همه چیز از یک روز برفی شروع شد ...
شمسعلی جوانی نحیف و لاغر مردنی بودی و بسیار مسکین و درویش می زیستی
حرفه اش نمدمالی بود
از این در روزی همی خوردی به قدر آنکه دست بر دهان رسد
روزی آسمان را برف باریدن گرفت و شمسعلی از کارگاه برون گشت
با خود گفت: کاشکی می شد صورتگری داشتم که این حال مرا تصویر همی کند
استاد نمدمال که یک گوشی با دوربین ۵ مگا پیکسلی همی داشت
دلش برای او سوختی و اورا به وقت بارش برف نقش کردی به صورت ذیل :
-
-
یک مالدار فرنگی که از دیاری دور به قصد تجارت به آن دیار آمده بودی و وی را آلن نام داده بودند
چون شمسعلی را به این حال دید او را رحم آمدی و زیلویی که شب هنگام بر سر اسب خویش می انداختی بر دوش شمسعلی فکندی به قرار ذیل :
-
-
یک کرگدن مهربان که داشتی با موتور تکچرخ می زدی از رویت این تصویر برآشفت و گفت
ببین آدمی را چه بر سر آمده که زین خر یکی می شود جامه آن دگر
و فی الفور جامه موتور سواری از تن برکند و بر شمسعلی بینوا پوشانید :
-
-
شمسعلی بادیدن کرگدن گمان کرد که غول چراغ جادو را یافته است
پس گفت : ای غول! دمی پیش آرزو کردم که جامه موتور سواری همی داشتمی
حال که این آرزوی من برآوردی ٬ دو آرزوی دیگر نیز برآور که تا سه نشه بازی نشه
و دو آرزوی دیگر همی کرد
و فی الفور برآورده گردید :
-
-
مخاطبی خاموش که از آن حوالی می گذشت گفت :
ای شمسعلی !
این غول ترا فریفته . اینچنین مفتون او نگرد که او اصلا غول نباشد و کرگدنی بیش نیست
این حیلت که او با نقش تو کرد من نیز توانم به مدد نرم افزاری که فتو شاپ نامش باشد
و با یک چشم بر هم زدن جامه ای نکوتر از قبل او را همی داد :
-
-
شمسعلی از خوشی نعره همی زد و گفت :
این جامه چقدر به من می آید ولی حیف که مرا دل در گرو آن آرزوهای دیگر جاماند و افسوس که کام نگرفته باد هوا شدند .
مخاطب خاموش گفت : کدام یکی را می گویی ؟ موتور یا آن بانوی خوش صورت ؟
شمسعلی دمی اندیشید و گفت : من موتور سواری یاد ندارم .
اما آن بانوی خوش صورت با دلم چه ها که نکرد در همان چند لحظه
مخاطب خاموش گفت :
لحظه ای صبر کن که بانویی تورا بخشم که آن بانوی پیشین ٬ پیشش لنگ همی اندازد از جمال
و در چشم بر هم زدنی مگان را نزد او بیاورد که از صورتگران به نام هالیوود بودی و هالیوود دیاری بودی در بلاد کفر و در آن کارهای بی ناموسی فراوان همی شود .
-
-
در این میان میلاد نامی از تبار غیور مردان برخواست و گفت : وای بر ما
شما را چه می شود که جامه سرخ بر تن کرده و بی عفتی همی کنید در ملاء عام ؟
مگر تو شمر ذی الجوشنی که این رخت جلف بر تن کرده و این عروس هزار داماد در برگرفته ای ؟
شمسعلی بر خود لرزید و گفت :
جناب سروان ! به خدا من اینکاره نیستم باور بفرمایید
اشتباه شده . من نیتم خیر بود . می خواستم با این خانوم ازدواج کنم .
میلاد چون نیک دانست که شمسعلی بوغ است و در باغ نیست در دل او را رحم آمد و گفت :
جامه سیاه در بر کن که جامه سرخ نکو نباشد .
من خود مه چهره ای عفیفه و سینه چاک سراغ دارم که به عقد تو در خواهم آورد .
شمسعلی را حال خوش گردید و جامه سیاه بر تن کرد و بر سفره وصلت با عفیفه بنشست :
-
-
و چون آنها را شاهدی نبود شمسعلی از همان کرگدن مهربان که گمان می کرد غول چراغ جادوست التماس کرد که شاهد وصلتشان گردد .
کرگدن گفت : من دلمچاله هستم و روی پا ایستادن نتوانم
می شود نشسته شاهد بود ؟
و نشست و شاهد شد :
-
-
شمسعلی و عفیفه سینه چاک سالیان دراز با هم به خوشی و نکویی زیستند و بعد ها صاحب فرزندی گشتند که تنبانش همیشه خیس بودی و خلق او را به سخره گرفتی
او را نام ٬ نیما نهادند و بعدها که رشید گشت و کبیر
شعر زیبا از خود همی در کردی و شاعری شهیر گشتی
و نامش را نیما یوگیج نهادندی :
-
پی نوشت :
از آلن و محسن و بهروز و میلاد عزیز به خاطر این عکس های قشنگ ممنونم
مخصوصا آلن که خیلی زحمت کشید
خداییش به ذهنم اومدیا اما حیف ازت عکس نبود
آلن!!!!!!!!!خیییییییلی باحال بود این کامنت نازنین خانومت!
ای بابا باز ما اول شدیم
خدایااااااااا
چفدر امشب مرغ سعادت میشینه رو خونه ما
چفدر خوش به حالمه امشب
دلتون اب
از این مرغا که ندارید شما
خدا بگم چیکارت کنه آلن . ترکیدم از خنده .
چاکریم
قابل نداشت بخدا.
من دیدم نازنین نیومد سراغ کیامهر.
بازم دلم واسه کیامهر سوخت.
الحق همه بچه ها طنازنا
چقدددددر تو مهربونی اخه آلن جان!
من نمیدونم چرا خواب ندارم
مثل مرغ کرچ ( با عرض پوزش از خانوما ) از صبح چنبر زدم تو وبلاگ کیامهر
شما دلتون برا کیامهر نسوزه فکرکنم بیشتر به نفعشه ها .
ولی خیلی خندیدم از کامنتت .
مرسی الهه.
چی بگم والا.
فقط خاستم شب عیدی یکی از بندگان خدا رو خوشحال کنم.
گفتم که پسر خوبی شدم.
بععععععععله میلاد جان...آلن به خاطر طنازی بداهه ش بسیااااار معروفه
اون کامنت اولیه خطاب بود به کوروش خان
عکس معکس داری رو کن ببینیم چیکار میشه کرد
یه جا برای شماهم پیدا میکنیم اون مابینا
سلام کیامهر....
هنوزم نمی خوای به ما تو فعلیت علمیمون کمک کنی؟
بجاش از بادمجونای باغچمون می دمااا!
عاطی جان ؛ دست خودم نیست.
دلم برای کیامهر خیلی میسوزه.
بنده خدا کیامهر ؛ در فراق نازنین ؛ پوست و استخوون شده.
خاک وبلاگ کیامهر دامنگیره به شددددت...خیلی طبیعیه....
تازه مرغ که چنبر نمیزنه....مار شدی دور از جونت!
پس الهه بانو باید آلنم جا کنیم تو عکسا
واقعا دست آقا میلاد یا همون سروان درد نکنه.
در حقت برادری رو تمام کرد...
عکسش خیلی شیکه والللا.همه چیز هم مرتب و تر و تمیزه. اصلا انگار اصله اصله.
مگان خانم شما کامنت مامنت نداری ، راحت باش توروخدا . خجالت نداره که .
فعلا یکی یکی دارن میان
آلن پسر خوبی شده...تو یه عکس با مگان نذاریش که از راه به در بشه!به زور آوردیمش به راه راست!
جناب وحیده یدالهی
شما میدونستی که من ید طولایی در فعلیت علمی دارم.
اصلن هر کی منو می شناسه ؛ میگه پسر تو خیلی ید طولایی در فعلیت علمی داری.
خلاصه که در خدمتیم.
چه با بادمجون ؛ چه بدون بادمجون.
بله از بس این وبلاگ مثل گنج میمونه ماهم مثل مار دورش چنبر زدیم
خداییش گیراستاااااااااااااااااااااااااااا
میلاد جان میگم مراقب باش این مرغ سعادت یهو خروس نباشه
یکی یه عکس از آلن به من برسونه زودی
میلاد جان ؛ من پسر خوبی شدم.
منو با انبیا محشور کن
میلاد جان عکس بدم خودم رو بدبخت کنم؟؟؟؟
امان از دست تو کوروش خان
الانه که همه بیدار شن
میلاد خان میترسم این همه آدمو نتونین جا بدین تو عکسا ؟
ولی جالب میشه ها یه عکس دسته جمعی .
کوروش خان کمپینگ نجات از هلیا خانومم وارد کار میشه برای شما
ندیدی خاله بانو ، فاطمه خانوم چخ کمپینگی راه انداختن برای مهربان خانوم
یه عکس دسته جمعی از مفاخر بلاگستان .
عاطی خانوم سعی میکنم امپیتریش کنم
آلن جان شمارو جدا میکنیم از بقیه
شما اصلاح شدید
ولی باید آلن و کوروشم تو عکس میبودندییییییییهه
حالا اگه میخای عکس منو با مگان بذاری مشکلی نداره.
ولی یه طوری باشه که انگار دارم مگان رو موعظه می کنم به سمت تقوا.
یعنی من مورد دارم؟؟؟؟؟
استغفراا...
الهه بانو شما نظر بدید بگین آلنو با کی محشور کنیم
کورش خان رو دیگه بیچاره نکنین!حداقل اگر کیامهر رو از خونه پرت کنن بیرون میتونه بره خونه ی کوروش خان!کورش خان رو هم بندازن بیرون جفتشون میمونن تو سرما هاااا!
آلنو بذارین تو آسمون ، یکی ازین اشعه های خورشیدیم بذارین دورش نور بالا بزنه .
نه نگران نبشید کوروش خان
برای شماهم کمپینگ راه میندازیم
آلن رو با یه دایناسور محشور کنید!
مثلا ج.ن.ت.ی!هی همدیگه رو موعظه کنن تا ببینیم کدومشون به راه راست منحرف میشه!
میلاد حالا مورد چی سراغ داری واسه من؟
در نظر داشته باش که من پسر بسیار خوبی هستم
حق شما هم در نظر دارم از خجالتت درمیام
الن جان پس لطفا یک عدد عکس در حال دعا و نیایش سند کن دادا تا با مگان خانوم محشورتون کنیم
کورش خان هم از دست رفت!
خدا بیامرزتتون
مگه من معتادم که میخواید من رو بفرستید کمپ؟
الهه بانو عیب نداره با کیا کارتون خواب میشیم
کیم کاردیشن چطور کوروش خان یا انجلینا جولی
یاهم ان هاتاوی ؟
کدومو میپسندی
هلیا بانو از این ورا رد نشه سرمونو ببره
بعد از یک عمممممر زندگی شرافتمندانه ببینین چطوری یک شبه بیچاره تون کردنهاااا...هی وای من
الهه بانو ادم قطی بود
بیچاره آلن
میلاد من از این اسمها اجنبی سر درنمیارم
فکر کن واسه خودت میخوای انتخاب کنی
میلاد ؛ منو با خدا محشور کن.
آلن خودش میخواست با انبیا محشور بشه!به من چه؟!این آقای فسیل هم هم دوره ی نوح نبی هستن دیگه!
ای بابا کوروش خان خیلی سهت میپسندیاااا
از ایرونیا کدومو میپسندی عزیز
بگو همونو جور کنیم