جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

همه چیزمان به همه چیزمان می آید

طی یک ماه گذشته یکی دو بار که به مراکز درمانی رفتم با دیدن دفترچه بیمه ام می گفتند که کد نمیدونم چی دفترچه باید 18 رقمی بشه و دفترچه من قابل قبول نیست . دفترچه مهربان هم تمام شده بود و به همین خاطر مجبور شدم برای تعویض دفترچه ها برم تامین اجتماعی .

تامین اجتماعی هم چند سالیست که این دردسر بزرگ را از سرش باز کرده وشرکت هایی به عنوان کارگزار حجم زیادی از مراجعات روزانه سازمان را که به تعویض و تمدید دفترچه ها و واریز فیش های بیمه مربوط می شده است به عهده گرفته اند .



انتظار داشتم وارد محیطی بزرگ و تر و تمیز بشوم اما کارگزاری در طبقه دوم یک ساختمان معمولی بود . در واقع یک واحد آپارتمان آنهم یک خوابه تبدیل شده بود به کارگزاری . رئیس خودش رفته بود توی همان یک اتاق نشسته بود و پذیرایی که شاید سی متر بیشتر فضا نداشت پر بود از صدها مراجعه کننده . وارد که شدم بوی نفس و بدن آدمها خورد توی دماغم طوری که می خواستم برگردم . جای سوزن انداخت نبود چه برسد به ایستادن .

یک دستگاه نوبت دهی وجود داشت که آن هم کاغذ تمام کرده بود و وقتی به خانم باجه شماره یک اعتراض کردم خیلی خونسرد گفت که این مردم نفهم ! به جای اینکه یکی یک دانه شماره بگیرند بیست تا بیست تا تبرک بر می دارند .


از آب سرد کن خبری نبود و روی در دستشویی هم نوشته بود درحال تعمیرات است . چند تا نیمکت داخل سالن هم پر بود و همینکه کسی بلند می شد چند نفر به سمت آن هجوم می بردند .


به واقع امکان نفس کشیدن نبود تا اینکه یکی از خانم های پشت باجه پنجره ها را باز کرد و اوضاع کمی بهتر شد .


داشتم به این فکر می کردم که چرا ؟ واقعا چرا وقت و شخصیت مردم ما نباید انقدر برای سازمان تامین اجتماعی ارزش داشته باشد که محیطی بهتر و شایسته تر برای کارگزارشان انتخاب کنند ؟ سازمانی که به گواه آمارها ثروتمند ترین سازمان کشور است و شرکت و کارخانه و معدن و هتلی دولتی وجود ندارد که درصدی از سهام آن متعلق به تامین اجتماعی نباشد .


اگر من به عنوان یک شهروند بروم و درخواست تاسیس کارگزاری بکنم هزار و یک شرط و سنگ جلویم می اندازند که پشیمان بشوم اما چطور ممکن است مسئول محترم تامین اجتماعی صلاحیت این کارگزار را با این شرایط تایید کرده باشد ؟

چطور ممکن است کسی همچین محیطی را ببیند و فکرش به سمت رابطه بازی و رشوه گرفتن نرود ؟


مردم هم ناچار می آمدند و شکوه ای می کردند . یا پشیمان می شدند و بر می گشتند یا تحمل می کردند و منتظر می ماندند .بعد از یکساعت بالاخره نوبتم شد و دفترچه هایمان را گرفتم . از حق نگذریم مسئولین باجه ها با وجود اوضاع غیر قابل تحمل و تعداد زیاد مراجعه کننده ها رفتار مودبانه ای داشتند .



دفترچه ها را که گرفتم می خواستم از این برچسب های آبی رنگ که مثل شیرازه می مانند بردارم که خانم پشت باجه مودبانه گفت : بیزحمت فقط یکی بردارید .از این برچسب ها کم داریم .


موقع بیرون رفتن چند نفری روی پله ها نشسته بودن تا نوبتشان بشود . چشمم خورد به پیرمردی که یک صفحه کامل از این برچسب ها را مثل غنیمت جنگی برداشته بود و در دستش گرفته بود . همین پیرمرد چند دقیقه پیش با وجود اینکه روی در دستشویی نوشته بودند که خراب است رفت داخل و کارش را کرد و پیروزمندانه بیرون آمده بود .


باید واقع بین باشیم . حتی اگر بهترین آدمهای دنیا هم بیایند و مسئول ما بشوند احتمالا از بعضی رفتارهای بعضی مردم روانی خواهند شد .

باید واقع بین باشیم . نمی شود همه تقصیر ها را گردن دیگران انداخت .

شاید توجیه و تربیت خودمان واجب تر از هر اصلاح و تغییر دیگری باشد .