جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

ممنون آقای هیچکس تنها نیست

صبح روز یکشنبه بیست و سومین روز شهریور ماه است . از خواب بیدار می شوم . مطابق معمول این چند ماه لنگ لنگان راه می روم و آبی به دست و صورتم می زنم و بعد موبایلم را بر می دارم و اسمس های خوانده نشده را می خوانم .


امروز به خیلی ها زنگ زدم . دوستان قدیمی . بچه های دوران خدمت سربازی . همکلاسی های دبیرستان . هم دانشگاهی ها . وبلاگی هایی که خیلی وقت بود با هم حرف نزده بودیم . اکثرا با تعجب می پرسیدند که چه شده یاد ما کرده ای ؟

روز خوبی بود . مهربان شده بودم . یکروز در سال مهربان شدن ضرر ندارد . اینکه زنگ بزنی به کسانی که خیلی وقت است صدایشان را نشنیده ای . اینکه بفهمی فلان رفیقت ازدواج کرده و آن یکی کارشناسی ارشد گرفته و آن یکی در انتظار تولد اولین فرزندش است . اینکه فلان رفیقت یک ماهست بیمار شده و آن یکی که قصد مهاجرت داشته هنوز دارد خودش را به در و دیوار قفس می زند . اینکه پسر رفیقت دانشگاه قبول شده و آن یکی سفر خارجه رفته است و ....


تازگی ها از هجوم اخبار و اطلاعات وحشتم می گیرد . اخبار دنیا در دستمان است و از هم بی خبریم . حوصله جواب دادن اسمس هایم را هم ندارم . حوصله انگشت شست نشان دادن به حرف های قشنگ دوستانم را هم همینطور .


اما شاید یکروز در سال مهربان شدن برای همه ما واجب باشد . به هر بهانه ای حتی


صبح روز یکشنبه بیست و سومین روز شهریور ماه است . از خواب بیدار می شوم . مطابق معمول این چند ماه لنگ لنگان راه می روم و آبی به دست و صورتم می زنم و بعد موبایلم را بر می دارم و اسمس های خوانده نشده را می خوانم . همراه اول تولدم را تبریک گفته است و می گوید اگر فلان کد را به فلان شماره بفرستی بیست و چهار ساعت فرصت داری تا با همراه اولی ها رایگان مکالمه کنی . بیست و چهار ساعت بهانه داری مهربان باشی . کسی که نمی فهمد تو ادای مهربان ها را در بیاور .


بابا شناسنامه ام را یکماه زودتر گرفت تا یکسال زودتر بروم مدرسه . روز یکشنبه بیست و سوم شهریور ماه روز تولد شناسنامه ای من بود و آقای هیچکس تنها نیست هدیه قشنگی به من داد .

کاش یکی از رفقا بیدار بود و تا ساعت 9:24 صبح که مهلت بیست و چهار ساعت مهربانی من تمام می شود با هم حرف می زدیم . اصلا حرف چرا ؟ با گوشی روشن و چشم های بسته به خرج همراه اول صدای نفس های هم را گوش می دادیم .