جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

نعمتی به نام آلزایمر

پشت صحنه فیلم جدایی نادر از سیمین ، آنجایی که پیمان معادی توی حمام پدر بیمارش را( که از پا افتاده و آلزایمر دارد ) می شوید نسبت به صحنه اصلی فیلم تاثیرگذار تر و دردناک تر است. 

فرهادی کات که داد رفت سمت معادی و همدیگر را بغل کردند و هر دو زار زار گریستند . گریه ای که فیلم نبود ، اکت نداشت ،  اگزجره نمی کردند . جفتشان یکجایی توی پستوی خاطراتشان یک درد و بغضی بود که حالا پشت صحنه این پلان ، درست وقتی که دوربین ها خاموش شده بود و صدا ضبط نمی شد ، سر باز کرده بود و بیرون می پاشید .

 

معمولا مانی و نیما را خودم حمام می برم . شاید لذتبخش ترین وظیفه پدرانه ای باشد که بلدم .نیما هنوز بلد نیست به اختیار ،پلکهایش را ببندد . وقتی سرش را می شورم و آب می رود داخل چشمهایش  انگار که آینه های توی چشمهایش دو برابر می شوند . کمی هول می شود . یک حالتی بین ترس و بغض . بغلش می کنم . تصدقش می روم . ناز و نوازش میکنم . تا اینکه آرام‌ می شود  از امنیت آغوش من‌ لبخند می زند که واقعا لحظات ناب و شیرینیست . 

اما وقتی که او را حوله می پیچم و به مامان تحویل می دهم  . وقتی در حمام بسته می شود و تنها می شوم ترس برم می دارد نکند یکروز انقدر پیر بشوم که مثل الان نیما برای حمام کردن نیاز به کمک داشته باشم .

نکند انقدر از پا افتاده باشم که وقتی جایم را کثیف میکنم نیما بیاید مرا بشوید ، آب بکشد و مثل پیمان معادی زار زار گریه کند . 

دست آخر هم به این نتیجه می رسم که آلزایمر برای آدمهایی که روپا و سالم و سرزنده نمی میرند و انقدر عمرشان به دنیاست که اختیار خودشان را هم ندارند نه تنها عذاب نیست بلکه شاید بهترین هدیه خداوند باشد .


نظرات 5 + ارسال نظر
پری دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 09:43

عالی بود و خیلی غمگین، ایشالا همیشه سرپا باشین و هیچ وقت محتاج کسی نشید،
آره خیلی خوبه آدم یادش بره چه ناراحتی و بدبختی و چند دقیقه قبل کشیده، درضمن خیلی از بیمارای آلزایمری شیرین زبون میشن و اونقدر اتفاقای گذشته رو مو به مو تغریف میکنن که همصحبتی باهاشون یه لذت خاصی داره.

درسته اکثرا توی خاطرات شیرین گذشته غوطه ور هستن

سارا دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 11:51

سلام،
من از این می ترسم که اگه یک روز پدر و مادرم به این روز افتادن و به من احتیاج داشتن. من یادم بره که چه کارهایی برام انجام دادن و هر کجای مسیر زندگیم هستم انتخاب به اشتباه کس یا چیز دیگری به غیر از پدر و مادرم باشد.

ایشالا که همیشه صحیح و سلامت باشند . ترس ترسناکیه انصافا

الهام دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 21:25

خیلی ممنون که دوباره شروع کردید به نوشتن

ارادت الهام عزیز

نیره سه‌شنبه 15 تیر 1395 ساعت 15:23

ان شاالله که سالم و سلامت باشید و در پیری هم نیازمند فرزند نباشید.

مرسی

مهدی پنج‌شنبه 14 مرداد 1395 ساعت 12:26

. . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد