ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
هنرنمایی کرگدن(البته این خانوم اینقدر پوشیده نبودن تو عکس اصلی!)
هنرنمایی آلن
هنرنمایی بهروز(مخاطب خاموش)
بعد می گن چرا عکست رو نمی ذاری تو وبلاگ!
پی نوشت:از همین تریبون اعلام می شود که پذیرای کمک های نیکوکارانه شما هستیم.کسی کاپشن اضافه ندارد؟
اول تو صفحه ی دوووووووووم
وااااااااااااااای نیما کجا بود این وسطااااااااااا
سلام وروجک خانوم
نمیدونم ، نیما شیطون شده
یواشکی داشته اون بغلا بازی میکرده یدفعه اومده
اون نامرئی بهروز خان شاهکار بود خدایی ش !
این نیمای میلاد آقا هم آخر خنده بود !!
میلاى خان ىمت طرم ز ىاىاش اون لباس ما خیس تشریف ىاره ز طلاب به روت خوىمونو خیس کرىیم ز به این خانومه بطو ؤوى بغلم کنه تا یخ نکرىم !
کار بچه ها واقعن عالیه.
حظی بردیم خدائیش.
دوستان در زبان کامنت قبلی یکمی کودکانه حرفیدیم !
میلاد خان دمت گرم . داداش اون لباسای ما خیس تشریف داره . به این خانومه بگو بغلمون کنه تا یه وخت سرما نخوریم . بی زحمت به این آقا محسن هم بگو چپ چپ به اونجای کیامهر نگاه نکنه . زشته . بچه واستاده یاد میگیره ها !
ببین تورو خدا
اینجا چه خبره ؟
ولی دم همگی گرم
نیم ساعت داشتم غش غش می خندیدم
پس بگو چرا اون پشت قایم شدی نیما
میاد جان دلیلش خیس بودن شلوار نیست . دلیلش بر دو اسا بود :
1- چون این خانومه از پشت قشنگتره !
2- اومدم برم جلو ولی محسن خان داد زد که بچچه واستا کنار . گفت داره سیاحت میکنه . حالا من نمیدونم سیاحت چیه که محسن خان در حال کر...شه !
کیامهر جان کجا بودی ناقلا نکنه چشم مهربان بانورو دور دیدی با مگان تریپ ریختی
نیما خدا لعنتت نکنه
آقایون با عکس تو این کارها را کردند ببین با عکس دوست دختراشون چی کارها کردند....
پس بگو چرا نیما عکس بچگی هاش اینطوری افتاده ! از پشت به این خانوم نیگاه میکرده ... !!
یک سوالی از آلن عزیز داشتم این فتو شاپ را دادید آقازاده دو سالتون انجام بدن؟؟؟؟؟
واقعن مرسی از کیامهر و کرگدن و بهروز و میلاد و همه
بچه های کامنت گذار ؛ که امشب رو برامون خاطره انگیز کردن.
اینم از اون پستاس که توو خاطره ها می مونه.
دم همتون گرم. لباتون همیشه خندون.
نه بارانی جان ؛
بنده در محل کار بودم و چون بر خلاف بعضی از دوستان فقط به فکر کار و کسب روزی حلال هستم () ؛ اینه که
زیاد واسش وقت نذاشتم.
بعدشم ؛ کار من جنبه تفنن نداشت.
بنده دیدم که یکی از بندگان خدا در حال لرزیدنه ؛ در لحظه دل حقیر به رحم اومد ؛ و برای این عزیز دل بالاپوشی به غایت گرم و نرم طراحی نمودم.
آلن خان سلام عرض شد
بابا کسب و کار حلال
بابا علاقه اجتماعی
بابا اینکار
...
فرزانه خانوم حالا ما یخ کاری کردیما
ابرو برامون نذاریاااااااا
گناه داریم به خدا
از خودشم بپرسی میگه فقط یه خورده با عکساش شیطونی کردم
چه خبر بوده اینجا
سلام کیامهر خان.. خوب هستید.. حالی از ما نمی پرسید ببینید زنده ایم مرده ایم!!! این کامنت دونی شما با ما سر لج دارد انگار.. باز نمی شود که نمیشود با هزار زحمت باید بازش کنیم.. البته نه فقط شما با کل بلاگ اسکایی ها این مشکل رو دارم.. خلاصه غرض عرض و ارداتی بود و این که ماشالا دوستان همه اشان از هر انگشتشان هزار هنر میریزد.. چه ه رکدا با سلیقه شما را به یک شکل در اورده اند از من میشنوید یک کلکسیون از این عکس ها جور کنید خدای نوستالژ ها میشود...
همشون فوق العاده بودن