جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

هدرها

جوگیریات قدیمی با همه مشکلات فنی ای که داشت  

یک خوبی خیلی خوب داشت آنهم این بود که می توانستی قالبش را تغییر بدهی  

گاهی رنگهایش را رنگ حال و هوای دلت کنی 

گاهی دستی به سر و روی فونتهایش بکشی  

و هر وقت دلت خواست هدر قالبت را عوض کنی 

یک کاری که خیلی دوست داشتم طراحی هدر بود برای قالب جوگیریات قدیمی 

یک عکسی که تاثیر گرفته باشد از حال و هوای ماهی که در آن بودیم 

مثلا این هدر قالب خرداد ماه امسال بود  

خرداد ماه سبز    پر خون 

  


 تیرماه گرم و تب جام جهانی فوتبال  


  مرداد ماه و حرارت سوزان تابستان امسال 

  


 شهریور ماه و آفتاب داغش 

 


مهرماه : ماه انار ٬ ماه مدرسه ٬ ماه تولدم  


آبان و آذر پاییزی برگ ریز 

 


 این هم هدر جغله وبلاگ خدا بیامرزمان  پازل بی پاسخ  بود

 


حالا که به همین چند ماه گذشته نگاه می کنیم 

نه گرمی هلاک کننده تابستان امسال یادمان هست  

نه شور و حال جام جهانی 

و نه حس و حال مدرسه  

این یعنی عمر ما چقدر زود می گذرد  

و دردها و خنده های ما چقدر آنی هستند و فراموش شدنی  

یعنی ده سال بعد که بیایی و چشمت بیفتد به این پست  

نه حال الان مرا می فهمی و نه حال الان خودت یادت هست ... 

یعنی تمام دویدن های ما برای شاد کردن لحظاتی هستند که اسمشان ثانیه است 

و عین برق و باد می گذرند و تمام می شوند  

عین آب خوردن ... 

 

پی نوشت : 

چقدر دلم یک هدر می خواهد برای اینجا  

 

نظرات 79 + ارسال نظر
فلوت زن جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 02:28 http://flutezan.blogfa.com/

سلاااااااااااااااااااااااااااااااام کیامهر.
یادش بخیر !!! با اینکه من اون آخریا باهات آشنا شدم ولی دو سه تا هدرهای آخریتو خوب یادمه !! چقد دلم لک زده برای شازده کوچولوت !! حیف که رفت !!دیگه نمیاد ؟!!! طفلی چقد عمو مموتی رو دوست داشت ولی نمی دونست که اون چه اعجوبه ایه !!!

من خیلی وقتها دفتر خاطرات داشتم و نشستم مثلاً خاطرات یک سالم رو نوشتم ، ولی بعدش دیگه هیچ وقت سراغ اون دفتر نمی رم ، نمی دونم چرا ؟!! دلشوره می گیرم وقتی می خوام خاطرات گذشته رو بخونم !! و همیشه یه روزی این جرئت رو به خودم می دادم و دفتر رو باز می کردم و بیشتر صفحه هاتشو می خوندم و بعدم پاره پاره و ریز ریز می کردم و می ریختم سطل آشغال ! امسالم از اول سال شروع کردم به نوشتن خاطراتم ولی الان ۱۰ روزیه که دیگه نمی نویسم و احتمالاً اون دفتر هم همون بلایی که سر دفترهای قبلی اومد سرش خواهد اومد !
خودم واقعاً نمی دونم چرا این کار بی فایده ( نوشتن خاطرات ) رو انجام می دم وقتی می دونم بعدش همه رو می خوام پاره کنم و بریزم دور ؟!!
نمی دونم چرا با اینکه آدم خاطره بازیم ولی همیشه یادآوری گذشته ها برام سخت و دردناکه ؟!!!

و جالبیش اینه که همه اون خاطره ها هم بد نیستن ها
ولی بازم آدم میترسه
شاید دلیش همین باشه
ما از گذر زمان می ترسیم
از خوندن شیرینی هایی که رفتند
از یاد آوری تلخی هایی که داشتیم

فلوت زن جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 02:29 http://flutezan.blogfa.com/

اِااااااااااا ، توو صفحه دوم اول شدم !!!!

تبریک میگم

مکتوب جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 02:37 http://maktooob.blogsky.com

یکی این عزیز رو از برق بکشه
منظور header بود برادر .

زود گذشت؟؟؟
بعضی وقتا اصلا نمیتونم قبول کنم زندگی زود میگذره ما عجله نداریم زندگی هم عجله نمیکنه!!
نمیشه فبول کرد که عمری که داره ازمون میگذره زودگذشت یه عالمه اتفاق افتاد همشون آروم آروم بعضیاشون شادمون کردن بعضیاشون ناراخت داداشم...
عمر میگذره اما نه زود...

این گذر زمان هم کاملا نسبیه
بعضی وقتا سریع
و بعضی وقتا کند می گذره

سلام
.
به راحتی می تونید برای همین قالب هم هدر بزارید
.
براتون در کامنت خصوصی توضیح دادم
.

ممنون مامان زهرا

خدیجه زائر جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 06:40 http://480209.persianblog.ir

سلام...........دیشب اومدم اما ذهنم خالی بود....
گاهی که غذا تنده چیکار می کنی ؟ اره لابلاش نوشیدنیتو قلپ قلپ می خوری.......من با تلخی های روزگار همین کارو می کنم........با دلخوشی های کوچیک قورتشون میدم.........راستی ممنون برای فضای صمیمی اینجا......

ممنون از محبت شما

خدیجه زائر جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 06:42 http://480209.persianblog.ir

بقیه ی حرفم یادم رفت......ای پیری اگه دستم بهت برسه.........انقدر خوشم میاد یکی به وبلاگش میرسه........مثل چیدمان خونه است تنوعش حالمو خوب می کنه..

آره درسته خانوم زائر
علاوه بر سلیقه یک مقدار دانش فنی هم نیاز داره این فقره تغییرات

*pegi جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 07:28 http://pegasus-gh.blogsky.com

ای آقا
اگر قرار بود غم و شادی قدیمی با همون شدت روی دل آدم سنگینی کنه که آدم خیلی زود از پا درمیامد و دیگه جا برای رویدادهای جدید نداشت
خوبی آدمها به فراموشیه
اصلاً همین فراموشی هست که طاقت هم هست
بعدم
عوض کردن قالب و رنگ یه قسمت خاص و هدر و این چیزا که کاری نداره!
اگر دوست داشتی من می تونم کمک کنم

کاش از خدا چیز دیگه خواسته بودم
چقدر یاری سبز

علی لرستانی جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 08:20 http://alilorestani.persianblog.ir/

آره با یه هدر درست و حسابی فضای اینجا کلی عوض میشه ...هر چند که بیشتر محتوای مطالبت واسم خوندنیه
به قول شاعر:هدر دلت سبز باشه همیشه

مرسی علی جان

م . ح . م . د جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 09:24 http://baghema.blogsky.com/

جواب دادی یک قسمت هست تو منو های پرشین بلاگ به نام " سفارشی کردن قالب وبلاگ " ، از اونجا میتونی این کارها را بکنی ...

یادمه
ولی تو پرشین بلاگ فقط این امکان هست
تو بلاگ اسکای به این راحتی نیست

سلام
مصاحبتون رو تو وبلاگ پزشک فهیم خوندم .اومدم از نزدیک ببینم.
به نظرت بلاگر بهتر نیست.؟
اونجا لااقل کل وبلاگتو جمع نمیکنند.
من خودم میخوام اسباب کشی کنم برم اونجا.
موفق باشی

رفتن از یه خونه به این سادگی ها نیست گل پسر

مامانگار جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 10:01

..یه راه دیگه هم هست !!..
..یه اثاث کشی دیگه !!
..میتونی برگردی پرشین بلاگ...

خیلی ممنون
میدونی که نمیشه ماما نگار

مامانگار جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 10:10

..گذشته هرچه هم خوب باشه..دیگه بیات شده...طراوت اون موقع اش از دست رفته...
...فی الحال..فقط باید به خلق لحظه های جدید..با حال و هوای جدید..فکر و ایده جدید..و حس های ناب جدید اندیشید...
..گذشته فقط یه ردپایی ست که باقی مونده و کم کم محو میشه!!
..اما خودمونیم استعدادت تو طراحی هدر محشرررررررره...

لطف دارید
انقدر ها هم خوب نبود

مریم جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 11:41 http://mazhomoozh.blogfa.com

ولی به نظر من با نوشتن این پستها می شه خاطره ثانیه به ثانیه رو زنده نگه داشت. خودم این جوری حس می کنم.

درسته
این پست ها هم یکجور ثبت لحظه ها هستن

رها بانو جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 12:25 http://raha-banoo.blogsky.com/

سلام کیامهر جان

این آقای توی هدرهاتون شخصیت اصلی کاریکاتورهای ناجی علی کاریکاتوریست فلسطینی بود ... از کاریکاتورهاش خوشم میاد . شما هم خیلی قشنگ و هنرمندانه ازش استفاده کردید ...

خوبید ؟

مرسی رها
تو خوبی ؟

دریا جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 12:30 http://sedsybaran.blogsky.com/

سلام روز جمعه خوبی داشته باشید.

مرسی دریا

به نظر من روی اینجا رو ببوس بیا بلاگفا ... اونجا بهتر از اینجاست البته مشکلاتی هم داره ولی بازم بهتر از اینجاست ..

اینجا واقعا مشکلی نداره
بلاگفا افتضاحه
روزی نیس که یا خودش یا کامنتدونیش بی عیب و نقص باشه

فاطمه جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 13:00

سلامممممممم
پس ما چی بگیم که اصلا هدر مدر نداشتیم تا حالاچرا اینجا آیکون غش کردن از گریه نداره خوب

ایشالا یاد گرفتم به شما هم یاد میدم

همراه ااخر جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 14:20 http://noone19.parsiblog.com

سلام.چند وقت پیش توسط ته پیازی(شناختین!!) با وب شما اشنا شدم!مسابقه نقاشی ها (نقاشی 81 ..علی اصفهان :دی)شرکت کردم..انگار همیشه اینجا جمع جمعه
ما که هدر های قبلی را ندیدم ولی همیشه از هدر عوض کردن خوشم میاد یه تغییر تحول اساسی

خوبی علی جان ؟

االی جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 16:31 http://e-motamedi.blogfa.com/

البته کلا به ما چه
ولی دوست شما قاپ دوست ما را دزدید!

فرقی هم نمی کنه

فری جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 16:47 http://fernevis.blogfa.com

هدر هاتون خیلی جالب بود... حق دارید دلتان برایشان تنگ شود... اما منم دقت کردم دیدم اصلا نفهمیدم چطور این ۸۹ گذشت.. داره عید میشه... خیلی تند تند داره میگذره.. راستش خدا کنه زودتر هم تمام بشه واسه من که سال بدی بود!!

برای من انصافا سال بدی نبود
اتفاقات خوبی هم داشت شکرخدا

رها جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 19:27 http://pastils.blogfa.com

ولی ۲ هفته ست که خیلی داره دیر میگذره ..!!!

خسته شدم ...!! قد ۳ ماه طول کشید!

لابد داره خوش می گذره

بازیگوش جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 19:43 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

اواااااااا کامنت من کو پس کیامهر؟

باور بفرمایید ما کامنت پاک نمی کنیم

همراه ااخر جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 22:00 http://noone19.parsiblog.com

هی بد نیستیم!!

خدا رو شکر

کرگدن جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 22:34

اطاعت امر شد قربان !
خصوصی تونو یه چکی بفرمائید لطفنپلیز !
ببخشید که امکانات و وُسعمون بیشتر از این نبود !!

دست شما درد نکنه
خوب بود اتفاقا

ما(ریحانه) جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:21 http://ghahvespreso.persianblog.ir

چه هدر های با مزه ای.. این دو سه تای آخر رو همراهتون بودم و دیده بودم ولی قبلی ها رو نه.. کلا بامزه بودند... ولی دنیا میگزره و همه چیز رو هم با خودش می بره حتی خاطرات رو جناب کیامهر...

درسته ریحانه

بازیگوش جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:46 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

نه جناب من جسارت نکردم
نوشته بودم انگار که گاهی با خودم قرار میزارم که مثلا سال دیگه این موقع رو یادم باشه که چقد خوشحال بودم و ببینم سال دیگه چطورم
اما سال ها میات و میره من حتی نشونه یادم میره چه برسه به اون اتفاق...

خط های اخر پست این حس رو یادم انداخت!

همراه اخر شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 19:26 http://noone19.parsiblog.com

راستی یادم رفت بگم هدر وبم متحرکه!!عوض میشه
وب دوم http://aliyazdani.parsiblog.com/

همراه اخر شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 19:26

البته فقط همراه اخر هدرش متجرکه!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد