ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چند تا از دوستان خصوصی و عمومی کامنت گذاشتند و نسبت به انجام این بازی انتقاد کردند
انتقادهاشون هم انصافا درست و به حق بود
طوریکه از انجام این بازی منصرف شدم ...
با تشکر از آلن ٬ دلارام ٬ آرمین ٬ کورش ٬ سوسک سیاه ٬ مهرداد(تیراژه) ٬ سهبا ٬ وانیا ٬ فرناز ٬ سمیرا ٬ رها و صومعه عزیز که محبت کردند و فایل صداهاشون رو فرستادند .
فایل همه صداها به ایمیل دوستان بالا ارسال میشه و اگر مجالی بود توی یکی از رادیو ها از این صداها استفاده می کنم ...
به خاطر بدقولی شرمنده ام ...
آقا کیامهر برنامه جمعه چه ساعتیه؟؟
سلام
دشمنت شرمنده باشه داداش. حتمن اینطوری صلاح بوده خودتو ناراحت نکن
سلام
صبحتون به خیر
قاصدک جان
تا شب خبرت می کنم
مسلمن این بازی اگه منجر به اذیت شدن مریم (شیرزاد) و بقیه دوستان بلاگستان میشه ، نباید انجام بشه.
تمام کارهایی که توو این چند روز از طرف بچه ها انجام میشه ، فقط باید در جهت تسکین درد و غم رفتن شیرزاد باشه.
روح شیرزاد عزیزم شاد باشه.
خدا بیامرزتش.
دست تو هم درد نکنه کیامهر.
توو این چند روز خیلی زحمت کشیدی.
دشمنت شرمنده کیا جانم من خواستم حرفمو بهش بزنم که زدمو شنید...دوستان هم حتما درست میگن
ممنون شب سر میزنم
امیدوارم ظهر به بعد باشه که منم بتونم بیام..
دیروز هرکاری کردم نشد که دو کلمه حرف بزنم....گریه امونم نمیداد....
تو این کارو به خاطر خود بچه ها و به یاد شیرزاد میخواستی انجام بدی...هدف بازی و سرگرمی نبود برخلاف تصور بعضی دوستان.....
استفاده از صداها تو رادیو هم کار خوبیه....یاد و خاطره ش همیشه میمونه......
خوب کاری کردی بابابزرگ ...
دیروز میخواستم بگم گفتم نیام وسط جمع ضد حال بزنم ...
فکر زنده بودن شیرزاد هرچند واقعیته، اما مُسکن نیست. فقط دیدن دوبارشه که آرامش بخشه...
کیا جان لطفا جریان رفتن شیرزاد رو هم بنویس، اتفاقی که افتاده رو میگم.
راستی ایده ی حرف زدن باهاش و فایلای صوتی به نظر من اصلا بد نبود.
سلام کیامهر جان
همه میدونن که هدف تو از این بازی به معنی واقعی بازی نبوده ویه جور تسکین و همدردی با مریم عزیز بوده..
دیروز خودمو کشتم نتونستم چیزی بگم البته هزار تا حرف برا گفتن داشتم ولی لال شدم خدایی..فکر میکردم میخوام نمک رو زخم مریم بپاشم!
دقیقا مث روزی که رفته بودیم پیش مریم شیرزاد همه مون شکه شده بودیم و زبونمون بسته شده بود..
کیامهر تو خیلی مهربونی تو یه تاواریش واقعی هستی این بارها برام ثابت شده..تو دوره و زمونه ای که قحطی رفاقته تو همیشه سنگ تموم میذاری برا همه ..
تو خیلی بزرگوارو زلالی ممنون به خاطر همه ی خوبی هات..
سلام بر مرد با احساس و با غیرت خودمون
من که دیروز هرچقدر دنبال یه فرصت شدم که تنها بشم و صدامو ضبط کنم نشد که نشد
دیشب تا ساعت 2 یه عالمه صفحه تو ریفرش کردم که ببینم پست صداهارو میزاری یا نه
اما وقتی دیدم نذاشتی گفتم یا منصرف شدی یا به بچه ها زمان بیشتر دادی
البته دوست داشتم زمان بیشتر داده باشی که بتونم منم صدامو بفرستم
این بازی نبود کیا هرچند اگه بازیم بود فرقی نمیکرد چون شیرزاد همیشه پایه بازی های تو بودش و مطمدنم خوشحال میشد از اینکه به یادش اینکارو کردیم
حالا نمیدونم چرا بچه ها مخالفت کردن
اما میدونم و مطمئنم تو همینجوری تصمیمتو عوض نمیکنی
به هرحال خیلی دوست داشتم اینکارو میکردیم
اما یه پیشنهاد دارم برات کیامهر
حالا که بچه ها گفتن الان وقت مناسبی برای این بازی نیست و یا به هر دلیلی باهاش مخالفت کردن اما تو ذهنت باش یه بازی به یاد و خاطره شیرزاد تو وقت مناسب برگزار کنیم که همیشه و همیشه خاطرش تو ذهنمون بمونه
راستی کیامهر لطفا برنامه جمعه رو حتما اعلام کن چون من همه برنامه های جمعه رو کنسل کردم و با همه دعوا کردم که با هیچی کی هیچ جا نمیرم چون میخوام برم بهشت حضرت زهرا
تصمیم قطعی که بیام پس لطفا خبرشو بهمون بده
که اگه قابل بودیم بیایم
این بازی برای شوخی و سرگرمی نبود.. یه بازی دلی بود..
حتمن اینجوری صلاح بوده که این کارو کردی کیامهر عزیز..
دشمن شما شرمنده باشه جناب کیامهر .هدف شما و تمام بچه ها فقط ابراز هم دردی بوده . حالا این همدردی به هر طریقی که باشه بهش احترام میذارم.دست همه درد نکنه . روحش شاد
سلام
من که با مزارم مخالف بودم اما صدارو فرستادم با اینکه یکم مخالف بودم اما هدفم بازی نبود
حرفه دلم بود
نمیدونم چی شد که منصرف شدی اما بقول میلاد نظرت الکی عوض نمیشه تو منطقی تر از این حرفایی
شرمندگی نیازی نیست
نظرت و حرفت برام قابل احترامه
بهتره بچه ها تو دلشون با شیرزاد حرف بزنن ...
آنقدر باورت دارم ..
که وقتی میگویی باران خیس میشوم...
وقتی هدفت با ارزشه...شرمندگی نداره..
امیدوارم زودتر حالت روبه راه بشه..
خوب کاری کردی کیا جان. ممنونم
اینطوری بهتره...
همم..طوری نیس حتما صلاح نبود شاید مریم یه وقت ناراحت میشد
به نظر من هم اینطوری بهتره. کار درستی کردی...
سلام
مسلما همه میدونن هدف شما صرفا بازی نبوده،و قصد داشتین کمی بچه ها با حرف زدن با شیرزاد عزیز سبک تر بشن...روحشون شاد
دشمنتون شرمنده
دیروز خواستم بگم که نذارین ..:((
من راسش خودمم زیاد مواق نبودم
هرطور صلاحه عمل کن کیامهر عزیز . دشمنت شرمنده !منتظر فایل صداها هستم .
خوب همه مطمئنا می دونیم که هدفت اصلا بازی نبوده کیا جان
شاید با گذشت زمان تحمل پذیرش این مساله توی بچه ها هم بیشتر بشه.
من شیرزاد و زیاد نمی شناختم، خوب بچه هایی که دیده بودنش خیلی بیشتر ازش می دونن ولی اینو خوب می دونم که
راهی رو که شیرزاد برای رفتنش انتخاب کرد برای من بی نهایت قابل احترامش کرده. روحش شاد.
روز جمعه کنار مزارش، از طرف ماهایی که نیستیم هم فاتح بخونید و ازش بخواهید برای هممون دعا کنه.
کار عاقلانه ای کردی کیامهر!
الان مریم همسرشون نیاز به تسکین دارن نه یاداوری خاطرات
کارتون کاملا عاقلانست.
سلام کیامهر عزیز
رفیق شفیق مرد مردا
مریمم همسفر شیرزاد کسی که دلش برای تو و برای همه ی بچه های سرزمین بلاگستان میتپید و عاشقتون بود و هست
دیشب وقتی صفحه وبلاگتو باز کردم و دیدم برای دل داداشت داری متحمل چه زحمت بزرگی میشی ۳ حالت همزمان بهم دست داد
اولیش این که سرمو جلوی همه با افتخار بلند کردم و گفتم بیاین ببینین داداش شیرزادم داره براش چیکار میکنه و از خوشحالی بعداز ۴ روز خندیدم
دوم اینکه یه بار دیگه به شیرزاد افتخار کردم که با چه آدمای بزرگی دوست بوده و هست و یه نفس راحتی کشیدم که خدایا چقدر تکیه گاههای محکم و بزرگ و مردی دارم که مهربونی و عظمت لطفشون زبون همه رو بند آورده و شیرزادم داره اون بالا به همه نشونشون میده و میگه غلط کرده هر کی گفته رفاقت و برادری و مهربونی مرده
سوم اینکه کیامهر جان و همه ی شما دوستان عزیزدلم که این نوشته رو میخونید مریم شیرزاد میدونه که اینکار جز زحمت برای شما عزیزای دلم هیچ و هیچ نداره ولی کیا جان تو خودت گفتی که شیرزاد یه بازی گذاشته و به تو گفته که این کارو براش انجام بدی
کیا مهرجان شیرزاد من چشم انتظاره
چشم انتظاره اینکه داداشای گلش و خواهرای مهربونش براش حرف بزنن و با این کار مریمشو آروم کنن
کیا مهرجان به خدا قسم دیشب نوشتم که بچه ها دست همتونو برای این کارتون میبوسم که شما معنی واقعی خواهری و برادری رو برای من و شیرزاد تموم کردید ولی دستم لرزید و خجالت کشیدم از اینکه نتونم با شما با زبون مردونگی خودتون حرف بزنم
من این چند روزه کاش زیاد گفتم
کیامهر جان تورو خدا کاری نکنید که دوباره بگم ایکاش دیشب این جمله رو پاک نمیکردم و میفرستادم
دوستای مهربونم مریم شیرزاد ۲ شبه که ساعت به ساعت داره صفحه کیامهر عزیزو باز میکنه که صداهاتونو گوش بده و ببره برای شیرزاد
میدونم خواسته زیادیه که بخوام برای شیرزاد حرف بزنین ولی بچه ها شیرزاد منتظره
کیامهر جان دوستای خوبم به خدا قسم این چند شب فقط با نوشته های شما آروم شدم و حرفاتون و نوشته هاتون برام آبی بوده رو آتیش دل سوختم
کیامهر جان اگه با پررویی تمام بگم که این کارت باعث میشه کلی آروم بشم و تسکین پیدا کنم چیکار میکنی؟
بچه ها ازتون خواهش میکنم اگه میخواید برای مریم شیرزاد یه چیز فقط یه چیز برای تسکین پیدا کنین این کارو برای شیرزاد انجام بدید
از روی ماه همتون شرمنده ام
خدا کنه شیرزاد بخاطر این پرروییم دعوام نکنه و از دستم ناراحت نشه
ولی عیب نداره
صداهای شمارو که همراه خودم ببرم پیشش اصلا یادش میره که منو بخاطر این زحمتی که به همتون میدم دعوا کنه و بگه آخه دختر این چه کاری بود که تو کردی
بازم من و شیرزاد برای نظر همتون احترام قائلیم و دست همتونو از ته قلبمون و با تمام وجودمون میبوسیم
مریم جون من پابه پای نوشتت اشک ریختم.چه میکنی با ما...
مریم خانم هم تو و هم شیرزاد هر دوتون خیلییی زیاد بزرگید
کیامهررررررررر حجت مریم خانوم تموم کرد
باید بازی رو راه بندازی
دیگه هیچ بهونه ایی نداریممممم
من از زیر سنگم شده یه راهی پیدا میکنم تویه خلوت بتونم یه چنذ کلمه ایی با داداش شیرزاد حرف بزنم
چون از شانسم این روز کم تنها بودم اما چون مریم خانوم امر کردن ماهم امرشونو رو چشمون میزاریم و حتما حتما انجامش میدیم
ما از الان اعلام امادگی کردیم
کار خوبی کردی راستش به منم حس بدی داد...
خدای من....چه دلی داره این مریم...........دختر عزیزم فقط خدا میدونه چه اتشی دلتو میسوزونه اما بدون ما هم اگرچه کنار این اتشیم اما جگرمون برات کبابه........خوب میدونیم جای خالی مردت انقدر بزرگه که پرشدنی نیست.اما اینو هم خوب میدونیم که این دنیا مثل کوهه..خوبیهای شیرزادت بطرفت بر میگرده عزیزکم......بر میگرده.......قربونت برم
وااااااااااااااااااااااااااای مریم...