جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

پدیدارشناسی استعلایی اگزیستانسیالیسم

کلا این رفیق ما در اتمسفری فراتر از اتمسفر ما زمینی ها سیر و سلوک داشت . علی آقا همخانه ای دوران دانشگاهم را می گویم . علی آقا وقتی با شما مکالمه می کند اولین برداشتی که از او دارید این است که بالاخانه اش را اجاره داده و البته که این از نشانه های تمامی آدم های نخبه عالم است .  اما این آغاز ماجراست . کافیست فقط بیست و چهار ساعت همنشین و همکلام او باشید تا درک کوچکی از عظمت او بدست بیاورید چه در مقام یک رفیق با معرفت و چه در مقام یک علامه .

این علامه که می گویم به جان مانی عزیزم از سر اغراق و رفیق بازی نیست . علامه در این دوران پیشرفت علم و تکنولوژی یافت می نشود . علامه یعنی کسی که به تمامی علوم زمانه خود آگاه باشد . اما علی آقای ما بواقع علامه است . یعنی موضوع و مطلبی نیست که در مورد آن اطلاعات مکمل و بدردبخور نداشته باشد . یعنی مبحث و موضوعی نیست که او در موردش با دلیل و مدرک و مستندات خطابه نگوید . از تاریخ و جغرافیا و زمین شناسی و ایرانشناسی و سیاست و پزشکی و نجوم و فیزیک کوانتوم و هنر و سینما و شعر و رمان بگیر تا فوتبال و لوله کشی و مهندسی عمران و کارهای فنی و مباحث مربوط به خوردو ...


علی آقا از آن آدمهایی است که یک بروشور ساده تبلیغاتی یا یک تکه روزنامه باطله را با چنان ولع و اشتیاقی می خوانند که می شود از تویش چند تا مطلب به درد بخور پیدا کرد و اموخت و بعدها در جایی از آن استفاده کرد .

همان سال اول دانشگاه با علی آشنا شدم و آنقدر شیفته رفتار و کردارش شدم که سال دوم همخانه ای شدیم . علی آقا با معرفت و شوخ و رفیق به تمام معنا بود .

بواسطه اینکه علی آقا عمران می خواند و من مکانیک دروس مشترک زیادی با هم نداشتیم اما طی همان یکسال همخانه بودن بسیار از او چیز آموختم . یادش به خیر می رفتیم بالا پشت بام آن ساختمان روبروی پارک سنگی و من عاشقانه به آسمان نگاه می کردم و علی در باره نجوم آسمان و ریسمان می بافت . که این دب اکبر است و آن دب اصغر و این خوشه پروین و آن آکتوس و آن یکی ستاره قطبی و تمام اینها را با عدد و رقم از بر بود که مثلا این یکی چند سال نوری با ما فاصله دارد و آن یکی ستاره آلفای کدام صورت فلکی است . که این ماهیتابه دسته دار دب اکبر است و دسته ماهیتابه را که پنج برابر کنی می رسی به دب اصغر و آن ستاره پر نور ستاره قطبی است و جهت شمال را می شود از آن فهمید . من دنبال یک شهاب سنگ بودم که آرزویم را برآورده کند و او فلسفه باران شهابی را می گفت . کولر خراب می شد علی برایمان درستش می کرد . توی درس های مکانیک کم می آوردیم علی یادمان می داد . پروژه کامپیوتر داشتیم برایمان برنامه می نوشت . تحقیق از اینترنت می خواستیم علی برایمان مطلب در می آورد . ترجمه لازم داشتیم علی ترجمه می کرد . هوا سرد و گرم می شد تئوری می داد برای سرد و گرم کردن خانه دانشجویی . شام می خواستیم علی می پخت . عاشق می شدیم علی نامه هایمان را می رساند . و خودتان دیگر بخوانید باقی ماجرا را . 


از معدود آدم هایی است که روز تولدشان هیچ وقت یادم نمی رود چون دوم خرداد است و هر سال زنگ می زنم و احوالی می پرسم و از معدود رفقای قدیمی است که هم عروسی من آمد و هم مراسم ترحیم بابا .

قبلا هم یک پستی برایش نوشته بودم که چقدر از رفتنش غمگین شده ام چون خبردار شدم که قصد مهاجرت دارد . 




احتمالا اگر شما هم مثل من یکروز توی صفحه فیس بوقتان ببینید که یکی از رفقای قدیمی شما صاحب تالیف و کتاب شده است ذوق می کنید . بعد که می بینید کتاب به زبان انگلیسی نوشته شده است بیشتر ذوق خواهید کرد . بعد که اسم کتاب را می خوانید و چیزی سر در نمی آورید احتمالا با گوگل ترنسلیت ترجمه اش خواهید کرد که جوابش می شود : پدیدار شناسی استعلایی اگزیستانسیالیسم


phenomenology of transcendental existentialism


بعد دلتان می خواهد زنگ بزنید به رفیقتان و با چند تا فحش آبدار دانشجویی از او بپرسید آخر  پدر آمرزیده من اسم کتاب تو را بلد نیستم حتی تلفظ کنم . معنی فارسیش را هم بیست بار  خوانده ام و نفهمیدم یعنی چه ؟ بعد تو چطور آمده ای در باب چنین مبحث ثقیلی کتاب نوشته ای آن هم به انگلیسی ؟

یعنی خداوند چقدر باید بین بندگانش تفاوت و تبعیض قائل بشود ؟

یعنی روزی که داشته مغز تو را می ساخته من کجا بوده ام ؟ توی صف دستشویی ؟

یعنی اگر اسم آن ماده چرب و لزج پر از فسفر که درون جمجمه تو هست مغز باشد اسم این فندقی که درون کله ما هست چه باید باشد ؟


بعضی وقتها آدم به بعضی ها غبطه می خورد . افتخار هم می کند اما بیشتر غبطه می خورد وقتی می فهمی که آدمهایی در کنارت بوده اند که از مغزشان به قدر یک ابر کامپیوتر ناسا کار کشیده اند ، فکر کرده اند و مطالعه کرده اند و اموخته اند و تلاششان این بوده که چیستی و چرایی دنیا را بفهمند و مغز تو در تمام این سال ها پای تلوزیون و ماهواره و اینترنت مشغول یه قل دو قل بوده است . کاش می شد این آدم ها را تکثیر کرد یا از مغزشان بک آپ گرفت یا لا اقل کاری کرد که مردم آن ها را بیشتر بشناسند .


به هر حال این نشانی سایت رفیق ما علی آقاست .

ما که با عقل ناقصمان چیزی نفهمیدیم امیدوارم به درد شما بخورد .