-
اسپانسر آکادمی موسیقی و معرفی راشمور
دوشنبه 22 فروردین 1390 10:51
اول از همه خدمتتان عرض کنم که این پست صرفا برای رفاه حال کامنت گذاران محترم و صرفه جویی در زمان و انرژی دوستان به روز شده است . در مورد آکادمی موسیقی هر چه می خواهید بدانید اینجا به تفصیل نوشته شده است ... تا این لحظه محمد اصفهانی ٬ سیمین غانم ٬ شهرام ناظری ٬ معین ٬ جواد یساری ٬ فتانه و یه خواننده ای به اسم آرمین چی...
-
به آکادمی موسیقی خوش آمدید ...
یکشنبه 21 فروردین 1390 22:30
همین اول بگویم که این بازی با همه بازی های وبلاگی که دیده اید فرق دارد اینبار قرار نیست عکسی از شما دیده شود اینبار قرار نیست یک فایل ساده صوتی پر کنید و بروید بنشینید کنار اینبار قرار نیست دست به کیبورد ببرید و فکر کنید و چیزی بنویسید اینبار باید چشمهایتان را ببندید و هنرتان را رها کنید این بازی ٬بازی سختیست ... -...
-
یک عالمه شروع خوب
یکشنبه 21 فروردین 1390 09:13
شماره ۱ : عاشقتم آبجی نرگس !!! نرگس توی کامنتهای پست قبل برایم نوشته : من وقتی کیا به دنیا اومد نبودم اما یادم از بچگی عاشقش بودم یادم اگه بابام کیا و دعوا می کرد منم زار زار گریه میکردم اگه یک کاری می کردم با هام قهر می کرد کلی منتش رو میکشیدم وقتی رفت دانشگاه روز شماری می کردم پنج شنبه بشه وبیاد ، وقتی رفت سربازی و...
-
تو از دیوژن روزنامه خوان ٬دیوانه تری آبجی نرگس !
شنبه 20 فروردین 1390 03:00
خواهرم نرگس ٬توی کامنتهای پست قبلی برایم نوشته : (( بعد از ده روز از مسافرت برگشتم سریع اومدم رادین رو خوابوندم اومدم نت گفتم حتما دلت برام تنگ شده و یه خط از من نوشتی یا شاید تولد من هم جزء تبریک ها باشه . اما از همه حرف زدی جز من جای آدم ها باید تو دل باشه نه تو شناسنامه ..............ببخش که فکر میکردم دلت واسم تنگ...
-
الهی همیشه حالت خوب
پنجشنبه 18 فروردین 1390 11:56
مهرماه سال ۸۹ شب تولد من ٬ وقتی دوستای عزیزم از خونه ما بر می گشتند تصادف شدیدی کردند . خدا خیلی رحم کرد که اتفاق خیلی بدی نیفتاد و کسی چیزیش نشد . محبوب تا مدتها سر درد داشت . محسن سرش شکست و چند تا بخیه خورد و ایرن ٬ کمردرد شدیدی گرفت ماشین ابی هم شدیدا خسارت دید ولی باز هم شکر که بدتر از این نشد . کسی که این وسط از...
-
جواب ها
پنجشنبه 18 فروردین 1390 00:00
عالی بود ... در عرض 20 دقیقه 9 تا از چهره ها شناسایی شدند . هاله بانو : یک جواب درست دلارام عزیز : یک جواب درست و قهرمان بلامنازع مسابقات تشخیص هویت امیر حسین : هفت جواب صحیح من اینجا خاضعانه در مقابل استعداد شگرف امیر حسین کلاه از سر بر می دارم و به نشانه احترام به ایشون تعظیم می کنم . جام قهرمانی تقدیم می شود به...
-
تشخیص هویت ۴
چهارشنبه 17 فروردین 1390 22:30
سلام علیکم ... راستش پست های تشخیص هویت رو خیلی دوست دارم هم به خاطر جار و جنجال ها یی که برای برنده شدن اتفاق میفته و هم به خاطر اینکه این پست ها بهانه ای هستند برای آشنا شدن با آدم ها آدم هایی که نمی شناسیم ولی بد نیست شناختنشان یا کسانی که اسمشان را شنیده ایم اما چهره هایشان را ندیده ایم ببینیم اینبار چه کسی موفق...
-
پس فردا ٬ فردا ٬ امروز ٬ امشب ...
چهارشنبه 17 فروردین 1390 14:21
پس فردا - جمعه ٬ تولد خاله نازگل کاغذ کاهیه البته سن و سال نازگل طوری نیست که من خاله صداش کنم . (مامان جون یا مادر جان یا خانوم بزرگ واژه های مناسب تری هستند ) جدا از شوخی ٬ نازگل از دوستان قدیمی من توی بلاگستان است و براش آرزوی موفقیت و سلامت دارم ... تولدت مبارک نازگل کاغذ کاهی فردا - پنجشنبه ٬ روز تولد رهای عزیز...
-
قر تو کمرم فراوونه نمدونم کجا بیریزم ؟
چهارشنبه 17 فروردین 1390 08:39
دیشب خواب دیدم توی یه سالن بزرگ همه بچه های بلاگستان جمع شدند همه اونایی که می شناسم و دیدم حتی اونایی که می شناسم و ندیدم حتی اونایی که نمی شناسم همه مرتب و تر و تمیز نشسته بودند توی سالن منم داشتم اون وسط می رقصیدم یعنی می رقصیدما ... منی که یه عمر داشتم غصه چه جوری رقصیدن شب عروسیم رو می خوردم شده بودم یه پا ممد...
-
یک خبر٬ دو سفرنامه ٬ سه کتاب
سهشنبه 16 فروردین 1390 11:52
۱ - خبر : - دلم لک زده است برای یک بازی وبلاگی یا ایها الذین آمنوا !!! بدانید و آگاه باشید که اوایل هفته بعد یک بازی وبلاگی خواهیم داشت انشاء الله ... ۲- سفرنامه : - این کورش پدر صلواتی یک پست طنز نوشته است در مورد سفر نوروزی ما به آذربایجان امروز توی شرکت خواندم و دل درد گرفتم از خنده دمت گرم پسر ! عالی بود ......
-
نمی شود نه گرگ باشیم نه گوسفند ؟
دوشنبه 15 فروردین 1390 23:40
همکارم امیر ٬ چند ماهی است که یک شرکت زده است . اوایل قرار بود کار خدمات منزل مثل نظافت و اینها را انجام دهد . از کارهایش سر در نمی آورم . یکجورهایی پیگیر بودن و دنبال کار بودنش را دوست دارم یکجورهایی هم نمی توانم خودم را حتی یک ثانیه به جایش تصور کنم . نوشتن این پست کار سختیست به نظرم چون امیر همین فردا ٬ توی شرکت می...
-
درک آنی حقیقت با یک مربع و ضربدر
یکشنبه 14 فروردین 1390 23:55
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که در یک لحظه در یک آن ناگهان به درک حقیقتی بزرگ رسیده باشید حقیقتی که مدتها با آن روبرو بوده ولی نمی دیده اید یا درست درکش نمی کرده اید . لحظه ای را تصور کنید که یک منجم در یک آن ٬ یکهو می فهمد که تمام تصورات هزاران ساله پیشینیانش در مورد حرکت ستارگان و سیاره ها غلط بوده و زمین مرکز...
-
سایه ها در سیاحت شاخ گربه
شنبه 13 فروردین 1390 21:24
سفر خوب و دلچسبی بود جای همگی خالی - روز اول - جمعه ۵/۱/۹۰: ساعت ۵ صبح از کرج راه افتادیم . کورش و هلیا شب ماندند خانه ما . من تا صبح خوابم نبرد . راستش انتظار نداشتم بتوانیم این همه جای دیدنی را ببینیم آن شب تمام سایت های هواشناسی را دیدم و انتظار نداشتم آب و هوا طی این چند روز انقدر خوب باشد . خوب که چه عرض کنم ٬...
-
الهی در نشی سیزده دوس داشتنی
شنبه 13 فروردین 1390 02:41
ایستاده ایم روبروی ائل گلی و داریم عکس ها را نگاه می کنیم دو تایی لبخند همیشگی روی لبهاته پشت سرمون ۱۵ تا فانوس رفته تا بالای تپه به نشونه ۱۵ سال رفاقت که حتی یه بار هم توش خدشه و خلل نیفتاده و روبرومون یه عمر دراز که خیالم راحته مثل برادر کنارمی داریم به فردا نگاه می کنیم به فردایی که بچه هامون این عکس رو می بینن و...
-
داغ بود لامصب
پنجشنبه 4 فروردین 1390 20:00
سلام علیکم چهارشنبه صبح راه افتادیم بعد از فرودگاه ٬محسن و بچه ها هم رسیدند و همگی راهی شدیم به سمت قم منزل مهدی پژوم عزیز - کرگدن و من - چهارشنبه ۳/۱/۹۰ - اتوبان قم آقا این مهدی پژوم عجیب کدبانو است یعنی من اگر متاهل نبودم می رفتم خواستگاریش خدا شاهده یعنی کدبانو می گویم و یک چیزی می شنوید ها همچین غذا درست می کند که...
-
کپی برابر اصل
چهارشنبه 3 فروردین 1390 02:00
امشب درست بعد از نوشتن پست قبلی راه افتادیم برای عید دیدنی دوست داشتیم قبل از سفر ٬ پرونده عید دیدنی ها بسته شود اما نشد خب خانواده دو نفره ما جغله تر از آنست که دو روزه همه بیایند دیدنمان انقدر هم عمه و خاله داریم که نشود دو روزه خانه همه شان رفت رفتیم منزل عمه اکبر البته اسم عمه ام اکبر نیست ولی از همه عمه هایم...
-
دادن خوب است ٬ گرفتن خوب تر
سهشنبه 2 فروردین 1390 18:00
یکی از قشنگی ها و خوبی های نوروز ٬ عیدی دادن و گرفتن است البته دادنش یک مقدار سخت است و آدم یکجورهایی اذیت می شود ولی گرفتنش کیف می دهد و جان آدم جلا پیدا می کند - پارسا و کیامهر واقعی و فریدون (فرزند خوانده من و مهربان ) امروز عصر لحظاتی پس از عیدی گرفتن یادش به خیر بچگی ها چقدر عشق می کردیم از عیدی گرفتن چقدر روی...
-
آقا کیا الاغه !!!
سهشنبه 2 فروردین 1390 02:00
آقا جان ! امروز هرچی فکر کردم که اولین روز سال ۸۰ کجا بودم و چه می کردم هیچی یادم نیامد ... تازه سال ۸۱ و ۸۲ و سالهای بعدش هم همینطور یک چیزهای مبهمی از این چند عید گذشته یادم هست اما دقیق و واضح نه این پست را فقط برای خاطره اش نوشتم که بعدها امروز را دقیق یادم بماند بنابراین نه ارزش ادبی دارد و نه هیچ ارزش دیگری ......
-
آخرین پست دهه ۸۰ به یاد عزیزان رفته
یکشنبه 29 اسفند 1389 06:33
سال ۱۳۸۹ هم تمام شد . تا چشم به هم بزنیم سال ۹۰ هم تمام می شود و ما می مانیم و یک عالمه خاطره خیلی هایی که حالا در کنارمان هستند شاید نباشند شاید خودمان هم نباشیم ... شاید این عید ٬ این سفره هفت سین ٬ این بهار آخرین عید و بهار ما باشد شاید امسال آخرین فرصتی باشد برای اینکه بیشتر هم را دوست داشته باشیم و بیشتر به هم...
-
خوشمزه تری از کرانچی
شنبه 28 اسفند 1389 21:00
در ادامه تبریک های تلفنی پست قبل امروز زنگ زدم به محسن پاییز بلند واقعا اگر صدای محسن نبود ٬ این بازی یه چیزی کم داشت ... محسن سر کار بود . قرار شد وقتی بر می گرده فرانسه براش عیدی بفرستم این تبریک عید محسن پاییز بلند برای بچه های بلاگستان : http://s1.picofile.com/file/6453239434/mohsen_faransavi.amr.html و این هم...
-
تبریک صوتی
جمعه 27 اسفند 1389 23:11
خیلی اتفاقی یکهو به سرم زد تا به بچه هایی که تلفنشون رو دارم زنگ بزنم و غافلگیرانه صداشون رو ضبط کنم تا به شما تبریک عید بگن پست جالبی شد . مهربان داشت توی اتاق کناری خانه تکانی می کرد الهه حسابی غافلگیر شد از این تماس تلفنی حبیب لطافت به خرج داده و به صدایش ناز و کرشمه اضافه کرده است کورش داشت مصاحبه دکتر را گوش می...
-
سورپرایز عید
جمعه 27 اسفند 1389 01:30
در همین حد بگم که جمعه شب ساعت ۱۱:۱۱ دقیقه یک پست فوق العاده داریم . یعنی سورپرایز عید ... خودم دل تو دلم نیست برای گذاشتن این پست مطمئنم که لذت خواهید برد . فقط کسانی که می دونند لو ندن ماجرا رو -
-
بوی عیدی ... بوی توپ ... بوی کاغذ رنگی
پنجشنبه 26 اسفند 1389 01:40
عید حال و هوای عجیبی داره نمیشه توصیفش کرد مثل عشق می مونه باید تجربه اش کرد ... - عاطی می گوید : همیشه موقع سال تحویل اشکم در میومد و میاد نمیدونم چرا ؟ ولی اون حال رو دوست دارم. یادمه دوست داشتیم سر سال تحویل همیشه لباس نو تنمون باشه . یه سال سال تحویل ساعت ۳ و خورده نصف شب بود اون سال مامانم خودش میخواست لباسمو...
-
مبارکا باشه دختر بارون و آینه !!!
چهارشنبه 25 اسفند 1389 11:27
بلاگستان عینهو خود زندگی می ماند غم و خوشی دارد مرگ و زندگی دارد رفتن و آمدن دارد میهمان بازی دارد بازی دارد ... چقدر با غم هایش غمگین و با رفتن هایش ناراحت شده ایم با مرگ هایش عزا گرفته ایم از آدم بد هایش ظلم دیده ایم و حرص خورده ایم از بدی هایش دلزده و سرد و نا امید شده ایم اما اینجا خوبی هم دارد و من امروز خوشحالم...
-
فتوحکایت شمسعلی و عفیفه سینه چاک
سهشنبه 24 اسفند 1389 23:11
همه چیز از یک روز برفی شروع شد ... شمسعلی جوانی نحیف و لاغر مردنی بودی و بسیار مسکین و درویش می زیستی حرفه اش نمدمالی بود از این در روزی همی خوردی به قدر آنکه دست بر دهان رسد روزی آسمان را برف باریدن گرفت و شمسعلی از کارگاه برون گشت با خود گفت: کاشکی می شد صورتگری داشتم که این حال مرا تصویر همی کند استاد نمدمال که یک...
-
جشن نیکوکاری
سهشنبه 24 اسفند 1389 16:11
هنرنمایی کرگدن (البته این خانوم اینقدر پوشیده نبودن تو عکس اصلی!) هنرنمایی آلن هنرنمایی بهروز(مخاطب خاموش) بعد می گن چرا عکست رو نمی ذاری تو وبلاگ! پی نوشت: از همین تریبون اعلام می شود که پذیرای کمک های نیکوکارانه شما هستیم.کسی کاپشن اضافه ندارد؟
-
هوا بس ناجوانمردانه چیز است
دوشنبه 23 اسفند 1389 23:22
گاهی فکر می کنم وضعیت آب و هوا خیلی شبیه حال و هوای دل آدمهاست ظهر که شرکت بودم هوا ابری بود ولی مهربان که خونه بود می گفت شدیدا داره برف می باره وقتی تو شرکت برف شدید می بارید ٬ مهربان می گفت اونجا هوا آفتابی شده ما چه می دونیم تو دل آدما چی می گذره ؟ شاید الان شما نشستید و دارید بشکن می زنید و قر تو کمرتون ماسیده...
-
۵۷ ثانیه پشت چراغ قرمز
شنبه 21 اسفند 1389 16:13
دوباره پشت چراغ قرمز مانده ام سالی بینوا بین لکسوس ها و لندکروزها و پورشه ها بدجور اعتماد به نفسش را ازدست داده دختر ماشین بغلی که دستمالی بسته روی سرش دارد با کلی احساس زیر لب چیزی زمزمه می کند من فقط دوپس دوپس موسیقی اش را می شنوم یک دست راست سفید از شیشه ماشین جلویی بیرون آمده و روی بدنه ماشین ضرب گرفته و گاهگاهی...
-
تولدت مبارک تاواریش
شنبه 21 اسفند 1389 00:30
در سنه ۱۳۵۴ هجری خورشیدی در بیست و یکمین شامگاه برج حوت در یکی از قصبات زنگان طفلی دیده بر جهان بگشود که او را محسن نام نهادند ... طفل را نزد شیخ مصعب الدین زنگانی بردند برای آن که در گوشش اذان گوید شیخ از دراویش مستجاب الدعوی زمانه خویش بودی و چون طفل را بدید نعره سر دادی و از حال برفت . باقرلوی بزرگ چند تا سیلی نر و...
-
ممنون آقای گلرنگ
چهارشنبه 18 اسفند 1389 23:00
ما آدمها شاید روزانه کلی پول بیخود خرج عطینا جماعت کنیم و هیچ هم به چشممان نیاید اما همینکه یک بنده خدایی از سر محبت و لطف یک چیز کوچک را به مفت به ما ببخشد نه تنها چار برابر به چشم می آید بلکه کلی هم حال می کنیم و بلکم بهر چیزهای مفتکی سر و دست هم بشکنیم و از سر و کول هم نیز بالا برویم . در مجموع هدیه دادن و هدیه...