جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

بیایید ما حلقه آخر این زنجیره غلط باشیم

تمام تصورات کودکی من روزی کن فیکون شد که دوستی توی مدرسه دست گذاشت روی آیه ای+ از قرآن و گفت : ببین ! ما آدمها همه از آب منی درست شده ایم .


با خودم گفتم حرف قرآن که غلط نمی شود . قرآن یعنی حرف خدا

پس چرا خدا انقدر راحت توی کتاب آسمانی اش از این موضوع حرف می زند ولی من هیچ اطلاعی از این قضیه نداشتم ؟

اینها تناقضاتی بود که با دیدن این آیه در ذهنم بوجود آمد .

یک عالمه علامت سوال بی جواب

یک عالمه سوال که نمی دانستم از چه کسی باید بپرسم ؟


همیشه در برابر حرف های دوستانی که چشم و گوششان بازتر از ما بود و در خصوص رابطه زن و مرد حرف می زدند ،مقاومت می کردم .

در تصورات پاک کودکیم عریان شدن آدمها برایم گناه بود و اینکه مرد و زن عریان بشوند و یکدیگر را در آغوش بکشند گناهی کبیره به نظر می رسید .

هرچند که هیچ تصوری از فعل و انفعالاتی که بعد از این در آغوش کشیدن بینشان بوجود می آید نداشتم اما حتی افشاگری در همین حد ناراحتم می کرد .

دوست داشتم ذهنیتم همانی باشد که یادمان داده بودند . که مرد و زن خیلی محجوب و ماخوذ به حیا می نشینند یک گوشه ای و دست به سوی آسمان می برند و به درگاه پروردگار دعا می کنند و یکهو خداوند یک بچه از آن بالا می اندازد توی شکم زن و بعد هم دکترها شکم زن را باز می کنند و بچه را بیرون می آورند .


باور بفرمایید نسل ما ، نسل بدبخت و بیچاره ایست .

نسلی که تلوزیونشان فقط دو شبکه داشت که مدام کارتون حیوانات نشان می داد .

نسلی که ماهواره و اینترنت نداشتند

نسلی که هیچ تصوری از ارتباط زن و مرد نداشتند

نسلی که با دیدن بوسه زن و مرد دهانشان از تعجب باز می ماند

نسلی که حتی پاهای زیر دامن زنان نقاشی های کتابهایشان هم سیاه بود و سانسور می شد


اینها که می گویم اصلا به این معنا نیست که بی قیدی بچه های امروز را که با فیلم های ماهواره بزرگ شده اند ، تایید کنم . باید قبول کنیم که جامعه ما دیگر سنتی نیست و جهان مدرن با این همه وسایل ارتباط جمعی نمی تواند چنین مسائلی را هضم کند .

اصلا اینها دیگر برای دنیای امروز مساله نیستند و سالهاست که حل شده اند .

آگاهی از مسائل جنسی از سنین کودکی نه تنها به معنی بی بند و باری نیست بلکه برای افرادی که اعتقادات قوی تری دارند اصلا لازم تر است .


نسل ما از آن جهت بیچاره است که ما درست در حد فاصل این تغییرات رشد کردیم .

بین جامعه سنتی دیروز و جامعه مدرن امروز ...

نه مثل نسل های قبل در دل طبیعت بزرگ شدیم که ببینیم تمام حیوانات خدا هم با هم جفت می شوند و نه سینمای فیلمفارسی و کاباره و شهر نو را به چشم دیده بودیم .

ما انقدر بیچاره بودیم که ویدیو را توی ملافه  و شوی 70 را توی شلوارمان پنهان می کردیم .

نه مثل بچه های حالا که صبح با فیلم های آمریکایی از خواب بیدار بشویم و شب با سریال ترکیه ای  خوابمان ببرد .

ما هیچ تصوری از جنسیت نداشتیم وقتی ارتباطمان از همان شش سالگی با جنس مخالف قطع می شد . ما حتی اندام های جنسی خودمان و جنس مقابلمان را نمی شناختیم .

هیچ کس را هم نداشتیم که برایمان توضیح بدهد .


گاهی فکر می کنم تمام سرخوردگی های اینروزهای ما بر می گردد به همین خط قرمزهای مسخره ای که برایمان ترسیم کرده بودند .

حرصم می گیرد که ما باید کتاب علوم سوم راهنمایی مان را یواشکی به هم نشان بدهیم و حتی نقاشی بی کیفیت و ناشبیه  آلات تناسلی زن و مرد تحریکمان کند .

حرصم می گیرد که خیلی از زنان و مردان ما حتی بعد از ازدواج درکی از ارتباط زناشویی ندارند در حالیکه آگاهی از این مسائل باید خیلی قبل تر از اینروزها بوجود می آمد .


باز هم می گویم که گفتن این چیزها نه تنها اشاعه بی بند و باری نیست بلکه آدمهایی که به بنیان مقدس خانواده اعتقاد و به شریعت خداوند ایمان دارند باید بیشتر خودشان را مقید کنند به آموختن ...


این لینک تصویری است از کتاب آموزشی که با رسم شکل نحوه ارتباط زن و مرد و تولد نوزاد را صریح و شفاف برای کودکان توضیح می دهد . این کتاب در دبستان های آلمان تدریس می شود .

مطالبی خیلی ساده که خود بنده چند سال بعد از بلوغ با ترس و لرز و شک و تردید یاد گرفتم .


ما نسبت به فرزندانمان مسئولیم . باید تعارف و خجالت را کنار گذاشت و بی پرده و صریح به آنها بیاموزیم که ارتباط زن و مرد خط قرمز نیست . گناه نیست ...

این سیر طبیعی پیدایش انسان است و درست مثل رشد یک گیاه طبیعی است .

لطفا این زنجیره غلط را همینجا قطع کنید .





+ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِینٍ

سپس [تداوم] نسل او را از چکیده آبى پست (منی ) مقرر فرمود .

سوره سجده - آیه 8 



نظرات 96 + ارسال نظر
a یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 01:07

Serfan jahat halgeree az bagheye

ثنا یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 01:18 http://angizehzendegi.blogfa.com/

منم دوم شدم.الان میخونمت!

خواننده خاموش یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 01:20

ما نیز سوم !
اجوکیشنشان مارا تحت تاثیر قرار داد شدید ...

بانوی بهمن ماه یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 01:20 http://bahmanbanoo-62.blogfa.com

واقعن آفرین بهشون ...
بالاخره یه روزی از یه جایی اون نوجوون باید یادبگیره ، چه بهتر بصورت علمی در قالب کتاب باشه ! نه خاطرات و تجربیات دوست و رفقا !که البته بصورت غلط هم ممکن باشه

لبخند یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 01:27 http://labkhandam.blogsky.com/

خب این روابط کاملا برای اروپایی ها عادیه در صورتی که تو جامعه ما و دین ما حیا معنی خاص خودشو داره...
که اگر از بچه گی آموزش داده بشه این حیا خیلی راحتتر از اینا از جامعه محو می شه و جامعه ما هم می شه نمونه ای از جوامع فاسد اروپایی...البته به لطف همون ماهواره و اینترنت و موبایل و فیلم های بوق بچه ها به اندازه کافی دیدشون عوض شده....

فاسد بودن یا نبودن یک تعریفه
به نظرم محیط باز دلیل بر فاسد بودن نیست
و اینکه جامعه ما فقط به خاطر حجب و حیا از فساد مصون مونده قبول ندارم
مطمئنا فرهنگ های ما با هم متفاوتند
با این تعریف قبیله های بدوی آفریقایی که اصولا کسی لباس نمی پوشه جوامع فاسدی هستند

محمد روغنی یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 01:28 http://ordibeheshtii.blogfa.com/

درود

اول اشاره کنم که ممنون که به این موضوع مهم پرداختی. یادمه حمیده آرمیده قبلن به این موضوع پرداخته بود. خودش هم اشاره کرد که مدرسه دخترم توی آمریکا از من پُرسیده که میخوام به دخترم این آموزش ها رو بدن یا نه؟ اون هم جواب داده بود که آره. چقدر خوب بود که رفت توی خیابون و از مردم هم همین سوال رو پرسید! حالا مدارس ما کجا و اونها کجا؟

-
نسل شما سوخت بابک جان. به قول دوستان: جنگ بود، انقلاب و... الی ماشالله نمونه های فراوان که بنده ی زاده ی دهه اول هفتاد -هزار و سیصد و هفتاد و یک -، کمتر از اون ها آگاهم. شاید بعدها؛ یعنی سال های آتی، مجال و فضای بیشتری باشه برای نشتن در مورد نسل شماها. هیچ شکّ و شبهه ای هم نیست در این موضوع که چه بر سر ِ شماها اومد. اما نسل ماها هم چیز زیاد شاخصی نبود! پُر از تناقض های رفتاری و دیداری و شنیداری. شاید یک رفاه نسبی داشتیم... یعنی داشتیم خوب باالطبع نسبت به شماها اما از درون خالی شدیم. به قول کسی: «هر روز به قتل میرسیم و...».

ببین که توی خیابونای شهر چه میگذره؟ ببین که فقر و پول چه میکنه توی خیابونامون؟

حرف ها بسیاره اما فضایی نیست برای نوشتن.

سپاس و وقت خوش././././././././.

منظورم از نسل ما تفکیک جوانها و نوجان های امروز با کودکانی هستند که الان دارند بزرگ میشن
طبق این تعریف شما هم هم نسل ما هستی محمد جان
ادمهایی که خیلی هزینه دادند برای گذار از سنت ها به دوره مدرن

ثنا یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 01:29 http://angizehzendegi.blogfa.com/

من هنوز دراین باره فکرنکردم.مطمئنم که اموزش این مسائل و راهنمایی بچه ها باید از سنین پائین باشه اما نوع صحیح و اسلامیش رو بهش فکرنکردم

شاید این تصاویر برای کودکانِ جامعه مسلمون ما متناسب نباشه...نمیدونم...

تویِ کشورِ ما مشکلاتِ فرهنگی بیداد میکنه...مردمی باظاهری متمدن و با درونیِ ِ سنتی..مردمی با بسیاریِ مشکلاتِ روحی..مردمیِ ...


کجای ِ این شبِ تیره/بیاویزم قبایِ ژنده ی خود را؟

منم فکر می کنم که باید اموزش های مناسب با فرهنگ ما بوجود بیاد

ثنا یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 01:31 http://angizehzendegi.blogfa.com/

ضمنا این پست تعداد کامنت بالایی خواهد داشت به زعم من.دست کم بیش از 100 تا
دلیلش هم مشخص است!

م . ح . م . د یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 01:37

من هی میگم چرا آلمانو دوس دارم ، به خاطر همین چیراست هاااااااا

من برای اولین بار اول راهنمائی فهمیدم !
اونم یادم نیست اما یکی از معلم هامون سر بسته یچیزائی میگفت ، که بعد تحقیق و پرس و جو کردم فهمیدم قضیه رو ...

راستش اون موقع ها چیزای زیادی میشنیدم ، به هر حال بچه ها سنشون کم بود حرفای عجیب غریب زیاد میزدن ، مثلن اینکه این کار برای مرد خیلی درد داره ! بعضی مردا با دسته بیل زناشونو بچه دار میکنن !
یا اینکه ممکنه اون چیز مرد تو چیز زن گیر کنه و نیاز به عمل داره ! یا اینکه به خاطر همینه که همه دوس دارن بچه های بیشتری داشته باشن ! و یه سری چیزای خنده داره دیگه ...

وقتی اومدیم دبیرستان کللن همه چی عوض شد ...
یجورائی معلم ها هم انگار راحت تر بودن و خیلی مسائلو راحت میگفتن اما به قول تو کاش که از همون اول شروع به گفتن شه تا واسه کسی عقده ای نباشه ...

دسته بیل ؟
ممد جان یه مقدار سطح توقعتون بالا بوده ها

بادبادک خانم یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 01:38 http://nobly.blogfa.com/

سلام
دقیقا عین اتفاقی که ابتدای مطلب اشاره کردید برای من افتاد ، دوستم روی آیه ای از قرآن دست گذاشت و مرا پاک بهم ریخت ، ...

خوشبختانه انقدر با مامان صمیمی بودم و انقدر مرا نزدیک به خودش بار آورده بود که همه چیز را بهش میگفتم ، رفتم و تمام حرفهای دوستم از رابطهء جنسی و تشکیل بچه را گذاشتم کف دست مامان ، ...

مامان هم نامردی نکرد ، سیر تا پیاز ماجرا را با کلی نکتهء کلیدی برای بنده گفت ، البته ، من در ظاهر فکر میکردم چنین است ، یعنی مامان یک چیز عجیب غریبی از رابظهء زناشویی برای من ترسیم کرد که هم بی شباهت نبود و هم اصلا شبیه نبود ، ...

این روزها که بهش فکر میکنم آن همه خلاقیت مامان واقعا برایم جای غبطه دارد ، ...

نکته اصلی که باعث شد من تا چند سالی بعد از توضیحات مامان کاملا توی خماری بمانم و فکر کنم علامهء دهر هستم این بود که وقتی تمامش را برایم توضیح داد و حتی جواب این سوالم را هم که : چرا بغضی ها بچه دار نمیشوند ؟ به تفصیل داد ، گفت : ملیکا جان این یه رازه که هیچ کس نباید بدونه ، همه باید از مامانشون بشنون ، نری به کسی بگی ها ، اونوقت ممکنه بچه دار نشه دوستت ...

و من هم انقدر راز نگه دار بودم که به هیچ کس نگفتم ، ...
این ماجرا مال سال پنجم ابتدایی بود ، ..
گذشت تا سال دوم دبیرستان ،

یک روز وسط بحث های همیشگی و توصیفات عجیب و غریبی که دوستان از رابطه زناشویی داشتند و انواع و اقسام فیلمهایی که دیده بودند و نقدهایی که ارائه میکردند ، بنده فهمیدم یک جای کار میلنگد ، موقع برگشت به خانه دوباره اصل قضیه را از مامان جویا شدم ، که اینبار به طور کامل برایم توضیح دادند ، ...
و بنده از خواب غفلت بیدار شدم ، و خیلی چیزها را دانستم ، ...
مامان میگفت اگر اون روزها بهت میگفتم ، ذهنت مشغول میشد و اذیت میشدی که به نظرم راست میگفت ، ...
الان پذیرش ذهنی من از رابطه زناشویی خیلی بهتر از دوستانی ست که از خیلی قبل تر ها میدانستند ، ... آن چندش آمدن های الکی را ندارم یا آن میل های بیش از حد و بیمارگونه را ، ... و یکی از دلایل این مساله به نظرم دور اندیشی مامان بود ، ...

به نظرم باید با سن بچه پیش آمد ، با ذهن بچه همراه شد ، اگر از ابتدا تمام رمز و رموز به قول خود بچه ها "نی نی دار شدن " را برای بچه باز کنیم ، ذهنش زودتر از آنچه باید خیلی چیزها را میفهمد و آن فرایند ظریف از کودکی به بزرگسالی را خوب طی نمیکند ، ...

آفرین ملیکا
چقدر خوبه که پدر و مادر انقدر به فرزندانشون نزدیک باشند

ثنا یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 01:40 http://angizehzendegi.blogfa.com/

پین این منگنه



گلوی عکسم را گرفته



شناسنامه نمی خواهم



دلم مثل پنجره به عبور هوا خوش بود



با من به اسم و با باد به صدای خوف نگو



ابری شده ام در اقصای نقطه های جغرافیا



چه متروک آمده بودم



مثل زنی از عکس های قدیمی



خاک رف را گرفته ام که صدایم از عبور این همه سال خش دارد



مرا از کدام شلیک ها آویخته بودند به کاغذها؟



بی خیال هر چه حوالی و حکایت



بی خیال منتظران



از شر تمام خیرها که بگذرم



آخرین لباس آویخته راکه بردارم



کسی می شوم مثل ...



برای این زن تازه اسمی بساز



نه پرنده باشد نه انسان



نه شی نه وجود



اسمی به رنگ سفر اسمی به رنگ هوا



"کبوتر ارشدی"

ثنا یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 01:42 http://angizehzendegi.blogfa.com/

لایک به این قسمت از نظر بادبادک خانم:
به نظرم باید با سن بچه پیش آمد ، با ذهن بچه همراه شد ، اگر از ابتدا تمام رمز و رموز به قول خود بچه ها "نی نی دار شدن " را برای بچه باز کنیم ، ذهنش زودتر از آنچه باید خیلی چیزها را میفهمد و آن فرایند ظریف از کودکی به بزرگسالی را خوب طی نمیکند ، ...

ثنا یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 01:45 http://angizehzendegi.blogfa.com/

لب تر نکرده بودی

که تا فرحزاد رفتم و

چای داغ ، زیر قفس قناری و

برگشتنم با خداست...

اگر بی خدا برگشتم

نه به کوه شک کن

نه به این همه قرص خواب.



روی تاقچه /عکس زیر

متعلق به فردیست که مدتهاست از خانه خارج شده که سیگار بخرد.

برای خانه

پلاک و

زنگ و

برای این همه گربه

دیوار بخرد.

از یابندگان

تقاضای خیر و برکت و هر شب جمعه خیرات برای همسایه وعرق خرما برای ورثه و

... نامبرده ، دجار اختلال گراس می باشد.



لب تر نکن

که چای گلستانم آرزوست

زیر

قفس

قناری.

؛مهدی ایمانی مهر"

ثنا یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 01:47 http://angizehzendegi.blogfa.com/

--------------------------------------------------------------------------------

چهارمیخ


1.

از تیر

تا دیوار...

دروازه­های کودکی

قراری ساده

برای تعریف مرزها

و پرتاب کفشی

که پای توپ تقلب را به زمین وا کرد



شب

لابه لای برفک و تصویر

{ معجزه ی سیاه و سفید پارس! همین هم غنیمت بود}

سرگرم فرشتگان آبی و سپید

خدا

مجسم مطلق بود

با دستان دیه گو

و ما برای قهرمان شدن

آمده بودیم



2.

تیر

تا شهریور

بی مشق و بی خیال

بی خیال که نه!

فکر روزهای آخر شهریور

و کوچه­ای که پسرهایش را

باید

به جوخه­های مدرسه بسپارد

... و هوا

دوباره خیلی زود

تاریک خواهد شد...



3.

از تیر...

تا بهمن...

پنجاه و هفت!

سیگارهای سیاسی

پدر همیشه درست گفته بود

شاعر جماعت

رفیق آدم نمی­شود

و کره خر

همیشه بهانه­ای برای خر نشدن داشت

...



4.

از دیوار...

تا دیوار...

عدد

نشان نمی­دهد

سه در چهار این تنهایی را

سخت نیست حدس آخر بازی...

"مهدی ایمانی مهر"

پسرک کارتن خاب یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 02:01

باید گفته بشه.از همون بچگی. اما خیلی از بخشای جامعه قبول نمیکنن،توی مدرسه به بچشون چنین چیزی یاد بدن(حالا میدونن بچه از دهن رفقا تو همون مدرسه میشنفه) همونطور که ثنا گفت خیلی از مردم ما تیپی مدرن و امروزی دارن اما افکارشون کپک زده. این سریالای ترکی هم شدن سبب مشغولیت فکر بنده.درک نمیکنم بینندگانشونو.به نظرم با دیدن ای سریالا عقده های جنسییشون ارضا میشه(با عرض پوزش).به نظرم به طور خاص برای کشورای خاورمیانه ساخته میشن. منم تو دوران راهنمایی این ابهام و تناقض برام بود.اصلا تصوری از عضو جنسی جنس مقابل نداشتم.

هنوز هم بخش عمده ای از مردم ما اعتقادات سنتی دارن
این البته همه جای دنیا هست و ادما در برابر تغییرات مقاومت نشون میدن
اینکه چطور این اموزشها همه گیر و برای همه قابل فهم و قبول باشه با مدیران و سیاستگذارانه که الحمدالله ربی ...
حرف من اینه که ما خودمون دید درست داشته باشیم به این موضوع و برای فرزندانمون از این مسائل خط قرمز نسازیم

فروغ(رد پاهایم) یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 02:10 http://raddepahayam.blogfa.com/

این رو قبول دارم که بهتره آدم خیلی چیزها رو خودش برای بچش توضیح بده که اول شامل بلوغ میشه و بعد روابط زناشویی
و با این هم موافقم که نباید از این رابطه که برای ایجاد مهر بیشتر و آرامش هست به عنوان یک گناه جلوه داد شاید خیلی از مشکلات زوجین ما مربوط به این باشه که در ناخودآگاهشون این رابطه به صورت گناه باقی مونده به همین خاطر خیلی نیازهاشون رو سرکوب میکنن خیلی سوالاتشون رو نمی پرسن و و و
اما بابک خان به نظرم تشریح این مسائل برای یه بچه ی دبستانی لااقل ایرانی چیزی نیست جز تخریب روح و روانش
اونها به بچه آموزش رو از این سن شروع میکنن که وقتی به 13-14 سالگی رسید و کار به تجربش رسید آگاه باشه
خیلی وقت ها فرهنگ ما دین ما که حتی اگر به ظاهر بهش پایبند نباشیم مقدار خیلی زیادی در باطن هستیم و جامعه ی ما از این جهات قابل قیاس نیست با اون ها
اما خوب روندی رو هم که خانواده های ما داشتن قبول ندارم اما شیوه ی اونها تو این زمینه لباسیه که به تن ماها نمیاد

فروغ جان ! مطمئنا برای جامعه ما تدریس این موضوع به کودکان در موقعیت فعلی نه تنها مفید نیست که ممکنه نتایج بدتری بگذاره
و مطمئنا عکس العمل های خیلی بدی هم داره واصولا امکانش هم وجود نداره
من که سیاستگذار اموزش و پروش نیستم اما فکر می کنم ما که پدر و مادرهای نسل بعد هستیم تصمیم گیری هامون خیلی تاثیر گذارتره و باید این تابو رو بشکنیم

intus et in cute یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 02:12 http://incute.blogfa.com

و بد تر از اون دروغ هایی که در مقابل کنجکاوی های بچه بهش گفته میشه ... و وقتی که واقعیت رو میفهمه حس تنفر و انزجاری که نسبت به پدر و مادرش بهش دست میده ..
بعدم که بچه بزرگ شد شد نسبت به همین طبیعی ترین مسئله ی خلقت حس تردید و ترس و ....
یه فرهنگ اشتباه . فرهنگ اشتباه ...

کاملا درسته

خاله سوسکه یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 02:38

در جامعه ما عشق و سکس ، دو تابو بزرگ بوده وهست !
ما نا خود آگاه یا آگاهانه چیزی و نفی می کنیم که خدا در وجودمون گذاشته و نه تنها بد نیست که به نوعی مثل آب و خوراک می مونه ! آیا میشه آب و غذا نخورد و زنده موند؟
عشق و سکس دو عنصر حیاتی برای بشره ! و ذهن شرطی شده ما با باورهای غلط و سختگیرانه مذهبی، نه تنها ذهن بچه هامونو که روح و تنشونو بیمار این هر دو موهبت الهی می کنه ! بچه های ما و ما تو عشق و سکس یا افراط داریم یا تفریط و این هر دو، نا درسته!
ما باید بدونیم و بیاموزیم که هم غذا هم آب نیاز بدن ماست و کمک به روح ماست تا بهتر بیاندیشیم و در مسیر درست حرکت کنیم .و بفهمیم زیاد خوردن و آشامیدنم برای ما مضره و حتی منجر به مرگ میشه!
این آموزشها باید در زمان مناسب توسط مربی مجرب به من و ما داده بشه تا یه عمر توی روابط فیزیکی و یا توی عشقهای تخیلیمون نمونیم و به بیماریهای ذهنی و جسمی بی شمار حاصل از این ندونستن ها دچار نشیم!
اگه من آدم می فهمیدم که بزرگتر از این : کفش،لباس،میز، خونه ،ماشین ، سکس و حتی عشق ام ! تمام عمرمو تو یکی از اینا صرف نمی کردم بلکه از هر کدوم در جای خودش بهره می بردم و برای هدفی بزرگتر از اینا خودمو عمرمو صرف می کردم !
ولی متاسفانه نیاموختم که نیاموختم که نیاموختم !
دهه 60 دهه خوبی بود برای من ! با اینکه خیلی کاستی داشت خیلی آرمانگرایانه بود اما به من و ما باورهایی استوار با اندیشه داد ! ما شاید خیلی چیزا نداشتیم اما فکر جایگزین همه نداشته های ماست !
شاید خطا کنیم چون خوب آموزش ندیدیم اما فکری داریم که می تونه ما رو برگردونه و جبران کنه !

در مورد بخش اول صحبتهاتون که جز تایید حرفی ندارم خاله جان
به هر حال شما پی اچ دی دارید و هرچی که ما بلدیم هم بهتر بلدید هم قشنگتر توضیح میدید
ولی در مورد بخش دوم خیلی ممنونم از یادآوریتون
موافقم که بچه های دهه شصت در دل اون محدودیت ها چیزهایی رو پیدا کردند که بچه های بعد از ما هیچ وقت درک نخواهند کرد
و مطمئنم که آدمهای بزرگی از بین این بچه ها اسمشون در تاریخ کشور ثبت میشه

اما همه اینها دلیل نمیشه از نداشتن و ندیدن و تجربه نکردن خیلی چیزها حسرت نخورم

سایلنت یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 03:14

کار جالبیه
آفرین بهشون

دانکه ( تشکر آلمانی )

ثنا یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 03:57 http://angizehzendegi.blogfa.com/

یه چیز دیگه که شنیدم اینه:
میگن تو ممالک عربی هروقت دختر پسری ازهم خوششون بیاد برای هم صیغشون میکنن.دختر با هر سن و سالی...تا وقتی عروسی کنن ممکنه بیست تا آدم عوض کرده باشن و مسئله دوشیزگی هم مطرح نیست و براشون تابو نیست.من شنیدم فقط و مطمئن نیستم.
اما واقعا اگر نگاه کنیم نظر دین ما همینه.دین میدونه که این احتیاج در بشر هست و صیغه رو برای همین گذاشته.
اما با اندوه فراوان در کشور ما همه جور محدودیت هست.نه دینداریمون درسته که همه به صیغه پایبند باشیم و نه بی دین هستیم که بگذاریم بچه ها هروخ خاستن باهم باشن.درستش بنظرم اینه که بچه هامونو صیغه کنیم ولی مشروط.یعنی باحفظ یک مرز و محدوده. و افسارگسیختگی نباشه.البته نمیشه گفت بچه ها.شاید از سنین دبیرستان باید این کار رو کرد.چون بنظرم اونطوری ذهن بچه ها دیگه خیلی درگیر این مسایل میشه و از درس و آینده باز میمونه.

نمیدونم چقدر حرفام درسته اما اینو مطمئنم که این روش فعلی ما در ایران جانکاهه:تصورکن شما دختر معتقدی هستی که هم اجازه پدر برات مهمه/هم محرم بودن با طرف و هم عاشق شدی.حالا پدرت اجازه صیغه نمیده و تو یا باید بخاطر اعتقادت قید شناخت طولانی و عمیق از افراد رو بزنی و یا یا باید بسرعت عقد دائم شی و وارد رابطه ای که تاریک و مخوفه بخاطر عدم شناختت.

و نتیجش میشه یک زندگی سیاه ، چیزی که مصادیقشو دیدم خودم.مشکلات روانی و روحی زیاد شده بخاطر اشتباه فهمیدن دین/بخاطر محدودیت ها و تحجرهای ِ عوضی و...

و العاقبت مع الصابرین و المتقین

من اطلاعی ندارم ولی فکر می کردم صیغه فقط واسه ما شیعه هاست
راستش کلا با این مساله مشکل دارم
اگر جوهر این قضیه رفع نیاز جنسی باشه با رضایت طرفین و بدون ایجاد تعهد
خب نمونه اش رو که همین الان می بینیم هم ایران هم همه جای دنیا
اگر تجاوز رو جدا کنیم باقی ارتباطات جنسی با رضایت طرفین هست و تعهدی هم در اونها بوجود نمیاد
حالا چرا اگر ما به زبون عربی خطبه بخونیم این رفتار زشت تبدیل میشه به یک سنت پسندیده ... عقل من که درک نمی کنه ...

قصد بی احترامی به عقایدت رو ندارم ولی با خوندن اون چند جمله فقط داریم خودمون رو گول می زنیم

سلام.....نوشته شما را صد در صد قبول دارم و خودم در همین مورد مدتهاست فعال هستم....خوشحال میشم از وبلاگ و کتابهای من بازدید کنید و اگر مایل بودید و افتخار دادید برای تبادل لینک در وبلاگ من اعلام بفرمایید
سپاس
موفق باشید

ممنون خانوم دکتر
حتما خدمت می رسیم
الان برای من سوال پیش اومد که اولین کامنت شما در این وبلاگ اتفاقی برای این پست بوده یا با جستجوی کلمه خاصی به اینجا رسیدید ؟
چون اگر گزینه دوم باشه
باید خودم رو برای فیل تر شدن اماده کنم

مریم انصاری یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 06:05

آقای اسحاقی!

من کاملاً با شما موافقم توی این مورد که راجع به اینکه چه پروسه ای طی میشه تا بالاخره یه نوزاد توی شکم مادرش قرار میگیره، باید اطلاعات ««واقعی»» به بچه داده بشه.

اما... به نظر من، باید متناسب با سن و ظرفیت بچه، قضیه براش شکافته بشه (نه بیشتر).

اینکه توی سن مثلاً ابتدایی یا راهنمایی، او تصویری که مربوطه به قبل از بارداری خانوم (همونی که آلت تناسلی آقا رو کاملا نشون داده کجای خانوم قرار میگیره که باعث بارداری میشه)، نشون بدیم و بگیم که ببین! اینجوری میشه که اونجوری میشه... قطعاً دختر یا پسری که هنوز به قدر کافی شناختی راجع به آلت تناسلی خودش نداره و کنترلی هم روی کنجکاوی هاش و هیجاناتش نداره، ذهنش مشغول میشه.

فکر میکنم اگه به ندرت و پله پله، این جور اطلاعات رو به خورد ِ بچه بدیم، بهتر باشه.

آقای اسحاقی!

من چهار سال توی مدرسه راهنمایی دخترانه بودم. و میتونم بگم که دخترای توی این سن (سیزده تا پونزده سال)، این روزها، نزده، می رقصن برای آدم (پسرها رو نمیدونم؟!).

یعنی اگه موضوع بیش از حد شکافته بشه و به صورت واقعی و عینی براشون به تصویر کشیده بشه، چون هنوز قدرت کنترل امیالشونو ندارن... تحریک میشن، نهایتاً ذهنشون به جای اینکه متمرکز باشه روی درس خوندن، مشغول فکر کردن به نیازی میشه که هنوز امکان ارضاءش وجود نداره توی اون سن... اینجوری سر در گم میشن. و نتیجه ش آوردن فیلم های مبتذل توی مدرسه و پخش کردن بین همکلاسی ها میشه تا بلکه با دیدن فیلم اطلاعات هر چه بیشتری به دست بیارن یا بتونن تصور کنن خودشونو توی اون شرایط.

باز هم میگم: کاملا موافقم که به سوالای جنسی بچه ها (توی هر سنی که باشن) باید دقیق جواب داد و چیزی جز واقعیت رو نگفت، (البته متناسب با سن، ظرفیت بچه... و به اندازه ای که دونستنش براش مفیده... نه بیشتر.)


اگه قرار بود موضوع برای بچه هایی که هنوز به سن بلوغ نرسیدن، اینقدر واضح، شکافته بشه و مو به مو در جریان یک ارتباط جنسی کامل قرار بگیرن، خدا توی سوره ی نور، آیه ی 58 نمیگفت که: بچه هاتون که هنوز به سن بلوغ نرسیدن، موقع برهنگی و خلوت شما، باید از شما اجازه بخوان برای ورود به اتاق: قبل از نماز صبح، هنگام ظهر که لباس از تنتون در میارید و پس از نماز عشاء.

(البته همه ی این صحبت های من، یه نظر کاملاً شخصیه و بسیار محتمل هست که بهش ایراد وارد باشه.)

ممنونم مریم جان
اون لینک صرفا مثال زدن بود و موافق ک÷ی کردن اون آموزش و اون عکسها نیستم
صد در صد باهات موافقم که این آموزش ها باید متناسب سن و سال بچه ها باشه
ولی متاسفانه در حال حاضر جز دروغ و خرافه و اطلاعات نادرست چیزی وجود نداره

بهروز(مخاطب خاموش) یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 06:23

سلام...


وااااا!!
مگه بچه هارو لک لک ها نمیارن؟

http://econintersect.com/wordpress/wp-content/uploads/2011/10/stork-and-baby.jpg

زهره یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 07:52

من یه پسر 3.5 ساله دارم و یک دختر 4 ماهه. پر واضحه که پسرم کنجکاو شد نینی ها چه جوری بوجود می آن! که البته ما هم گفتیم وقتی یه خانوم و یه آقا همدیگه رو دوست داشته باشن و باهم ازدواج کنن تو شکم خانمه نی نی درست می شه! الان چند وقته پسرم درگیر اینه که با کی ازدواج کنه، یه روز میگه میخوام با اشلی ازدواج کنم فرداش میگه با سلما روز دیگه با ننسی ... یه بار هم گفت با پرگل خانم ازدواج می کنم (یه خانمیه هم سن خودم) یه بار هم نشسته بود عمیقا تو فکر بودبعد پرسید آخه من کی رو انتخاب کنم واسه ازدواج؟؟؟

خدا ایشالا نگهشون داره
امیدوارم یه راه حل خوب برای عنوان کردن موضوع به پسرتون پیدا کنید
هرچند کار سختیه

سمیرا یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 08:43 http://nahavand.persianblog.ir

موضوع مهمیه..راستش همه مون مثل همیم نسل ما..از بچگی از هم جدامون میکنن و اونقدر بهمون میگن دخترا نباید با پسرا بازی کنن که از پسر یه غول میسازیم بعد که توی دانشگاه به هم میرسیم نمیدونیم حتی چطور باید با هم حرف بزنیم!! بعد هم که ازدواج با یک دنیا ناآگاهی!!توی نسل ما اکثریت دخترها تا وقت ازدواج از خیلی موضوعات مربوط به خودشون هم بی اطلاع بودن حالا چه انتظاری داری که بخوان از بچگی تولید مثل و روندش رو یاد گرفته باشن..من فکر میکنم بچه های ما چه بخوایم چه نخوایم مثل ما بار نمیان حتی اگه ما نخوایم بهشون یاد بدیم بیرون از خونه یاد میگیرن الان مهد کودکهای ما خودش دانشگاهه ماشالله!! اما بهتره والدین در حدی که بچه رو از کنجکاوی دربیاره بهش اطلاعات بدن تا وقتی به سن نوجوانی برسه بعد با توجه به هوش و ظرفیت فکریش براش توضیح بدن....

و دردناک تر اینه که آقایون الان یه لنگه پا ایستادن برای تفکیک جنسیتی دانشگاه ها
با این حساب لابد قراره ارتباط زن و مرد توی صف نونوایی و نهایتا توی خونه سالمندان شکل بگیره

افروز یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 08:57

کلی حرف دارم بزنم در این مورد ولی حیف که اینجا جاش نیست من نمی دونم چی رو قراره به بچه ام یاد بدم وقتی خودم هنوز توی این سن خیلی از مسائل رو نمیدونم یک زمانی فکر میکردم مادرم مقصره من نه خواهر بزرگی داشتم که بخواهم باهاش راحت باشم نه انقدر جسور بودم که بخوام با دوستای خنگ تر از خودم در مورد این مسائل حرف بزنم ولی الان میبینم اون هم مقصر نیست از یه آدم فرهنگی با اون همه وسواس حتی تو صحبت کردن بچه هاش نمی تونم بیشتر از این انتظار داشته باشم گفتنش راحته ولی باور کن خیلی درد داره وقتی توی دانشگاه تنها درسی که افتادی تنظیم خانواده باشه شاید مسخره باشه ولی واقعا برام اتفاق افتاد و استاد چون کسی رو تا حالا ندیده بود که تنظیم رو بیفته 9 من رو 11 داد حق با توئه من هم فکر میکردم ارتباط زن و مرد یه گناه بزرگه بعدها که به قول تو فهمیدم با دعای پدر و مادرم به دنیا نیومدم حتی نمی تونستم پدر و مادرم رو ببخشم و الان هنوز هم پر از خط قرمزم پر از انکارهایی که دیگه تموم شده ولی توی وجود من هنوز وجود داره ما حتی از کلاسهای قبل ازدواج که برای زوجها میگذارن هم خجالت میکشیم خب روش خوبی نیست یک عمر بهت بگن نباید بفهمی بعد در عرض چند روز یکدفعه بخوان چشم و گوشت رو باز کنن

برای همینه که اعتقاد دارم ما قربانی این یاد نگرفتن ها و خط قرمزها و اموزش ندیدن ها شدیم
وبرای همین باید این زنجیره همینجا تموم بشه
شاید بچه های ما مجبور نباشن انقدر هزینه بپردازند و دیر و غلط و نادرست یاد بگیرند

افروز یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 08:58

عنوان پستت رو خیلی دوست دارم

ممنون خواهر

صوری یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 09:07 http://soorii.blogfa.com/

سلام
موضوعه پستتون مدتهاست فکرمو مشغول کرده
به همین دلیل هم از مادر شدن میترسمو طفره میرم
خیلی مسئولیت سنگینیه
ساختنه آینده یه آدمه
ما که خودمون با مشکلاتمون دست و پنجه نرم میکنیم میفهمیم که نباید با آینده یه آدم بازی کرد
آخه اگه برای بچه توضیح ندی میشه یه موجود پپه و بدون اطلاعات
اگه توضیح بدی مشکلاتی مثل بلوغ زودرس و کنترل اون بچه تو نوجوونیو ....
خیلی سخته به نظرم
من که خیلی فکرم درگیرشه

خیلی از ما همچین دغدغه هایی داریم
خود من هم برای بچه دار شدن خیلی خیلی می ترسم
اما این ترس توجیه مناسبی نیست
و مثل پاک کردن صورت مساله است
برات آرزوی موفقیت می کنم دوستم

غزل یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 09:47 http://1389-20.blogfa.com

یک سال پیش تحت عنوان یک ایمیل این لینک بدستم رسید و دقیقا همین حس رو داشتم و همون سوال هایی که شما مطرح کردید برای من هم پیش اومد.
اینکه واقعا چرا ما انقدر در بیان واقعیت های زندگی همیشه دچار خودسانسوری می شیم. و این وضعیت رو به نسل آینده هم منتقل می کنیم. در صورتی که این چیزها واقعا برای خیلی از جوامع حل شده و تابویی هم در کار نیست.

خیلیش به خاطر فرهنگ ماست
فرهنگی که هم نقاط قوتی نسبت به اونها داره و هم نقاط ضعف زیادی
و برای برطرف کردن نقاط ضعفش هرکس باندازه خودش مسئولیت داره
درسته ؟ چیزی که مسلمه ما توی این کشور بدنیا اومدیم و این فرهنگ رو داریم و مطمئنا میشه راه حلی مناسب جامعه و کشور و فرهنگ خودمون برای این مشکلات پیدا کنیم . راه حلش هم اینه که یا از این کشور بریم یا اینکه خودمون رو اصلاح کنیم

مژگان امینی یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 09:49 http://mozhganamini.persianblog.ir

هر بچه ای باید حداقل اطلاعاتی در این موارد داشته باشد چون بی اطلاعی محض خطرناک است!
برای این که این مسائل را کی و چه جوری به بچه ها بگیم کتاب های زیادی هست که تقریباً دوستان به نکات مهم آنها اشاره کردند.مثلاً این که باید در حد فهم و درک بچه و تا جایی که برایش سوال پیش آمده صحبت کرد یا فیلم و عکس نشان داد.
باید رابطه ی فرزند و والدین طوری باشد که اولین سوال ها چه در این مورد یا موارد دیگر از خود پدر و مادر پرسیده شود.
به صوری خانم هم می گویم این قدر نگران نباشد تمام این مشکلات و شبیه آن راه حل دارد فقط باید وقت بگذارید و مطالعه کنید.بقیه را به خدا بسپارید.

مرسی خانم امینی
کاش یکی از این کتابها رو معرفی می کردید

صوری یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 09:54 http://soorii.blogfa.com/

درست میفرمای مژگان عزیز ممنونم وچشم
باید بیشتر مطالعه کنم

جلبک یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 11:52 http://wildmare.blogfa.com

فکر نمی کنم خیلی مهم باشه که به بچه از اول همه چیز رو بگیم. خب مگه ما در مورد کرات دیگه یا جغرافیای جهان چیزی به بچمون می گیم؟ البته اینها رو تابو هم نمی کنیم. در مورد روابط زن و مرد فقط نسل ما (فکر کنم۵۵ تا ۷۰) اینجوری بودن. بعدیها هی بهتر شدن. الان که دیگه ما باید بریم از بچه های دبستان بپرسیم!
اما در مورد دلایل جامعه شناسی وضعیت نسل ما حرف بسیار است که این یکی از ساده ترین مشکلاتمون بوده.

ممنون جلبک عزیز

حسن آذری یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 12:00 http://sepidedamvalimoo.blogfa.com

سلام جناب اسحاقی. آقای حمید باقر لو شما رو معرفی کردن و از محسناتتون برامون گفتن. برای یک کار فرهنگی در سطح وسیع نیاز به کمکتون دارم جناب

در خدمتم

سارا یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 12:13 http://www.takelarzan.blogsky.com

من نمیدونم این آموزش و پرورش ما چرا فک میکنه که بهترینه درصورتی که هیچ غلطی نمیکنه هیچی به بچه ها یاد نمیده بعد میگن ما نمیدونم چرا این نوجوونا دچار انحرافات فلانو فلان شدن
واقعا متاسفم واسه مملکت گل و سنبلمون که انقد مدرنیزه رفتار میکنه

دقیقا ارگان و سازمانی که باید دقیق ترین و کارشناسانه ترین اقدامات توش انجام بشه
بی در و پیکرترین ارگان کشوره

متاسفانه آموزشهای مدارس و داشنگاه تو ایران
کاملا خشک و انعطاف ناپذیر و غیر کاربردیه
امیدوارم اصلاح بشه

هدی یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 12:18

به نظر من دروغ گفتن به بچه اصلا درست نیست همینطور ترسوندنش از این مسایل یا احساس گناه بهش دادن!
ولی به نظرم دادن اطلاعات درمورد همچین موضوعی با این صراحت و دقت هم درست نیست.درسته این مسایل برای ما کاملا عادی و طبیعیه ولی واسه بچه ها اصلا اینطور نیست.همینطور که ما در مورد مسایل مهم دیگه ی زندگی مثل مرگ یا طلاق با صراحت با بچه ها صحبت نمیکنیم.اونا دنیای فانتزی و کودکانه ی خودشون رو دارن و گفتن خیلی از چیزایی که مربوط به دنیای ادم بزرگاس میتونه بهشون اسیب بزنه.البته بحث من فقط در مورد بچه های زیر 10ساله .به نظرم اموزش این مساله حداقل واسه بچه های ابتدایی نباید به این صراحت باشه

دروغ گفتن غلطه و شکی درش نیست
اما صراحت در گفتن موضوع هم لازمه اما در زمان مناسب

کاملا موافقم

یادمه که چند وقت پیش معلمی در امریکا به علت اینکه صریحا به بچه ها گفته بود پاپا نوئل وجود ندارد محاکمه و اخراج شد

مشکل ما اینه که حقیقت رو بلکل مخفی می کنند

دنیا یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 13:04

آره آقای اسحاقی ما نسل سوخته هستیم.من وقتی وارد دانشگاه شدم هنوز فرق ابروی برداشته شده وبرداشته نشده رو نمی فهمیدم. وقتی 28 ساله شدم تازه احساس کردم که به یک مرد نیاز دارم. نتیجه این پروسه دل بستن با تمام وجود به یک آدم دروغگو شد که هفت سال تمام احساس وعاطفه منو نابود کرد آخر سر هم یک نفر دیگرو انتخاب کرد ورفت. زندگی من سوخت چون یاد نگرفتم رابطه بین دختر وپسر یعنی چی. نفهمیدم که آدما میتونن دروغ بگن. نفهمیدم که میتونم باعشق بازی کنم. آره ما نسل خاکستر شده ایم.

متاسفم دنیا

ــهانیهــ یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 13:26 http://minitalk.persianblog.ir/

چقدر اون لینکه جالب بود

خوشت اومد ؟

yasna یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 13:45 http://delkok.blogfa.com

سلام پسر عمو
از صبح که این مطلبت رو خوندم بغض کردم... درسته همه ی این چیزاهایی که گفتی رو به نسل ما یاد ندادن... یادمه زیست شناسی که می خوندم کلی با خودم کلنجار رفتم تا فمیدم این اسپرم و تخمک کجا می توننن باهم ترکیب بشن بعد که یه راه بیشتر پیدا نکردم با خودم نه نه خدا مرگم بده یعنی این شکلی؟؟؟ حتما یه جور دیگه ست... خودم از اونایی که همین تصمیم می گیرم این زنجیره و قطع کنم
و دلم گرفت وقتی به نسلمون گفتی بدبخت بیچاره... نمی دونم چرا... درستی گفتی ها.. اما ولی بدبخت بیچاره نمی دونم چرا واسم بغض داره...
خیلی ها به نسل ما بدهکارن...

ببخشید اگه ناراحت شدی

خانمی یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 14:03 http://monastories.blogfa.com

آقا بابک دقیقا تجربیات ما ، ترسها، مخفی کاری ها ...

من با هم پا بودن موافقم . با توجه به سن و رشد بچه اطلاعات داده بشه ، همراهش باشی تا بدونه کسی هست و تکیه گاه محکمی داره ، نترسه و حرفاش رو دوستانه بزنه ، اینکه یک مرتبه بخوایم به بچه بفهمونیم فقط افراطه و ذهن بچه رو بهم میریزه ...

دقیقا از اون طرف بومی پرت میشه ، که نسل سنتی من و شما از طرف دیگه اش پرتمون کردن ....

کاملا موافقم
باید متناسب با درک و شعور و سن و سال بچه ها اطلاعات درست بهشون داد
گفتن بخشی از حقیقت خیلی بهتر از مخفی کردن یا واردونه کردنشه

[ بدون نام ] یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 14:30

خب من کاملاً قبول دارم. حرفی نیست. این بابا تو کشف این موضوع هم تاخیر داره !

خاله سوسکه یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 14:31

عذرخواهم مطول می حرفم اما در مورد این ندونستن :
این ندونستن متاثر از عقاید مذهبی خرافی تزریق شده از سوی حاکمان به عوام است چراکه حاکمان می خواهند مردم جامعه را در سطح تن نگه دارند ! وقتی شیر( من و ما) را در قفس باورها وعقاید غلط، گرسنه نگه دارند خواه نا خواه وقتی بزرگتر و آزادتر شدیم و از قفس به ظاهر رها شدیم در قفس بزرگتر تنمون و خواسته های بیمار گونه و سیری ناپذیر ذهنمون می مونیم و هر غذایی حتی بدترین و کثیفترین خوراکها رو با لذت می خواهیم و تمنا میکنیم!
و این سیاست حکامه! که ما فکرمون به طرف چیز دیگه ای جز تن و اسباب راحتی اون ( تجملات) نره! چون در این صورت جامعه ای به ظاهر زنده دارن اما در حقیقت جامعه ای که فکرو ازش بگیری مرده است و بهترین روش برای حکومت داری همینه!
اما در جوامع غرب : آزادی و علم داده می شه بدون تربیت وهدایت این آزادی و علم در جهت صحیح مثل اینکه مسیر تمام رودخانه ها رو باز بذاری و هدایتش نکنی نتیجه اش چی میشه؟ تمام شهرها و آبادیها رو سیل می بره!
در غرب از اولی که به دنیا میای، توی چشمت دنیا و آسایش و رفاه و بزرگ می کنن و آدم در حد دنیا کوچک می کنن و میگن تو همین دنیایی پس به دنیات برس ! و با همین روش حکومت می کنن ! یعنی به تو آسایش و رفاه و امکانات در حد اعلا میدن اما فکرتو ازت می دزدن ! تو هر دو نوع حکوت داری فکرو ازت می دزدن
اما این کجا و آن کجا؟
ببخشید این نوشته بی هیچ تمرکز و تاملی نوشته شد چون کوچولوی بازیگوشه من تمام توجه منو واسه خودش می خواد!!!

خیلی هم عالی بود خاله جان
ممنون از وقتی که گذاشتید

قطره یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 14:32 http://bidarkhab.persianblog.ir

نه دیگه نمیشه این جوری ! یا همه چیزمون رو مثل اونها کنیم یا کلا مثل اونها نباشیم.
نمیگم تقلید کنیم نمیگم حرفی که شما میزنی بده یا اشتباهه یا ... میگم که اینا که این چیزها رو تو کتاب هاشون اموزش میدن به بچه هاشون هم ایراد نمیگیرند اگه تو زندگی قبل از ازدواج این رابطه ها رو تجربه کنند. تو دهن بچه هاشون نمیزنند اگه هربار که در باره رابطه یا دوستی با پسر و دختر تو هر سنی حرف زد. هزار تا انگ نمیچسبونند به بچه هاشون اگه هر چیزی از رابطه هاشون فهمیدند . همه چیز رو تابو نمیکنند برای بچه هاشون. برای همینه که میگم یا همه چیز یا هیچی. ..

ناخوداگاه جامعه ما هم یه روزی به سمت اون مساله میره که قبول کنیم ارتباط قبل از ازدواج رو
هرچن همین حالا هم بصورت زیر پوستی و مخفیانه و البته محدود وجود داره
شاید با باور های ما همخونی نداشته باشه اما حقیقت همینه که مرد وزنی که اولین بار طعم ارتباط رو در ازدواج می چشند مستعد خیلی خطاها و اشتباهات هستند .

ثنا یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 14:50 http://angizehzendegi.blogfa.com/

خاله سوسکه گل گفتی

تو ب این خوبی.چرا سوسکی اخه؟!

گلنار یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 15:07

به نظر من هم بهتره واقعیت رو به فرزند گفت با بیانی در سطح دنیای کودک.

البته من بچه ندارم ولی همین بحث رو با دوستم که در خارج از ایران زندگی می کنه داشتم و نظرش رو پرسیدم که گفت:
موافقم با این سیستم بیانی و می گفت:از زمانی که در مدرسه به پسرم توضیح داده شده ,به قدری راحت شده و موضوع از سرش افتاده که دیگه هیچ سوال و بحثی هم راه نمی اندازه تو خونه .در حالیکه قبل از اون به کرات سوال های متعددی داشت و حالا نه تنها درگیر نیست بلکه سرش به کارای دیگه اش و دنیای کودکیش گرمه.

فکر می کنم ما ایرانی ها کلآ در مسائل اینچنینی سخت می گیریم در صورتیکه میشه خیلی زیباتر و واقعی تر با طبیعت موجود کنار اومد و فهمش کرد.

و با عرض معذرت به همین دلیل هم به نظر من ایران خیلی کشور سکس زده تریه به نسبت کشورهای دیگه.
جو کلی دائم درگیره این داستانهاست از حرف ها تا شوخی ها تا جک ها تا عملکردها...
و تناقضاتی که در سیر بد و خوب کردن در اذهان در حال نوسانه و دانش و دانستن و هماهنگ شدن با طبیعت ذهن و بدن آگاهیست و هر آگاهی ای اگه به شکل مناسب دریافت بشه اتفاقآ شخص رو انتخابگر و مسئول می کنه در جهت احترام به همون ذهن و بدن و انتخاب هاش در هر ارتباطی.

منظور اینه که دانستن واقعیتی از وجود الزامآ به معنای هرز رفتن آدمها نیست همونطور که بسته بندی کردن کودک و ندادن آگاهی بهش تضمین کنندۀ روح و روان و عملکرد سالم در آینده نیست.این ها یک بعد نیست و این بحث یک بخشی از فرایند داده ها یا نداده ها به کودکه
کل مجموعۀ رفتاری و الگوبرداری و فرهنگ و .....خانواده
میتونه نقش داشته باشه در اینکه فردی با روحی سالم تر به جامعه تحویل داده بشه.

متاسفانه کاملا حرفت درسته
همینه که مسائل حل شده و روزمره خیلی از جوامع برای ما میشه معضل و هدف اصلی و وسیله عقده گشایی
و کلی انرژی و وقت و هزینه و قربانی باید بدیم برای روبرو شدن باهاش

[ بدون نام ] یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 16:06

ثنای عزیز !
اقتضای روزگار ما این بود!
خوبی که خوب میبینی .

خاله سوسکه یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 16:08

ثنا جون
قبلی من بودم

احمد یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 16:26 http://serrema.persianblog.ir

"ما انقدر بیچاره بودیم که ویدیو را توی ملافه و شوی 70 را توی شلوارمان پنهان می کردیم ."
سر این جمله کلی خندیدم ...

با حرفات کاملا موافقم ، البته ناگفته نمونه که باید در کنار این مسائل ، تعهد و نحوه ی برخورد با دیسیپلین های احساسی رو هم یاد بچه ها داد ... ،
و لی در کل بچه ها باید چشم و گوششون باز باشه

بادبادک خانم یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 16:27

این پست انقدر بنده رو مشغول کرده که اومدم تو سایت دانشگاه چشمم دارم در میاد و نمیدونم چرا همه چیز توی این مانیتور تاره و دارم تمام نظرات رو میخونم ...

همون طوری که توی نظر قبلی هم گفتم باید با سن بچه پیش اومد ، اینکه از اول بیایم یه همچین کتابی رو به بچه های سن پایین مثلا هفت تا چهارده سال نشون بدیم و آموزش بدیم خب نتیجه اش میشه پدر مادرهای دوازده سیزده ساله ای که حتی خود دولت های اروپایی توش موندن و این مساله رو یک بحران برای جامعه شون میدونن
بعد واقعا برای من عجیبه که چیزی که در اروپا بحران تلقی میشه رو ما دوست داریم توی جامعه مون عادی کنیم
من با آموزشش مشکلی ندارم ، باید باشه و به قول دوستان نباید گفت که بچه ها رو لک لک ها میارن ، ولی اینکه بیایم متعصب گونه با این مساله برخورد کنیم و بگیم این تابو باید از بیخ و بن شکسته بشه هم درست نیست
باید درست آموزش بدیم
باید با ذهن بچه پیش بیایم
بچه ها با یه توضیح کوچیک راضی میشن توضیحی که در حد سنشون باشه و البته انقدر با خلاقیت بتونیم اون موضوع رو در حد بچه پیچیده نشون بدیم که فکر کنه یک راز بزرگ رو کشف کرده ، چیزی که در مورد خود من اتفاق افتاد
نه باید از اینور بوم بیفتیم و نه از اون ور باید درست فکر کنیم و درست برای بچه تشریح کنیم ، جوری که قانع بشه
بهتره حالا که این مساله مطرح شد این رو هم بگم ، مثلا بحث پریود برای دختربچه های هفت هشت ساله یه راز بزرگ محسوب میشه که دوست دارن درموردش اطلاعات کسب کنند و این مساله رو به انواع و اقسام موارد بیان میکنن
هم میشه بچه رو در تاریکی محض گذاشت که وقتی براش پیش اومد دچار وحشت بشه و هم میشه یک توضیح جامع در حد سن خودش ارائه داد ، که راضی بشه
این هم دقیقا مث همونه
باید با ذهن بچه پیش اومد
==========================
اگر غلط تایپی داشت ببخشید من تقریبا هیچی رو روی مانتیور نمیبینم اینجا

بادبادک خانم یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 16:32

ثنا جان شما یه حرفی رو زدی در مورد جامعه عرب
فرض میگیریم که این بحث درست باشه منظورم آزادی صیغه و اینکه از هرکی خوششون بیاد و ... است

اولا خدا صیغه رو در شرایط خاص آزاد گذاشته ، نه همینجوری از سر خوشی برید صیغه کنید و هی دست به دست بشید و الی آخر
ثانیا
در بحث ازدواج و ارضای میل جنسی ، اگر صیغه به این راحتی بود و اسلام انقدر راحت بهش نگاه میکرد ، دیگه مباحث مربوط به خانواده و بنیانش مطرح نبود و در راس همه اینها تقوا ، خدا قبل از اینکه بگه برید صیغه کنید گفته تقوا پیشه کنید

و یک سوال : فکر میکنی اگر صیغه به این آزادی رواج داشته باشه چیزی از خانواده ، همین بنیادی ترین اجتماع هر شخصی ، باقی میمونه ؟


رواج صیغه راه حل مسالهء فهم کودکان از رابطه زناشویی نیست

بادبادک خانم یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 16:34

یه نکته دیگه اینکه

دادن اطلاعات بیش از حد در این زمینه ها به بچه باعث بلوغ زودرس میشه و در تاریکی گذاشتن بچه ها بلوغ دیر رس که هر دوش برای بچه ها یک ضعف و رنج محسوب میشه
هم برای دخترها و هم برای پسرها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد