جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

گل های یخ زده نصف جهان

هفته قبل سفر چهار روزه ای به اصفهان داشتیم .

جدا از محبت و مهمان نوازی غیر قابل جبران خانواده محبوب عزیز با سهیلا خانم که یکی از دوستان نازنین وبلاگی هستند برای اولین بار دیدار کردیم و مهمانشان شدیم .

در دفتر خاطرات سفر شیرین اصفهان یک عالمه محبت به یادگار ماند و یک عالمه عکس از سفر به نصف جهان که اگر فرصتی باشد لذت دیدنشان را با شما تقسیم خواهم کرد .

اما پر رنگ ترین خاطره بدون شک عظمت نقش جهان بود . با دیدن مسجد شاه و شیخ لطف الله و عالی قاپو و کلیسای وانک و پل خواجو و سی و سه پل ملغمه ای از حس های متناقض به آدم دست می داد . تحیر و شعف و تاسف همزمان .

تحیر از از عظمت هنر مردمان این سرزمین

شعف از اینکه ما میراث دار چه امپراطوری قدرتمند و هنردوستی هستیم

و تاسف از بابت اینکه چرا مایی که آن بوده ایم حالا باید این باشیم ؟


هنگام بازدید از موزه کلیسای وانک بارها با نوشته هایی روبرو شدم که خبر از کوچ اجباری ارامنه از جلفا به اصفهان می داد . یکی از مسئولین موزه با لهجه شیرین ارمنی / اصفهانی اش توضیح داد که علت اینکار استفاده از هنر هنرمندان ارمنی بوده است . اینکه شاه عباس در قبال این کوچ اجباری یکی از بهترین مناطق اصفهان را به آنان بخشیده تا از ایشان دلجویی کرده باشد . شاه عباس اعتبار هنر را می دانسته . پادشاهی به قدرتمندی او با وجود تمام ظلم ها و خونریزی هایش درک کرده است که :


غیر از هنر که تاج سر آفرینش است    دوران هیچ سلطنتی جاودانه نیست


شاه عباس تمام هنرمندان و دانشمندان هم عصر خود را ارج نهاده و آنها نیز آثاری بی بدیل آفریده اند که نمونه آن تا امروز ساخته نشده و شاید هیچ وقت تکرار نشوند . آثاری که با وجود پیشرفت سرسام آور علم و تکنولوژی دهان هر ایرانی و خارجی با دیدنشان از تحیر باز می ماند .





امشب یکی از شبکه های در پیت ماهواره داشت فیلم ایرانی "گل یخ" را نشان می داد . مهربان چند بار گفت که این فیلم ساخته کیومرث پوراحمد است اما من تا لحظه آخر که عنوان بندی فیلم آمد و اسم پوراحمد را دیدم باور نمی کردم .

با خودم می گفتم چطور ممکن است کارگردانی که قصه های مجید را ساخته ، کسی که فیلم های خاطره انگیزی مثل "بی بی چلچله" و "آلبوم تمبر" و "خواهران غریب" را در کارنامه اش دارد . کسی که همیشه هنرش را برای خلق سریال "سرنخ" و فیلم محشر "شب یلدا" ستوده ام چطور ممکن است حاضر شده باشد اسم بزرگش را برای چنین فیلم آبدوخیاری و جفنگی هدر بدهد ؟


داستان فیلم یک کپی ساده لوحانه بود از سلطان قلبهای سال 1347 اما به طرز مضحکی همان فیلم در سال 1382 ساخته شده بود . محمد رضا گلزار به جای محمد علی فردین به جای خواندن در کاباره ها مثلا هنرپیشه شده بود و کنسرت داشت . الناز شاکر دوست به جای آذر شیوا به جای آواز خواندن و معرکه گرفتن در یک موسسه ، نقاش شده بود و یک دختر بچه خوشگل هم به جای لیلا فروهر بازی می کرد . فقط چون امکان انجام حرکات موزون نداشت روی صحنه آواز می خواند . و در تمام طول فیلم اسم یک کارخانه که احتمالا اسپانسر تهیه فیلم بوده به طرز ناشیانه ای خودنمایی می کرد .


داستان ، بازی بازیگران ، کارگردانی ، فیلمبرداری و تدوین همه و همه به طرز اعصاب خرد کنی ضعیف و غیر قابل پذیرش بودند .

یک فیلم شبیه فیلم های درپیت ایرج قادری که صد در صد مخاطب و علاقه مند خودش را هم دارد اما بودن کیومرث پوراحمد پشت چنین فیلمی هزار بار حیف بود .

وقتی یک کارگردان مثل پوراحمد که اساسا باید کارهایش را مثل بچه هایش دوست داشته باشد ساخت گل یخ را احمقانه می داند و به خاطر ساخت چنین فیلمی از تاریخ سینما عذرخواهی می کند دیگر حرف زدن از ضعف ها و ایرادات آن بی فایده است +.

حرف من اما چیز دیگری است .

آدمهایی مثل پوراحمد نباید  مجبور بشوند فیلم سفارشی و درپیت بسازند . منظورم پور احمد و هنرمندانی مثل اون نیستند . منظورم به کسانی است که متصدی فرهنگ و هنر کشورند . منظورم کسانی است که اهداف هنری و فرهنگی مملکت را سیاست گذاری می کنند . هنرمند نباید دغدغه نان درآوردن داشته باشد . هنرمند باید آنقدر تامین باشد که آبرویش را به خاطر کارهای بی ارزش تبلیغاتی نسوزاند . وقتی یک هنرمند اصفهانی مثل پور احمد کسی که میراث دار بزرگترین هنرمندان تاریخ ایران است با چنان سبقه و کارنامه ای به چنین درجه ای از نیاز یا بی تفاوتی رسیده است که ساخت اثری احمقانه مثل گل یخ را قبول می کند از من و شما جز تاسف خوردن چه کار دیگری بر می آید ؟


+ لینک

++ عکس این پست یک گل نقره است . سوغات دست هنرمندان نصف جهان که تا همیشه روی دیوار خانه ما یادگار خواهد ماند .