ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
تمام لحظه ها در مرگ مدفون است
جوانی در پس یک شوم بی پایان
برای نیستی بر عرش
زمان را زیر و رو میکرد
تمام خوب ها در مرگ آلاله
میان حسرتی جانکاه
جان میداد...
زمان بی رنگ تر از من
و من بی رنگ تر از محض
کسی بر رد پای تلخ این احساس
نقاب نیستی میزد...
و آخر سنگ قبری سرد
تمام آرزو در خاک
صدای ضجه ی {یک زن}
به روی سنگ بی احساس...
همه باریدن از بی تابی این درد
و من در انتهای یک امید سرد
به یادت
در میان لمس این حسرت
کلامی تلخ می بارم
و از این واژه های مانده در حسرت
به یاد بودنت در یاد
کلامی سبز میسازم...
(باران)
با تشکر از همه دوستانی که قبول زحمت کردند و تشریف آوردند .
اینجا را ببینید ...
یک دنیا ممنون میثای عزیز
بیشتر ممنون از شما بابت هماهنگی های امروز
؛ایشالا دیگه هیجوقت اشکاتو نبینه مهربانت ؛
این جمله خودش بود.........
.............
زنده باشی .......الهی غم نبینی دیگه....
کیامهر عزیز باز هم از تو و مهربان عزیز بابت زحمتهایی که کشیدید تشکر و قدردانی میکنم
ایشالله همیشه شاد و خرم در کنار هم باشید
حبیب
مرسی از تو کیا جان و همه زحمتهایی که کشیذی
ایشالله که از این به بعد در کنار مهربان عزیز لحظات قشنگ زندگی رو تجربه کنید.
امیدوارم این دفعه یه جای شاد همو ببینیم..
الهی که خدا به مریم شیرزاد صبر بده.. که در حرف آسونه..
بعد از چهل بیشتر باید هوای مریمو داشته باشید.. که اون موقع که دور و برش خلوت بشه عمق زخم بیشتر خودشو نشون میده..
منم با عاطفه کاملا موافقم.
به همین زودی یه هفته گذشت.
وای چقدر بلاگستان بی روح شده ..
به وبلاگ بچه ها که سر میزنی کسی آپ نکرده .. دل همه گرفته ...
نمیدونم بگم که حیف نبودم یا نه ؟
آخه جرات قدم زدن توی یه جمع که پر از احسس شده واسه یه مرد ، خیلی بالاست . اما خوبه که همتون به مریمش دلداری دادید و رفتید با اینکه غمش غم بزرگیه .
امیدوارم خدا صبر بده ... امیدوارم
یه دنیا ممنون
از تک تک دوستانی که زحمت کشیدن ...
اونایی که میشناختم ... اونایی که معرفی کردن خودشونو ... اونایی که ترجیح دادن بدون معرفی بیان و باشن کنار بقیه و برن ... اونایی که حبیب توی پستش اسم برده ... اونایی که اونجا بودن و اسمشون از قلم افتاده ... اونایی که نتونستن بیان اما دلشون با دل شیرزاد و مریمش بود و هست و خواهد بود ...
خبر بدی رو خوندم الان
متاسفانه دیروز پدربزرگ تیراژه فوت کرده
خدا به مریمش صبر بده ...خیلی سخته
خوبه که هواشو دارین
اقا شیرزاد حتمن خیلی خوشحال از این بابت
چقدر حسرت خوردم که من نتونستم بیام....خوش به حالتون... خوش به حالش که دوستانی مثل شماها داشت... آرزوی صبر دارم برای مریم عزیز و خانواده ی نازنینش
سلام
ممنون ازت که برنامه دیروز رو هماهنگ کردی
ممنون از دوستانی که اومدن و همدردی کردن
خدا پدربزرگ تیراژه بانو رو هم رحمت کنه و روحشون شاد ...
مرسی از همتتون هم شما هم محسن
مرسی از شما که زحمت کشیدی برای این همدردی.
خدا به تیراژه عزیز صبر بده و پدربزرگشون رو خدا رحمت کنه.
خدا رحتمشون کنه
ایشالله با خوبان درگاهش هم نشینش کنه.
مرد بزرگی هستن.دلم نمیاد بگم بودن.
این مردا که دل شیر دارن همیشه زنده ان.
ایشالله شما هم به شادی دور هم جمع بشید.
فقط از خدا میخوام که صبر بده.
صبری به بزرگی دل آقای شیرزاد
دیروز رفتم و در وبلاگش نظر گذاشتم...با اینکه می دونستم تا ابد نظرم بی جواب و یا حتی تایید می مونه...اما...
من هم در اون جمعه ی لعنتی کوه بودم...هرچند در همون مکان نه...
دنیای عجیبیه......
سلام ممنون از کاره بزرگی که کرده بودی
و اون عکسایی که اتیش میزنه آدمو
مراقبه خودت و مهربانت باش
نمیدونم چرا حرفم نمیاد................
قلبم آتیش گرفت با دیدن عکسها کیامهر... خوش بحالتون که رفتین... حداقل کنار مریم بودین... خودت احتمالا میتونی حال الانمو حدس بزنی دیگه گفتن نداره...
کاش...
نمیدونم چرا این همه اشک آتش دل رو خاموش نمیکنه... هوای مریم بانو رو بیشتر از پیش داشته باشید... هرچند میدونم احتیاج به گفتن نداره... دوستان بامعرفتی مثل شما یادگار شیرزاد رو تنها نمیذارن...
جناب کیامهر تو رو خدا انقدر این حادثه رو کش ندین هی راجع بهش ننویسین! میدونین مریم بانو با خوندن اینا هر دفعه ممکن چه حالی بشه؟ وقتی میبینه آدمایی که اونقدریم شوهرش نمیشناختن دارن این کار میکنن اون باید چه کار کنه؟؟؟ به خدا من اصلا ناراحت خودمون نیستم ولی ما حق نداریم داغ دلش بیشتر از اینی که هست کنیم! مثلا همین آهنگی که الآن گذاشتین به دل کسی که داغ نداره هم آنیش میزنه چه برسه به کسی که عزیزش از دست داده!!!! به جاش بیاید کمک کنیم زودتر بتونه دلش آروم کنه!!!!
۵۷۳۵۴