جوگیریات

بابک اسحاقی

جوگیریات

بابک اسحاقی
نظرات 47 + ارسال نظر
حبیب چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 12:40

اول

حبیب چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 12:40 http://artooni.blogsky.com



دارم برات تپل خان

الهه چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 12:49 http://khooneyedel.blogsky.com/

هم کلی خندیدم هم دلم سوخت!

هاله بانو چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 12:51 http://halehsadeghi.blogsky.com/

من از همین جا رسما اعلام می کنم پایه همکاری برای تلافی این شوخی هستم (آیکون یه هاله ای که عجیب حوصله اش سر رفته و دنبال بهانه برای شلوغی می گرده)

بابک چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 12:52

هاله جان اگه حوصله ات سر رفته یه کم اس ام اس بفرست

هاله بانو چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 12:55 http://halehsadeghi.blogsky.com/

نه دیگه نمی شه ۲۰۰ تاش تموم شد
مگر این که پرداخت فیش رو آخر ماه به عهده بگیرید

تیراژه چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 12:56 http://tirajehnote.blogfa.com/

سلام
آره هاله جانم..بابک خان درست میگن
یه کم اس ام اس بفرست.گوشی من تار عنکبوت بسته!
ضمنا یه وقت خدای نکرده وقتی بهت زنگ میزنن جواب ندی ها!

هاله بانو چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 12:57 http://halehsadeghi.blogsky.com/

تیراژه جان زنگ گوشی من همیشه حکم لالایی رو داره

بابک چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 13:07

هاله جان فقط دویست تا واسه من فرستادی
من دلم روشنه که دویست تا پیامک دیگه جایزه می گیری
من از قول همراه اول تشکر می کنم که یه تنه تو این وانفسای اقتصادی هواش رو داری

هاله بانو چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 13:09 http://halehsadeghi.blogsky.com/

خوب پس با این حساب حتما باید فیشم رو آخر ماه برای شما پست کنم
پیشاپیش از این که تقبل کردید و پرداختش می کنید تشکر می کنم

بابک چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 13:12

خواهش می کنم
ای بابا کاریه که از دستمون بر میاد دیگه
بفرست ایراد نداره

عاطی چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 13:20


الهی!قبلا خونده بودم!

واقعن بد بود:دی

ما هم تو خونه مون از اینکارا می کنیم!ولی این مدلی:
مثلا مشترک گرامی خط شما قط شد بدلیل اینکه ....(کاری ک اون لحظه داره انجام می ده!):دی!
قیافه ها دیدنی می شه:دی

م . ح . م . د چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 13:25

حالا خوبه نوشتی سکه ، اگر مینوشتی یک دستگاه اتومبیل فک کنم حبیب همونجا براتون بری باخ میرقصید

دل آرام چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 13:33 http://delaramam.blogsky.com/

خیلی باحال بود
این رو اونور نوشتم ، اینور هم مینویسم : شما جدا ایده های نابی به ذهنت میرسه .
ولی حبیب بیچاره هم گناه داشت آخه


تیراژه جان شما اول بفرما جواب پی ام های منو بده بعدا هاله رو دعوا کن
والا

تیراژه چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 13:42 http://tirajehnote.blogfa.com/

به محمد: سکه و ماشین نداره که.من یه لواشک هم برنده شم وسط میدون انقلاب براتون کردی میرقصم.والا عقده ای شدم بس که هیچ جا تو هیچ قرعه کشی ای حتی یه آبنبات چوبی هم برنده نشدم!
به دل آرام: خواهر جان..الهی من قربون اون اتاق دونفره ات برم.پس اون اس ام اس چی چی بود؟!!!! به نت دسترسی نداشتم قربون قدت.هرچی پی ام با موبایل میدم با اس ام اس جواب دادم.حالا اگه نرسیده برو با وزیر مخابرات دعوا کن.قبلش هم یه سوپ برای من درست کن!!گرفتی منظورمو که!!.

تیراژه چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 13:43 http://tirajehnote.blogfa.com/

هرچی پی ام با موبایل میدم = با موبایل میدیدم!!!

آخ که مردم خندههههههههههه مرسی..... خیلی جالب بوووود.هاهاهاها

هاله بانو چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 13:55 http://halehsadeghi.blogsky.com/

خیلی خیلی ممنون جناب اسحاقی
اما این پرداخت فیش باعث نمی شه من از همکاری جهت تلافی صرفنظر کنم ها

دل آرام چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 14:06 http://delaramam.blogsky.com/

پس قربون دستت یه نگاه دوباره به پی ام هات بنداز
اینجا دست و بالم بسته است نمیتونم جوابت رو بدم !

تیراژه چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 14:15 http://tirajehnote.blogfa.com/

ای قربون دست و پای بستت دلی!!
والا با این لحن کامنتت من عمرا جرات کنم پامو بذارم تو مسنجر!!!

na30b چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 14:23 http://fosil.blogsky.com/

وای خدای من
تو عجب آدمی هستی
راستش منم یه بار این بلا سرم اومد پارسال
نوشته بود برنده ی یک گوشی نوکیا شدم هرچی هم بهش زنگ میزدم میرفت رو منشی و چرت و پرت میگفت به ایرانسل که زنگ زدم گفت سرکاریه
نکنه تو بودی ها
البته من که پارسال تو رو نمیشناختم پس کار کی بوده
ولی با اجازت میخوام این بلا رو سر همکارام در بیارم گناهش هم پای تو چون از جنابعالی یاد گرفتم

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 14:32


آناهیتا چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 15:00

یه روز هاله به من گفت بلاگ حبیب خان و بخونم
یعنی تاکید کرد امروز بخون آنا...این تاکید نشان دهنده ی شیطنت بود! اول فکر کردم باز دوباره جشن تولدی یا جشن سالگرد تاسیس وبلاگی...از این دست حدس ها
بعد از خوندن ریسته می رفتمااااااااااا!
خیلی جالب بود
موندم چطوری به ذهنتون رسیده؟!؟
ولی جلوی بقیه گناه داشتنا!

کورش تمدن چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 15:10 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
وب خودش خونده بودم
خیلی کارت باحال بود
دمت گرم
ایشاا... خیرش رو ببینی پیرمرد

ایرانسل همراه اول رایتل چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 15:14

سلام
از اینجا رد میشدم دیدم هاله بانو اینجاست گفتم همینجا پیغام را به ایشون برسونم
هاله بانو پیامک بدهید که باز شما رستگار شدید
اینبار 2000 پیامک رایگان برنده شدید
به دوستانتان پیامک های زیبا مخصوصا جک بدهید

کورش تمدن چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 15:17 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
وب نو مبارک
ایشاا... اینجا چرخش برات بچرخه و شاد بنویسی

نیما چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 15:51

بابک، تصور کن که اون روز و شب قبلش چقدر به حبیب خندیدی ؟؟
من امروز به یه نفر یه چیزی فراتر از اونا خندیدم... کلی روحیه ام عوض شد... کلا خیلی آدمای نارفیقی هستیم... خدایا این رفیقای باحالو از ما نگیر !

علیرضا چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 15:53 http://yek2se.blogsky.com/

امسال عید یه همچین بلایی سر یکی از عزیزان نازل فرمودیم
داشت میکشت منو
خداوند ما را ببخشاید

جزیره چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 15:58

این پست و قبلن خونده بودم. فوق العاده حال کردماااااااااااااااااااااااااا،خیلی باحال سربه سرش گذاشته بودی. خیلی خوب و مبتکرانه بود

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 16:11

بابک جان بگرد ببین کامنت من این دوروبرا یه گوشه کنار نیفتاده زیر دست و بال !!!...یافت می نشود...گشتیم چنددور..

خانوم کوچولو چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 16:13 http://malake70.blogfa.com

مریم نگار(مامانگار) چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 16:14

...بابک ...اون بالایی بی اسمه من بودم...معلوم نیست چه خبره امروز..

پریناز چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 16:26

وای این قدر وبلاگتون شلوغه که آدم با خودش میگه قیدتون رو بزنه و بره ،چون من عادت دارم وبی رو که دوست دارم از اولش بخونم و خب این برای وب شما ...نمیشه دیگه !افتضاح خوب مینویسین و در مورد صداتون باید بگم اگه یه کم دیگه کار کنین شاید بتونین رادیو جوان استخدام بشین ،مخصوصا که گوینده جذب میکنن !در مورد شوخیتون با دوستتون هم ایول،خیلی با حال بود !

بانو چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 16:43 http://banu.blogsky.com/

ههههههههههههههه...
عجب کاریییی کردین
دلم واسه آقا حبیب خیلی سوخت....

رضوان چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 17:49 http://zs5664.blogsky.com/

بیچاره چقدر ضایع شد
ولی با حال بودا

باران چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 17:59 http://yesterday-tlkhyh90.blogfa.com/

وای چقدر خندیدم خوشم میاد اینجور شوخی
آخی قیافه طرف دیدنی بوده نازی

حمید چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 18:40 http://saye-roshan70.blogfa.com

چه حالی داری تو بابک!
طفلی اون بیچاره حتما در همون دو سه دقیقه چه فکرهایی که نکرده برای اون سکه
ولی باحال بود
جشنواره زمستانه رو خوب اومدی!

عارفه چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 18:50 http://inrozha.blogsky.com/

خیلی باحال بود من که اینجا مردم از خنده فکر کنم تو محل کارت یه ملتی رو شاد کردی
ولی بیچاره حبیب چه قدر ضایع شده جلو همه

صالی چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 19:09 http://afsonkhanomi.blogfa.com

چه کارایی می کنی آقا بابک
تو سر به سر گذاشتن بقیه هم نو آوری داری

رها چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 19:13 http://gahemehrbani.blogsky.com/

بد جنس
چه ذوقی ...آخی

دختری از یک شهر دور چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 19:33 http://denizlove.blogsky.com/

شما چقدر ادم بد جنسی هستین!!!!!
اینجوری نمیشه که الان ما چجوری بریم پیش در و همسایه از شما تعریف کنیم؟؟؟؟

نیره چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 19:53

این چه کاری بود؟ از قدیم گفتن: می بخور منبر بسوزان مردم آزاری نکن!!!

سیندرلا چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 19:58

طفلکو سکته دادی که.
گناه داره این آقا حبیب چرا این همه اذیتشون میکنی آخه..

پسر بد.

کیانا چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 20:04

وااااااااااااااااااااااااااااااااااای خیلی باحااااااااااااااااااااااله
یعنی من عاشق اینجور مردم آزاریااماااااااااااااااااااا

حبیب چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 20:41 http://artooni.blogsky.com


سلام بچه ها

همین الان از سرکار اومدم میبینم که یکسری مشغول گپ روزمره هستند و یکسری دلشون برام سوخته و یکسری میگن حبیب حقته

قربون اون دوستام بشم که هوای منو داشتن و وای به حال اون دوستام که برام نقشه کشیدن

همه حرفاتون رو قبول دارم هر چقدر هم خندیدین نوش جونتون

اما منتظر تلافی کردن این موضوع با بابک باشید
کاری باهاش کنم که خروسهای آسمون واسش گریه کنند
منتظر باشید
بیچاره از ترسش منو هیچ جا با خودش نمیبره
کاری نکرده ترسیده وای به اینکه کاری کنم

محسن باقرلو چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 20:50

دیروز پریروزا کی بود این داستانو واسم تعریف کرد ؟!
توو وبلاگ حبیب خونده بود ...
هر چی فک میکنم یادم نمیاد ...
خدای من ... چقد حافظه م گه شده !

خــودمونی پنج‌شنبه 22 دی 1390 ساعت 21:46 http://www.kenchoo.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد