جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

گرگ و میش

گرگ و میش در اصطلاح ، اوقاتی از شبانه روز است که نور خورشید طوری به زمین می تابد که تشخیص اجسام به سختی امکان دارد . یعنی گرگ را از میش نمی توان تشخیص داد . مثلا دقایقی پیش از طلوع و دقایقی پس از غروب آفتاب .

جالب است بدانید که سهم بسزایی از تصادفات رانندگی دقیقا در همین مقطع از شبانه روز اتفاق می افتد . هوا نه کاملا روشن و نه کاملا تاریک است و چراغ خودرو ها هنوز روشن نیست .


هیچ وقت درک نمی کنم که چرا راننده ها انقدر اصرار دارند چراغ ماشینشان را دیر روشن کنند . می دانید بعضی چیزها در رانندگی قوانین نانوشته است . یعنی توی هیچ کتاب و آئین نامه ای چیزی از آن نوشته نشده و هیچکس هم در مورد آن حرفی نمی زند . یکی : همین روشن کردن چراغ . می بینی چند دقیقه ای از غروب گذشته و هوا کاملا تاریک است و آقای راننده هنوز چراغش را روشن نکرده یا خیلی زحمت کشیده و چراغهای کوچکش روشن است که یک وقت کسی به او نزند .

می دانید ؟ این چیزها را کسی به راننده ها یاد نمی دهد . خودشان از همدیگر یاد می گیرند . یکجور رسم و رسومات است که باید رعایت کنی و اگر نکنی سوسول بازی به نظر می آید . هیچکس هم دلیلش را نمی داند و نمی پرسد اما همرنگ جماعت می شوند . اصلا درک نمی کنم چرا بعضی راننده ها انقدر به دیرتر روشن کردن چراغ ماشینشان اصرا دارند ؟ مگر قرار است آخر ماه قبض برق پرداخت کنند ؟ یا روشن بودن چراغ باعث استهلاک باتری می شود ؟


من هم آن اوایل وقتی می دیدم هیچکس چراغ ماشینش را روشن نکرده با وجود اینکه خوب اطرافم را نمی دیدم اما رویم نمی شد چراغ ماشینم را روشن کنم ولی حالا که فهمیده ام هیچ منطقی پشت این ماجرا نیست و اتفاقا کار کسانی که زودتر چراغشان را روشن می کنند درست است دیگر کاری به کار بقیه ندارم . معمولا رادیوی ماشین روشن است و به محض اینکه موذن ، الله اکبر اذان مغرب را می گوید چراغ های سالی جان هم روشن می شوند .




نظرات 31 + ارسال نظر
افروز چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 12:42

بسیار کار درستی میکنی شما

افروز چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 12:45

من معمولا وقتی تو این ساعت پشت ماشینم چشمهام یکدفعه تار میشه برای چند دقیقه بعد خوب میشه قبول دارم که روشن کردن چراغ خیلی لازمه

تیراژه چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 12:49 http://tirajehnote.blogfa.com/

بعد از این همه سال تازه الان با این پست فهمیدم که هم سپیدروشنی صبح رو گرگ و میش میگن و هم سپیدروشنی غروب رو در حالی که فکر میکردم فقط صبح رو شامل میشه!
و همیشه هم فکر میکردم که چرا میگن "گرگ و میش"؟ بعد به نظرم اومد این حالت، ساعتیه که هوا نه اونقدر تاریکه که جایی رو نشه دید و نه اونقدر روشن که همه چی لو بره، و گرگ ها در این ساعت با خاطری آسوده به گوسفندها حمله میکنند! یا مثلا به خاطر حالت خاص نور، اون رو شبیه به جنگی مابین سیاهی(گرگ) و سپیدی(میش) میدونستم، یه چیزی شبیه به فلسفه ی گرامی داشتن ِ "شب یلدا" که در قصه های ما جنگ بین تاریکی و الهه ی نور هست! خودم برای خودم چند تا داستان ساخته بودم!
در مورد چراغ های ماشین ها هم همینطور..نمیشه راننده ها را درک کرد که چرا روشن نمیکنند ولی از هر کدامشان بپرسی یک چیزی برای گفتن دارند..یکی میگوید خب لازم نیست که روشن کنیم، داریم میبینیم همدیگه رو، کور که نیستیم! یکی میگه نمیدونم والا من از همون اول رانندگیم دیدم بقیه روشن نمیکنند منم روشن نکردم و عادت شد برام! یکی میگه چراغ روشن کردن فقط مال جاده است و مه و شبهای بارونی! یکی دیگه هم میگه من رانندگی رو کنار دست داداش بزرگه ام یاد گرفتم و اون همینجوری بود! یکی هم میگه خب به هر حال برقه دیگه به موتور ماشین فشار میاد!
ته ِ تهش خود اون آدم هیچ وقت جدی به این مساله فکر نکرده و ناخوداگاه یا خوداگاه رویه ی بقیه رو در پیش گرفته.خیلی چیزها هستند که وقتی بررسی کنیم نمیفهمیم از کجا و چرا شده اند بخشی از روزمره ی ما و فرهنگ ما و طرز فکر ما... تقلید و فکر نکردن کافیه برای اینکه یک چیزی به وسعت زیادی رایج بشه بدون اینکه هیچ منشا و مرجع منطقی ای برایش پیدا بشه. نمونه های زیادی هم هست که الان اینقدر سر چیزهای دیگه حرف زدم باطری مغزم خالی شده و یادم نمیاد!

تیراژه چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 12:53 http://tirajehnote.blogfa.com/

یا خدا! چه طولانی شد
خب این رو هم بگم بعد بروم، خیلی خوب است مثل این پست و شما، یک نفر یا چند نفر بیایند و این دور تسلسل را بشکنند، عادت رو از سر بقیه بپرانند و تغییر ایجاد کنند. شبیه به حکایت پادشاه و پسربچه ی راستگو..
ضمنا مدیونید فکر کنید من صبح کله پاچه میل کرده ام!!!

گلدونه چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 12:58 http://tondokhond.persianblog.ir/

متاسفانه یه فرهنگ غلطی جاری هست و اون اینه که: اگه تو گرگ و میش چراغتو روشن کنی یعنی رانندگیت خوب نیست!
یعنی ببین چه فرهنگ دور از جون احمقانه ای پشت این حرکت هست!
حالا برا من عجیبه ملتی که تو شب همه مه شکنشون روشنه چرا روزای بارونی و برفی و مه مه شکن روشن نمیکنن؟؟؟؟؟

آهو چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 14:28

این از اون کلاس الکی های رانندگیه که از نسل باباها به ارث رسیده اعتراف میکنم که من هم دیر روشن میکنم البته چش و چارم میبینه اینطوری نیست که نبینم و روشن هم نکنم . گاهی هم خداییش یادم میره حالا با این پست شما بعد از این سعی میکنم زودتر روشن کنم که یهو خانوم میشه رو جا آقا گرگه زیر نگیرم
به نکته خوبی اشتره کردین طبق معمول
ممنون

من هنو راررندگی بلد نیستم!!
چه برسه چراغ خاموش روشن کنم!

هر وقت یاد گرفتم این پست رو پیاده میکنم

سکوت چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 14:35

خدا رو شکر خدا رو شکر چون من به واسطه‌ی اینکه چشمام ضعیفه و عینک نمیزنم. توی همون گرگ و میش هوا واقعا" تشخیص همه چیز برام مشکله. دیگه قصد داشتم کم کم به همگی کور شدنم رو اعلام کنم پس همه همینجوریند ؟؟!!!!!!!!!

سکوت چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 14:40

راستی تیرا‍ژه جون کله پاچه که نه اما شاید فکر کنیم کله مورچه خورده باشی

دل آرام چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 14:44 http://delaramam.blogsky .com

این تقلید کورکورانه بدون اینکه دلیلش رو ادم بدونه درد بزرگیه. کار تو بین اینهمه ادم یجور جسارت به حساب میاد. اینکه میگی بذار مثلا بهم بگن سوسول یا تازه کار... اما همین که "به خاطر دیگران" خودت رو عذاب نمیدی واقعا خیلی ارزشمنده.
یه جایی خوندم که نوشته بود اگه کفشت اذیتت میکرد و برای دیگران و به خاطر اونها و حرف و حدیثهاشون، پابرهنه نشدی، هیچوقت طعم ازادی رو نمیچشی. فکر کنم با توجه به این کار تو، میتونی طعم ازادی رو بچشی و لمسش کنی...

آوا چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 15:29

میدونی..الان توی حسی خوندم اینو که فقط این تعبیرات
تو ذهنم اومد...انگارخیلی از زندگیاشبانه روزش گرگ و
میشیه.....که نمیشه توش گرگ رو از میش تشخیص
داد...که انگاراونقدرچشمابه این وضعیت عادت کردن
که عقله حکم نمــی کنه که حرکتی واسه روشن
کردن چراغا بزنه..یادیگه حسی نیست....یاانقدر
سُرمیــخورن توی این وضعیت که همه زمان ها
واسشون خلاصه می شه تـــوی زمان گرگ و
میشی یاآدمای دنیاشون فقط همـــــــین دو
قطبن...گرگ-میش....وای نمیدونم مفهموم
رورسوندم یا نه.......الان گنگم خیلی..این
پست انگارهمون چراغه بود واسم.......
یاحق...

روناک چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 20:41

من بعنوان یک خانم همیشه در معرض سرزنشی به نام راننده نبودنم برای ههمین ی ترسی همیشه باهام هست که مثلا زودتر روشن کنم راننده اومبیلیکه از روبرو میاد به نحوی من رو مسخره کنه برا همین دقت میکنم وقتی یکی بقیه روشن کردند من هم اینکاررو بکنم.
اصلا میشه ی کاری کرد.اینجاهمین دوستانی که هستند قرارشون این باشه که همین که غروب شد جراغهای ماشینشون رو روشن کنند.اصلا بابک جان شما با اینهمه خواننده ایکه داری و همه هم دوستت دارند میتونی خیلی از اصول نادیده و اجرا نشده در جامعه رو بیان کنی
کاش ی بارم در مورد ریختن لیوانهای یک بار مصرف نذری بنویسی یکی از صحنه هاییه که اشک منو درمیاره و من اعتقادم اینه ظه باید از خودم برای از بین بردن این عادت زشت شروع کنم

shka6658 چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 23:44

سلام تیراژه جان یه سوال شما که اینقدر قشنگ مینویسید چرا وبلاگ خودتون به روز نیست من دقت کردم شما درباره موضوعات وبلاگها خیلی خوب مینویسید این خب یعنی استعداد ولی وبلاگ خودتون سوت و کوره چرا آیا؟

تیراژه پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 00:14 http://tirajehnote.blogfa.com/

سلام shka ی عزیز.
شما خیلی لطف دارید
ولی در مورد سوالتون، واقعا نمیدونم چرا
شاید چون در وبلاگ باید آغاز گر یک بحث باشی ولی در وبلاگ دوستان ِ دیگر، مخاطب قرار میگیری و بر اساس موضوع مطرح شده از طرف نویسنده کامنت میگذاری
به نظرم همیشه سر صحبت را باز کردن سخت تر از موقعیه که مخاطب هستی و به طبع آن وسواس و تردید بیشتری دامنگیرت میشه. شاید دلیل سوت و کور بودن وبلاگم همین باشه :)

روناک پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 00:18

من احتمالا باید درک کنم که شما همسر و فرزند و مشغله و...دارید و این توقع زیادیه که بخوام جواب کامنتها رو بنویسید.حتی باید بفهمم که تایید کامنت و نوشتن مطلب جدید به خودی خود زمان بره و شما اونقدربرای خواننده ارزش قایلید که مینویسید....اییییییین همه مقدمه برای این بود که عرض کنم....اینکه من دوست داشته باشم جواب کامنتها رو بدید و از جمله مال من رو یعنی خیلی خودخواهم؟

روناک عزیز
دلیل اینکه چند وقتی کامنتها رو بسته بودم همین بود . که اونطور که شایسته لطف شماست نمیتونم پاسخ بدم . اینکه شما انتظار داشته باشید که کامنتتون جواب داشته باشه اصلا توقع زیادی نیست . دو تا مساله هست : یکی اینکه بعضی کامنتها اصلا جواب ندارند . یکنفر نظر شخصیش رو برای پست نوشته . خب نظر شخصی که جواب نداره . اگه قرار باشه جوابی بدم باید تشکر کنم که برای من نظرش رو نوشته . شاید مودبانه باشه اینکار ولی بی فایده است که برای بیست تا کامنت بیست بار تشکر کنم . و اصل ماجرا اینه که شرایط زندگی من تغییر کرده . بی حوصله تر شدم و سرم هم شلوغ تر شده . من از اینکه جوگیریات رو می خونید متشکرم ولی ترجیح میدم به جای اینکه هر روز این متشکر بودن رو تکرار کنم به کارهای مهمتری برسم . امیدوارم حمل بر بی ادبی نباشه . سعی می کنم اگر کامنتی خوندم که نیاز به پاسخ داره یا سوالی مطرح شده حتما جواب بدم .

تیراژه پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 00:19 http://tirajehnote.blogfa.com/

*طبع=تبع !

داش آکل پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 00:20

راست میگین ها! من همیشه واسم سوال بوده که این چه کاریه خب تاریکه روشن کنین دیگه. تازه بهشون چراغ هم میدم که اگه یادشون رفته روشن کنن. پس اینجوریاس ....

غلامرضا گرجی(مهاد) پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 02:34 http://gholamrezagorji.blogfa.com

تیم فوتبال بلاگرها تشکیل شده و شما یکی از اعضای اون هستید..پست تیم فوتبال بلاگرها رو در صفحه ام بخونید

dr-kap پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 02:51 http://dr-kap.blogfa.com

لایک

سرزمین آفتاب پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 06:45

اشاره درستی کردی
من با اینکه چشمهام به شدت قوی و سالمن ( البته هنوز ! ) ولی همون اول غروب فورا چراغ های اصلی ماشینو روشن می کنم
به قول تو مگه قراره پول برق براش پرداخت کنیم ؟

دوهفته قبل یکی از همکارام سر صبحونه خیلی پکر بود.می گفت رفتم نون بخرم.آفتاب زد توی چشمم و یه لحظه جلومو ندیدم و یهو دیدم کاپوت ماشینم تا نصفه جمع شد
زده بود به تیر چراغ برق و زاویه نور نذاشته بود تیر رو ببینه
بنده خدا خیلی پکر بود
دیروز که از در اداره با ماشین وارد شدم دقیقا خورشید با همون زاویه توی چشمم بود و ظاهرا جلوم خالی !
اومدم بپیچم سمت پارکینگ ...که یهو دیدم یه جفت پا و پایین یه پالتوی مردونه ! در منتها الیه بین کاپوت ماشین و نور آفتاب در 50-60 سانتی سپر جلوم داره حرکت می کنه.از صدای ترمز ناگهانی من برگشت...خودش بود...همون همکارم ! و داشت دقیقا خودشم به همون تیر غیب دچار می شد
خدا به جفتمون رحم کرد !

ﺑﺸﺮا پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 09:22 http://biparvaa.blogsky.com

اﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻛﺸﻴﺪﻡ ﻭاﻗﻌﺎ...ﭼﻮﻥ ﻣن ﻫﻢ ﺩﻳﺮ ﭼﺮاﻏﺎ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﻴﻜﻨﻢ....
ﺁﺧﻪ اﻳﻦ ﻓﺮﻧﮕﻴﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﮔﺮﮒ و ﻣﻴﺶ ﻧﺸﺪﻩ ﭼﺮاﻏﺎﻱ ﻣﺎﺷﻴﻨﺎﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﻴﻜﻨﻦ ...ﻳﻌﻨﻲ ﻫﻮا ﻛﺎﻣﻼ ﺭﻭﺷﻨﻪ و ﺧﻮﺭﺷﻳﺪ ﻭﺳﻄ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﻮﺭ اﻓﺸﺎﻧﻲ...
ﻭﻟﻲ اﻣﺎااﻥ اﺯ ﺗﻘﻠﻴﺪ ﻛﻮﺭﻛﻮﺭاﻧﻪ ﻛﻪ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺁﻓﺮﻳﻨﻪ...

صوری پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 09:40

بر عکسشم هستن آدمهایی که بی هیچ دلیلی چنان با نور بالا میان تو شکمه ماشینت که فرمونو ول کنیو حضرت عباسو بچسبی
افراط و تفریط جزء جدانشدنیه زندگیمونه متاسفانه

بوسه ی زندگی پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 11:17 http://kisslife.blogsky.com

کار درستی میکنید ...

گندم پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 14:02 http://www.gandom-med.blogsky.com

حالا شما فکر کنید منى که تازه گواهینامه گرفتم چه دردسرى دارم تو اون هوا

کم حوصله پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 14:19

تیراژه خانوم خیلی کله پر حرفی داره وای

خانم کوچولو جمعه 29 آذر 1392 ساعت 00:31 http://daftardastak.persianblog.ir

سلام آقا. من یه مدتی یکی از کشورهای اسکاندیناوی بودم. اونجا توی روز هم ماشینا چراغاشون روشن بود. حتی تو تابستون که روزهاش خیلی طولانی بودن.
راستی گفته بودم که دختر من تقریبا همسن پسر شماست. از گل پسر چه خبر؟

ممنونم
خدا رو شکر خوبه و شیطونی میکنه
خدا نگه داره دختر گلت رو

امیرحسین... جمعه 29 آذر 1392 ساعت 11:10

به نظر من ربطی به قانون نانوشته یا سوسول بازی نداره
بعضی از راننده از قبل از تاریک شدن هوا در حال رانندگی بودن و برای همین چشم هایشان به تاریک شدن هوا عادت کرده و بهتر از کسانی می بینند که تازه سوار ماشین شدن. همین

http://hamshahrionline.ir/details/127664

پیمان اسحاقی جمعه 29 آذر 1392 ساعت 20:29 http://www.ruzayeman.blogsky.com

اورین اورین....ولی منم همیشه فک میکردم سوسول بازیه

شادی جمعه 29 آذر 1392 ساعت 22:20 http://joujemoalem.blogfa.com

آقا اجازه یه سوال بپرسیم؟
شما هیچ قصد و برنامه و دورهم بودن و اینایی برا شب یلدا ندارین؟

نه آبجی جان

poria پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 03:08 http://911251,blogsky.com

سلام درخواست نبادل لینک دارم اگه موافقی خبرم کن

آری دوشنبه 12 مرداد 1394 ساعت 13:47 http://ary-f.blogfa.com

در اروپا گاهی مردم روزها هم چراغها را روشن میکنن البته دقیق نمیدونم قانونشون چیه اما ماشینهای جدید قسمتی در نوع روشن شدن چراغ گذاشتن بنام اتومات و میگن چراغهاباید رو این آیکون باشه و خود ماشین به محض اینکه در شرایط کم نور قرار بگیره چراغها شروشن میشه.چقدرخوبه که نصب این اتومات رو اجباری میکردن دیگه مسئله سوسول بازی هم حل میشد من شبا با چراغو عینک هم همیشه با چراغهای بالای رانندگان بی ملاحظه مشکل دارم...مثل تفکیک جنسیتی دانشگا ه انگار باید بین لاین رفت و برگشت چادر بکشن.....سپاس که با نوشته هاتون یاداوری میکنید مشکلات کجاست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد