جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

کودک مهندس های هیچوخت بزرگ نشده

عصری مهربان که از سمینار آمد ٬ هلیا و کورش هم همراهش بودند  

جایتان خالی پیتزا خوردیم به سبک باستانی و با طبخ کیامهر 

خوش گذشت و خوشی وقتی تکمیل شد که کورش اینا شب ماندند اینجا  

این دومین بار بود که من و رفیق قدیمی توی این سه سالی که از ازدواج هایمان می گذرد  

شب پیش هم هستیم

مهربان و هلیا که صبح کله سحر دوباره باید بروند سمینار رفتند و خوابیدند  

و من و کوروش به یاد بچگی هایمان افتادیم 

به یاد آن همه شبهایی که تا صبح می گفتیم و می خندیدیم 

توپ کیامهر واقعی هم که جا مانده بود خانه ما برداشتیم  

و کلی پنالتی بازی کردیم نصفه شبی طوری که عرقمان در آمد  

همچین بی خیال از غم دنیا شده بودیم دو تایی انگار نه انگار که هیچ وقت بزرگ شده ایم 

الان هم که دارم این ها را می نویسم کورش نشسته و از من گیج و چپول غلط املایی می گیرد  

داغیم حسابی و خوشیم بدجور 

جایتان خالی 

کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم 

کاش همیشه بچچه می ماندیم ...  

 

 

 

نظرات 81 + ارسال نظر
من و من پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 19:28

هیچ وقت توپ دو لایه درست نکردم. فک کنم یه چیزی از دست دادم تو دوران کودکی!

سحر پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 19:50 http://dayzad.blogsky.com/

چقدر کوتاه ولی قشنگ احساستو منتقل کرده بودی!
دوران بچگی عالم قشنگ و پاکی داره!

مینا پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 20:57

آخرالزمانه مادر! خانوما میرن سمینار مردا مث بچه ها توپ بازی میکنن. به حق چیزای نشنیده!‌ (آیکون یه پیرزن از اهالی !‌عهد بوق!)

هاله بانو پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 22:03 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

خیلی آبروداری کردید نوشتید کودک مهندس ها ...
نخندی ها ولی من خودم از این توپ دو لایه خاطره ها دارم خوب چی کار کنم هم بازی پسرها بودم
بچه که بودم (دوران طفولیت منظورمه ننه ها) یه دارت زن حرفه ای بودم
یه چوب هایی داشتیم با سر برگشته که بهش می گفتیم دارت تو اون سرش کلی گوگرد می ریختیم و محکم می کوبیدیم به دیوار کار خطرناکی بود دختر ها کلا از انجامش فراری بودن شب ها ی چهارشنبه سوری چه ها که نمی کردم یادش بخیر
به جای عروسک تفنگ داشتم اوهههههههههه شیرجه زدم مادر به حوضچه خاطراتم

هاله بانو پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 22:05 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

کاش هیچ وقت بزرک نمی شدیم

هاله بانو پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 22:08 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

در ضمن دلتون هم بسوزه الان آسمونمون داره برف تولید می کنه در حد خف
فکر کنم فردا صبح می شه آدم برفی ساخت

سپیده پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 22:54 http://setaresepideashk.persianblog.ir

چقدر عالی واقعا بچگی کردن تو این سن لذت خاصی داره اونهم با همون دوست دوران بچگی ... با بند بند وجودم حس اش کردم و میدونم چقدر لذت بخش و حاضر نیستم با هیچی تو دنیا عوض اش کنم ... کیفتان مدام

شهاب جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 00:49 http://chertgah.blogfa.com

کاش....
چه آرزوی محالی است رفیق!

بهنام جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 01:16 http://www.delnevesht2010.blogfa.com

خب پس چشمت خدا رو شکر کاملآ خوب شده...
چقدر خوب که تو اوج عشق و حالت هم به فکر بچه های اینجایی و شادیت رو با همه تقسیم میکنی دادا...
به کورش خان: خب بلد نیستید لایه درست کنید نکنید دیگه چرا چند تا توپ رو خراب میکنید آخه؟!

ماهی تنگ بلور جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 01:57 http://parspalace.persianblog.ir/

آخی یاد بابا شاه و بابا اتی افتادمربطشو نمیدونم ولی افتادم دیگه

پونه جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 03:03 http://jojo-bijor.mihanblog.com

سلام ساعت 3 بامداد

حامد جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 04:09

چند بار دماغتو عمل کردی

رها بانو جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 09:29 http://raha-banoo1.blogsky.com/

سلام داداشی ...
آخ بچگی ... بچگی کجایی که یادت بخیر ...

اینم آدرس وب جدیدم .
کامنت دونیمم بازه .
ولی پرنده هم پر نمیزنه
خیلی از رفقا از دست رفتن

شب شراب جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 12:17

آی گفتید..بچگی..یادش بخیر

اونم فقط ۷ سالگی..

کودک فهیم جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 12:46 http://www.the-nox.blogfa.com

چقدر جالب!
من و شما در یک تاریخ تقریبا با یک موضوع آپ کردیم!

فری جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 13:15 http://fernevis.blogfa.com

اما خوبه شما هنوز هم با دوستانتان خوش هستید... یاد روزهای خوش گذشته بخیر!!!

دختری از یک شهر دور جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 13:56 http://denizlove.blogsky.com

آقا ما مدتیه شدید هوس پیتزا کردیم همه جا هم حرف پیتزا هست وقت هم نداریم یه سر بیام تهران برام پیتزا بپزین بخورم اینجوری نیشه!!
مامانم یه فیلمی دیده بود قدیم الایام!!میگفت یه شهر بود آدماش بزرگ نمیشدن صد سالشون بود اما همشون بچه مونده بودن میگه همیشه غمگین بودن...
شاید اگه همچین چیزی واقعیت داشت که هیچوقت بزرگ نشیم حسرت بزرگ شدن داشتیم...
بخاطر همین خوبه گاهی به دوران کودکی سر بزنیم نه اینکه همیشه پچچه بمونیم...

شازده کوچولو جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 13:57 http://www.shazdehkocholo.blogfa.com

سلام کیا جان
امیدوارم همیشه خوش باشید
راستی چشمتون بهتر شد؟ ببخشید که اینقدر دیر احوالپرسی کردم، یه مدتی نبودم. ایشالله که شما و مهربان جان همیشه سالم باشید
راستی این توپ هم نوستالوژیه عجیبیه ها برای بچه های نسل ما. عالی بود

پونه جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 14:14 http://jojo-bijor.mihanblog.com

سلااااااااااااااام.

کرگدن جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 14:50

افتخاری بود قربان خسبیدن در معیت شما !
ببخشید اگر خر و پف و ناله های ما نذاشت بخوابید !!

کرگدن جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 14:51

ولی کیا ...
دیشب ... بالا پشتبوم ...
رقص دونه های برف ... داغ و لرزون ...
ولی خدایی ش عجب شبی شدا رفیق ...

ترنج جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 15:34 http://toranj62.persianblog.ir

عالیه ...انشالله همیشه به توپ بازی و خوش گذرانی

کیامهر جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 15:34

محشر بود محسن
از اون خاطره هایی که آدم هیچ وقت یادش نمیره
عالی بود و دمت گرم
چقدر خوبه که تو رو دارم رفیق
چقدر خوبه

وانیا جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 15:50

سلام
الان خرکیفانه دارم کل کارامو با لب تاب حامد انجام میدم
همه کار باهام رایت سی دی
دانلود برنامه هام
کامنت هامو جواب میدم
٫ستهای بچه ها رو میخونم
.
.
.
..
کلی خسته شدم

وانیا جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 15:52

ااااااااااااااا کیا و محسن اینجایین

وانیا جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 15:56

کیا به من ذوق زده مددی
چرا در رفتی

کورش تمدن جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 17:07 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
کیا میگم خسته نشی یه دفعه
پریشب پیش من خوابیدی
دیشب پیش کرگدن

عاطفه جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 17:46 http://hayatedustan.blogfa.com/

خب شوما که حس بچگیتون زنده اس دیگه چرا از این آرزوها میکنید؟
خب اگه هیچ وقت بزرگ نمیشدی که با مهربان آشنا نمیشدی که باهاش ازدواج کنی و غیره! همینطور کورش با هلیا..

روهان جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 21:53 http://shadowplay.blogsky.com/

بازی با این توپ های دو لایه ... کلی خاطره !!

مهتاب جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 21:54 http://tabemaah.wordpress.com

انگار این توپه هم داره می خنده ....

کرگدن دل نازک جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 22:39 http:// karrgadan.blogfa.com

سوالی که برای بنده پیش آمد اینه که:
حالا مگه شما بزرگ شدید؟؟!!
راستی یه نفر در کامنت پست آخرمان پیشنهادی مرتبط به شما داده که بسی مشعوف شدیم از این حسن سابقه تان!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد