود نتونستن برن قله های موفقیت رو فتح کنن.


منم پنجم دبستان و دوره ی راهنمایی رو مدرسه ی شاهد خوندم.
خیلی خوب میفهمم که نبود پدر برای بچه های شهید یا وجود پدر معلول برای بچه های جانباز تو زندگیشون چه تاثیری منفی ای داره. میدونم هیچ چیزی جای خالی پدر رو براشون پر نمیکنه.
به نکته ی جالبی اشاره کردید توی نوشته تون. اینکه سطح علمی مدارس شاهد از نظر معلما و امکانات خیلی خوب بود.
من فکر میکنم برای کمک به اون بچه ها باید این جور امکانات رو زیاد کن. دوران مدرسه سعی کرد بهترین موقعیت تحصیلی رو فراهم کرد. بعدشم مثل بقیه تو کنکور و جاهای دیگه بدون سهمیه رقابت کنن. منم سهمیه دادن بهشون رو قبول ندارم البته به شرطی که امکانات تحصیلی خوب داشته باشن(که دارن) اما اینکه چون اونا سهمیه دارن حق ما پایمال شده و اونا اگه نبودن ما الان در کسب دانش به ثریا رسیده بودیم و از این حرفا رو کلن اشتباهه.
مثلن سهمیه بومی داریم. دانشگاه های تهران دارن سهمیه بومی بر میدارن. چند سالم هست که خیلی بیشتر کردن این سهمیه رو. یکی از آشناهای ما با رتبه ی70 و خورده ای نتونست پزشکی تهران قبول بشه. این تیپ سهمیه ها که بیشتر حق خوری توش هست. فقط سهمیه شهدا شده خار چشم ملت و مانعی بر موفقیتشون.


متولد ماه تیر دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 12:18

سر یکی از کلاس هامون موضوع در س همین بود...چون دانشجو دانشگاه دولتی هستم خب درصدی از بچه ها با سهمیه شاهد وارد دانشگاه شدن
وقتی استاد پرسید که چقدر این حق رو میدید که یک سری با سهمیه شاهد وارد دانشگاه بشن 98 درصد اعلام مخالفتت کردن
هرکس هم دلیلی که شاید واس خودش خیلی هم منطقی بود ولی در نهایت این بود که هیچ کس نگاه مثبتی به فرزند شاهدو جانباز نداشت که خب حرفتون هم کاملا صحیح هست به واسطه سیاست های غلط این نگاه شکل گرفته

ملیکا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 12:19 http://my-n0tex.blogsky.com/

وااااااااااای میلاد خان من رو با یاداوری دیالوگ عباس بردید به یه جای دیگه اصلا ...

یاداوری این دیالوگ کلللللی لایک داره

بولوت دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 12:31


در مورد بند آخرتون.
زمانی که امام اول خلیفه شد گفت من ویژگی هایی که سایر خلفا توسط اون بعضی رو به بعضی برتری میدادن لغو میکنم. کسی در بدر و احد جنگیده و زمان پیغمبر صحابه بوده و اینا اجرش با خداست الان فرقی با یک تازه مسلمان نخواهد داشت.
اصول و سیره ی امامت این جوری بود.
البته کمک کردن برای عادی شدن زندگی رو داشتن ولی امتیاز دادن رو نه.
الانم همین جور. باید به خانواده های شهدا کمک کرد که زندگی طبیعی داشته باشن. ولی چون پدرش شهید شده سهمیه داشته باشه و با سایرین رقابت مساوی نداشته باشه و امتیاز ویژه داشته باشن درست نیست.

ملیکا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 12:37 http://my-n0tex.blogsky.com/

سلام

بولوت جان

اون زمان امتیازها اینجوری بود که چون یکی از خاندان تو فلان جنگ کشته میشد ، میرفتن توی شجره نامه ... (نمیدونم اعراب بهش چی میگن) یه تغییراتی ایجاد میکردن یعنی برای اون نسب یه امتیازاتی قائل میشدن یه جورایی تیریپ برتری نژادی و اینا

این رو نمیشه با اون مقایسه کرد ...

جزیره دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 12:52

کامنتا اینقده طولانی بود که متاسفانه حس خوندنش نبود. ولی خب اگه همه ی کامنتا مثه کامنت ارش خان باشه پس نظر من الان میخاد بشه ساز مخالف...
والا من نمیتونم قبول کنم که یه اقا و خانومی صرفا به دلیل فرزند شهید بودن از کلیه ی امکانات بهره مند باشه و به همه چی "آسون" برسه ولی بقیه ی جوونا سگ دو بزنن و اخرش به خیلی چیزا که حقشونه نرسن.
من نمیتونم قبول کنم همکلاسیم چون فرزند جانبازه رتبه ش بشه 120 و بره بهترین دانشگاه،بعد چون فرزند جانبازه کارش هم ردیف شه...
مخلص همه ی شهدا و جانبازا هم هستیم ولی بچه هاشون نه....اونا هم مثه بقیه تلاش کنن، چه ایرادی داره؟؟؟؟؟؟
میخام بدونم این ادما اگه توی شرایط معمولی بودن بازهم به اینجاهایی که رسیدن ،میرسیدن؟بحث، بحثِ لیاقته به نظرم.....
ایا من و امثال من چیزی به فرزندان شهدا و جانبازان بدهکاریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

الهام دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 13:06 http://sampad82.blogfa.com

سلام جناب اسحاااااااقی خشته نباشی...
فک نمیکنم هیشکی مشکلی داشته باشه با اینکه بخان خونواده های شهدا رو ساپورت کنن از هر نظر .چون واقعا کسی ک باباش شهید شده مطمئنا بیشتر از اینا حقشه اما اینا دارن تا ۵ نسل بعد اونا رو هم ساپورت میکنن...اینه ک مشکله

عاطفه دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 13:08

منم اولا دید خوبی نسبت به خانواده شهدا نداشتم منم فکر میکردم تمام امتیازات و سهمیه ها به ناحق مال اوناست اما بعد که بیشتر باهاشون آشنا شدم دیدم واقعا درس و دانشگاه و کار و... چه ارزشی داره در برابر یک عزیز؟اونا پاره ای از جگرشون رو دادن اونا پسر برادر همسرشون رو دادن از نظر خودشون برای دفاع از کشور حالا یه ذره از امکانات این کشور سهمشون نیست؟منم یک سال مدرسه شاهد بودم واقعا بچه های شهدا همیشه حس کمبود دارن

خدیجه زائر دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 13:49 http://480209.persianblog.ir

سلام
از بابک ممنونم بخاطر لطفی که به من داره......بزودی یه جوابیه برای این پست باید بزارم چون جواب خیلی طولانیه....راستش یه مثلی تو خونواده ی ما هست که میگن اگه می خوای بزنی تو سر یکی اونو بکن عزیز فلانی ( شخص خاصیه ) چون این فرد خاص بخاطر مقاصد خودش جوری طرفو می کوبه تو سر همه که دیگه نتونه سر بلند کنه...........این حکایت بچه های شهید و جانبازه.........باور کنید که همه ی امکاناتی که شاید خیلیاش نادرست بهشون واگذار میشه سوای اونایی که باید بهشون می دادن که دلایلش رو بعدا میگم اما باور کنید بخاطر عذاب وجدان های نداشته ی کسانیه که حق های بزرگتری رو ضایع کردن...ما ها رو مقابل هم کردن تا نبینیم چی ها توسط کی ها جابجا میشن....این فرهنگ تمسخر و زیر پا گذاشتن فضائل اخلاقی که ما با توجیح مرتکبش میشیم ریشه اش بر می گرده به مدیرانی که با ادبیات چاله میدانی میدان رو قبضه کردن و در پشت نقاب دادن سهمیه دارن تیشه به ریشه ی اورده های شهدا میزنن......
یکی از رزمنده های سابق حرف قشنگی می زد می گفت اینایی که ما رو ایزوله می کنن اما عکس شهدا رو بالا می برن ایا اگه شهید باکری و همت و بقیه شون بیان حاضرن اونا بیان پای کار؟؟؟؟؟؟؟؟؟همینجا باید بگم که من خودم شاهد بودم که خیلیا حتی حاضر نیستن از حقوق فرزند شهیدشون استفاده کنن !!!!!اما من یه حرف دیگه هم دارم منی که جوونی خودمو و بچگی بچه هامو فدای جنگ کردم هیچ ادعایی ندارم چون اثراتی رو تو لحظه لحظه ی زندگیم دیدم و می بینم که به خدا قسم حاضر نیستم با هیچی معاوضه اش کنم.من و خیلیا مثل من با خدا معامله کردیم و قطعا برنده ایم اگرچه حالا کناره گرفتیم.دکتر شریعتی جمله ی قشنگی داره سکوت 25 ساله ی علی آموزه های بیشتری داره تا 5 سال حکومتش.....

ملیکا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 13:50 http://my-n0tex.blogsky.com/

جزیره جان به نظر من یه ذره بدهکاریم
به مادرهاشون و همسرهاشون بدهکاریم ، به پدرها شون بدهکاریم ، که اجازه دادند فرزندانشون برن جبهه همسرانشون برن جبهه و دفاع کنن تا وضع امروز من و تو وضعی مثل وضع افغانستان و پاکستان نباشه یا مثل خیلی دیگه از کشورهایی که دارن با فلاکت زندگی میکنند نمیگم اوضاع گل و بلبله ولی قبول کن وضعی مثل وضع عراق نداریم ...

کی گفته اونا خیلی آسون به همه چیز میرسن ؟ کی گفته همشون بعد از ورود به دانشگاه میتونن موفق از دانشگاه بیان بیرون ؟ به خدا فقط ورود به دانشگاه برای اینا آسونه ، بعدش زیر نگاه و حرف من و تو و امثال ما خورد میشن و میشکنن و خیلی هاشون بخاطر همین ها میزارن میرن اصن رها میکنند درس رو
اینا بهترین لحظه هایی که من و تو توی عمرمون داشتیم رو نداشتند ، کاش کامنت من رو میخوندی، اینکه آدم از پدر خودش از پارهء جیگر خودش بدترین توهین ها رو بشنوه و کتک بخوره چرا ؟ چون اعصابش توی جنگ داغون شده و حتی رفتن به دانشگاه با سهمیه هم جبران این سختی رو نمیکنه ...
یک بار خودت رو بزار جای دختری که توی مدرسه همیشه با انگشت نشون داده شده که فلانی باباش تو آسایشگاهه ، بعد بچه های دیگه نمیفهمن آسایشگاه یعنی چی و مسخره اش میکنن یا ازش میپرسن و خون به دلش میکن
خودت رو بزار جای دختری که هربار مدرسه نامه ای داده و جلسه ای تشکیل داده تنش لرزیده که من بابا ندارم و با این دید مزخرف جامعه ما نسبت به فرزند شهید و همسر شهید چی کشیده ...
باور کن خیلی هاشون میگن برید گم شید سهمیه ارزونی خودتون
اینا زجر کشیدن خیلی بیشتر از زجرهایی که ما آدمهای عادی توی زندگی مون میکشیم

چون هم بخاطر نبودن پدرشون زجر کشیدن هم بخاطر بودنش هم از اطرافیان حرف شنیدن و هم خودشون همیشه خودشون رو سرزنش کردن ...

فکر میکنی آدمی که میره جنگ و میاد همون آدم قبله ؟ میتونی تصور کنی پدرت توی یه مهمونی رسمی یهو موجی بشه و بزنه همه چیز رو از بین ببره و آبروت بره ؟
میتونی تصور کنی که پدرت بخواد بخاطر اعصاب داغونش تو سن سیزده سالگی از خونه بیرونت کنه ... جزیره جان این سختی ها رو هیج کدوم ما نکشیدیم ولی اونا کشیدن چرا ؟ چون پدرهاشون و همسرهاشون بخاطر من و تو رفتن جنگیدن نه بخاطر پول نه بخاطر مقام و نه هیچی ... اونایی هم که از بغل جنگ به نون و نوایی رسیدن مورد بحث اینجا و این پست نیست .

ملیکا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 14:00 http://my-n0tex.blogsky.com/

عنوان پست من رو از اول صبح که خوندمش تا حالا یاد این شعر میندازه همش

شاهدان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند ...

انتخاب عنوان با این بیت حافظ ارتباطی داره آیا ؟

بابک دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 14:07

ملیکا !
اون بیت شعر حافظ واعظان داره نه شاهدان

مهتاب دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 14:08

خانوم خدیجه زائر چقدر نوشتتون منطقی و خوب بود خیلی خوشم اومد

نازنینn دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 14:09

همیشه تو هر قشری یه عده سوء استفاده چی هستند که بدنامی به بار بیارن اما ما باید واقع بین باشیم

با حرفای شما کاملا موافقم بابک خان

پست( بچه جانبازم) گیلاسی هم راجب همین موضوعه

www.gilasee.com

ملیکا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 14:10 http://my-n0tex.blogsky.com/

ای وای بله درست میفرمایید بابک خان
تاثیرات بی خوابیه اینا همه

آقای رگبار دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 14:15 http://www.ragbarha.blogfa.com

به نظر من باید به این خانواده ها رسیدگی بشه . ولی نه با سهمیه خاص و غیره باید جوری بچه ها رو آموزش بدن که خودشون بتونن برن دانشگاه . ما هم همکلاسیهایی داشتم در دانشگاه تهران به با درصدهای منفی اومده بودن همکلاس ما شده بودن !! و سه ترم پشت سر هم مشروط بودند و بقیه اش معلومه .
اما با رها کردن این قشر به کل مخالفم باید امتیازات خوبی بگیرن که جایگزین پدرشون نمیشه ولی جامعه رهاشون کنه ؟!

گیل دختر دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 14:40 http://barayedokhtaram.blogfa.com

سلام ... آقای اسحاقی موضوعی رو مطرح کردید که خیلی وقتها ذهن خیلی هامونو مشغول کرده و هممون بلا استثنا تو یه برهه از زندگیمون چه فرزند شهید باشیم و چه نباشیم باهاش درگیریم و روز ندگیمون تاثر داره ..بچه تر که بودم این چیزها رو درک نمیکردم و همش برام مایه تعجب بود که چرا یه عده اینقدر آه و ناله دارن که چقد به این خانواده های شهدا میرسن و بهشون سهمیه میدن ..تا اینکه کم کم بزرگ شدم وارد دانشگاه شدم و فارغ التحصیل شدم و کم کم یه چیزهایی حالیم شد ... وقتی من سال اول کنکور کارناسی پشت کنکور موندم و دوستی با رتبه 36 هزار وارد دانشگاه روزانه شاهرود شد ...و من با هفت هزار موندم پشت کنکور ..اگرچه سال بعد با رتبه سه رقمی تو یکی از دانشگاههای خوب کشور درس خونم و چهار سال لعد فارغ التصیل شدم اما هیچوقت یادم نمیره اون سالیو که پشت کنکور بودم چقد غصه خوردم ...وقتی که دو سال پیش آموزش و پرورش آزمون استخدامی برگزار کرد و ده هزار نفر مشاور گرفتن و من که رشته م مشاوره بود و مدرکم مال انشگاه تهران بود و قبول نشدم و همون دوست مذکور با ریاضی محض از دانشگاه شاهرود تو آزمون استخدامی قبول شد و شد مشاور ... و من بیشتر از خودم دلم به حال بچه هایی می سوخت که الان این خانوم که تو دانشگاه ریاضی محض خونده باید تو مدرسه بهشون مشاوره بده و همش داشتم فکر میکردم یعنی اونی که ریاضی محض شاهرود خوندده از منی که مشاوره دانشگاه تهران خوندم بیشتر می دونست ؟ جالب اینجاست اون خانوم بعد یه مدت وقتی دید از مشاوره چیزی بلد نیست رات انتقالی گرفت و رفت اصفهان و اونجا ریاضی تدریس کرد بعد از ازدواجش ... در حالیکه که نیاز آموزش و پرورش به مشاوره بود نه دبیر ریاضی ...اونم توشهر ما نه اصفهان ...در واقعا این خانوم نه فقط یه بار بلکه دفعات متعدد وبه شکل نا عالانه از سهمیه ش استفاده کرد فقط به این دلیل که پدرش جانباز بود و عموش شهید شده بود

گیل دختر دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 14:43 http://barayedokhtaram.blogfa.com

شاه بلوط عزیز حرفتونو قبول دارم اما اینو میخوام بگم ...اول اینکه اونا که جنگیدن و شهید شدن از خدا پاداششونو میگیرن ...من نمیگم که دولت بهشون نرسه یا اینکه بهشون توجه نکنه ...نه ...اونا جونشونو در راه کشور دادن و باید از خانوادشون قدر دانی کرد و هواشونو اشت ...به علاوه تو همه کشورا به کسانی که در راه جنگ فداکاری کردن توجه ویژه ای دارن و امکاناتی رو براشون در نظر میگیرن و ما هم باید این کارو بکنیم ...اما من اینو میگم چرا باید حق یه عده دیگه خورده بشه ... سپیده عزیز به نکته قشنگی اشاره کرد ... چرا سهمیه جداگانه ای براشون در نظر نمیگیرن ؟ چرا مثلا توی کنکور یا توی آزمون های استخدامی و تا ازمون نمیذارن .. یکی برای خانواده های شاهد یکی غیر شاهد ... که حداقل ما بدونیم که وقتی توی آزمون شرکت میکنیم قبل از اینکه به شاهد یا غیر شاهد بودنمون توجه شه به توانمندیهامون هم توجه می کنن ...
نکته دیگه اینه که آخه فقط فرزندان شهدا نیستن که ...بعضی ها هستن که صرفا چون برادر زاده شهید یا نوه شهید یا نسبت دوری با شهدا یا جانبازا دارن هم از خیلی از سهمیه ها استفاده می کنن و خیلی پارتی بازی ها میشه ...
از طفری همینطور که پرچانه عزیز اشاره کرد بین خود خانواده های شهدا و جانبازا هم تبعیض قائل میشن ... من دوستی داشتم که بنده خدا تو جبهه شیمیایی شده بود و بعد از متی شهید میشه ...دوستم وقتی داشت قصه زندگیشو برام تعریف که هفت سالش بود که پدرش شهید شه بو و هیچ توجهی بهشون نمیکردن خیلی ناراحت شدم ... داشتان زندگیش خیلی غم انگیز بود ..سختیهایی که بعد پدرش کشیده بودند و بنیاد هیچ توجهی بهشون نکرده بود ... در عوض در اطرافم کساییو میشناسم که به دلیل اینکه دایی یا عمو یا فامیل دورشون شهید یا جانبازه بهترین امتیازاتو دارن و راحت حق دیگرانو پایمال میکنند ...

مهرناز دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 14:43 http://amitith.blogfa.com

واقعیت اینه که این افراد بخاطر مسایل دفاع میهن دچار محرومیت هایی شدن که از نظر من شایسته ی حمایت هستن اما بحث اینه که چه افرادی واقعا شایسته ی این حمایت هستن؟ طرف لیسانس نگرفته می ره سرکار با کسی که با فوق لیسانس بیکاره نباید تفاوت داشته باشه؟
این حمایتو نباید با تبعیض ناروا اشتباه گرفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد