جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

ترانه خرگوش مشکل دار

یکی از حاشیه دارترین و پر ابهام ترین اشعار دوران کودکی ما این بود :


یه روزی آقا خرگوشه

رفت دنبال بچه موشه

موشه دوید تو سوراخ

خرگوشه گفت : آخ

خرگوشه گفت : آخ

وایسا وایسا کاریت دارم

من خرگوشم و بی آزارم

کاریت ندارم

کاریت ندارم ...



و من همیشه می گفتم این خرگوشه موجود مشکل داری است که هی زود به زود حرفش را عوض می کند و اول می گوید کاریت دارم و بعد می گوید کاریت ندارم . نمی شود که در آن واحد با یکنفر هم کار داشته باشی و هم نداشته باشی  . به نظرم ثبات شخصیتی نداشت و از یک مولتی پرسونالیته حاد رنج می برد .

یکی از مبهم ترین قسمت های این ترانه هم آن جایی بود که آقا موشه می دوید توی سوراخ و خرگوشه می گفت : آخ

و من متوجه نمی شدم که سوراخ چه ربطی به آخ دارد . البته آن موقع بچه بودم و ربطش را نمی فهمیدم .

در مجموع خرگوش شعرهای بچگی ما موجود مشکل داری بود اما من اهمیتی به این موضوع نمی دهم .

مانی این ترانه را دوست دارد و با شنیدنش زود لالا می کند .








نظرات 75 + ارسال نظر
سهیلا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 07:41

یادش بخیر بابک...هم خودم خیلی از این شعر خوشم می اومد و هم تمام خواهر زاده ها و برادر زاده هامو با این شعر خوابوندم.درست مثل تو و مانی.....:)
نمیدونی با چه احساسی هم میخوندم....

واقعا که بابک...!!! با این پستا انگشت میذاری روی اون حس نوستالژیکمون که وقتی داریم این مطالب رو میخونیم آخرش متوجه میشیم ناخودآگاه یه لبخند گنده رو لبامون نقش بسته....و به طرز فجیعی نیشمون باز شده.


راستی سلاااااااااام و صبح بخیر بابای تازه نفسسسسس

سهیلا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 07:46

راستی یادم رفت بگم بچه هامو هم با همین شعر بزرگ کردم.
تازه یادشون داده بودم که حین خوندن کله شون هم به چپ و راست و کمی متمایل به شونه ها شون هم تکون تکون میدادن تا بیشتر حس بگیرن و حالشو ببران.

آخرش هم دست میزدن و میگفتن هورااااااا

آخییییییی....یادش بخیر....چه زود گذشت هاااا.

ایشاالله یه روز میرسه که تو هم در مورد مانی همینو میگی که چه زود گذشت انگار همین دیروز بود.

بیوطن چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 07:50 http://bivataan.blogsky.com

والا ما که از این شعرهای بچه گونه یادمون نیست
ولی خودم رها را با ترانه سیاوش قمیشی میخوابونم
تو یه تاک قد کشیده
پا گرفتی روی سینم
واسه پا گرفتن تو
عمریه که من زمینم
راز قد کشیدنت رو .......

جعفری نژاد چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 08:26

یه جایی خوندم که لذت بخش ترین و هیجان انگیز ترین و آموزنده ترین قصه ها برای بچه های کوچیک خاطرات کودکی ِ پدرشونه

مثلا ملورین ِ ما از حدود دو ماهگی علاقه ی شدیدی به قصه ی حسن کچل نشون می ده که شک ندارم بی ربط به وضعیت آب و هوایی کله ی پدرش نیست...

کیا جاااان
بگرد دنبال نقطه ی اشتراک خاطرات کودکیت و خاطرات تلخ "بچه موشه"
آره قربونت برم، آره
هر چند تو صد سالتم بشه هنوز "بچه موش" درونت زنده و سر حال و فعال است، بی شک

خورشید _ دنیای خورشید چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 08:32 http://khorshidejonoob1.blogfa.com

واقعا هم مهم اینه که مانی دوستش داره مورد داشتنش اصلا اهمیتی نداره ... همین که باهاش آروم میشه غنیمته

خورشید _ دنیای خورشید چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 08:35

لازم به ذکره که پسروی ما باشعر شهر قصه می خوابن ... حالا اینکه نمی دونه معنی شعر رو یا در حد سن و سالش نیس ... بماند !

مهم اینه که ریتم رو دوست داره و زود خوابش می بره

مریم راد چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 08:37 http://mmrad.blogfa.com

من هم بچه بودم با تمام این که آخر قصه "مادر بچه موشه" می اومد می گفت این خوبه و بد نیس و اینا
همیشه می گفتم ببین چطوری یهو اومده که بچه ترسیده

آرش پیرزاده چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 08:41

یک روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه
موشه دوید تو سوراخ 
خرگوشه گفت : آخ
وایسا، وایسا، کارت دارم
من خرگوش بی آزارم
بیا از سوراخت بیرون
نمی خوای مهمون
یواش موشه اومد بیرون
یه نگاهی کرد به مهمون
دید که گوشاش درازه
دهنش بازه،
شاید می خواد بخوردم
یا با خودش ببردم
پس می رم پیش مامانم
آنجا می مونم
مادر موشه عاقل بود
زنی با هوش و کامل بود
یه نگاهی کرد به مهمون
گفت ای بچه جون! 
این خرگوشه
خیلی خوب و مهربونه
پس برو پیشش سلام کن
بیارش خونه  
دوستم بابک بابات برات شعر کانل نخونده همونطور که می بینی نه تنها خرگوش مشکل داشتهبلکه مادر موشه هم به شدت میخاره برای اقا خرگوشه

اطیع چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 08:53

ه پر معنا اند اشعار کودکی ما.....
در سال ۱۳۲۰ رفتم خونمون دیدم زنم نیست...
گفتم خاله جون زنمو ندیدی?
گفت خاک تو سرت شوهر منم نیست
بعد هم میگن چرا جوونا به راه خلاف کشیده میشن.ما با این اشعار بزرگ شدیم.الآن نمیتونیم عوض شیم;)

خودم چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 09:06 http://khodemann.blogfa.com/

اوخی
دلم مانی می خواد

ترنج چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 09:21

تازه اخر شعر هم اونجا کهمادره میاد بازم مشکل داره اصلا وزن و قافیه نداره

امی چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 10:08 http://weineurope.blogsky.com

خیلی جالبه که این دقیقاً سؤال منم بود! منم تا همین چند روز پیش این شعر رو همینطوری برای بچه می خوندم و از خودم می پرسیدم چرا خرگوشه هم کارش داره هم نداره؟! بعد دیدم اینطور نمی شه رفتم شعر کاملش رو پیدا کردم و حفظ کردم و عجیبه که توی شعر کاملش همچین چیزی نیست نمی دونم این چطوری توی ذهن ما بوده؟
به نظرم قسمت مشکل دار شعرش اونجاییه که مادر موشه به بچه اش می گه آقا خرگوشه مهربونه برو بیارش خونه!! حالا مامانه از کجا فهمیده خرگوشه خوب و مهربونه و چرا به بچه اش توصیه می کنه بره یک مرد غریبه رو بیاره خونه سؤالیه که جوابی براش ندارم و اگه بچه ام در آینده ازم بپرسه نمی دونم چی باید بهش بگم! مادره انگار همچین بدشم نیومده از آقا خرگوشه!

آوا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 10:16

آخی .جاااااااااااااااااااااااااااااان بااین ترانه
خوابش می بره.پس معلومه بچه خیلی
باهوشیه!چون بااینکه تازه یه ماهشم
نشده چه خوب حسش می کنه.....
وای خداااا....من خواهرزاده هام رو
بیشتربا لالا لالا گل لاله و...........
میخوابوندم ویه خواهرزاده سِرتِقِم
ون که خیلی اذیت می کردروالبته
توی 7-8 ماهگی به بالا همش با
داستانای خیالی از موش و گربه
گفتن آروم و خوابش می کردیم
چقدراین لطافت بچه هارودوس
دارم.خداحفظ کنه مانی عزیزو
یاحق...

دختری از یک شهر دور چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 10:19

اشعار دوران کودکی! این شعر رو یادمه!
اما تابحال به مشکل دار بودنش فکر نکرده بودم! میخوندن ما هم گوش میدادیم الان آقای پیرزاده شعر رو کامل نوشته متوجه شدم چقدر مشکل داره این شعر!! :)) پس بخاطر همین دیگه به بججه های امروزی توو مهد کودکها این شعر ها رو یاد نمیدن!!

کیانا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 10:26 http://p4nt4lo0n.blogsky.com

منم همیشه خدا با ای شعر مشکل داشتم البته کاملشو الان ارش خان نوشتن و برای اولین بار خوندم

کلا شعر مورد داری بودااااا

✿nazi✿ چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 10:30 http://naziojanja.persianblog.ir

شما شعرو اشتباه نوشتین آقای اسحاقی :
وایسا وایسا کارت دارم
من خرگوش بی آزارم
زود بیا از سوراخ بیرون
نمی خوای مهمون
یواشی موشه اومد بیرون
یک نگاهی کرد به مهمون
دید که گوشاش درازه
دهنش بازه.
شاید می خواد بخوردم
یا با خودش ببردم
پس برم پیش مامانم ، آنجا بمانم.
مادر موشه عاقل بود
زنی باهوش و کامل بود
یک نگاهی کرد به خرگوش
گفت به بچه موش
نترس جونم این مهمونه ، خیلی خوب و مهربونه
زود برو جلو سلام کن
بیارش خونه

✿nazi✿ چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 10:32 http://naziojanja.persianblog.ir

امی جان همونطور که تو شعر اومده مادر موشه عاقل بوده و زنی باهوش و کامل بوده.

آرشمیرزا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 10:38

یه روزی یه آقا آرش
رسید به اون یکی آرش
آرش کوبوند تو سولاخ
پیرزاده گفت : آخ!
درسته خیلی می خارم
من پیریه بی آزارام
بکش از سوراخه بیرون
یالا آرش جون !
یواش کشیدش بیرون
یه نگاهی کرد به مهمون
دید که چشاش چه ریزه
درکی و هیزه !
شاید میخواد بخوردش
یا با درکش ببردش
پس می دمش به بابک
که باشه مردش
بابک درکی عاقل بود
توی درکستان شاغل بود
یه نگاهی کرد به ناجی
گفت : برو حاجی!
این آرش خان ِ پیریه
هیکل اون صد کیلویی
ولی مغزش نیم سیریه
پس برو پیش اون گولاخ
بزن توو سولاخ
.

.

رضوان چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 10:58 http://zs5664.blogsky.com/

یه روزیه گربه رفت روی درخت آقابهروز(همسایه سابق بابااینا) هی میومیوکرد گفت من گوشت میخام من پلومیخام عاطفه(خواهرم) یه سنگ گرفت زدتوسر گربه گفت پیشته گربه پدرسوخته(پیشته پدرسوخته بامشی:به زبان مازنی)ماخودمون گوشت نداریم پلونداریم به تو گوشت و پلوبدیم؟؟؟ گربه هم ناراحت شد رفت پیش بچه هاش گفت عاطفه به من گوشت و پلونداد!!!!بچه هاشم سرشو پانسمان کردن!!!!!
این قصه ای بود که بابام همیشه برامون تعریف میکرد و چیزدیگه ای هم جز این بلد نبود و احیانا برا بچه هامونم همینو تعریف خواهد کرد!!!!
شما سعی کن شعرا و داستانای زیادی یاد بگیری!!!!!!

بانوی اردیبهشت چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:01 http://banooye-ordi-behesht.persianblog.ir

وای دخترک من هم فقط با این شعر میخوابید و الان بعد از سه و نیم سال باز هم این شعر خنده دار رو یادش میاد و میگه بخوابیم؟ دخترک من تا 4 ماه دل درد داشت و از غروب تا نصفه شب یه بند گریه میکرد :(

بانوی اردیبهشت چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:03 http://banooye-ordi-behesht.persianblog.ir

راستی یه پیشنهاد شعر های هنگامه ... ( فامیلیشون یادم نیماد) همون توپ سفیدم و ... اینا خیلی قشنگه. در ضمن الان شبکه پویا ساعت ده شب لالایی های زیبایی میگذاره که من هم خودم دوست دارم باهاشون خواب برم. :)

بانوی اردیبهشت چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:03 http://banooye-ordi-behesht.persianblog.ir

راستی یه پیشنهاد شعر های هنگامه ... ( فامیلیشون یادم نیماد) همون توپ سفیدم و ... اینا خیلی قشنگه. در ضمن الان شبکه پویا ساعت ده شب لالایی های زیبایی میگذاره که من هم خودم دوست دارم باهاشون خواب برم. :)

بانوی اردیبهشت چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:04 http://banooye-ordi-behesht.persianblog.ir

یادم اومد هنگامه یاشار

ارش پیرزاده چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:17

خدا خفه ات کنه ناجی ....

آرشمیرزا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:20

الهی قربونت برم که بالاخره یه کامنت بدون غلط نوشتی .



آرشمیرزا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:22

هنگامه یاشار

آرشمیرزا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:27

راستی من هم یه سی دی کودکانه های خیلی توپی دارم .
یادت باشه یادم بندازی بهت بدم

آرشمیرزا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:28

http://kish2009.persianblog.ir/post/255/

آرشمیرزا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:28

http://kish2009.persianblog.ir/post/255/

سمیرا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:33 http://nahavand.persianblog.ir

چند روز پیش یه پسر بچه سه ماهه رو دیدم که مادربزرگش مدام این شعرو براش میخوند: بزی نشست رو ایوون نامه نوشت مامان جون..من بزی تو هستم.... دیدم خیلی داره شعرو تکرارمیکنه همه جمع کلافه شدن مادربزرگه خجالت کشید گفت بچه از وقت تولدش فقط با این شعر ساکت میشه!!! حالا مواظب باش مانی جون هم بدعادت نشه هی بخوای از موش و سوراخ موش براش بگی

ارش پیرزاده چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:35

یه شعر دیگه هم در زمان کودکی ما بود .. که مورد دار بود
مثل
پیشی پیشی ملوسم
می خوام تو رو ببوسم
مامانم نمیزاره
خدایا این چه کاره ....
یا

خرگوش من چه نازه
گوشاش چق درازه
مثل بخاری گرمه
چه خوشگلو چه نرمه
دستاشو پیش میاره
به روی هم میزاره
میخوره برگ کاهو
میپره مثل آهو

در شعر فوق همونطور که می بینی طرف هم گرمه هم نرمه دستاشه جلو میاره که متاسفانه معلوم نشده کجا میزاره....

آرشمیرزا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:38

پیری! دست بردار ! کار دارم ! سرم شلوغه امروز .


.

ارش پیرزاده چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:39

آرشمیرزا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 11:52

پیری من نه نازه
نه هیکلش ترازه
چشای شهلای اون
سوراخ درک غازه
با اینهمه توله سگ
هی به خودش می نازه
دستاشو پیش میاره
بس که یه جاش میخاره
میاره اون دستاشو
یه جاهایی میذاره
میخوره حق یابو
می پره مثل آهو


.

مریم چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 12:04 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

مولتی پرسونالیته حاد
زیر دیپلم حرف بزن داداش
ما هم بفهمیم چی گفتی

روناک چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 12:23

آقای اسحاقی من هم بسیار به همین موضوع فکر میکردم و برایم جالب بود این پستتان.
"فرشتۀ زیبایتان" به سلامت باد

روناک چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 12:23

آقای اسحاقی من هم بسیار به همین موضوع فکر میکردم و برایم جالب بود این پستتان.
"فرشتۀ زیبایتان" به سلامت باد

پیمان اسحاقی چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 12:26 http://ruzayeman.blogsky.com

مانی به دنیا اومده دیگه همه شعر هارو نقد میکنی تو

تیراژه چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 12:29 http://tirajehnote.blogfa.com

مریم جان یعنی چند شخصیتی مفرط

این شعرهایی که در پست و توی کامنتها نوشته شده زمان مهدکودک اجبارا سر کلاس میخواندیم و هیچ علاقه ای هم نداشتم و توی خونه هم هیچ همراهی گری نداشتم که برایش بخوانم یا برایم بخواند
اما گاه و بیگاه پدرم یا مادربزرگم برایم تصنیف میخواندند از بدیع زاده و مرضیه و گلپا یا از عارف و هایده و .. این همان لالایی کودکی من بود. گاهی هم ترانه های محلی ای که الان متاسفانه یادم نمیاید چه بودند
پدربزرگم گاهی لالایی میخواند با شعری که که کامل یادم نیست اما چیزی بود در این مایه که "آلالالا گل پونه بابات رفته رو ایوونه.."
پدرم هم گاهی لالایی میخواند..همین کلمه ی لالایی و لالا رو ریتم دلنشینی میداد و بی وقفه برایم میخواند..
اما شعرهای کودکانه هم خوب است..حالا نه اینه که راستش نه زیاد مضمون قابل اعتنا و نه مفهموم درست و درمانی. ترانه های کودکانه ی خوبی داریم برای این مواقع . اما مهم این است که مانی آرامش پیدا کند با آن.الان وقت تربیت سلیقه ی موسیقیایی اش نیست. همین که آرام بخوابد عالی است.
توی این گرما هم اون دستکشهایش را لطفا از دستش در بیاورید که هر وقت عکسش را میبینم گر میگیرم به ضم گاف!

تیراژه چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 12:38 http://tirajehnote.blogfa.com

اینه= اینها

آذرنوش چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 12:41 http://azar-noosh.blogsky.com

یادش بخیر بچه بودم چقد کیف کردم وقتی تونستم این شعر و حفظ کنم

رها چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 12:50 http://fair-eng.blogsky.com

سخت مشغول ِ شغل شریف بچه داری هستین! :)

صوری چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 13:28 http://soorii.blogfa.com/

خداییش دم مانی گرم که با این شعر میخوابه ... میرسه روزی که بچه نخواد بخوابه و شما پشتک وارو هم براش بزنی بازهم دوتا چشم قد نعلبکی گرد و خندون تحویل بگیرد

کودک فهیم چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 14:14 http://the-nox.blogfa.com

تا حالا با این دقت به این شعر نگاه نکرده بودم.
منم حرف تیراژه(در آوردن دستکش مانی)رو تایید می کنم.خدای نکرده سرما می خوره ها.بچه باید یک هوا باشه.گرمش میشه زبونم نداره اعتراض کنه به دستکشش گوگولوی ما که.موش بخوردش اصلا.

نگار چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 14:28

جسارتا مگه آدم با شعر لالایی لالا نمیکنه؟ما با این شعر حرکات موزون انجام می دادیم یادمه

ف رزانه چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 15:18

الان چرا من فک کردم این پست ایهام داره یا مثلا مخاطب خاص داره؟!

نه واقعا چرا همچین فکری کردم من!!!!! (یعنی یه همچین آدم شکاکی هستم من)

خدیجه زائر چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 15:21 http://480209.persianblog.ir

آدم هوس می کنه این عسلو قورتش بده...قومونس برم من...........

سپیده چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 15:27 http://setaresepideashk.persianblog.ir/

نقد جناب پیرزاده و برداشت آقای آرشمیرزا کلا ما رو از پست دور کرد :)

آرشمیرزا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 15:28

آرش پیرزاده شورت قرمز پوشیده
توی شورت قرمز ولی بدجوری ...یده
باباش رفته یه شورت قهوه ای خریده
ولی توی اون شورته هم دوباره ...یده
اینبار رفته یه طوسی ِ راه راه خریده
ولی تخم جن توو اون طوسیه هم ..یده
باباش مجددن یه دون آبی خریده
از روو نرفته توی اون آبی هم ..یده
باباهه دیگه کفری شده و خمیده
رفته به جای شورت یه چوب پنبه خریده
آرش پیرزاده تمبونو وا کن
برو روی تخت اونوخت هوا کن


.

آرشمیرزا چهارشنبه 22 خرداد 1392 ساعت 15:34

خانم سپیده مراقب باشید خیلی دور نروید .


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد