جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

خوشرویی

دارم نگاه می کنم به فهرست مغازه هایی که معمولا از آنها خرید می کنم .

از داروخانه و خوار و بار فروشی گرفته تا قصابی و قنادی و میوه فروشی و سلمونی و درمانگاه

معمولا گزینه های متعددی برای خرید کردن وجود دارند اما تقریبا به جز مواقعی که ناچار باشم از یکسری مغازه خاص خرید می کنم . اگر همان مواد خاص ناچاری را کنار بگذاریم یک خاصیت مشترک بین تمام این فروشنده های کالا و خدمات وجود دارد و آن خاصیت مشترک چیزی نیست جز برخورد خوب فروشنده .

مثلا یک میوه فروشی که همیشه از او خرید می کردم شب عیدی چند کیلو کیوی به ما فروخت که همه ش خراب بود و روز بعد رفتم پسش دادم و او هم با ترشرویی پولم را پس داد . همین کافی بود تا از آن به بعد دیگر پایم را توی مغازه اش نگذارم .

یا توی محله قدیمی ما یک الکتریکی بود که فوق العاده خوش برخورد و با معرفت بود . همین چند روز پیش که می خواستم یک رادیوی کوچک بخرم تا در طول روز حوصله ام در کارگاه سر نرود مسیر طولانی تا محله قدیمی را رفتم و از همان الکتریکی رادیو را خریدم . اعتماد بین آقایان و سلمونی ها هم که یک حکایت قدیمی است و معولا آقایان کم پیش می آید آرایشگاهشان را عوض کنند . یکجور رفاقتی بینشان به وجود می آید از جنس اعتماد که ریسک نمی کنند و کله هایشان را به غریبه ها نمی سپرند .

شاید شما هم موارد مشابه این را سراغ داشته باشید که پارامترهای مهم دیگر مثل بعد مسیر و قیمت را بی خیال شده باشید صرفا به خاطر اینکه بروید از آرایشگر یا پزشک یا فروشنده خوش برخورد خودتان خدمات بگیرید .


هر کدام از ما شغلی داریم . چه خوب است که برخورد خوب با ارباب رجوع و همکارهایمان را اصل اول کارمان قرار بدهیم و شک ندارم که اگر اینطور باشد هم محیط کار از خشکی و کسالت در می آید هم اینکه مردم بواسطه خلق و خوی خوبمان اعتماد بیشتری به ما خواهند کرد و الحمدالله کسب و کار پر رونق تری خواهیم داشت .