موقع برگشتن از ماموریت بافق . نزدیک های ساعت ۱۲ شب به نائین
رسیدیم . قرار بود یکراست و بی توقف برگردیم تهران اما چون همه خسته بودیم
شامی خوردیم و شب را هم در نائین ماندیم . داستان شام آن شب خودش یک پست
مجزاست که سر فرصت برایتان تعریف خواهم کرد .
هتل جهانگردی نائین ٬ هتل محشری بود . این محشر بودن نه ربطی
به تعداد ستاره هایش داشت که فکر نمی کنم خیلی هم ستاره هایش زیاد بوده
باشند و نه ربطی به پذیرایی و امکاناتش داشت که اتفاقا اصلا خاص و تشریفاتی
نبودند . همه چیز در عین سادگی بود و همین لذت آن اقامت شبانه را چند برابر
می کرد .
قبل از رسیدن به هتل از همکارم پرسیدم امشب کجا می خوابیم و او هم گفت : توی اصطبل
صد البته من حرفش را جدی نگرفتم ولی وقتی وارد هتل شدیم فهمیدم
منظورش چیست .
شما هم احتمالا تصور می کنید که اصطبل جای مناسبی برای استراحت نباشد .
هتل جهانگردی نائین یک کاروانسرای بازسازی شده قدیمی است . قصد
اغراق ندارم اما مطمئن باشید کسی که آثار باستانی را دوست داشته باشد با
دیدن این هتل مشعوف و متعجب خواهد شد .
قالب کاروانسرا دست نخورده و با همان سبک و سیاق معماری قدیمی خودنمایی می کند و داخل حجره ها نیز دست نخورده اند ولی همه امکانات مورد نیاز اقامت مثل سرویس بهداشتی و حمام و یخچال و تلوزیون و مبلمان و تخت خوابها در جای خود قرار دارند . نکته جالب در معماری داخل حجره ها شکل اصطبل مانند آن است . مسافران قدیمی اسب خود را در داخل حجره می بستند و بعد از پله ها بالا رفته و به محل استراحت خود می رسیدند . این چیدمان معماری هنوز به قوت خود باقیست و حس بسیار خوبی به مسافران می بخشد . پیشنهاد می کنم اگر قصد سفر به جنوب ایران را دارید لااقل یکبار از این هتل بازدید کنید ...
صبح ،بعد از صرف صبحانه برای تسویه حساب با هتل رفتیم . همینجا
عرض کنم که هزینه اقامت در این هتل در مقایسه با سایر هتل ها بسیار مناسب و
مقرون به صرفه است . یک آقای میانسال کوتاه قد عینکی به همراه همسرش در
حال بحث با متصدی هتل بودند . اگر اشتباه نکرده باشم ده دقیقه ای داشتند با
هم چک و چانه می زدند . سر و وضع آقا و خانم مربوطه خیلی معمولی و ساده
بود و حدس می زدم مثل خودمان کارمند یا فرهنگی باشند . آقای میانسال کوتاه
قد خودش را به در و دیوار می زد تا تخفیف بگیرد و متصدی هتل هم با عز و
التماس می گفت که قیمت ها مقطوع است و صورتحساب صادر شده و کاری نمی تواند
بکند . بالاخره آقای میانسال کوتاه قد با رندی تمام پول را شمرد و گذاشت
روی پیشخوان و آقای متصدی بعد از شمارش پول اعتراض کرد که پانزده
هزارتومانش کم است . هی از این بنده خدا اصرار و از آن یکی بنده خدا انکار .
هیچکدام هم کوتاه بیا نبودند . تا اینکه همکارم صدایش در آمد و گفت : آقا
میشه کار ما رو راه بندازید ؟ ما عجله داریم .
هر دو طرف دعوا نگاهی به ما کردند و بالاخره متصدی با ناراحتی گفت : "من این پول رو باید از جیب بذارم . اگه راضی هستی من ضرر کنم به سلامت" و آقای میانسال کوتاه قد هم در کمال آرامش و با لبخند گفت : "یه کاریش بکن دیگه ."
ماجرا تمام شد و آقای میانسال کوتاه قد با همسرش از هتل بیرون
رفتند . ما هم تسویه حساب کردیم و به سمت تهران راه افتادیم . نزدیکی های
قم به یک سربالایی رسیدیم که دریاچه نمک در سمت راستمان به خوبی معلوم بود .
سرم را به شیشه ماشین چسبانده بودم و محو تماشای منظره بودم . همکارم که
پشت فرمان بود با سرعت می راند و ما هم از همه ماشین ها سبقت می گرفتیم .
یکی از همین ماشین ها یک سوناتای مشکی رنگ بسیار شیک بود که وقتی از کنارش
رد
می شدیم با تعجب دیدم که راننده اش همان مرد میانسال کوتاه قد توی هتل
نائین است . با هیجان به همکارم گفتم :
اِ اِ اِ ... دیدیدیش ؟ راننده سوناتا همون مرده است که دو ساعت داشت واسه خاطر ۱۵ هزارتومن چونه می زد .
همکارم هم گفت : معلوم شد چطوری سوناتا خریده ...
+ عنوان پست برگرفته از این شعر سعدی بزرگوار است :
گر بجای نانش اندر سفره بودی آفتاب تا قیامت روز روشن کس ندیدی در جهان
++ منبع عکس
انتخاب عنوان و شعر محشره.
و ممنون از معرفی یک هتل خوب.
دلمون هوس از این هتلا کرد با همین مشخصات ذکر شده! مسیولین رسیدگی کنن آخه!
چه جالب
هتله به فضا ش میخورد که محشرباشه
.....
مادر منم همیشه اینو میگه
وقتی ادمایی رو میبینه که پول دارند و روی کوچکترین چیزها هم تخفیف میخوان
من که عمرا بتونم اینقد صرفه جویی کنم که بتونم روزی باهاش یه کار بزرگ کنم
معمولا تحفیفی رو از جایی میگیرم صرف یه کار کوچیک دیگه میکنم
خدارو شکر می کنم که بابام اینجور خصلت هارو هیچ وقت یادم نداده..
+ سلام ...
بعله آقا همین کارارو کردن که انقد پولدار شدن ... والا من آرزو دارم بتونم مثل اینا باشم...
چن وقت پیش ما هم یه رستورانی رفتیم که تقریبا همین جوری بود و کلی ذوق مرگ شدیم و ندید بدید بازی درآوردیم از خودمون واسه فضای اونجا... خیلی محشر بود
داستان سفر و تعریف از هتل جالب و جذاب بود
ولی اون پیرمرد و طرز رفتارش واقعا ...
سلام وای من که نایینیم تا حالا توی این هتل نرفتم اینقد اطرافمون اثار تاریخیه که برامون عادی شده مایه خجالتم ههه
نمیدونم چرا خیلی بی ربط این جمله اومد توی ذهنم: از نخورده بگیر بده به خورده...
این اصطبل ها جریان دارد همگی در مسیر عبور شاه عباس صفوی ساخته شدند و تعدادشون توی ایزان 999تاست
عجب آدمی بوده :|
اینجور آدمای حقیر و بدبختو باید توو اصطبل واقعی بست !
این جور وقتها دلم را خوش میکنم که شاید آن ماشین مال خودش نبوده و شاید امروز دارد میرود به خانه ی فلان فامیل پولدارش و شاید این لباس ها اینطور و آن خرید های میلیونی آنطور و الخ..
که شاید اینطوری بتوانم با ذهنیت بهتری به آن فرد و رفتار نازیبایش فکر کنم که البته میدانم خیلی وقتها فقط دارم تلاش میکنم که بهتر ببینم چیزی که به واقع قشنگ نیست را.
گاهی بعضی ها یک چرای بزرگ در ذهن به جا میگذارند و یک سوال که واقعا به کجا میخواهند برسند از اینهمه خساست و اینهمه مال اندوزی آن هم به چنین شیوه های بی مزه و ناهنجاری..
عنوان پست و بیت انتخابی ات خیلی خوب بود.
حیف این هتل زیبا و دنج و این فضای دلنشینی که توصیف کردی که بخواهد با چنین مضمون نه چندان جالبی آمیخته شود
اما خب..چه کنیم که زشت و زیبای این دنیا و ما آدمها از هم جدا نیست..جوری که انگار تنیده شده به هم ..
واجب شد که یه سفری به نایین داشته باشیم واسه ماها که تقریبا نزدیکشیم بسی مایه ی خجالته
..........................
بعضیا اینجورین دیگه ....شرافتا.....حالاااا....
...از این نوع مکانهای سنتی که کمتر وجودداره و بدرستی بازسازی میشه..خیلی خوشم میاد...
یادم باشه حتما برم...ممنون بابک جان
هیچوقت دلم نمی خواد با این وضع سوناتای شیک مشکی سوار شم همیشه دوست داشتم پول داشته باشم تا مثلا نگران یک شب اقامتم تو هتل نباشم بهرحال ادمهای پولدار معمولا سخت تر خرج میکنن
این هتل خیلی محشره من این بافت های قدیمی رو خیلی دوست دارم تاحالا چندبار از این شهر رد شدم حتی توی زمستون مجبور شدیم تو برف اینجا رو رد کنیم اگر میدونستم همچین هتلی با قیمت مناسب داره حتما یک شبم شده اونجا می موندم
تو سه چهار سال اخیر سالی یه بار مجبور بودم برم نائین و اتفاقن ناهار رو تو این هتل خورده ام قیمتهاش واقعن پائینه و کیفیت غذاش هم به نسبت خوب. اما تو اصطبلش هنوز نخوابیده ام!
برادر من اونقدر از این آدم پولدارهای خسیس حال به هم زن دیده ام که کلن فک میکنم همه پولدارا همینجوری ان!
نائین رو یکی دو دفعه رفتم اما هتلش رو نه.
میدونید به نظر من همه جای ایران رو برای یک بار هم که شده باید بری و ببینی حتی اگه اونجا یه روستای درب و داغون باشه.
پس از همینجا از همگی دعوت میکنم به شهر کوچیک اما خوش آب و هوای ما هم سر بزنید. به خدا شهرکرد ما هم هتل داره چندتا. تازه طبیعتش هم چهار فصله. بهار با اردیبهشتی مثل بهشت تابستان نه چندان گرم و دلچسب پاییز هزار رنگ و زمستان سرد با کوههای پر برف.
از اون افرادی هم که توصیف کردین ما به دلیل همسایگی با استان مجاورمون خیییییلیییی دیدیم. و فقط میتونیم بگیم خدا خیرشون بده
وای عجب آدمی!!! کاش میزدینش دسته جمعی!بی شرافت بی نزاکت!
معمولا که نه کلا همیشه کامنت نمیذام اما این آقای پولدار ...
یکباراین مطلب را جایی خواندم و الحق هم که در بسیاری از مواقع صادقه . دو چیز ما را تعریف میکند : بردباریمان وقتی هیچ چیزنداریم و نحوه رفتارمان وقتی همه چیز داریم !
فکر کنم این همونجاییه که فیلم شام آخر جیرانی رو توش فیلمبرداری کردن...از بس نگاش کردم همه جاهاشو حفظ شدم....باید جای دیدنی باشه...چند سال پیش مسیرم از نائین زیاد رد میشد به قول افروز نمیدونستم همچین جاییم داره برم یه شب کیف کنم...در مورد اون آدم باید بگم به نظر من اینا بدبختن...نگهبان مال دنیان...فقط زندگی میکنن تا پول جمع کنند و مثل بدبختا بمیرن....مطمئن باش اونقدر داشته که تو بهترین هتلهای اونجا اقامت کنه ولی گشته گشته ببینه کجا ارزونتره بعدم تازه چونه هم بزنه!! فکر کن چطور دلش راضی شده یکی دیگه ضرر کنه خو بگو میرفتی تو پارک میخوابیدی حالاکه نمیخواستی پول بدی!
خب معلومه که این سمیرا دومی منم اون اولی که خارجکیم هست مامان سمیرایه دل آرامه دیگه
راستش حرکت اون آقا که بسیار زشت و حتی غیر انسانی بوده...امثال ایشون هم کم نیست...اصلا با مال مردم _از حق و حقوق کارگر گر تا قرض و وامهای پرداخت نشده_ به زندگی نکبتشون ادامه میدن...میگم "نکبت" شما باور بفرمایید نکبت! زندگی زن و بچه شون بهتر از بقیه نیست، چون در حق اونا هم ظلم میکنن...
انقد ازین جور آدما دیدم (تیریپ دنیا دیدگی)
سلام
خیلی دوست دارم شیی را در یک کاروانسرا به سر ببرم ..
حتما اسمانش پر ستاره بود ؟