جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

انصرافیه

چند تا از دوستان خصوصی و عمومی کامنت گذاشتند و نسبت به انجام این بازی انتقاد کردند 

انتقادهاشون هم انصافا درست و به حق بود 

طوریکه از انجام این بازی منصرف شدم ...  

 

با تشکر از آلن ٬ دلارام ٬ آرمین ٬ کورش ٬ سوسک سیاه ٬ مهرداد(تیراژه) ٬ سهبا ٬ وانیا ٬ فرناز ٬ سمیرا ٬ رها و صومعه عزیز که محبت کردند و فایل صداهاشون رو فرستادند . 

فایل همه صداها به ایمیل دوستان بالا ارسال میشه و اگر مجالی بود توی یکی از رادیو ها از این صداها استفاده می کنم ... 

 

به خاطر بدقولی شرمنده ام ...

نظرات 39 + ارسال نظر
هاله بانو چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 09:07 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

قاصدک چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 09:09 http://www.mtabasom.blogfa.com

آقا کیامهر برنامه جمعه چه ساعتیه؟؟

صومعه چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 09:14

سلام

دشمنت شرمنده باشه داداش. حتمن اینطوری صلاح بوده خودتو ناراحت نکن

رضوان چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 09:15 http://zs5664.blogfa.com/

سلام
صبحتون به خیر

کیامهر چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 09:19

قاصدک جان
تا شب خبرت می کنم

آلن چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 09:22

مسلمن این بازی اگه منجر به اذیت شدن مریم (شیرزاد) و بقیه دوستان بلاگستان میشه ، نباید انجام بشه.

تمام کارهایی که توو این چند روز از طرف بچه ها انجام میشه ، فقط باید در جهت تسکین درد و غم رفتن شیرزاد باشه.

روح شیرزاد عزیزم شاد باشه.
خدا بیامرزتش.

دست تو هم درد نکنه کیامهر.
توو این چند روز خیلی زحمت کشیدی.

فرناز چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 09:32 http://www.zolaleen.persianblog.ir

دشمنت شرمنده کیا جانم من خواستم حرفمو بهش بزنم که زدمو شنید...دوستان هم حتما درست میگن

قاصدک چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 09:36 http://www.mtabasom.blogfa.com

ممنون شب سر میزنم
امیدوارم ظهر به بعد باشه که منم بتونم بیام..

الهه چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 09:39 http://khooneyedel.blogsky.com/

دیروز هرکاری کردم نشد که دو کلمه حرف بزنم....گریه امونم نمیداد....
تو این کارو به خاطر خود بچه ها و به یاد شیرزاد میخواستی انجام بدی...هدف بازی و سرگرمی نبود برخلاف تصور بعضی دوستان.....
استفاده از صداها تو رادیو هم کار خوبیه....یاد و خاطره ش همیشه میمونه......

م . ح . م . د چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 09:44 http://baghema.blogsky.com/

خوب کاری کردی بابابزرگ ...

دیروز میخواستم بگم گفتم نیام وسط جمع ضد حال بزنم ...

ویدا چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 09:48 http://vvida.blogfa.com

فکر زنده بودن شیرزاد هرچند واقعیته، اما مُسکن نیست. فقط دیدن دوبارشه که آرامش بخشه...
کیا جان لطفا جریان رفتن شیرزاد رو هم بنویس، اتفاقی که افتاده رو میگم.

ویدا چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 09:49 http://vvida.blogfa.com

راستی ایده ی حرف زدن باهاش و فایلای صوتی به نظر من اصلا بد نبود.

هیشـــکی ! چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 09:58 http://hishkii.blogsky.com

سلام کیامهر جان
همه میدونن که هدف تو از این بازی به معنی واقعی بازی نبوده ویه جور تسکین و همدردی با مریم عزیز بوده..

دیروز خودمو کشتم نتونستم چیزی بگم البته هزار تا حرف برا گفتن داشتم ولی لال شدم خدایی..فکر میکردم میخوام نمک رو زخم مریم بپاشم!
دقیقا مث روزی که رفته بودیم پیش مریم شیرزاد همه مون شکه شده بودیم و زبونمون بسته شده بود..

هیشـــکی ! چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 10:04 http://hishkii.blogsky.com

کیامهر تو خیلی مهربونی تو یه تاواریش واقعی هستی این بارها برام ثابت شده..تو دوره و زمونه ای که قحطی رفاقته تو همیشه سنگ تموم میذاری برا همه ..
تو خیلی بزرگوارو زلالی ممنون به خاطر همه ی خوبی هات..

میلاد چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 10:23

سلام بر مرد با احساس و با غیرت خودمون

من که دیروز هرچقدر دنبال یه فرصت شدم که تنها بشم و صدامو ضبط کنم نشد که نشد
دیشب تا ساعت 2 یه عالمه صفحه تو ریفرش کردم که ببینم پست صداهارو میزاری یا نه
اما وقتی دیدم نذاشتی گفتم یا منصرف شدی یا به بچه ها زمان بیشتر دادی

البته دوست داشتم زمان بیشتر داده باشی که بتونم منم صدامو بفرستم

این بازی نبود کیا هرچند اگه بازیم بود فرقی نمیکرد چون شیرزاد همیشه پایه بازی های تو بودش و مطمدنم خوشحال میشد از اینکه به یادش اینکارو کردیم

حالا نمیدونم چرا بچه ها مخالفت کردن
اما میدونم و مطمئنم تو همینجوری تصمیمتو عوض نمیکنی

به هرحال خیلی دوست داشتم اینکارو میکردیم
اما یه پیشنهاد دارم برات کیامهر
حالا که بچه ها گفتن الان وقت مناسبی برای این بازی نیست و یا به هر دلیلی باهاش مخالفت کردن اما تو ذهنت باش یه بازی به یاد و خاطره شیرزاد تو وقت مناسب برگزار کنیم که همیشه و همیشه خاطرش تو ذهنمون بمونه

راستی کیامهر لطفا برنامه جمعه رو حتما اعلام کن چون من همه برنامه های جمعه رو کنسل کردم و با همه دعوا کردم که با هیچی کی هیچ جا نمیرم چون میخوام برم بهشت حضرت زهرا

تصمیم قطعی که بیام پس لطفا خبرشو بهمون بده
که اگه قابل بودیم بیایم

عاطفه چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 10:59

این بازی برای شوخی و سرگرمی نبود.. یه بازی دلی بود..
حتمن اینجوری صلاح بوده که این کارو کردی کیامهر عزیز..

دلارام چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 11:21

دشمن شما شرمنده باشه جناب کیامهر .هدف شما و تمام بچه ها فقط ابراز هم دردی بوده . حالا این همدردی به هر طریقی که باشه بهش احترام میذارم.دست همه درد نکنه . روحش شاد

وانیا چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 11:29

سلام
من که با مزارم مخالف بودم اما صدارو فرستادم با اینکه یکم مخالف بودم اما هدفم بازی نبود
حرفه دلم بود
نمیدونم چی شد که منصرف شدی اما بقول میلاد نظرت الکی عوض نمیشه تو منطقی تر از این حرفایی
شرمندگی نیازی نیست
نظرت و حرفت برام قابل احترامه

شهاب آسمانی چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 11:30 http://empyrean.blogfa.com/

بهتره بچه ها تو دلشون با شیرزاد حرف بزنن ...

وانیا چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 11:30



آنقدر باورت دارم ..

که وقتی میگویی باران خیس میشوم...

فرشته چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 11:45 http://surusha.blogfa.com

وقتی هدفت با ارزشه...شرمندگی نداره..

امیدوارم زودتر حالت روبه راه بشه..

دختری که حرفهایش را نمیخورد چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 11:47 http://www.rainygirl89.blogfa.com

خوب کاری کردی کیا جان. ممنونم

بهنام چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 11:49 http://www.delnevesht2011.blogfa.com

اینطوری بهتره...

سوسک سیاه! چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 13:01 http://sooksesia.persianblog.ir/

همم..طوری نیس حتما صلاح نبود شاید مریم یه وقت ناراحت میشد

امیرحسین... چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 13:03 http://afrand.blogfa.com

به نظر من هم اینطوری بهتره. کار درستی کردی...

گل گیسو چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 13:17 http://gol-gisoo.blogsky.com/

سلام
مسلما همه میدونن هدف شما صرفا بازی نبوده،و قصد داشتین کمی بچه ها با حرف زدن با شیرزاد عزیز سبک تر بشن...روحشون شاد
دشمنتون شرمنده

میس الف ! چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 13:17 http://inspiration90.blogfa.com

دیروز خواستم بگم که نذارین ..:((

آرمین چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 13:37 http://www.musicarmin.blogfa.com


من راسش خودمم زیاد مواق نبودم

سهبا چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 13:43 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

هرطور صلاحه عمل کن کیامهر عزیز . دشمنت شرمنده !‌منتظر فایل صداها هستم .

شازده کوچولو چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 14:17 http://www.shazdehkocholo.blogfa.com

خوب همه مطمئنا می دونیم که هدفت اصلا بازی نبوده کیا جان
شاید با گذشت زمان تحمل پذیرش این مساله توی بچه ها هم بیشتر بشه.
من شیرزاد و زیاد نمی شناختم، خوب بچه هایی که دیده بودنش خیلی بیشتر ازش می دونن ولی اینو خوب می دونم که
راهی رو که شیرزاد برای رفتنش انتخاب کرد برای من بی نهایت قابل احترامش کرده. روحش شاد.
روز جمعه کنار مزارش، از طرف ماهایی که نیستیم هم فاتح بخونید و ازش بخواهید برای هممون دعا کنه.

[ بدون نام ] چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 14:44

کار عاقلانه ای کردی کیامهر!

الان مریم همسرشون نیاز به تسکین دارن نه یاداوری خاطرات

مریم چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 18:38 http://mazhomoozh.blogfa.com

کارتون کاملا عاقلانست.

مریم همسفرشیرزاد چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 18:41

سلام کیامهر عزیز
رفیق شفیق مرد مردا

مریمم همسفر شیرزاد کسی که دلش برای تو و برای همه ی بچه های سرزمین بلاگستان میتپید و عاشقتون بود و هست

دیشب وقتی صفحه وبلاگتو باز کردم و دیدم برای دل داداشت داری متحمل چه زحمت بزرگی میشی ۳ حالت همزمان بهم دست داد

اولیش این که سرمو جلوی همه با افتخار بلند کردم و گفتم بیاین ببینین داداش شیرزادم داره براش چیکار میکنه و از خوشحالی بعداز ۴ روز خندیدم

دوم اینکه یه بار دیگه به شیرزاد افتخار کردم که با چه آدمای بزرگی دوست بوده و هست و یه نفس راحتی کشیدم که خدایا چقدر تکیه گاههای محکم و بزرگ و مردی دارم که مهربونی و عظمت لطفشون زبون همه رو بند آورده و شیرزادم داره اون بالا به همه نشونشون میده و میگه غلط کرده هر کی گفته رفاقت و برادری و مهربونی مرده


سوم اینکه کیامهر جان و همه ی شما دوستان عزیزدلم که این نوشته رو میخونید مریم شیرزاد میدونه که اینکار جز زحمت برای شما عزیزای دلم هیچ و هیچ نداره ولی کیا جان تو خودت گفتی که شیرزاد یه بازی گذاشته و به تو گفته که این کارو براش انجام بدی

کیا مهرجان شیرزاد من چشم انتظاره

چشم انتظاره اینکه داداشای گلش و خواهرای مهربونش براش حرف بزنن و با این کار مریمشو آروم کنن

کیا مهرجان به خدا قسم دیشب نوشتم که بچه ها دست همتونو برای این کارتون میبوسم که شما معنی واقعی خواهری و برادری رو برای من و شیرزاد تموم کردید ولی دستم لرزید و خجالت کشیدم از اینکه نتونم با شما با زبون مردونگی خودتون حرف بزنم

من این چند روزه کاش زیاد گفتم


کیامهر جان تورو خدا کاری نکنید که دوباره بگم ایکاش دیشب این جمله رو پاک نمیکردم و میفرستادم

دوستای مهربونم مریم شیرزاد ۲ شبه که ساعت به ساعت داره صفحه کیامهر عزیزو باز میکنه که صداهاتونو گوش بده و ببره برای شیرزاد

میدونم خواسته زیادیه که بخوام برای شیرزاد حرف بزنین ولی بچه ها شیرزاد منتظره

کیامهر جان دوستای خوبم به خدا قسم این چند شب فقط با نوشته های شما آروم شدم و حرفاتون و نوشته هاتون برام آبی بوده رو آتیش دل سوختم

کیامهر جان اگه با پررویی تمام بگم که این کارت باعث میشه کلی آروم بشم و تسکین پیدا کنم چیکار میکنی؟

بچه ها ازتون خواهش میکنم اگه میخواید برای مریم شیرزاد یه چیز فقط یه چیز برای تسکین پیدا کنین این کارو برای شیرزاد انجام بدید

از روی ماه همتون شرمنده ام

خدا کنه شیرزاد بخاطر این پرروییم دعوام نکنه و از دستم ناراحت نشه

ولی عیب نداره

صداهای شمارو که همراه خودم ببرم پیشش اصلا یادش میره که منو بخاطر این زحمتی که به همتون میدم دعوا کنه و بگه آخه دختر این چه کاری بود که تو کردی


بازم من و شیرزاد برای نظر همتون احترام قائلیم و دست همتونو از ته قلبمون و با تمام وجودمون میبوسیم





دلارام چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 21:33

مریم جون من پابه پای نوشتت اشک ریختم.چه میکنی با ما...

آرمین چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 23:34 http://www.musicarmin.blogfa.com



مریم خانم هم تو و هم شیرزاد هر دوتون خیلییی زیاد بزرگید

میلاد پنج‌شنبه 15 اردیبهشت 1390 ساعت 00:09

کیامهررررررررر حجت مریم خانوم تموم کرد

باید بازی رو راه بندازی

دیگه هیچ بهونه ایی نداریممممم

من از زیر سنگم شده یه راهی پیدا میکنم تویه خلوت بتونم یه چنذ کلمه ایی با داداش شیرزاد حرف بزنم

چون از شانسم این روز کم تنها بودم اما چون مریم خانوم امر کردن ماهم امرشونو رو چشمون میزاریم و حتما حتما انجامش میدیم

ما از الان اعلام امادگی کردیم

دختر ایرونی پنج‌شنبه 15 اردیبهشت 1390 ساعت 18:30 http://iranian-girl22.blogfa.com

کار خوبی کردی راستش به منم حس بدی داد...

خدیجه زائر پنج‌شنبه 15 اردیبهشت 1390 ساعت 22:25 http://480209.persianblog.ir

خدای من....چه دلی داره این مریم...........دختر عزیزم فقط خدا میدونه چه اتشی دلتو میسوزونه اما بدون ما هم اگرچه کنار این اتشیم اما جگرمون برات کبابه........خوب میدونیم جای خالی مردت انقدر بزرگه که پرشدنی نیست.اما اینو هم خوب میدونیم که این دنیا مثل کوهه..خوبیهای شیرزادت بطرفت بر میگرده عزیزکم......بر میگرده.......قربونت برم

ژاکلین جمعه 16 اردیبهشت 1390 ساعت 00:47 http://17pm.blogfa.com

وااااااااااااااااااااااااااای مریم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد