جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

ضحاکان مجازی

جمعه شب مشغول خواندن پیام های وایبر بودم که توی سه تا از گروه هایی که عضو هستم این پیام عینا منتشر شد :


قلقلی درگذشت...
متاسفانه سحرگاه دیروز نهم دی,یکی از عزیزترین شخصیت های تلویزیونی کودکی مان,قلقلی,دار فانی را وداع گفت.مهدی جاویدی این هنرمند همیشه جاوید تلویزیون,با اینکه سالها بود سرطان را به زانو در آورده بود,رفت که برای همیشه به خاطره ها بپیوندد.همه ی اونایی که مثل من یه دنیا خاطره دارن ازش فاتحه ای نثار روحش کنند...
روحش شاد.یادش گرامی


خب قلقلی را حتما همه بچه های همنسل من و حتی کوچکترها یادشان هست . مرد کوتاه قامتی که همیشه پانتومیم بازی می کرد و ادا و اطوار های بامزه ای داشت و بچه ها از دیدنش ریسه می رفتند . همکار همیشگی عمو قناد بود همان موقع ها هم شایع شده بود که واقعا قدرت تکلم ندارد که البته صحیح نبود .

دروغ چرا ؟ خیلی دلم گرفت و غصه خوردم . همیشه پیش خودم فکر می کردم یکروز مجری یک برنامه پر بیننده تلوزیونی خواهم شد و قلقلی را دعوت می کنم تا راز این سکوت چند ده ساله اش را بگوید و مردمی که خیلی هایشان مثل من دوست دارند صدای قلقلی را بشنوند به آرزویشان خواهند رسید .


توی یکی از همین گروه ها دوستی گفت که بازیگر نقش قلقلی نامش شهرام لاسمی است و من هم یکهو یادم افتاد که اسمش را شنیده بودم و بعد خوشبختانه معلوم شد که این خبر صحت ندارد و یکی دیگر از شوخی های مسخره و احمقانه شبکه های اجتماعیست . بعد در همان گروه بحث شد که انصافا چند بار باید از یک سوراخ گزیده بشویم ؟ و تو را به جان عزیزانتان اخبار صد من یک غاز وایبری را بدون سند و منبع موثق منتشر نکنیم . همان حرف هایی که مفصلش را توی این پست قبلا گفته بودم .


بعد نشستم پیش خودم فکر کردم که واقعا کسانی که چنین شایعاتی را در شبکه های مجازی می سازند چطور جانوران پست فطرت و بیمارهای روانیی هستند ؟ چه لذتی از این شوخی های مسخره می برند و دنبال چه هدفی می گردند ؟

با جستجوی مهدی جاویدی در گوگل دیدم که چند سایت مختلف همین خبر را منتشر کرده اند ولی به محض دروغ درآمدن ، خبر حذف شده و صفحه مربوطه وجود ندارد . در حقیقت هیچ شخص مشهوری به نام مهدی جاویدی در عرصه هنر وجود ندارد و بعید نیست که این شایعه کار مهدی جاویدی نامی  یا دوستان بامزه و هنرمندش باشد . متاسفانه مردم ما به رسانه های عمومی چندان اعتماد ندارند و شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک و اینستاگرام و وایبر و .... این خلاء را به بدترین شکل ممکن پر کرده اند . طوری که نمی شود حقیقت را از دروغ تمیز داد و فهمید . به محض رسیدن یک خبر بدون بررسی صحت و سقمش ما نیز بلندگویی می شویم برای انتشار چند باره خبر و به همین راحتی شایعه ای که مشخص نیست محصول کدام ذهن مریض و آلوده است و چه هدف شومی را در بر دارد در مدت کوتاهی زبان به زبان می چرخد . هرچند ممکن است ما هدف بدی نداشته باشیم اما وقتی بازیچه افکار منحرف این عده بیمار می شویم ناخوداگاه آب به آسیابشان نمی ریزیم ؟


سعی کردم خودم را بگذارم جای تولید کننده شایعه مرگ هنرمندان

در فضایی مثل وایبر که کارکردش در کشور ما متاسفانه صرفا خندیدن و جوک گفتن است و گهگداری هم انتشار متن های زیبا و عاشقانه و تصاویر و عکس های خبری ، چنین اخباری دو کارکرد بیشتر ندارند . اول اینکه به ظاهر قرار است خبری مهم و حیاتی که رسانه های دولتی امکان انتشارش را ندارند به مردم رسانده و اطلاع رسانی کنند . نمونه هایش هم زیاد است . اینکه رئیس فلان بیمارستان خوردن فلان محصول را منع کرده و داعش در فلان شهرستان دخترهای مردم را با یک پرشیای نقره ای می دزدد و خرماهای فلان شهر توسط طالبان مسموم شده است و امشب قمر در عقرب است و ناسا گفته موبایل هایتان را بالا سرتان نگذارید و اینطور مزخرفات خنده دار که انسان اگر عاقل باشد باورش نمی کند چه برسد به انتشار دادن آن .

دسته دوم هم اخبار مربوط به مرگ هنرمندان است و نمی دانم چه خاصیتی دارد که همه ما برای اول شدن در گفتنش با هم مسابقه می دهیم؟ علتش شاید این باشد که در این کارزار و هیاهوی اخبار و اطلاعات کسی که خبر یا جوک دست اولی داشته باشد احساس برتری می کند و دوست دارد تا خبر از دهن نیفتاده اولین نفری باشد که روایتش می کند .

همه اینها با فرض صحیح بودن خبر است اما اینکه از مرگ یک هنرمند شایعه بسازیم چه افتخار و چه لذتی دارد ؟ منظورم دوستانی نیستند که اخبار را اشتباها منتشر کرده اند . شاید خواندن همین پست برای همین چند صد نفری که مطالعه اش می کنند تجربه ای باشد که اخبار معمولا دروغ وایبری را بدون منبع و ماخذ معتبر منتشر نکنیم و اگر چنین بشود که من به هدفم از نوشتن این مطلب رسیده ام . منظور همان روانی مریضی است که برای خنده و مسخره بازی چنین شوخی مزخرفی را شروع می کند . واقعا در ذهن بیمار این آدم ها چه می گذرد ؟

مثلا چند تا رفیق نشسته اند دور هم و حوصله شان سر رفته است و از هم می پرسند چیکار کنیم ؟ یکی می گوید بیایید شایعه درست کنیم ؟ بعد یک آدم شناخته شده را که خانواده دارد . همسر و فرزند و پدر و مادر و خواهر و برادر و قوم و خویش و رفیق دارد برای خنده می فرستند توی گور . و بعد از چند ساعت که خبر در گروه ها و سایت های احمق تر از گروه های وایبری منتشر شد خبر را به همدیگر نشان می دهند و قاه قاه می خندند ؟ مثلا رفیقشان را صدا می کنند که : مهدی جاویدی ! مهدی بیا ببین خبر مرگت همه جا پیچیده ؟

انصافا چندش آور و منزجر کننده نیست ؟

هرچقدر هم که به خودم فشار می آورم نمی توانم بفهمم که اینکار چه لذت احمقانه ای می تواند داشته باشد و این ذهن چقدر مریض و روانیست که از چنین شوخی مسخره ای لذت می برد ؟


اگر خدای نکرده خبر فوت عزیزتان را بشنوید چه حالی به شما دست می دهد ؟ و بعد روای خبر بگوید که شوخی کرده چقدر از او متنفر می شوید ؟ واقعا نام انسان برای جانورانی با چنین سرگرمی هایی منزجر کننده حیف نیست ؟


آدم های مریض در کشور ما کم نیستند . کسانی که برای لذت گونه های در حال انقراض را شکار می کنند . کسانی که از مثله مثله کردن بچه های یک خرس شکار شده با افتخار فیلم می گیرند . کسانی که از صحنه تجاوز کردنشان فیلمبرداری می کنند . کسانی که اسید می پاشند . کسانی که برای دزدیدن پول حاضرند یک نفر را با قمه قیمه قیمه کنند و ....

ایستادن جلوی این افراد کار من و شما نیست و نیروی انتظامی و محیط بان ها و نیروهای امنیتی باید جلویشان بایستند اما روانی ها و بیماران دنیای مجازی را من و شما باید سرجای خودشان بنشانیم .


اینها درست مثل ضحاک روی دوششان دو مار شیطانی دارند که خوراکش مغزهای ماست .

بیایید لطفا و لطفا و لطفا

اختیار مغزهایمان را به دستشان ندهیم و با منتشر نکردن اخبار دروغی و کذب جلوی سودجویی مادی و لذت بردن روانی این بیماران منحرف ذهنی را بگیریم .

ممنونم ...



نظرات 30 + ارسال نظر
ساجده یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 07:47 http://www.ayatenoor.blogfa.com

وای آقای اسحاقی این تیکه ش خیلی خوب بود:
اینها درست مثل ضحاک روی دوششان دو مار شیطانی دارند که خوراکش مغزهای ماست .

شدیدا باهاتون موافقم.ما فکر می کنیم اینها سرگرمی اند اما خیلی ها به بهانه سرگرمی مغز ما را در اختیار می گیرند

ارادت ساجده عزیز

افروز یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 08:00

چشم...
منم یکی از همین ادمهایی بودم که این خبرو توی گروه فرستادم و حالا که فکر میکنم دلیل اینکه در این مورد تحقیق نکردم این بود که همه گروه ها و خیلی از دوستام اینو فرستاده بودن برام و شاید این باعث شد شکی توش نداشته باشم ولی مسلما با انتشار یه خبر دروغ ما هم به زنجیره آدمهایی که یه کذب رو قابل باور میکنن اضافه میشیم بعد از فوت پاشایی احسان علیخانی در جواب به فیلم ها و ویدئوهای منتشر شده گفت به امید روزی که بشر خودش رو از دنیای مجازی پس بگیره این جمله اش رو خیلی دوست داشتم

دقیقا درسته
کاش راه استفاده درست از ای شبکه ها رو یاد بگیریم
انگار جاهامون عوض شده
شبکه های اجتماعی قرار بود ابزاری واسه بهتر زندگی کردن ما باشن
اما برعکس شده
ما شدیم آلت دستشون

رسوای عالم یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 09:22

(نه بر مرده بر زنده باید گریست)


چو ضحاک شد بر جهان شهریار
برو سالیان انجمن شد هزار
سراسر زمانه بدو گشت باز
برآمد برین روزگار دراز
نهان گشت کردار فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز

سپاس

پیرامید یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 09:56 http://lifeformyself.blogsky.com

البته من هیچ وقت این جور اخبار یا اون هایی که می گه بفرست یه میلیون نفر امشب سلام بدن یا یه خبر خوش می شنوی یا شعرهایی که به جای خطبه عقد عربی فرستاده می شه و اتفاقا توش پر از کلمات عربیه رو نمی فرستم... یکی دو بار هم برگشتم مساله رو نقد کردم و گروه رو به چالش کشیدم (اینا رو بذارید سوای به چالش کشیدن جوک های رکیک! که اغلب به تیپا و هرری ختم میشه!) ولی هیچ وقت به فکرم نرسید پستی در این باره بنویسم... که البته شما خیلی خوب بهش پرداختید... مخصوصا تشبیه این آدم ها به ضحاک و تشبیه مغز آدم هایی که ازشون بازی می خورن به خوراک مارهای روی دوش ضحاک.... من یکی که لذت بردم یکی حرف دلم رو اون هم با این بیان شیوا زد... متشکرم...

ارادت پیرامید عزیز

سمیرا یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 10:27

مریضن اینا به خدا..من دیگه خبرای راستم منتشر نمیکنم از ترسم!

واقعا آدم به اخبار راست هم شک میکنه
مثل داستان چوپان دروغگو

رها آفرینش یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 11:37 http://rahadargandomzar.blogsky.com

اتفاقا وقتی دفعه ی قبل شنیدم که قبل از فوت پاشایی شایعه اش پخش شده،وقتی خبر واقعی فوتش رو توی وایبر دیدم خواستم فرستنده رو با خاک یکسان کنم که دیگه از این شایعه ها نفرسته،ولی اول توی نت سرچ کردم و دیدم بله،ایندفعه راسته...
ولی شایعه ی قلقلی از کرمانشاه و زاهدان با هم بدستم رسید...اول سرچ کردم و دیدم همون یه متن خاص همه جا نوشته شده و با هوش سرشارم نتیجه گرفتم که دروغه...
بعد بهشون گفتم دروغه و ازشون خواستم قبل از فوروارد کردن خبر،در موردش سرچ کنن...اونا هم مثل بچه های خوب پذیرفتن...
فکر کنین یکیشون جاری ام بود و اون یکی خواهر شوهرم

کاش همین پست بهونه ای بشه که توی گروه ها جلوی اخبار کذب رو بگیریم

سکوت یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 11:56

چی میشه گفت به این جماعت مریض
واقعا من درک نمیکنم انتشار یه خبر کذب چه لذتی میتونه داشته باشه آخه
واقعا خدا همه‌ی ما رو به راه راست هدایت کنه

ایشالا

بهار همیشگی یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 12:02

برای منم این خبر رسید ولی چون قبلش تو اینستراگرام خونده بودم که شایعه ست سریع تو گروه گفتم که خبر صحت نداره! حالا بچه ها باور نمیکردن و میگفتن نه درسته چون همه جا این خبر رو خوندن

واقعا باعث تاسفه
اینکه بعضی ها بدون منبع موثق اخبار رو می پذیرند
و صرف بودن یک خبر در اینترنت براشون حجت و دلیل درست بودنش هست

مریم انصاری یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 14:33 http://www.ckelckeman.blogsky.com

یک استادی داشتیم می گفت باید کار زشت رو وقتی دیگران در حال ارتکابش هستند ببینیم تا بفهمیم که وقتی خودمون مرتکب می شیم چقدر ممکنه زشت باشه.

بنابراین، امیدوارم به زشتی ِ خبر ِ کذبی که پارسال در وبلاگتون راجع به بنده انتشار دادید و دوستانتون هم بدون تحقیق و صحت کلام شما، دنبال اون خبر کذب رو گرفتند و دست به دست انتشار دادند، پی برده باشید.

سند این صحبتم هم این کامنت های دوستان هست (البته بنده خودم تازه این ها رو خوندم. پارسال نمی دونم چطور این پست رو اصلاً نخونده بودم):

http://www.javgiriattt.blogsky.com/1392/07/25/post-1287/%D8%B4%D9%87%D9%84%D8%A7-%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%AD%DB%8C

به قول خدا: «زنهار اگر اهل ایمانید، دیگر مثل آن را تکرار نکنید.»

مریم انصاری عزیز
دوست خوبم
همه ما در زندگی مون ممکنه دچار اشتباه شده باشیم
اگر من بارها و بارها احساس کردم که شما با نام های دیگه ای کامنت میگذارید دلیلش شباهت منطق بحث کردن شما و اون شخص بوده و البته این شک وقتی برام به یقین تبدیل شد که با بررسی آی پی یکی از این کامنتهای بی نام به آی پی یکی از کامنتهای قدیمی شما رسیدم . اینکه دوستان هم با خوندن بعضی کامنتهای بی نام به یاد شما میفتن تقصیر من نیست خانم انصاری . من انقدر شجاعت دارم که اگر اشتباهی کرده باشم قبول کنم و عذر خواهی . حتما کامنت خصوصی که براتون گذاشتم خاطرتون هست .
با برخی از دوستانم مشورت کردم و گفتند که احتمال داره دو نفر متفاوت با یک آی پی کامنت بگذارند و واقعا من الان مطمئنن نیستم که شما بودید یا خیر .
شما بارها بنده رو به خدا واگذار کردید . بارها قول دادید که دیگه اینجا رو نمی خونید و باز هم خوندید . قول دادید که کامنت نمی گذارید و بازهم کامنت گذاشتید . این تناقضات رفتاری که از شما می بینم دو تا فکر در من بوجود میاره : اول اینکه کسی که نمیتونه روی حرفش بایسته خیلی احتمال داره با نام دیگه ای بخواد مشکل بسازه . و دوم اینکه شما واقعا اینکار رو نکردید و انقدر مستاصل و ناراحتید هستید که می خواید هرجور شده به من ثابت کنید اون کامنتهای بی نام کار شما نبوده و نیست .
مریم انصاری عزیز ! من و شما در خیلی از مسائل با هم تفاهم نداریم و افکار و عقایدمون با هم یکی نیست . اما مطمئنم که به یگانگی خدا اطمینان کامل دارید . به اینکه دروغگویی و قسم خوردن الکی چه عواقبی در زندگی آدم داره . برخلاف شما من هیچ نفرت و کینه ای نسبت به شما ندارم و دوست دارم مثل دوران اول آشناییمون با هم دوستان خوبی باشیم . برای حل شدن همیشه این مشکل لطفا همینجا توی کامنتها با نام خودتون به قرآنی که همیشه ازش شاهد میاورید قسم بخورید که شما مریم انصاری هیچ وقت با هیچ نام دیگه ای برای من کامنت نگذاشتید . من هم شجاعانه اعتراف می کنم که در مورد شما اشتباه کردم و با یک پست رسمی از رفتار اشتباهم نسبت به شما عذرخواهی می کنم . موافقید ؟

مریم انصاری یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 14:36

و چقدر تشبیه تون به ضحاک، عالی بود و مصداق داشت (حقیقت کاری که شخص ِ جنابعالی انجام دادید).

موفق باشید.

همچنین

پیروز یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 15:07

آفرین بر شما و افکار انسانیتون.

ارادت

فاطمه یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 15:25 http://hamanketoramisorud.blogfa.com

سلام . فضای مجازی هم مثل محیط حقیقی . کافیه ارزش وقتمونو بدونیم اونوقت وقتمونو با گروههایی که صرفا جوک یا شایعه پراکنی هدفشونه هدر نمیدیدم .... البته مطالب طنز و خنده دار گاهی برای تنوع و تلطیف روحیه خوبه و چه عالی میشه اگه از همین شبکه های اجتماعی مثل وایبر و واتس آپ برای انتشار مطالب مفید بهره بگیریم و چون وسیله انتشار این مطالب گوشیه میتونیم سطح مطالعه وهمینطور اطلاعات مفیدمونو بالا ببریم ... که البته کم هم نیستن گروههای مفید وایبری که در زمینه روانشناسی یا معرفی کتابهای مفید و دیگر زمینه های کاربردی تشکیل شده و بسیار هم فعالن ...

بسیار عالی
با تعدادی از دوستان وبلاگی یه گروه توی وایبر داریم که تقریبا همچین کارکردی داره
روز اول قانون گذاشتیم که جوک قومیتی نداشته باشیم
بیشتر در باره مسائل اجتماعی و اعتقادی بحث میشه
و گاهی هم معرفی کتاب
فضای خوبی داره
ممنون از نظرت

مریم انصاری یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 16:07

اول راجع به شباهت آی پی بنده و اشخاص دیگه ای که برای شما کامنت گذاشتند، ناشی از بی اطلاعی شما نسبت به شبکه و آی پی هست.

وقتی n نفر از یک شرکت سرویس دهنده ی اینترنت می گیرند، اولاً سیستم آی پی دهی معمولاً NAT هست که یک آی پی Valid رو به n نفر که آی پی Invalid داخل شبکه ای دارند، مرتبط می کنه. بنابراین هیچ وقت با اطمینان این حرف رو نزنید. ضمن اینکه وقتی مودم یک نفر روشن و خاموش میشه یا اتصالشون به اینترنت قطع میشه (کانکشنشون Disable می شه) و دوباره ارتباط برقرار میشه (دوباره Enable میشه) یک آی پی جدیدی که تا دیروز برای شخص A بوده امروز به شخص B اختصاص داده میشه. مگر اینکه من نوعی، یک آی پی رو از شرکت سرویس دهنده «خریداری» کرده باشم و همیشه با همون یک آی پی مشخص که هر چهار Octetاش عیناً همیشه تکرار میشه (بی تغییر کوچک) کامنت بذارم.

این از این.

مورد بعدی راجع به اینکه من بارها گفته ام به وبلاگتون سر نمی زنم و کامنت نمیذارم ولی هم به قول شما سر زده ام و هم کامنت گذاشته ام. فکر می کنم یک سالی باشه که من پست هاتون رو فقط و فقط قسمت کامنت هاش رو پی گیری می کنم تا ببینم آیا کار پارسالتون رو دوباره تکرار می کنید و کامنت های بی ربط رو به بنده نسبت می دید یا خیر. مگر اینکه در قسمت کامنت ها چیز جالبی ببینم و برم خود پست رو هم بخونم. این پست و یک پست دیگه که برای شما کامنت خصوصی گذاشتم و به خدا واگذارتون کردم هم البته جزء همین دست پست ها بود که فکر می کنم همه رو تشویق کرده بودید به کامنت گذاشتن و خاطره تعریف کردن از وبلاگتون.

مورد بعدی راجع به قسم خوردن بود:

من یک بار (همونطور که قبلاً هم خدمت خودتون گفته بودم) کامنتی با یک اسم دیگه گذاشتم و سریعاً به خودتون گفتم.

هر چند خدا گفته خدا رو هرگز هدف قسم هاتون قرار ندید، اما اگر واقعاً باید قسم بخورم تا شما باور کنید اولاً قسم می خورم که کامنت های غریبه و فلان و بهمانی که به بنده نسبت می دادید کار بنده نبوده، به خدا، به همون کسی که می پرستید قسم، من هرگز این کامنت ها رو برای شما نگذاشتم. اما اگر منظورتون هیچ کامنت بی نام دیگه ای هست، چرا. من یک کامنت با نمی دونم چه نامی گذاشتم براتون و محتوای یکی از کامنت های کودک فهیم رو کپی کردم (که توش یکی از وبلاگ نویس ها رو به خدا واگذار کرده بود). اون رو من از روی ناراحتی برای شما گذاشتم تا بدونید که هیچ وقت از شما نمی گذرم. ولی اون کامنت رو شما حذف کردید فوراً.

ثانیاً: اگر اون اشخاصی که شما فکر می کردید بنده بودم، اینجا رو می خونند، ازشون خواهش می کنم (بالاخص از «غریبه») که اسمی نشونی از خودشون برای شما بفرستند و خودشون بگن که آیا واقعاً صاحب او کامنت ها من بودم؟


ضمناً من از این بابت کامنت گذاشتم چون هرگز نمی تونم شما و دوستانتون رو ببخشم و حرکت زشتتون رو فراموش کنم. من همیشه نفرینتون کرده ام. حتی شبهای قدر خدا رو قسم دادم پاسختون رو دیر یا زود بده.

خانم انصاری
تا جایی که یادم میاد مهمترین علت دلخوری شما این بود که افرادی بی نام برای شما کامنت گذاشته بودند و شما از روی آی پی فهمیده بودید دوستان من هستند
شما چطور مطمئن شدید که اون افراد دوستان من هستن وقتی نمیشه از روی آی پی از هویت اشخاص مطمئن شد ؟
و وقتی که خودتون هم از سر ناراحتی با اسامی دیگه برای من کامنت گذاشتید چرا فکر می کنید حق داشتید و اونا( همون کسانی که براتون کامنت بی نام گذاشتند و شما فکر می کنید دوستان من هستن ) این حق رو نداشتن ؟
و اصلا به فرض که خانم یا آقای ایکس که از دوستان من هستند با شما مشکل دارند و برای شما بد و بیراه می نویسند . این قضیه چه ارتباطی به من داره ؟ مشکل شخصی شما با افراد مختلف در وبلاگستان چه ربطی به من داره ؟ چرا فکر می کنید من با محسن باقرلو یا جعفری نژاد یا پروین خانوم یا دل آرام یا امیرحسین یا هرکسی دیگه که سر موضوعات مختلف با شما مجادله کردند با هم نشستیم و در مورد شما صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که باید مسخره تون کنیم و براتون کامنتهای چرند بنویسیم ؟ فکر نمی کنید ممکنه یک درصد اشتباه از طرف خود شما باشه ؟ اینکه هرکی با منطق شما موافق نیست دشمن شماست و حتما داره براتون توطئه میکنه آخرش میشه همین که به خاطر یک اتفاق ساده از نظر من و یک فاجعه بزرگ از نظر خودتون یکسال آزگاره که دارید عذاب می کشید و خودتون رو رنج میدید در حالیکه مطمئنم در این یکسال من لااقل ده بار هم به شما فکر نکردم و شاید یکبار بیشتر به وبلاگتون نیومدم و مطمئنم که هیچکدوم از دوستان دیگه هم چنین برخوردی با این داستان نداشتند .

به هر حال بابت کامنت صادقانه ات ممنونم
می خواستم مطمئن بشم که شما با نامی غیر از مریم انصاری برای من کامنت گذاشتید یا نه
که مطمئن شدم
من تنها کاری که از دستم بر میاد اینه که عذرخواهی بکنم و اگر عذرخواهی من مشکلی رو حل نمیکنه و شما سبک نمیشید متاسفم

فکر می کنم همه طرفهای دعوا باید نظر بدن تا ماجرا مشخص بشه و اگر لازم میدونید من یک پست مجزا در این مورد می نویسم و خیالتون هم راحت که من تغییر رفتار میدم و دیگه هیچ وقت کامنتهای بی نام رو به شما نسبت نخواهم داد . شما همیشه به من خرده می گرفتی که چرا توی کامنتها از شما حمایت نمیکنم . به نظرم خواسته بی جایی بود . کامنتدونی محل نظر دادنه و اگر کسی با نظر شما مخالفه و اصلا با شخص شما مشکل داره و مودبانه داره حرف میزنه به من ارتباطی نداره . خیلی از این دوستان همونقدری که من از شما شناخت دارم می شناسم و شاید کمتر . اگر علت سر زدن هر روزه شما به کامنتها اینه که ببینید ما در مورد مریم انصاری چی میگیم ؟ قول میدم که در مورد شما حرفی نخواهیم زد و اگر کسی هم چنین کاری بکنه کامنتش رو حذف می کنم و اگر می دونستم بحث کردن توی کامنتها به اینجا ختم میشه که شما چنین نفرتی در دلتون ایجاد بشه حتما همون موقع ازتون حمایت می کردم هرچند که به نظر من اینکار اسمش حمایت نیست .

در مورد نفرین شما هم نه اینکه از نفرین شما بترسم ولی واقعا از اینکه کسی از دست من ناراحت باشه خوشحال نیستم مخصوصا وقتی خودم رو در اون مورد مقصر ندونم یا بهتره بگم طرف مقابل را بیشتر مقصر بدونم . با توضیحات شما مطمئن شدم که اون کامنتهای با نام غریبه از طرف شما نبوده و قبول دارم هم این تفکر اشتباه بوده و هم اون تمسخر . من از طرف خودم صحبت می کنم و کاری به دوستانم ندارم . کما اینکه دوستان من هم افرادی هستند مثل خود شما و ما هیچ وقت برای تمسخر و یا بایکوت کردن شما یا کسی دیگه با هم لابی نکردیم . رفتار شما و کامنتهای شما باعث شده که این شائبه پیش بیاد که گاهی با اسامی دیگه کامنت میگذارید که طبق صحبت خودتون این شائبه خیلی هم بیراه نبوده . لا اقل در مورد اون دو باری که خودتون اعتراف می کنید . پس بخشی از اون اتافق ناراحت کننده که من اسمش رو میذارم شوخی و شما بهش میگید آبرو بردن و تمسخر از رفتار خودتون ناشی شده .

و در آخر . شما بارها و بارها با نام خودتون برای من کامنت گذاشتید و با مطالبی که نوشته شده مخالفت کردید . کاری ندارم که این کامنتهای مخالف دقیقا از وقتی شروع شد که دلخوری بین ما بوجود اومد . همونطور که گفتم ما با هم در خیلی مسائل تفاهم نداریم و اینکه شما با نظر من مخالفید اصلا ناراحتم نمیکنه . اما اگر این مخالفت ها رو صرفا به خاطر کدورت و ناراحتی پیش اومده و از سر لجبازی کرده باشید من هم هیچ وقت شما رو نمی بخشم خانوم انصاری . شما رو نه به خدا بلکه به وجدانتون واگذار می کنم . نظر مخالف ایراد نداره اما اینکه شما منو به خاطر کدورت شخصی به چیزی که نیستم متهم کنید ( مثل پست در جستجوی مونیکا در هفتگ و همین پست ضحاکان دنیای مجازی ) واقعا بده و دور از انسانیت .

مریم انصاری یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 16:14

شما گفتید به قرآن قسم بخورم، من دقت نکردم و به خدا قسم خوردم.

شما به «قرآن» بخونیدش!

آزاده یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 16:31

عجب اولین باریه که میبینم جوانی جوان دیگه ای رو نفرین میکنه. خدا آخر و عاقبتمون رو بخیر کنه.
مگه ما چقدر از آینده مون مطمئنیم؟
(این حرفها رو برای خودم نوشتم.)

پیرامید یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 16:48 http://lifeformyself.blogsky.com

در حیرتم که چی بنویسم... من اصلا در جریان اتفاقی که در گذشته بین آقای اسحاقی و خانم انصاری افتاده نیستم... و اصلا هم قصد قضاوت ندارم که حق با کی بوده... گرچه از نظر علمی حرف خانم انصاری رو تایید می کنم... بعضی ISPها از روش ِDHCP برای توزیع IP بین کاربرانشون استفاده می کنن... البته IP ورژن 6 این مسائل رو نداره و کاملا قابل پیگیری هست... اما ما در ایران داریم از IP ورژن 4 استفاده می کنیم و بعضی از ISPها IP شما روثابت بهتون می دن و بعضی ها مثل پارس آنلاین از همون روش DHCP استفاده می کنن... بگذریم...
اما مریم جان واقعا با خوندن این که گفتید شب قدر کسی یا کسانی رو نفرین کردید متحیر و شگفت زده موندم... واقعا شما شب قدر به درگاه خداوند رحیم رفتید، قرآن سرتون گرفتید، دعای توسل یا جوشن کبیر یا هر دعای دیگه ای خوندید، و برای بندگان دیگه خدا که با هر مرام و مسلکی براش بسیار عزیزه، نفرین و طلب شر کردید؟
البته امیدوارم این کامنت من شما رو ناراحت نکنه... خیلی حرف ها هست، اما واقعا خودم رو جایز به گفتنش نمی دونم... چون این جا کسی درباره این موضوع از من نظری نخواسته و تا همین جا هم که پیش رفتم، واقعا زیاده روی کردم... ولی امیدوارم با بخشش دیگران بتونید شادی ها و دلخوشی هایی که به زندگیتون وارد می شه رو ببینید و لمس کنید... با این کوله بار رنجی که دارید تو لحظه لحظه زندگی به دوش می کشید، بیش تر از همه شونه های خودتون خسته می شه...

مریم انصاری یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 17:03

خانوم یا آقای پیرامید، کامنت شما قضاوت هست.

من نگفتم برای کسی طلب شر کردم، عرض کردم از خدا خواستم پاسخ گناه بزرگی که این آقا و دوستانشون در حق بنده روا داشتند و با خنده و تفریح و شادی سر و تهش رو به هم آوردند، بده.

اگر در جریان کامل قضیه بودید، این طور تحلیل نمی کردید.

اردی بهشتی یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 17:38 http://tanhaeeeii.blogfa.com

مریم جان هر آدمی مرتکب اشتباه میشه
و ماها هر کدوممون قضاوتهایی داریم تو زندگی
ممکنه گاهی کتمان کنیم
اما خوب که فکر کنیم می بینیم واقعا اینطوره
دلخوری تو دنیای مجازی هم پیش میاد
من دقیقا تو شرایط تو نبودم تا کامل درکت کنم
اما شرایط دیگه ای رو تجربه کردم که اون روز واقعا برام روز بدی کرد طوری که ازش به عنوان بدترین روز زندگیم نام بردم!
ولی واقعا این قضایا ارزش کینه به دل گرفتن و آزار دادن خود و دیگران رو ندارن
بهتر نیس جای این با فراموش کردن و ایجاد رابطه ای بهتر خودمون رو رها کنیم از کینه؟
به فرض بابک اشتباه کرده باشه
اشتباهی که ممکنه برای هر کدوم از ما پیش بیاد
مریم جان ماها که کاملا از هم شناخت نداریم تا با اطمینان از شخصیت هم نظر بدیم
گاهی گمانه زنی میکنیم بر اساس نشانه ها
و گاهی اطمینان میکنیم به این گمانه زنی شاید چون چاره ای نیس
من یادم میاد مزاحمت های وبلاگ بابک رو
چقد هم روی مخم بود
خب عزیزم خودت رو جای بلاگر بذار
شاید یه کم بهش حق بدی یا حداقل اینکه راحتتر بگذری
انقد ذهن خودت رو درگیر این مساله نکن
سعی کن رها بشی ازش
رهایی از هر چیزی بهتره تو این مسایل

ببخشید شاید لحن من شبیه معلم ها شد
اما از تو کامنتا حس کردم خیلی اذیت شدی سر این مساله
دلم میخواد رفع بشه مشکلت

پیرامید یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 18:05 http://lifeformyself.blogsky.com

من خانوم هستم مریم جان... اگه لحن کامنت من جوری بود که بوی قضاوت ازش می اومد من معذرت می خوام... امیدوارم بتونی این رنجش رو از دلت بیرون کنی... موفق باشی دوست نادیده من...

خورشید یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 19:48

بیایم و یکم مهربون باشیم.
بیایم و هوای همدیگه رو داشته باشیم.
بیایم همه رو ببخشیم. هرچی که گذشت رو فراموش کنیم. گذشته که تغییر نمی کنه. هرچی بوده، گذشته.. رفته.. اینکه دنبال مقصر بگردیم هیچی رو عوض نمی کنه.
چه فرقی می کنه که حق با کی بوده؟ اصلا اگه آروم میشین حق با شما.
اصلا من از همه معذرت می خوام برای همه چی. از هرکی عصبانیه. از هرکی از کسی ناراحت و دلخوره. من مقصر همه چی.
همه ی ما که خدامون یکیه. به همون خدای همه مون، بسم الله الرحمن الرحیم ... به نامش که بخشنده ترینه و مهربونیش بی اندازه؛ ببخشیم. مهربون باشیم.
پای من. همه ی تقصیرا، چه این موضوع، چه دلخوری های بقیه ی دوستان، همه پای من.

دنیای بیرون به اندازه ی کافی بد هست..ظالم هست.
اینجا حداقل کنار هم بمونیم. مهربون باشیم. ببخشیم. لبخند بزنیم و بگذریم.
که هرچی بیشتر اون نامهربونی رو تو دلمون نگه داریم، میشه کینه. دلا رو سیاه می کنه. از هم دور می کنه..
قشنگ کنار هم بودنه. بخشیدنه. دنیای واقعی زیادی بزرگ و بی رحمه. اما همین دنیای مجازیمونو می تونیم قشنگ نگه داریم. با دوستی.. مهربونی..



عذر می خوام. من زیادی کوچیکم برای گفتن این حرفا. ولی باید می گفتم.
معذرت می خوام.

برای همه لبخند می خوام و مهر بی نهایت.

نیره یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 21:06

واقعا باعث تاسفه
رفتارشون مثل مزاحم تلفنی های قدیمه
چون شناخته نمیشن میتونن با اعصاب مردم بازی کنن
اگه راهی بود برای شناختن منبع شایعات مسلما این کارو نمیکردن

بدی اینه که نیروی انتظامی میتونه با افتخار در عرض چند ساعت چند تا جوون رو که بالای پشت بوم خونه شون رقصیدن بازداست کنه
یا با کسانی که برای افراد مورد احترام جامعه لطیفه میسازند برخورد کنه
ولی چرا با کسانی که اینطور امنیت فکر رو به هم میریزن و با جون آدمهای محترم شوخی میکنن هیچ برخوردی نمیشه ؟
چرا کسانی که شایعه میسازند هیچ وقت تنبیه نمیشن ؟

رضوان سادات یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 21:47

عه من اولشو که خوندم خوتستم فاتحه بگم بعد خواستم بگم اون مرد ولی ما آخر صداشو نشنیدیم!!!!

خدا همه خاطره سازها رو حفظ کنه

و همه شایعه سازان و یک کلاغ چل کلاغ کنها را از روی زمین برداره!!!

حالا نه اینکه از زمین برشون داره
ولی کاری کنه که متوجه اشتباهاتشون بشن

سحر دوشنبه 15 دی 1393 ساعت 00:30

لایک به کامنت خورشید که با سن کمش خیلی بزرگه .
بیایید شادیهامونو قسمت کنیم نه کینه هامونو

راستی جناب اسحاقی من و گاهی خواهرم با این IP براتون کامنت میزاریم یه وقت فکر نکنید من با چند اسم میام


ما که از شما جز محبت ندیدیم خانوم

رضوان سادات دوشنبه 15 دی 1393 ساعت 08:20

بابک خان آخه این چه پستیه که گذاشتی برادر من،حالا من تا کی ذهنم درگیر این باشه که:یعنی بابک خان چه کاری میخواست امروز انجام بده که ازمون خواسته براش دعا کنیم موفق شه!!!!

واییییییییییییی ذهنم درگیر شد!!!

امیدوارم موفق بشی

ممنون از لطفت

انشالله موفق باشی اسحاقی جان.
شادی شما، شادی ماست.

سپاس

Bluish دوشنبه 15 دی 1393 ساعت 15:40 http://bluish.blogsky.com

این مسئله زیادی داره توی جامعه‌مون شوخی‌شوخی باب میشه که توی محیط‌های مجازی الکی خبرهای عامه‌پسند شیر میشه. (این درگذشت شخصیت های محبوب هم خبر عامه‌پسنده توی جامعه‌ی ما. نه به این معنی که مردم با خوندنش خوشحال میشن،به این معنی که مردم نسبت به این خبرا خیلی خیلی واکنش نشون میدن).

اتفاقن حدود یه ماه پیش هم سردبیر و نویسنده‌های بخش اجتماعی مجله‌ی دانستنیها هم درباره‌ی این موضوع نوشته بودن.

تنها راهِ راحتِ موجود برای جلوگیری از گسترشِ این خبرسازی‌های غلط، همون کاریه ک شما کردین: چندتا سرچ ساده درباره ی صحت اون خبر.

منم فکر می کنم که ما با منتشر نکردن اخبار کذب
جلوی این افراد می ایستیم
ممنون عزیز

هووووی
من مریم انصاری نیستم. اون بیچاره مودب باهات حرف زده.
اما من لحنم فرق داره. تو که ای پی منو کامل داری، چرا به اون بدبخت برچسب میزنی؟؟؟ اون زیادی مومنه، من نیستم!
من تو دهن تو و امثال تو میزنم وقتی اینجا لفظ قلم حرف میزنی و در عمل مثل یه عذر میخوام لاشی!
حالا میتونی ادعا کنی که اشتباه گرفتمت!
من ادعا میکنم تمااااام عکسا و فیلمای خودت و مانی و پدرت ساخته نرم افزارهای تغیی چهره س.... خیلی خلاقی.... اینجا شخصیت هوی مختلف خلق کردی و داری باهاشون زندگی میکنی....
تا اینجاش مشکل نیست.... مشکل از جایی شروع میشه که در زندگی واقعی وقتی اسمت اسحاقی نیست و چیز دیگه س زشت کاریهای زیادی در حق من یکی کردی
من نمیسپارمت به خدا ! خودم انتقام میگیرم.... چون تا ته جهنم رسوندی منو با وحئ بازیهای ناتمامت.....


یعنی همه توهماتت یه طرف اون نرم افزار عکست یه طرف
خدا خیرت بده
خیلی بامزه بود

من رو امثال تو بی ادب و بددهن کردید.... من به ادب شهره بودم.... با دروغگویی های کثیفتون و ..... که خودتون بهتر میدونید....

در ضمن کامنت های اینجا رو میخواستم خصوصی بذارم که چنین گزینه یی نداشت. بنابراین بعد خوندن پاک کنید تا تهدیدی واسه وبلاگ محبوووووبتون حساب نشه....

پس منظورتون از تسویه حساب این بود آقای اسحاقی؟؟؟
دیددددید؟
دییییییدید
دیدید
دیدید که چه قضاوت عجولانه یی کردید؟ من خانم انصاری نیستم. شما گناه ایشون رو شستید با تهمتی که بهش زدید.
کامنت اعتراضی پست مونیکا رو من گذاشته بودم نه ایشون.

من همیشه با همین ای پی اومدم و کامنت گذاشتم.


چی میگی تو ؟
شهره به ادب ؟
دیدید ؟
دیدیدید ؟
دیدیدییددییددیید ؟


این کامنتت چند تا لایک داره ؟
چند تا ؟
چند تاااااااااااااااا ؟
چند تاااااااااااااااااااااااااااااا ؟

فرشته سه‌شنبه 16 دی 1393 ساعت 12:46

بعضیا واقعا اوسکولن یا خودشونو میزنن به حماقت؟؟؟

مریم انصاری سه‌شنبه 16 دی 1393 ساعت 15:31 http://ckelckeman.blogsky.com

"همونی که در 7 تگ پست مونیکا کامنت گذاشت":

ممنون از اینکه فرمودید کامنت های شما رو من نگذاشتم، ولی من وقتی پاسخ کامنت آقای اسحاقی رو خوندم، اصلاً چنین برداشتی نکردم (یعنی این فکر به ذهنم خطور نکرد که ممکنه کامنت های شما رو به پای من نوشته باشند).

چون من هم برای ایشون یک کامنت گذاشتم. احساس می کنم مقصود ایشون، کامنت من باشه نه کامنت شما.

البته امیدوارم که واقعاً ایشون منظورشون کامنت خودم بوده باشه.

به هر صورت، از دوستان عزیز، سرکار خانم اردی بهشتی عزیز و سرکار خانم پیرامید عزیز متشکرم بابت کامنتتون. بنده هدفم این بود که به نویسنده این وبلاگ بگم که من واقعاً هیچ وقت هدفم از مخالفت ها، دردسر ایجاد کردن یا مزاحمت نبوده. من صرفاً نظرهای خودم رو داده ام. حالا اگر کسی این وسط سوءاستفاده ای کرده باشه، نمی دونم روی چه اصلی باید به پای من نوشته بشه؟!

علی ایحال، خطاب به دوستی که دیروز، کامنت بنده رو «تراوشات ذهن بیمار» معرفی کردند، خطاب به تمام کسانی که بنده رو بیمار روانی معرفی کردند و نسبت های اینچنینی در این وبلاگ زیاد خوندم... دوستان و دوستداران وبلاگ جوگیریات؛ بنده مدتی پی گیر کامنت های این وبلاگ بودم تا خدمتشون بگم که من اون اشخاصی که برای ایشون مزاحمت ایجاد می کردند، نبودم.

الآن هم گفتم و تمام شد. بنده با نویسنده این وبلاگ و تمام دوستان ایشون که کامنت های بنده رو خونده اند، کامنت هایی که به پای بنده نوشته شد رو خونده اند و بنده رو به سخره گرفتند و مورد محبت خودشون قرار دادند! خداحافظی کرده ام. اگر مایل بودید خداحافظی بنده رو در وبلاگم بخونید.

آرزوی شادی دارم برای نویسنده این وبلاگ و دوستانشون.

به امید دیدار در دنیای دیگر.

بله دقیقا منظورم کامنت خودتون بود
من هم آرزوی شادی دارم برای شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد