جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

فتوحکایت شمسعلی و عفیفه سینه چاک

همه چیز از یک روز برفی شروع شد ... 

 

 

 

 

شمسعلی  جوانی نحیف و لاغر مردنی بودی و بسیار مسکین و درویش می زیستی 

حرفه اش نمدمالی بود  

از این در روزی همی خوردی به قدر آنکه دست بر دهان رسد

روزی آسمان را برف باریدن گرفت و شمسعلی از کارگاه برون گشت

با خود گفت: کاشکی می شد صورتگری داشتم که این حال مرا تصویر همی کند  

استاد نمدمال که یک گوشی با دوربین ۵ مگا پیکسلی همی داشت 

دلش برای او سوختی و اورا به وقت بارش برف نقش کردی به صورت ذیل : 

-

 

 - 

یک مالدار فرنگی که از دیاری دور به قصد تجارت به آن دیار آمده بودی و وی را آلن نام داده بودند 

چون شمسعلی را به این حال دید او را رحم آمدی و زیلویی که شب هنگام بر سر اسب خویش می انداختی بر دوش شمسعلی فکندی  به قرار ذیل : 

-

 

 

  - 

یک کرگدن مهربان که داشتی با موتور تکچرخ می زدی از رویت این تصویر برآشفت و گفت  

ببین آدمی را چه بر سر  آمده که زین خر یکی می شود جامه آن دگر  

و فی الفور جامه موتور سواری از تن برکند و بر شمسعلی بینوا پوشانید :

 -

 - 

شمسعلی بادیدن کرگدن گمان کرد که غول چراغ جادو را یافته است  

پس گفت : ای غول! دمی پیش آرزو کردم که جامه موتور سواری همی داشتمی

حال که این آرزوی من برآوردی ٬ دو آرزوی دیگر نیز برآور که تا سه نشه بازی نشه  

و دو آرزوی دیگر همی کرد  

و فی الفور برآورده گردید : 

-

-

مخاطبی خاموش که از آن حوالی می گذشت گفت : 

ای شمسعلی ! 

این غول ترا فریفته . اینچنین مفتون او نگرد که او اصلا غول نباشد و کرگدنی بیش نیست 

این حیلت که او با نقش تو کرد من نیز توانم  به مدد نرم افزاری که فتو شاپ نامش باشد

و با یک چشم بر هم زدن جامه ای نکوتر از قبل او را همی داد : 

-

  

 - 

شمسعلی از خوشی نعره همی زد و گفت : 

این جامه چقدر به من می آید ولی حیف که مرا دل در گرو آن آرزوهای دیگر جاماند و افسوس که کام نگرفته باد هوا شدند  . 

مخاطب خاموش گفت : کدام یکی را می گویی ؟ موتور یا آن بانوی خوش صورت  ؟

شمسعلی دمی اندیشید و گفت : من موتور سواری یاد ندارم . 

اما آن بانوی خوش صورت با دلم چه ها که نکرد در همان چند لحظه  

مخاطب خاموش گفت : 

لحظه ای صبر کن که بانویی تورا بخشم که آن بانوی پیشین ٬ پیشش لنگ همی اندازد از جمال 

و در چشم بر هم زدنی مگان را نزد او بیاورد که از صورتگران به نام هالیوود بودی و هالیوود دیاری بودی در بلاد کفر و در آن کارهای بی ناموسی فراوان همی شود . 

-

 -

در این میان میلاد نامی از تبار غیور مردان برخواست و گفت : وای بر ما  

شما را چه می شود که جامه سرخ بر تن کرده و بی عفتی همی کنید در ملاء عام ؟ 

مگر تو شمر ذی الجوشنی که این رخت جلف بر تن کرده و این عروس هزار داماد در برگرفته ای ؟ 

شمسعلی بر خود لرزید و گفت : 

جناب سروان ! به خدا من اینکاره نیستم باور بفرمایید  

اشتباه شده . من نیتم خیر بود . می خواستم با این خانوم ازدواج کنم . 

میلاد چون نیک دانست که شمسعلی بوغ است و در باغ نیست در دل او را رحم آمد و گفت : 

جامه سیاه در بر کن که جامه سرخ نکو نباشد . 

من خود مه چهره ای عفیفه و سینه چاک سراغ دارم که به عقد تو در خواهم آورد . 

شمسعلی را حال خوش گردید و جامه سیاه بر تن کرد و بر سفره وصلت با عفیفه بنشست : 

-

 

 - 

و چون آنها را شاهدی نبود شمسعلی از همان کرگدن مهربان که گمان می کرد غول چراغ جادوست التماس کرد که شاهد وصلتشان گردد . 

کرگدن گفت : من دلمچاله هستم و روی پا ایستادن نتوانم 

می شود نشسته شاهد بود ؟ 

و نشست و شاهد شد : 

-

 

 -  

شمسعلی و عفیفه سینه چاک سالیان دراز با هم به خوشی و نکویی زیستند و بعد ها صاحب فرزندی گشتند که تنبانش همیشه خیس بودی و خلق او را به سخره گرفتی  

او را نام ٬ نیما نهادند و بعدها که رشید گشت و کبیر  

شعر زیبا از خود همی در کردی و شاعری شهیر گشتی 

و نامش را نیما یوگیج نهادندی : 

-

 

  

 

 

پی نوشت : 

از آلن و محسن و بهروز و میلاد عزیز  به خاطر این عکس های قشنگ ممنونم 

مخصوصا آلن که خیلی زحمت کشید

  

 

نظرات 214 + ارسال نظر
میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 00:59

خداییش به ذهنم اومدیا اما حیف ازت عکس نبود

الهه چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:00 http://khooneyedel.blogsky.com/

آلن!!!!!!!!!خیییییییلی باحال بود این کامنت نازنین خانومت!

[ بدون نام ] چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:00

ای بابا باز ما اول شدیم
خدایااااااااا
چفدر امشب مرغ سعادت میشینه رو خونه ما
چفدر خوش به حالمه امشب

دلتون اب
از این مرغا که ندارید شما

عاطی چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:01

خدا بگم چیکارت کنه آلن . ترکیدم از خنده .

آلن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:02

چاکریم
قابل نداشت بخدا.

من دیدم نازنین نیومد سراغ کیامهر.
بازم دلم واسه کیامهر سوخت.

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:03

الحق همه بچه ها طنازنا

الهه چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:04 http://khooneyedel.blogsky.com/

چقدددددر تو مهربونی اخه آلن جان!

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:04

من نمیدونم چرا خواب ندارم
مثل مرغ کرچ ( با عرض پوزش از خانوما ) از صبح چنبر زدم تو وبلاگ کیامهر

عاطی چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:04

شما دلتون برا کیامهر نسوزه فکرکنم بیشتر به نفعشه ها .
ولی خیلی خندیدم از کامنتت .

آلن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:05

مرسی الهه.
چی بگم والا.
فقط خاستم شب عیدی یکی از بندگان خدا رو خوشحال کنم.
گفتم که پسر خوبی شدم.

الهه چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:05 http://khooneyedel.blogsky.com/

بععععععععله میلاد جان...آلن به خاطر طنازی بداهه ش بسیااااار معروفه

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:06

اون کامنت اولیه خطاب بود به کوروش خان

عکس معکس داری رو کن ببینیم چیکار میشه کرد
یه جا برای شماهم پیدا میکنیم اون مابینا

وحیده یداللهی چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:06

سلام کیامهر....
هنوزم نمی خوای به ما تو فعلیت علمیمون کمک کنی؟
بجاش از بادمجونای باغچمون می دمااا!

آلن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:07

عاطی جان ؛ دست خودم نیست.
دلم برای کیامهر خیلی میسوزه.

بنده خدا کیامهر ؛ در فراق نازنین ؛ پوست و استخوون شده.

الهه چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:07 http://khooneyedel.blogsky.com/

خاک وبلاگ کیامهر دامنگیره به شددددت...خیلی طبیعیه....
تازه مرغ که چنبر نمیزنه....مار شدی دور از جونت!

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:07

پس الهه بانو باید آلنم جا کنیم تو عکسا

کاتیا چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:09 http://oldgirl.blogfa.com

واقعا دست آقا میلاد یا همون سروان درد نکنه.
در حقت برادری رو تمام کرد...
عکسش خیلی شیکه والللا.همه چیز هم مرتب و تر و تمیزه. اصلا انگار اصله اصله.

عاطی چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:09

مگان خانم شما کامنت مامنت نداری ، راحت باش توروخدا . خجالت نداره که .
فعلا یکی یکی دارن میان

الهه چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:09 http://khooneyedel.blogsky.com/

آلن پسر خوبی شده...تو یه عکس با مگان نذاریش که از راه به در بشه!به زور آوردیمش به راه راست!

آلن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:09

جناب وحیده یدالهی
شما میدونستی که من ید طولایی در فعلیت علمی دارم.
اصلن هر کی منو می شناسه ؛ میگه پسر تو خیلی ید طولایی در فعلیت علمی داری.

خلاصه که در خدمتیم.
چه با بادمجون ؛ چه بدون بادمجون.

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:09

بله از بس این وبلاگ مثل گنج میمونه ماهم مثل مار دورش چنبر زدیم
خداییش گیراستاااااااااااااااااااااااااااا

کورش تمدن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:10 http://www.kelkele.blogsky.com

میلاد جان میگم مراقب باش این مرغ سعادت یهو خروس نباشه

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:11

یکی یه عکس از آلن به من برسونه زودی

آلن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:11

میلاد جان ؛ من پسر خوبی شدم.

منو با انبیا محشور کن

کورش تمدن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:12 http://www.kelkele.blogsky.com

میلاد جان عکس بدم خودم رو بدبخت کنم؟؟؟؟

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:12

امان از دست تو کوروش خان
الانه که همه بیدار شن

عاطی چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:12

میلاد خان میترسم این همه آدمو نتونین جا بدین تو عکسا ؟
ولی جالب میشه ها یه عکس دسته جمعی .

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:13

کوروش خان کمپینگ نجات از هلیا خانومم وارد کار میشه برای شما
ندیدی خاله بانو ، فاطمه خانوم چخ کمپینگی راه انداختن برای مهربان خانوم

عاطی چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:14

یه عکس دسته جمعی از مفاخر بلاگستان .

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:14

عاطی خانوم سعی میکنم امپیتریش کنم

آلن جان شمارو جدا میکنیم از بقیه
شما اصلاح شدید

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:15

ولی باید آلن و کوروشم تو عکس میبودندییییییییهه

آلن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:16

حالا اگه میخای عکس منو با مگان بذاری مشکلی نداره.

ولی یه طوری باشه که انگار دارم مگان رو موعظه می کنم به سمت تقوا.

کورش تمدن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:16 http://www.kelkele.blogsky.com

یعنی من مورد دارم؟؟؟؟؟
استغفراا...

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:17

الهه بانو شما نظر بدید بگین آلنو با کی محشور کنیم

الهه چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:17 http://khooneyedel.blogsky.com/

کورش خان رو دیگه بیچاره نکنین!حداقل اگر کیامهر رو از خونه پرت کنن بیرون میتونه بره خونه ی کوروش خان!کورش خان رو هم بندازن بیرون جفتشون میمونن تو سرما هاااا!

عاطی چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:17

آلنو بذارین تو آسمون ، یکی ازین اشعه های خورشیدیم بذارین دورش نور بالا بزنه .

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:18

نه نگران نبشید کوروش خان
برای شماهم کمپینگ راه میندازیم

الهه چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:18 http://khooneyedel.blogsky.com/

آلن رو با یه دایناسور محشور کنید!
مثلا ج.ن.ت.ی!هی همدیگه رو موعظه کنن تا ببینیم کدومشون به راه راست منحرف میشه!

کورش تمدن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:19 http://www.kelkele.blogsky.com

میلاد حالا مورد چی سراغ داری واسه من؟
در نظر داشته باش که من پسر بسیار خوبی هستم
حق شما هم در نظر دارم از خجالتت درمیام

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:19

الن جان پس لطفا یک عدد عکس در حال دعا و نیایش سند کن دادا تا با مگان خانوم محشورتون کنیم

الهه چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:20 http://khooneyedel.blogsky.com/

کورش خان هم از دست رفت!
خدا بیامرزتتون

کورش تمدن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:20 http://www.kelkele.blogsky.com

مگه من معتادم که میخواید من رو بفرستید کمپ؟

کورش تمدن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:20 http://www.kelkele.blogsky.com

الهه بانو عیب نداره با کیا کارتون خواب میشیم

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:21

کیم کاردیشن چطور کوروش خان یا انجلینا جولی
یاهم ان هاتاوی ؟
کدومو میپسندی

هلیا بانو از این ورا رد نشه سرمونو ببره

الهه چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:22 http://khooneyedel.blogsky.com/

بعد از یک عمممممر زندگی شرافتمندانه ببینین چطوری یک شبه بیچاره تون کردنهاااا...هی وای من

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:23

الهه بانو ادم قطی بود
بیچاره آلن

کورش تمدن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:23 http://www.kelkele.blogsky.com

میلاد من از این اسمها اجنبی سر درنمیارم
فکر کن واسه خودت میخوای انتخاب کنی

آلن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:24

میلاد ؛ منو با خدا محشور کن.

الهه چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:25 http://khooneyedel.blogsky.com/

آلن خودش میخواست با انبیا محشور بشه!به من چه؟!این آقای فسیل هم هم دوره ی نوح نبی هستن دیگه!

میلاد چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:25

ای بابا کوروش خان خیلی سهت میپسندیاااا
از ایرونیا کدومو میپسندی عزیز
بگو همونو جور کنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد