جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

شماره چهارده : برای پروین خانم

در دنیای مجازی یک نوع مادرانگی های مجازی هم هست

این را شاید خودتان هم تجربه کرده باشید

این مادرانگی مجازی استثنائا معنا و بار منفی مجازی بودن را با خود یدک نمی کشد

مادرانگی انقدر مقدس هست که حتی از نوع مجازیش هم بار معنوی دارد

طی این چند سال وبلاگ نویسی این مادرانگی ها را بارها تجربه کرده ام

مثل مژگان خانم امینی

یا خانم زائر

یا مامانگار

یا سمیرا خانم

و از همه پر رنگ تر : پروین خانم نازنین


پروین خانم مدتهاست که رفیق شفیق و صمیمی جمع وبلاگی ها شده است

با اینکه وبلاگ ندارد اما دانه دانه کامنتهایش سرشار از محبت است و مادرانگی

درست مثل مامان ناهید خودم


پروین خانم نمونه عینی معجزات دنیای مجازیست

اینکه یک مادر آنسوی دنیا

با این همه اختلاف ساعت و فرهنگ و زبان

لحظه به لحظه دلش برایت بطپد 

مهربانانه  قربان و صدقه خوبی هایت برود

و دلسوزانه اشتباهاتت را گوشزد کند

اسم این را چه می شود گذاشت جز معجزه دنیای مجازی ؟

که کسی را که نمی شناسی و ندیده ای

کسی که همکلاسی و همسایه و دوست و فامیل نیست

کسی که با تو هزاران کیلومتر فاصله دارد

کسی که حتی روز و شبهایش با روز و شبهای ما یکی نیست

انقدر دوست داشته باشی

و انقدر دوستت داشته باشد ؟


توی این چند سال دو بار افتخار زیارت پروین خانم را داشتم

برای توصیف ایشان چه می شود گفت جز این جمله :

پروین خانم مامان مجازی من است ... همین



مامان که نیاز به توصیف ندارد

خودتان می فهمید .


چهاردهمین پست بهمن ماه برای پروین خانم

مادر مجازی من و خیلی از بچه های وبلاگی

آرزوی امشبم : سلامتی پروین خانم و همسر بزرگوارشان

پدر و مادر نازنینشان

و خوشبختی و موفقیت فرزندان ایشان


و اینکه پروین خانم عزیز ! مامان خوب من

برای دیدار مجدد شما لحظه شماری می کنم .




+ دوستان عزیزم ! پست قبل را رمزدار نوشتم . مخصوص و مختص آقای تپل ریش پروفسوری .

یک درد و دل دو نفره بود ولاغیر

چیز خاصی هم نداشت و اگر آقای تپل ریش پروفسوری از من قول نگرفته بود که ماجرا بین خودمان بماند مثل سایر پست های جوگیریات عمومی می شد . رمز دار بودن این پست را به حساب غریبه بودن خودتان نگذارید چون جز آقای تپل ریش پروفسوری قرار نیست کسی این پست را بخواند ...






نظرات 33 + ارسال نظر
طـ ـودی سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 19:20

پروین خانم ماه هستن، هرچند من بیشتر اوقات اینجا دیدمشون بیشتر ولی همیشه دوستشون داشتم، و جز آدم هایی هستن که معمولا کامنت هاشون رو میخونم
سلامت باشن همیشه ایشالله

آوا سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 19:24

پروین بانو عزیزهمهء ماست و بااینکه هنوزموفق
به دیدنشون نشدم اما دقیــــــــقاوعیناهمین
عبارت ِ'مادرمجازی'که شمافرمودین واسه
ایشون مصداق پیدامی کنه وهمیشه با
خوندن کامنت هاشون یه حس دلگرم
کننده به ادم دست میده........الهی
سلامت،شادوموفق باشند درکنار
خونواده عزیــــــــــزشون وبه نوبه
خودم:پروین بانوی عزیزدنیادنیا
متشکرم که هستید
+من فکرکردم بازیه..هی رمز
زدم و رمز زدم.....دیدم نائل
نشدم درشو واکنم.........
مــــــــمنون که اون پایین
نوشتین
یاحق...

نیمه جدی سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 19:45

پروین خانم نظیر ندارند. من هم دوستشان دارم زیااااااد.
برایشان آرزوی سلامتی و آرامش و شادمانی دارم.
دلم هم برای مریم جانم ( مامانگار) تنگ شده. هر جاهستند سلامت باشند انشالله.

محمد مهدی سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 20:10

چه توصیف مقدسی ...آدم لذت میبرد ...

آرزو(همه اطرافیان من) سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 20:13 http://ghezavathayam.blogsky.com

مامان خوبه! همه جوره ش! چه واقعی و چه حتی مجازی!

زنده باشند این مامان مجازی شما

رها- مشق سکوت سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 20:29 http://www.mashghesokoot.blogfa.com

دقیقا برای پروین خانوم، عبارت مجازی، بهترین انتخاب بود.
و منم خیلی دوستشون دارم

تیراژه سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 22:37

پروین بانوی عزیز
چقدر گرم نوشتی در موردشان ، حس میکنم بعد از تو هر چه بنویسم لوس خواهد بود
اولین بار که گرمای محبتشان را مادرانه و فراتر از کامنت حس کردم خوب خاطرم است ، سه سال پیش ، دقیقا همین روزها و در همین خانه ، روزهایی که مهمانت بودم و افتخار نوشتن در وبلاگت را داشتم
پروین بانو در کنار فرهیختگی شان اما یه حسی از گذشته ها دارند، شبیه مادرهای همیشه مادر فیلمهای قدیمی ، مثل مادر فیلم "مادر" استاد حاتمی ، مادرهایی که پر رنگ ترین وجه وجودشان دلنگرانی بی بدیل برای فرزندانشان است
امیدوارم پروین بانو و مامان ناهید عزیز و همه ی مادرهای خوبمان سلامت باشند

اردی بهشتی سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 22:59 http://tanhaeeeii.blogfa.com

وقتایی که تو جوگیریات یا جاهای دیگه کامنت پروین خانم رو می بینم حتما میخونم
مهربونی توش موج میزنه
پستتون دوس داشتنی بود آقا بابک

دل آرام سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 23:13 http://delaramam.blogsky.com

ای جانم
قربون پروین خانم نازنینمون برم من
خیلی مهربونن، خیلی...
یه آشنای همیشگیه با یه مهر همیشگی
یکی که تو خیالت راحته میون تمام شلوغی های دنیا گمت نمیکنه، حواسش بهت هست و گرمی حضورش رو تا همیشه حس میکنی
پروین خانم عزیزم، روز اولی که دیدمت اصلا فکر نمیکردم انقدر بی ریا و خاکی باشی. اصلا فکر نمیکردم انقدر "آشنا" باشی. شکر که هستی، خدا همیشه سلامت نگهتون داره و ما همیشه دلگرم باشیم به حضورتون.
خیلی دوستتون دارم

صدیقه (ایران دخت) سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 23:21 http://dokhteiran.blogsky.com

پروین خانمو از اینستاگرام شناختم و فهمیدم همین پروین خانوم بلاگستانن ... دوستشون دارم...

رها- مشق سکوت چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 00:20 http://www.mashghesokoot.blogfa.com

مادر از کامنت قبلم جا مونده بود

سحر چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 01:11

ای جانم پروین خانوم عزیز بزرگه همه ی ما و کسی که هر کامنتش یه دنیا تجربه و پختگی و دلسوزی داره دقیقن مثل یه مادر
الهی همیشه سالم و سرحال و دلشون سرشار از شادی باشه

گلنار چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 02:41

بعد چند روز اومدم اینجا و دارم پست های قشنگ توام با مهرت را می خونم.کاملآ موافقم و حضور دوست داشتنی پروین خانم عزیز موهبتی بوده و هست و خواهد بود.حضوری گرمابخش و دوستانه و دلنشین و قابل احترام.
سلامت و برقرار باشند و باشید در جوار هم.
مادرانه هایشان مستدام.

پروین چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 03:39

عزیزم عزیزم عزیزم
عزیزانم
شماها همیشه به من لطف داشته اید. تو از همه بیشتر.
من اهل شکسته نفسی و تعارف های الکی نیستم. اما واقعا خودم را به این خوبی که تو در موردم نوشتی و دوستان عزیز و دوست داشتنی ام در کامنت ها گفتند نمیدانم. به جد اعتقاد دارم خوبی ای که در وجود تک تک تان است باعث میشود انقدر دنیا و آدمهایش را خوب ببینید. اما در اینکه کاملا شما را مثل بچه های خودم دوست دارم باهات هم عقیده ام.
دلم پر شد از یک عالمه حس خوب و ناب
ممنونم که انقدر به من محبت داری
روی ماه تمام دوستان عزیزم را با یک دنیا مهر میبوسم

پروین چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 03:47

یاد پستی افتادم که محسن برایم نوشته بود. بعد از اولین باری که هم را دیدیم و من آن را ندیده بودم. حالم به خوشی همان روزی است که نوشته اش را خواندم.
بابک یک چیزی بهت بگویم. فقط به تیراژه این را گفته ام. من خیلی وقت ها به این فکر میکنم که به امید خدا به ایران برگردم. بچه ها بزرگ شده اند و سر زندگی خودشان رفته اند. و من اگر خودم را بکشم هم غیر ممکن است دوستانی که حتی نیمی قسمتی کمی از خوبی های شما و دیگر دوستان عزیز دنیای واقعی ام را که در ایران داشته ام داشته باشند را پیدا کنم. دلم میخواهد بقیه زندگی ام را در ایران باشم. و بعد بزرگترین فانتزی ام بعد از اینکه هر موقع دلم هوای پدر و مادرم را بکند میتوانم بروم و ببینمشان این است که شماها به خانه ام بیایید. پیش خودم خیال پردازی میکنم که مثلا تیراژه یا دل آرام یا روناک یا .... زنگ میزنند و میگویند وسط شهر گیر کرده بودم و گفتم بیایم و یک چای با هم بخوریم. یا به محسن یا تو یا بابای عزیز ناردانه مان زنگ بزنم و بگویم من آش جو پخته ام. بیایید و یک ظرف ببرید.
خلم. خودم قشنگ میدانم. اما چه کنم. دلم پیش دلهایتان است.

بشرا چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 07:36

پروین خانم ِ نازنین ... عزیز همه ی ما هستن.
من هم احترام خاصی براشون قایلم..
انشالله که همیشه شاد و سلامت باشند.

افروز چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 08:07

پروین خانوم رو از تعریف های شما میشناسم سعادت آشنایی با خودوشون رو نداشتم عکسشون که کاملا شبیه پست تو بود،خدا حفظ کنه همه مادرهای حقیقی و مجازی رو

فرزانه چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 08:14

پروین خانم جون عزیز و گرامی
پروین خانم از گروه مادران موفق و نمونه و مهربونی هست که هر فرزندی دلش میخواد مادرش این شکلی باشه. مادری که کاملا به روز هست. البته که در وصف مادران ماها زیاد نمی تونیم بنویسیم چون هر چی بنویسیم حق مطلب رو ادا نمی کنه.
اما حس من نسبت به پروین خانم عزیز مثل خواهر بزرگتری هست که هیچ وقت نداشتم. واقعا گاهی اوقات در مقابل این همه لطف و محبت ایشون شرمنده میشم.
برای پروین خانم عزیز روزهایی سرشار از سلامتی و شادی و دلخوشی آرزو می کنم.

سارای چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 08:42 http://damanekhali.blogfa.com

پس من راجع به پست قبل اشتباه فکر کردم و تو هم خیلللللی خندیدی.. اشکال نداره.. نوش جانت/
خیلی ممنون که وقت گذاشتی، وبلاگم اومدی و نظر گذاشتی...
ممکنه یه روز برای من هم پست بنویسی؟ شاید خدارو چه دیدی؟ پستی برای سارای

سارای چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 08:44 http://damanekhali.blogfa.com

برای تیـــــــــــــــــــــــــراژه:
برای تیراژه که بیشتر از اینکه توی وبلاگ خودش باشه توی وبلاگ های دوستاشه:
باور کن من خسته شدم بس که هر روز وبلاگتو باز کردم و پست جدید ندیدم... آخه چرا؟

هورام بانو چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 09:15

بعضی وقتها،بابک اینقدر ساده و صادقانه ازآدم ها مینویسد که من افسوس میخورم ، چرا این آدمها کنار من نیستند؟!..

برای پروین بانو روزهای قشنگ و دل آروم و تن سالم آرزومندم
از راه دور دوررررر میبوسمشون و یک بغل انرژی مثبت براشون به قاصدکها میسپارم

زهرا.ش چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 11:45 http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

آخی!
راستیا
تو این وانفسای بی اعتمادی حتی به دو تا چشم
تو این اوضاع خنجر از پشت و دروغ و تهمت از طرف دوستان نادوست
دوستای مجازی چقدر واقعی تر هستن.

سکوت چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 14:06 http://www.sokooteashena.blogfa.com

یک عالمه دعاهای خوب ، برای شما و مامان خوب مجازی تون
ان شاالله که همیشه شاد و سلامت باشید

خورشید چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 15:04

ای جان دلم...
پروین خانوم ماهه.. گله.. عشقه.. لنگه نداره.
خیلی خیلی دوستون دارم پروین خانوم جانم..
و اینکه لطفا برای منم یه کاسه آش جوی معرکه کنار بذارین..


جعفری نژاد چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 15:39

با کامنت دوم پروین خانم گریه ام گرفت
نمی دونم چرا

هم من هم روناک بسیااااار زیاد دوستتون داریم پروین خانم عزیز
شما و مامان سمیرای دلارام گنج هستین واسه ماها
سایه ی بزرگی و بزرگواریتون تا ابد رو سرمون ماندگار

جعفری نژاد چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 15:45

راستی من مثل تو سعادت دیدار با سهیلا خانوم رو نداشتم
اما مهربونی ِ بی دریغ ایشون هم همیشه برام جای کلی حظ و ذوق داشته. این که یه آدم از کلی فاصله اینقدر بی ریا و اینقدر حس شدنی به آدم محبت کنه واقعن از دل دریایی و محبت استثناییش داره

هر چند با تاخیر، اما سهیلا خانوم هم عزیز و محترم و دوست داشتنیه برام. خیلی زیااااد

سمیرا چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 18:53

بابک جان مطالبی که در مورد پروین خانوم عزیزمون نوشتی عین حقیقته ، تمامش نوشته های آشنا بود برای هممون ، ممنون پروین خانوم که هستی.
شادی و آرامش بزرگترین هدیه ای که انسان میتونه به دیگران هدیه کنه و شما دارای این خصیصه هستید .
براتون سلامت و سلامت و سلامتی آرزومندم .

سمیرا چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 19:05

ممنون بابک جان که حضورمون برات حس خوبی به همراه داشته .
محمد جان خود شماها وتمامی دوستان دل آرام برای من عزیزو گرامی هستید .
من این ضرب المثل که میگن دل به دل راه داره را با پوست و جونم درک کردم .

نورا چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 22:44

ای جان من پروین خانم عزیز رو از کامنت های پر مهر این جاشون میشناسم و همیشه با دیدن اسمشون یه لبخند رو لبم میشینه دوسستون دارم پروین خانم

آرزو(همه اطرافیان من) چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 23:40 http://ghezavathayam.blogsky.com

پستی که در مورد هر کدوم از این دوستان می نویسی یک طرف، اومدن و خوندن کامنت اون دوستان زیر همون پست هم یک طرف

پروین خانوم چه فانتزی جذابی!کاش بیایید ... گرچه بعضی از ما شاید سعادت دیدارتونو نداشته باشیم اما همین که بابک اسحاقی و آقای جعفری نژاد و ... برامون تعریف کنند هم لذت بخشه
همون قضیه وصف العیش نصف العیش و از این حرفا

پروین پنج‌شنبه 16 بهمن 1393 ساعت 05:54

دوستان گلم
نمیدونید چقدر خواندن کامنتهای پرمهرتان خوشحالم کرد.
همهء ما واقعا خیلی خوش شانسیم که سعادت داشته ایم عضوی از این گروه خوب و مهربان و یکدل و صمیمی باشیم. دنیای نامهربانی داریم و داشتن دوستان مهربان که شادی و آرامش فکری به آدم بدهند نعمت بزرگی است که خوشبختانه ما اقلا در این گوشهء دنیای مجازی از آن بهره مندیم. و بابک عزیز تو بدون تعارف مرکز ثقل این گروه خوب و دوست داشتنی هستی. کاش که از هم نپاشیم و با هم بمانیم.
میدانم که ادب حکم میکند اسم تک تک شما دوستان گلم را ببرم و از محبتتان تشکر کنم. اما من همینجوری اش هم خیلی پرحرفم. بنابراین میدانم که با مهر و محبت خودتان مهری را که دلم را مالامال کرده حس میکنید و کوتاهی ام را می بخشید.

پیروز شنبه 18 بهمن 1393 ساعت 02:44

من فک کردم باید آقای تپل رو حدس بزنیم. خب زودتر میگفتی!!!

آمورات دوشنبه 17 فروردین 1394 ساعت 00:03

چه جالب، اسم همسر عزیزمن هم پروین هست. دقیقا مثل شما پرمحبت هستش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد