اوس اسمال نوشت(۳)
سر میز صبحانه توی کارگاه نشسته بودیم و داشتیم سر یک موضوعی با هم بلند بلند بحث می کردیم . یکی از بچه ها گفت : مردم هیچ جای دیگه دنیا مث مردم این مملکت کوفتی سر همدیگه کلاه نمیذارن و خون همدیگه رو تو شیشه نمیکنن .
اوس اسمال گفت : تو که تا حالا خارج نرفتی و هیچ خارجی رو هم ندیدی . پس حرف مفت نزن بشین نون پنیرت رو بخور .
یه کم رفتارش تند بود ولی حرفش منطقی بود . قانع شدیم همگی .
واقعا این اوس اسمال منطقی و باهوشه ها! معلومه سرد و گرم روزگار چشیده است...به نظر منم راست میگه، ما ندیده و نشناخته قضاوت میکنیم.
آقا من کم کم از این اوس اسمال آقای شما داره خوشم میاد.
البته ایشون قصد ازدواج ندارن
ای جانم اوس اسمال
سلام آقا بابک
یه سوال داشتم از خدمتتون، چون شما تجربتون تو وبلاگ نویسی بالاس
میخواستم ببینم اگه بخوام وبلاگ بزنم شما کدوم سرویس دهنده رو پیشنهاد میکنین. و اگه نکته ای لازمه که بدونم ممنون میشم راهنماییم کنین.
البته من سوالم رو اینجا مطرح کردم چون فکر میکردم زودتر میخونین، ولی اگه مایلین جوابش رو ایمیل کنین. ممنون از توجهتون.
دوست عزیزم . من از پرشین بلاگ و بلاگ اسکای رو میشناسم و از بلاگ اسکای واقعا راضی هستم . اگر ایمیل یا شماره تماست رو بذاری کمکی از دستم بر بیاد در خدمتم
پس این اوس اسمال شما یه پا فیلسوفه برا خودش!!!
بله یه جورایی
آقای اسحاقی چه خوبه که دوباره زود زود مینویسید. حس خوبیه وقتی میبینم تو شرایطی که همه یکی یکی دارن چراغای خونه شون رو خاموش میکنن و میرن کسایی مثل شما برگشتن و دارن چراغای خاموش خونه شون رو روشن میکنن.
تو هر کارگاهی یه شخصیت جذاب هست که منبع نوشتن میشه. اوس اسمال هم ظاهرا همون شخصیت کارگاه شماست. یادش بخیر. ما هم اوس علی داشتیم تو کارگاه که میشد ازش داستانها نوشت
ممنون ندای عزیز
سلام
از لحاظه مرغه همسایه غازه :)
اوس اسمال باید آدم جالبی باشه با نوشتتون یادنوشته های جلال آل احمد افتادم