در ستون سمت راست وبلاگم و در بخش جستجو نام شیرزاد را تایپ می کنم . جستجوها نشان می دهد که طی این چند سال توی 81 پست از او نوشته ام یا نام برده ام .
شیرزاد طلعتی از نیکمردان روزگار بود . دوستان قدیم حتما یادشان هست . اینها را برای دوستان جدیدم می نویسم . آشنایی ما محدود می شد به دید و بازدید وبلاگی و همیشه به من لطف داشت . توی همه بازی ها شرکت می کرد و غیرت خاصی نسبت به وبلاگ نویسی داشت . شماره تلفن هایمان را رد و بدل کردیم و به هم زنگ می زدیم و حال و احوال می کردیم . تا اینکه یک شب دعوتمان کرد به منزلش . من و کوروش تمدن و محسن باقرلو بودیم و یکی از شب های خوب زندگی ما رقم خورد . با صدای بلند می خندید و پر از انرژی و لبخند بود .
حیف که اجل مهلتش نداد و این آقای رفاقت را دیر شناختیم . میهمانی آخر یک پنجشنبه شبی بود منزل ما . و درست یک هفته بعد با ناباوری شنیدیم که شیرزاد پرکشیده است .
81 پستی که درباره شیرزاد نوشته ام یا از او نام برده ام مرور می کنم . واقعا حرفی نمانده که در باره مردانگی و معرفت او نگفته مانده باشد .
رفتن عزیزان مثل یک زخم بر چهره آدم می ماند . سال ها که می گذرد و دردش کم تر می شود و مثل روز اول درد ندارد اما وقتی توی آینه نگاه می کنید یادتان می افتد و حسرت می خورید .
شماره تلفن شیرزاد توی دفتر تلفن گوشیم هنوز هست . با اینکه سه بار گوشی عوض کرده ام و هر بار آن را دوباره در دفتر تلفن جدید ثبت کرده ام .
هرچه فکر می کنم در این پست شب جمعه ای باید چه برای شیرزاد بنویسم ؟ به جایی نمی رسم .
شاید بهترین نوشته متن زیبایی باشد که روی سنگ مزارش حک شده است :
هرگز فراموشت نخواهیم کرد
زنده یاد
مهندس جلیل طلعتی
( شیرزاد )
فرزند حبیب
طلوع :31/6/1353
غروب :9/3/1390
تو ای برازنده ، ای بلندتر از سروها و افراها
دلم برای تو تنگ است
برای تویی که همچو کودک معصوم
دلت برای دلم می سوخت
و مهربانی خود را
چه عاشقانه نثار می کردی
درود بر روان پاک شیرزادم که جان عزیزش را برای نجات دو تن به روشنی آب یک رودخانه بخشید .
اینهم چند خاطره بازی از شیرزاد :
عکس شیرزاد در بازی عکس های کودکی
نقاشی شیرزاد در بازی نقاشی ها
http://s1.picofile.com/file/6447311866/Shirzad1.amr.html
http://s1.picofile.com/file/6447313878/shirzad2.amr.html
دو لینک بالا تبریک صوتی شیرزاد است در آخرین نوروز عمرش
اعلامیه ترحیم شیرزاد
لینک آواز شیرزاد در بازی آکادمی
آخرین تماس شیرزاد روی پیغام گیر گوشیم
عکس شیرزاد در بازی عکس دیروز و امروز باباها
اینهم یکی از نوشته های شیرزاد عزیز :
سیزده بدر امسال هم گذشت ...
بد نبود اما ...............
امان از این (( اما )) که هرچی هست پشت این اماست
سال به سال داره کم رمقتر و کمرنگتر از قبل میشه
از ۶۰ - ۷۰ نفر رسیدیم به ۲۰ نفر
که اونام دیگه رفیقهای پای تفریح پارسالی نیستن و انگار یه تکلفی چیزی کشوندتشون اینجا .
بابا : بخدا اونایی که ماموریت رفتن قدر این فرصتها و این رسمها رو میدونن .
آهای بزرگترهایی که این مطلبو ایشاللا میخونین : زمونه برعکس شده ، بجای اینکه بزرگترا بگن من میگم : قدر این سنتها رو بدونین ، نذارین کمرنگ بشن . این جمع شدنها و دور هم بودنها نعمتیه و برکتی که باید با تمام وجود قدرشونو دونست و نگهشون داشت. نذارین هیچ بهانه ای چنین فرصتهایی رو ازتون بگیره . از بچه هاتون بگیره .
خلاصه که :
ای ، بد نبود اما کاش با همون شکوه سابق برگزار میشد
اونوقتها باور کنین دل آدم از شوق میلرزید وقتی اینهمه عزیز و فامیلو یه دفعه میدید .
دایی ها ی عزیزم : جاتون خیلی خالی بود .
خالهء بزرگ عزیزم : هنوزم دوست دارم با همهء فامیل یه جا بیای
پسر خاله های عزیزم : کاش یه جوری جور میکردین و میومدین .
و نمیدونم واقعا دوباره کی پا بده
و آیا اصلا عمرم قد میده که یه بار دیگه همه تون رو دور هم ببینم؟
البته بجز مجالس ختم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
رو این آخری بیشتر فکر کنین
شب خوش
شیرزاد طلعتی - ۱۴ فروردین ۱۳۸۵
نقل از وبلاگ مسدود شده مکتوب
این هم وبلاگ های شیرزاد :
(این وبلاگ در زمان زنده بودن شیرزاد مسدود شده بود)
+ اسکائیل
+ آخرین وبلاگ شیرزاد در بلاگ اسکای
برای شادی روح شیرزاد عزیز و همه پرکشیدگان از عالم خاکی لطفا فاتحه ای قرائت کنید ...
مرور بعضی خاطرات، یه حس غریبی به آدم منتقل میکنه. با خوندن این پست یاد لحظه به لحظه ای افتادم که گذشت و از شیرزاد حرفی زده شد. یاد اون مهمونی جوگیریات که قرار بود کسی اینجا رو اجاره کنه و فرداش وقتی درست منتظر اولین پست اون شخص بودیم با اعلامیه و خبر پرکشیدن شیرزاد روبه رو شدیم... باورنکردنیه که مو به موی اون روز یادمه. 9 اردیبهشت 91
چه روزهای تلخ و سختی بود اردی جهنم سال 90
روحش شاد
متنی که نوشته بود چقدر تکان دهنده بود برام
90*
خدا رحمتشون کنه...وقتی شما اینقدر ازشون خوب میگین حتما خیلی خوب بودند...
روحشون شاد
ممنون
آیا اصلا عمرم قد میده که یه بار دیگه همه تون رو دور هم ببینم؟
کدوممون اطمینان داریم فردا هم هستیم تا بتونیم از فرصتها استفاده کنیم؟؟
"درود بر روان پاک شیرزادم که جان عزیزش را برای نجات دو تن به روشنی آب یک رودخانه بخشید." ای کاش در مورد این جمله برای تازه واردی مثل من بیش تر توضیح می دادید...
توی کامنتها توضیح پروین خانم رو بخونید
حدودن بعد از فوت ایشون یا شاید هم کمی قبل از فوتشون من با شما و بچه های بلاگستان آشنا شدم ...همش تعریف ایشون رو شنیدم .پست های وبلاگشون هم خوندم و یکم با نوشته هاشون آشنا شدم اما خوب صد در صد آدم محشری بودن که انقد تو ذهن شما وبقیه ی بچه های بلاگستان موندن.
خدا رحمتشون کنه
ممنون
من هنوز گاهی..روزایی که دلم می گیره.. میرم براشون کامنت میذارم. تعریف می کنم.. جک میگم..
فقط این که آقای شیرزاد خیلی عزیزن.
حتی برای من که متاسفانه باهاشون آشنا نبودم.
خدا رحمتشون کنه.
خدا رحمتشون کنه.
ممنون خورشید
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
:(
خدارحمتشون کنه
خدا به مریم شیرزاد صبر بده.
دلش آروم.
خدا بیامرزتشون
چه طوری فوت شدن؟
توضیحات پروین خانم کامل بود
متاسفانه آب رودخانه در بهار شدید و خروشان بوده
شیرزاد برای نجات اون دو تا دختر خانم داخل آب می پره ولی متاسفانه سرش به سنگ های داخل آب می خوره و در اثر ضربه مغزی فوت می کنه
برای دوستهای جدیدی که نمیدانند شیرزاد عزیز و جوانمرد چگونه از این دنیای فانی پر کشید: شیرزاد ورزشکار بود و مرتب به کوهنوردی و راهپیمایی در دامنهء کوههای شمال تهران میرفت. در روز مرگش دختر جوانی؟ ( نمیدانستم دو نفر بودند) به دره ای که زیرش رودخانه بوده سقوط میکند. شیرزاد بنا به طبع پاک و بلند و حمایتگرش نمیتواند آرام بماند و برای کمک او میرود. اینطور که یادم میاید جان خود را بر سر راه نجات دختر میگذارد :((((
این چیزی است که من یادم است. اگر توضیح بیشتری لازم باشد حتماً بابک اضافه خواهد کرد.
روحش شاد
مرگ سرنوشت محتوم همه مان است اما هر کسی این سعادت را ندارد که مرگی چنین زیبا و سرشار از معنی داشته باشد
روحش شاد
من هم جزو اون خواننده های جدیدی هستم که بعد از پر کشیدن شیرزاد ِ عزیز به اینجا اومدم ولی بارها و بارها ازش شنیدم و حتی یادمه یه بار به وبلاگی رفتم که نمیدونم وبلاگ خودشون بود یا خانمشون (یه چیزی تو ذهنمه) و دلم گرفت از اینکه رفتن ... چرا که اوایل فکر میکردن حتما سن ِ بالایی داشتن ولی وقتی فهمیدم جوان بودن واقعا متأسف شدم الان با خوندن ِ این پست و توضیح پروین خانم متوجه شدم که چطوری پر کشیدن و به نظرم ایشون انسان خاصی برای خدا بودن که چنین مرگ قشنگی داشتن براشون فاتحه خوندم و امیدوارم روحشون غرق شادی و آرامش باشه ...
نکته ی دیگه ای که دوست دارم در موردش حرف بزنم اینه که "رفاقت" ِ شما واقعا زیباست چرا که این رفاقت باعث شده نام ِ انسانی که چند ساله دیگه توی این دنیا نیست رو همچنان به دفعات ِ زیاد تکرار کنید و باعث بشین یک آدم بعد از پر کشیدنش از این دنیا همچنان برای افراد غریب و جدید شناخته بشه ... مثل بازیگری که فوت میکنه ولی فیلمهاش تا سالهای بعد پخش میشه و نسل های بعد هم میشناسنش ...
مرسی از شما بخاطر این شخصیتتون و مطمئنم که روح ایشون در آرامشه :)
ممنون بانوچه عزیز
متاسفانه سابقه دوستی من و شیرزاد خیلی کوتاه بود و ما چند باری بیشتر همدیگر رو ندیدیم
اما انقدر بامعرفت بود که همیشه به یادش هستم و بهش احساس دین می کنم
روحشون شاد باشه ... که حتم دارم شاد هست ...
روحشون شاد.
پست تون خیلی تکان دهنده بود. خیلی. هنوز طعم گسش رو حس می کنم.
دارم فکر می کنم چندتا از این دوستای وبلاگی که داریم و دیگه آپ نمیکنن ممکنه پیش شیرزاد رفته باشن.
خدایش بیامرزداد
ایشالا که همشون صحیح و سالم باشند
روحشون قرین رحمت پروردگار
خدا رحمتشون کنه اون جملشون که میگفت از کجا معلوم که باشم اشکمو در اورد کی میتونه تضمین کنه واقعا:-( دل شما و عزیزاشون ارام انشآلله
سپاس
همه ی آدم های خوب خیلی زودتر از چیزی که باید میرن
روح ایشون و دل شما و همه ی نزدیکان شیرزاد عزیز شاد
و دوست های خوبتون سلامت و تندرست باشن
ممنون
روح بزرگشون قرین آرامش ابدی....
سپاس
روحشون شاد
انگار خودش میدونسته که وقته پر کشیدنشه
روحشون شاد
خدا رحمتشون کنه...
آیا عمرمون قد میده که فردا بازم اینجا رو بخونیم؟ کاش قدر زندگی و همدیگه رو بیشتر بدونیم...روحش شاد
سپاس
خدا رحمت کنه ایشون را ،روحشون شاد و نامشان و یادشان گرامی .
زیاده عرضی نیست........اردی بهشت
بعدتو اردی جهنم است.فوت شیرزاد
واسه هممون سخت بود.....بارون
بارون بارونه هی..............خدا
رحمتش کنه و ممنون ازشما
به خاطر پست یادبودی که
واسه ایشون گذاشتین
خدابه بازمونده ها و
مریم عزیزش صبر
بده...............
یاحق...
یادش گرامی و روح بزرگش شاد
سلام و درود...
زیبا و بجاست که زیباصفتان را سلسله وار
به ما رهگذران گوشزد می کنین
در میان نیکانی که رد پای نیکویی شان بر دلتان نشسته
چه جالب و عالی بود که از عزیز سفر کرده یاد کردین
ما را بگذشته بردین و تلنگری که قدردان خوبان سفر کرده باشیم
باعث خیر شدین
دوباره سر زدم و پستهایی از وبلاگ شیرزاد عزیز
و همسرش را خواندم
و کامنتدونی ها ورق زدم
و کامنتهای خودم بچشمم خورد
بابک عزیز"
از همسر ارجمند شان خبری دارین؟
دو ساله که وبلاگشان بروز نشده!
روحش شاد و آرام بادا
ممنون دوست عزیز
متاسفانه از مریم شیرزاد بی خبرم
اخرین بار دی ماه پارسال مراسم پدرم دیدمشون
ایشالا هرجا هست سالم و شاد باشه