جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

آغوش بابایم امن ترین جای دنیاست ...

خانه ما نه در استان های مرزی بود که صدای غرش میگ های عراقی شیشه هایش را بلرزاند و بمب هایشان وسط حیاطمان بیفتد و نه در تهران زندگی می کردیم که گهگاه موشکی خانه همسایه هایمان را با خاک یکسان کند .

ما توی یک شهرک کوچک اطراف تهران زندگی می کردیم و مستقیم ترین آزاری که از جنگ دیدیم هجوم فامیل هایی بود که از ترس موشکباران خانه هایشان را رها کرده بودند و میهمانمان شدند.




با این وجود صدای لعنتی آژیر قرمز حتی برای ما که خیالمان از بابت موشک و بمب راحت بود هم ترسناک بود و مو به تنمان راست می کرد :


توجه ... توجه ...

علامتی که هم اکنون می‌شنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن اینست که حمله هوایی دشمن نزدیک است.محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید.


و بعد هم آن صدای لعنتی به مدت سه دقیقه جیغ می کشید و گوشت تنمان ریش می شد .


اگر شما هم یادتان باشد تصدیق می فرمایید که این آژیر قرمز از خود موشک و بمب و هواپیما به مراتب ترسناک تر بود . لااقل در ذهن من چنان تاثیر بدی گذاشته که حتی از تصورش می ترسم .


وقتهایی که رادیو  ، صدای آژیر قرمز را پخش می کرد بلافاصله می دویدیم و لامپ ها را خاموش

می کردیم . و خودتان می دانید که توی تاریکی همه چیز ترسناک تر است حتی انتظار ...


مامان زیر لب ، آیه الکرسی می خواند و من و مریم و نرگس می دویدیم سمت بابا .

بابا می گفت : من سه تا جیب دارم . بدوید و بپرید توی جیبهای من که اگر بمب هم افتاد آنجا در امن و امان هستید .

ما سه تا هم می دویدیم توی بغل بابا و راست راسکی در امان بودیم .

بغل بابا ما را از بمب های اتمی هم ایمن نگاه می داشت و بواقع وقتی توی بغلش بودیم از هیچ چیز نمی رسیدیم .

هرچند می دانم بابا خودش آن لحظه توی دلش آشوب و ترس بوده و چقدر نگران این بوده که نکند اتفاق بدی بیفتد ولی ما نه آنروزها که بچه های قد و نیم قدی بودیم و چه بعدترها که بزرگ شدیم و ازدواج کردیم هیچ وقت ندیدیم که بابایمان از چیزی یا کسی بترسد .


بابای من قهرمان من است .

بابا برای من قوی ترین مرد دنیاست

مردی که نه صدام زورش به او می رسد و نه حتی زشت ترین دزدها توان مقابله با او را دارند .

من سی و سه سال است که بابایم را از همه کس و همه چیز این دنیا بیشتر دوست دارم .


هرچند حالا پیر شده و قدش مثل قبل ها بلند نیست و زورش دیگر از من بیشتر نیست

اما هنوز هم با افتخار وقتی دستش را می بوسم و او را در آغوش می کشم

هنوز هم وقتی توی اتاقش خودم را مثل یک پسربچه پنج ساله در آغوشش می اندازم

بغل بابایم امن ترین جای دنیاست .





روزت مبارک بابای عزیزم

لطفا زیاد عمر کن

من سایه ات را می پرستم ....



نظرات 61 + ارسال نظر
ف رزانه جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 23:20

اول

مبارک باشه

سلامت باشه

پیمان اسحاقی جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 23:21 http://ruzayeman.blogsky.com

روزت مبارک دایی
عمو هم ایشالا 120 سال عمر میکنه

مرسی پیمان جان

بهار جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 23:22

سوم
عید بر شما و پدر محترم مبارک

ممنون بهار

بهار همیشگی جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 23:24

از خوشحالی کسب مقام اسممو کامل ننوشتم
بالایی من بودم

ف رزانه جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 23:25

تبریک واسه این پست زیبا...

هزارتا تبریک به آقای اسحاقی بزرگ و تموم باباهای دنیا که همشون مظهر قدرت و ایستادگی ان واسه بچه هاشون...

و بازم تبریک به آقای اسحاقی واسه داشتن چنین فرزندی

و تبریک به خود شما آقا بابک... روزتون مبارک باشه

شرمنده میکنی فرزانه
ممنونم

دل آرام جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 23:26 http://delaramam.blogsky.com

عمرشون با عزت و طولانی
سایشون بالای سر تو و خانواده عزیزتون
روزت مبارک

ممنون دلی

تیراژه جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 23:38 http://tirajehnote.blogfa.com

چه چهره ی مهربان ودر عین حال با جبروتی دارند استاد اسحاقی عزیز..امروز و دیروز چقدر دنبال آدرسشون بودم اما پیدا نکردم
هنوز هم پیدا نکردم. میشد از خودتون بپرسم اما دوست داشتم خودم پیدا کنم.

اما فعلا همینجا روزشون رو تبریک میگم. سایه شون همیشه برقرار.در کنار مامان ناهید عزیز سالهای سال سلامت باشند.

راستی با اینکه چند خط قبل حافظه ام رو رسوای عالم کردم ولی اونقدر ها هم نه دیگه ..
این پست رو قبلا ننوشته بودی؟ جای دیگه ای؟ وب دیگه ای؟ تک تک کلماتش برام آشنا بود مخصوصا جاهایی که اشاره کردی به آژیر خطر و سه جیب ِ آغوششان..
باور کن من این رو قبلا هم خونده بودم..تمام این پست برام آشنا بود..نگو اشتباه میکنم که محاله..من به حافظه ام حتی بیشتر از چشمهام اعتماد دارم.

فکر می کنم واسه اون پستی که بابا مریض شده بود نوشته بودمش
مرسی تیراژه

رها میر جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 23:40 http://Mystoryy.persianblog.ir

أیشالله پدرتون سالهای سال سایشون بالای سرشما و خانوادتون باشه

ایشالا

دوست جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 23:41 http://asme1982.blogfa.com

سلام
عمرتان دراز باد و سلامت همه ی پدر و مادر های خوب دنیا

مرسی دوستم
تولدت مبارک

هما جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 23:52

به سلامتی همه باباهای دنیا که قهرمان زندگی بچه هاشون هستند
پست زیبایی بود ...

لطف داری

دل آرام جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 23:55 http://delaramam.blogsky.com

مگه میشه اون صدا رو یادمون بره... مگه میشه خاموشی و انتظار تموم شدن آژیر از ذهنمون پاک بشه...
و پدرها که قهرمان همیشگی فرزندانشون هستن. دست پدرها پر قدرت ترین دست، آغوششون امن ترین جا، نگاهشون گرم ترین نگاهه...

بابا ها همیشه قهرمانن

جزیره شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 00:00

سایه شون مستدام
و روزت مبارک

مرسی جزیره

جزیره شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 00:03

توجه ... توجه ...

علامتی که هم اکنون می‌شنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی دشمن نزدیک است.محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید.

اگه بم بگن یه جمله بگو که ازش متنفری این جمله رو میگم. من تجربه شو ندارم ولی به جرات میتونم بگم بیشتر از اون موقع تو از این جمله میترسم...
الهی که این خاک دیگه رنگ جنگ و بلا و مصیبت به خودش نبینه.آمین

ایشالا

محسن باقرلو شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 00:12

خدا حفظ کنه بابای باجذبه ، لوطی و نازنینت رو

فدات

محسن باقرلو شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 00:12

راستی فک نکنی حواسم نیستا !
این بار تاپ تن ، بزرگان بلاگستان همراش نبود بچچه !!

اصلا قرارم نیست بزرگان بلاگستان باشن محسن
اتفاقا قراره با قلمهای جدید هم آشنا بشیم
هرچند که بیشتر لینک ها دوستای خودمون هستن معمولا

محسن باقرلو شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 00:13

داداش درسته قلم و حس و حالمون خشکیده
ولی همچنان عینهو عقاب حواسمون به همه چی هست !

سایه ت بالا سر ما و بلاگستان ایشالا

....... شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 00:27

لوطی یا لوتی ؟
لوطی از لواطِ

درسته

باغبان شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 00:38 http://laleabbasi.blogfa.com

"من سایه ات را می پرستم..."

سایه اشون مستدام...

ایشالا

عسل شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 01:15 http://rozegar65.blogfa.com/

خدا حفظشون کنه بابک خان. امیدوارم روزی برسه که فرزندت برات بیاد و بنویسه و حسش همینطور باشه. یه آغوش امن. :)

منم آرزومه که بچه ام همینقدر منو دوست داشته باشه

بابای رادین شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 01:41

روز همه باباهای نازنین مبارک مخصوصا اقا جون خودمون

روز خودتم مبارک بابای رادین

یه مریم جدید شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 02:19 http://newmaryam.blogsky.com

سلام...

سایه پدرتان مستدام.

ممنون

پروین شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 05:19

لطفا زیاد عمر کن ... خیلی زیاد
من سایه ات را می پرستم

خدا به پدر شما هم عمر زیاد بده پروین خانوم جان

مامانگار شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 08:44

روزشون مبارک...و عمرشون دراز...
امیدوارم پدرهایی که فکرمیکنن باید همیشه با پسرشون جدی و باصطلاح مردانه رفتار کنن، به این معنا که غرورشون اجازه نمیده از درآغوش گرفتن و صمیمت و رفاقت نزدیک بااونها لذت ببرن..به خود بیان و این لذتها و صمیمیتها رو از خودشون دریغ نکنن..

من حتی این رفتار رو با غریبه ها هم درست نمیدونم
چه برسه به اعضای خونواده
ممنون مامانگار

سپیده شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 08:54 http://setaresepideashk.persianblog.ir/

خدا بابا رو برات حفظ کنه واقعا بهترین و گرمترین و امن ترین جای دنیا آغوش پدر و مادر ِ سایه شون تا همیشه مستدام ... روز جناب اسحاقی بزرگ و کوچک مبارک

مرسی دختر خاله
خدا مادر عزیزت رو رحمت کنه و به بابات سلامتی و طول عمر بده ایشالا

جعفری نژاد شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 08:56

خدا برای هم و در کنار هم حفظ تان کند
خنده از لب های هیچکدامتان دور نشود، هیچوقت ان شاء الله

ممنون مملی

یک لیلی شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 09:39 http://yareaftab.blogsky.com

هزار آمین.

یک آمین برای هزار آمین شما

سیمین شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 09:54 http://ariakhan.persianblog.ir

قدر شونو بدون و ایشالله سالهای سال سلامت و شاد باشند. ما که این عکس مهربونو میبینیم دلمون تنگ ۲۵ سال پیش میشه که همین بمب ها بابامونو ازمون گرقت و تو بجگی هم نتونستیم اینجوری بغلش کنیم .

خدا رحمتشون کنه
خدا همه شهیدای این کشور رو بیامرزه
خدا به شما هم صبر بده

آوا شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 10:02

پدر واقعا یه پشتوانه و حامی بزرگ تو زندگی محسوب
میشه...که اگه خدای نکرده روزی بخواد حتی خار به
پاشون بره دل آدم مچاله میشه..همینجوریخدا
به تموم پدرای گلمون عمر با عزت و سلامتی بده.
و پدرعزیزتون روواستون حفظ کنه و تا دنیادنیاست
سلامت و تندرست باشن ولبخندروی لب هاشون
موندگار باشه.......................................
پی نوشت: آخ که چقددددددر دلم تنگ شده بود.
وبلاگ خونم اومده بود پایین...چقــــــــــــــــــدر
خوشحالم الهان من....به به به به به و روز تموم
مردان گل بلاگستان باتاخیر مــــــــــــــــــــبارک
یاحق...

مرسی آوا
منم دلم واست و کامنتهای کجکیت تنگ شده بود

آرشمیرزا شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 10:27

بابای نازنینم
من را بخوان به آغوش
تا درد من ز ناجی
زودی شود فراموش
بابای نازنینم
جددن که توی ترکم
راهی ندارد اصلن
حقی درون درکم
من را ببخش بابا
از ا ینکه هی زدم سق
جای لواشک ترش
از این و آن فقط حق
تقصیر دوستم بود
- آقای پیرزاده -
از بس که توی میدون
به هرکه خواست داده
....................
یک روز آمد و گفت :
بابک ! چطوری دوستم؟
گفتی اگر چگونه
شفاف گشته پوستم؟
گفتم : چطوری پیری
ای مرد کله .....
تاثیر ماست باشد
یا حبه های سیری ؟
گفت: اشتباه گفتی
نه سیر باشد و ماست
زیرا که خورده ام من
یک حق محکم و راست
......................
اینگونه بود قصه
بابای نازنینم !
بر باد داد دو آرش
درک سفید و دینم


.

بابک اسحاقی شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 10:29

آرش دهانت مورد تفقد

سپیده شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 10:43 http://www.otagheaabi.blogsky.com

سلام و روزتون بخیر

وبلاگ اتاق آبی بلاگفا ی من حک شده!

حالا یه اتاق آبی تو بلاگ اسکی دارم

قالبی مثل قالب شما می خوام که بتونم هدرشو تغییر بدم

می شه کمکم کنید؟

چشم
کمکی از دستم بر بیاد در خدمتم

مامان زی زی شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 10:53 http://42600.‌blogfa.com

روز پدر و روز مرد به همه مردان این سرزمین مبارک . دعا می کنم که سایه همه پدرها رو سر بچه هاشون مستدام باشه . نوشته تون هم زیبا هم خاطره انگیز بود ( هرچند خاطره به این وحشتناکی . ما هم تو مشهد دقیقا همین وضعو داشتیم . )

این آخری هم که محشر بود :
روزت مبارک بابای عزیزم
لطفا زیاد عمر کن
من سایه ات را می پرستم ....

مرسی خانوم
لطف دارید

سمیرا شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 11:04 http://nahavand.persianblog.ir

روز شما و بابای عزیزتون و بابای مهربان جونم مبارک باشه...چه عکس تاثیرگذاریه محبت از چشمای باباتون میباره خدا حفظشون کنه

ممنون سمیرا
خدا بابای خوش تیپت رو واست حفظ کنه ایشالا

م . ح . م . د شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 11:22

شعر آرش میرزا خداااااااااااااااا بود

تنشون سلامت باشه ایشالله

ایشالله تا 200 سال دیگه با همین هیبت و اقتدار باشن و بهترین تکیه گاه واسه تو

مرسی مملی
ایشالا بابای تو هم سرحال و سلامت باشه

سمیرا شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 11:40

خدا حافظ و نگهدارشون باشه ، سایه شون بالای سرتان،
همه باباها مظهر قدرتن .

ممنون سمیرا خانوم

حرفخونه شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 12:08

وای این عکس چقد جالبه. انگار که هادین بزرگ شده و باهات عکس انداخته.
حتی همون برق شیطنت چشم های رادین تو چشمهای پدرت هم دیده میشه.
خیلی عکس قشنگیه.بگذریم از اینکه خودت شبیه بچه های لوس و موذی مامان و باباها افتادی که میپرن بغل بابا و نگاه موذیانه میندازن به بقیه خواهر برادرها و به امر خودشیرینی مشغول میشن. هررررررررررررر
ایشالا همیشه سلامت و مطمئن باشه این آغوش برات و این چشم های مهربون اینجوری بخنده.....تو هم اون کنارا مشغول خودشیرینی باشی دیگه خوب. هررررررررر
روزشون مبارک.
روز خودت هم مبارک.

اون بچه های موذی رو خوب اومدی
ولی خداییش اصلا قصدم این نبود که فخر فروشی کنم
خدا به بابای گلت طول عمر بده ایشالا رویا جان

خورشید پورامینی شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 12:43

سلام و روزتون مبارک.
شاد باشید.

مرسی خورشید

"من" شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 12:45 http://yekmanedigar.blogfa.com/

سی و چهارم
خدا همه باباهای ماه جیگر مهربون گل رو به بچه هاشون ببخشه.
الهی آمین

ایشالا

مشق سکوت- رها شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 13:12 http://mashghesokoot.blogfa.com/

خدا حفظشون کنه، امیدورام همیشه سایشون بالای سرتون باشه

مرسی رها

مژگان(دختر خاله) شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 14:34

ایشاالله عمو حشمت همیشه سایش بالای سر همه ما باشه

فدای تو دختر خاله

مامان ناهید شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 14:39

سلام پسرم همیشه اشکم در میاد با این نوشته های زیبا یت به تو افتخار میکنم .از اینکه به پدر ت اینقدر لطف داری ممنون .یه مدتی مزاحمت نبودم به خاطر مشکلات این دستگاه .می خواستم از همه دوستان عزیز تشکر کنم به خاطر محبتشان که همیشه من وپدر ت را مورد لطف قرار میدهند .روی گلشون را میبوسم وبرای تک تک شون دعا میکنم امیدوارم همیشه زنده وسلامت باشند.روز پدر و تولد حضرت علی به همه مبارک

قربون اشکات برم مامان نازم
مرسی از کامنتت

سعاد شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 14:45

با عرض سلام واحترام

یاد آن روزها هم تلخ چون روزی نبود که خانه ای بی غم نباشد وهم شیرین چون طعم پیروزی رزمندگان کامها را هر لحظه شیرین میکرد ومردم را امیدوار همیشه شاد باشید

ممنون

ف رزانه شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 14:57

سلام مامان ناهید

دلمون تنگ شده بود واسه کامنتای پر از مهرتون

انشاا... همیشه سالم باشید... برامون دعا کنید

آرشمیرزا شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 15:06

بابک منو شطرنجی کن ! نمی دونستم خونواده ی محترم اینجا رو می خونن
.

اخر و عاقبت گشتن با دوست ناباب همینه دیگه

گلنار شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 15:10

هر چیزی که می خواستم بنویسم با خوندن شعر رفیق شفیقتان پرید یکی جلوی این بیداد را بگیرد ..استغفرالله

امیدوارم این آغوش حقیقی و دلچسب و این تصویر سالیان طولانی حفظ و تکرار بشه و زیر سایۀ پدر دوست داشتنیت برقرار باشی.

مرسی
مگه این آرش کامنت بذاره که شما به حرف بیاید

سحر شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 15:41

خدا برا هم نگهتون داره .
خوشحال شدم کامنت مامان ناهیدو دیدم

ممنون سحر جان

پونی شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 16:18 http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

پ مثل پریسا شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 16:23 http://pari3a.blogsky.com/

خدا پدر شما ، پدر خودم و پدر پدرم را وهمه پدرها را نگهبداره ... الهی آمین

آقای اسحاقی من یکی از خوانددگان خاموش شما هستم
کاشکی منم مثل شما زودتر به این نتیجه می رسیدم که از پرشین بلاگ بیام بلاگ اسکای

موفق و پیروز باشید

ممنون پریسا
اینکه میگم با اومدن به بلاگ اسکای به راه راست هدایت بشید شوخیه
ولی انصافا سرویس های دیگه اذیت میکنن

میم مثل من شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 17:24 http://mona166.blogfa.com

عمری طولانی همراه به سلامتی ...

با یکم تاخیر...روزتون مبارک...

ممنون

مریم شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 17:48 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

اول سلام استاد اسحاقی عزیز(منظورم پدر بودن نه شما) روزتون مبارک باشه
دوم سلااااااااااااام مامان ناهید گل
چقدر دلم هوای شما رو کرده بود آخجون مرسی که اومدین
شما لطف دارین به همۀ ما
سوم هم روز همۀ باباها بجز بابک مبارک
وقتی بابا شدی و منم عمه شدم روزت رو بهت تبریک میگم برادر جان

پس حالا حالا ها باید منتظر تبریک باشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد