حالم اینقدر بده که نمیتونم نفس بکشم....اصلا باورم نمیشه کیامر....سه شنبه دیدمش....سه شنبه........ خدا به مریم طاقت بده که این غم رو تحمل کنه....دارم آتیش میگیرم.....
نه جناب آلن بس نیست هیچ وقت این اتفاق مسخره تمومی نداره تا میای مرگ یکی رو بپذیری یکی دیگه تا میای با قبلی کنار بیای ............. خوشبخت اونیه که زودتر از همه میره............. و طفلی مریم که موند بدون عزیزش
اونایی که میمیرن زنده تر از ما هستن...این ماییم که مردیم!ماییم که تو این دنیا گیر افتادیم و داریم میپوسیم و میگندیم!...اونی که میره دیگه بی نیاز میشه.... ما دلتنگیامون واسه خودمونه...غممون واسه خودمونه.... من چقدر ناتوانم تو نگه داشتن اشکام!
هنوز قیافه ی مهربونش جلو چشممه.....عشق و احترامش به مریم....خنده هاش.... برای من کاری کرد که فامیل و آشنا در حقم نکرده بود..... باورم نمیشه.....3شنبه ی همین هفته ی پیش بود....نشسته بودم توی ماشینش.....قیافه ی مهربون مریم....مهربونی آقا شیرزاد....آخ..... الهی بگردم......
خدا بیامرزدش
حالم اینقدر بده که نمیتونم نفس بکشم....اصلا باورم نمیشه کیامر....سه شنبه دیدمش....سه شنبه........
خدا به مریم طاقت بده که این غم رو تحمل کنه....دارم آتیش میگیرم.....
همون آقای شیرزاد؟؟؟
نمیتونممم باور کنم
جلوی اشکامو نمیتونم بگیرممم
حالا کی می خواهد برامون "گل باغمی رو بخونه "
خدای من ن ن ن ن
خواهش می کنم همه تون بگید که
شیرزاد داره باهامون شوخی می کنه ...
خواهش می کنم ...
نه آقا محسن...جدیه...کاش شوخی بود....کاش....
چرا جلوی این اشکای لعنتی رو نمیتونم بگیرمممممم
خدایاااااااااااا
انگار همین چند ساعت پیش بود که صداشو میشنیدم که میخوند برامون
شیرزااااااااااااااااااااد
مرگ محسن بیا یه چیزی بگو بچچه ...
التماست می کنم ...
همون لوتی شیرزاد ؟؟؟؟ همون که برامون با خانمش گروه رستاک رو اجرا کرد ؟؟؟؟ واقعا ؟؟؟ بمیرم الهی
میلاد......
من برای اولین بار ۳ شنبه دیدمش....با خانومش....یعنی آخرین بارم بود؟؟؟؟
اصلا نمیتونم باور کنم.....
آقا محسن کیامهر بهتون زنگ زد؟
خواننده ی خاموش بلاگش بودم .... ای تف به این صرف افعال که پس از چند لحظه هستم تبدیل میشه به بودم !!!
همین دیروز بود که عکسش کنار مریم می ذاشتم برای لوگو
میخندیدم و میگفتم " گل باغمی تو چش چراغمی تو
خدای من
من وقتی خوندم کامنت هنی رو تو وبلاگ شما باور نکردم....وقتی پستش رو هم خوندم باور نکردم....صدای هق هق کیامهر رو که شنیدم باورم شد.........
وای نه
تورو خدا بگو دروغه
شیرزاد هنوز صداش تو گوشمه هیچ وقت از خوندن اینجا حالم بد نشده بود یخ زدم دارم خفه میشم
تف بر دنیا تف
کیامهر
ولله من کم مونده سکته کنم
همین دیروز بود که عکس گاوشون تو خونشون کنار محسن میدیدم و میخندید
لعنت به این زندگی ی ی ی
بدنم داغه
معده م داره بدجوری میسوزه
چشام داره سیاهی میره
پاهام می لرزه
...
تف به این روزگار لعنتی ...
تف ..............
چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آلن
حال اول صبح منو داری!من صبحمو با کامنت وبلاگ کرگدن شروع کردم!چه صبحی شد امروز.....چه صبحی.......
حالم از این زندگی به هم می خوره
الهی برای مریم بمیرم
خدایا یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دارم می میرم از بغض و نمی خوام اینجا گریه کنم
میدونستم که این روزگار خیلی لعنتی و کثافته
ولی فک نمیکردم تا این حد
خرداد پارسال ؛ شوهر دختر عموم فوت شد. اونم جوون بود.
یه دختر ۵ ساله
امسال هم اینطوری
نمی دونم چی بگم.
خدایا ؟ جددن بس نیست ؟
دروغه؟!
آخه چرا؟؟؟
شیرزاد طلعتی در گذشت؟ همین؟! آخه واسه ی چی؟؟؟
آقا من خودم نزده دارم میمیرم، جان من اگه شوخیه بگید؟!
وای نه کیامهر یه چیزی بگو
تورو خدا .....
شوخی نیست شوالیه!مگه مریضیم؟داریم سکته میکنیم از این شوک به خدا!
کیامهر الان دیگه دسترسی به نت نداره....واسه همین جواب نمیده وانیای عزیزم
نه جناب آلن
بس نیست
هیچ وقت این اتفاق مسخره تمومی نداره
تا میای مرگ یکی رو بپذیری یکی دیگه
تا میای با قبلی کنار بیای .............
خوشبخت اونیه که زودتر از همه میره.............
و طفلی مریم که موند بدون عزیزش
تازه دارم می فهمم که روز جمعه ؛ چرا حال خیلی از ماها بد بوده.
دارم میترکم
همش صداش میاد تو گوشممممم
شب عید تو کنسرت
کیامهر داشت جاسوسویشو میکرد ببینه با کیه
خدایاااااااااااا
من ندیده بودمش ولی صداشو وقتی برامون آواز میخوند گوش داده بودم الان گریه امان نمیده وای به حال شماهایی که دیده بودینش ...
اونایی که میمیرن زنده تر از ما هستن...این ماییم که مردیم!ماییم که تو این دنیا گیر افتادیم و داریم میپوسیم و میگندیم!...اونی که میره دیگه بی نیاز میشه....
ما دلتنگیامون واسه خودمونه...غممون واسه خودمونه....
من چقدر ناتوانم تو نگه داشتن اشکام!
یادتونه نقاشیش وسط جرثقیل ها
تو اون اتاقکه داشت پای کامپیوترش مینوشت
خدا این چه حسیه که یکی یکی میاد جلوی چشام
همه اینا شوخی آره؟
دارید شوخی می کنید دیگه؟
میلاد قلبم درد گرفته...تو رو خدا نگوووووو....هر کدوم که یادم میاد هق هقم بیشتر میشه.......
حالا کی بغل اون کیک فوتبالی بشینه و معصومانه بهمون بخنده
صومعه جون
حاضر بودم هر کاری بکنم که این یه شوخی باشه........
صومعه جان مرگ شوخی سنگینیه که خدا با انسانها میکنه...از این شوخیا که جای خنده ،اشک میریزی و قلبت میخواد از جا کنده بشه...
الان که دارم اینا رو می نویسم اشکام بدجوری سرازیر شدن
توو ارتباط من و شیرزاد ؛ خود شیرزاد پیشقدم شد.
از بس که این آدم لوطی و با مرام بود.
روز اول عید بهش زنگ زدم.
همچین با حرارت حرف می زد که انگاری چند ساله که منو می شناسه. مثل یه برادر احساس نزدیکی می کردم باهاش.
توو ذهنم بود که ارتباطم رو باهاش بیشتر کنم.
ولی چه زود ؛ دیر شد.
نمیتونم الهه اشکام امونموووو نمیده ه ه ه
هیچوقت فکر نمیکردممممم اینقدرررر داغ یه دوست اینجا داغونم کنه
کاش شرکت نبودم
خیلی حالم بده
هنوز قیافه ی مهربونش جلو چشممه.....عشق و احترامش به مریم....خنده هاش....
برای من کاری کرد که فامیل و آشنا در حقم نکرده بود.....
باورم نمیشه.....3شنبه ی همین هفته ی پیش بود....نشسته بودم توی ماشینش.....قیافه ی مهربون مریم....مهربونی آقا شیرزاد....آخ.....
الهی بگردم......
خدایاااااااااااااااااااااااا
چــــــی؟!
وای خدای من
دستام میلرزه نمیتونم تایپ کنم
لعنت به این زندگی
وای نه
نه
آخه...
چی شد؟
تو وبلاگ مکتوب چشخ می زدم که چشمم به این
مطلب افتاد:
کاش اینهمه بغض مجبور نبود قطره قطره خالی بشه . به جون کندن .
کاش میشد سد رو شکست تا همش یه جا خالی شه و خلاص . آخه ما مردا سخت اشکمون میاد . اما راحت بغض تو گلومون گیر میکنه و نفس کشیدنو سخت میکنه .
خدا رحمتش کنه
چی؟
همون آقای شیرزاد ؟
چرا؟
ترو خدا یکی بگه چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خانم زائر شیرزاد رفت همین
داغشو رو دل هممون گذاشت