آدم بعضی وقتها با دیدن یک تصویر یا شنیدن یک خبر واقعا شوکه می شود .
چطور می شود باور کرد ؟
آدمی که از نزدیک می شناسی
آدمی که دوستش داری
آدمی که مثل برادر می ماند برایت
یکهو اینطور تو زرد از آب دربیاید ...
امروز داشتم وب گردی می کردم که به سایت ویکی لیکس برخوردم
همینطور داشتم توی صفحاتش چرخ می زدم و گشت و گذار می کردم که با دیدن یک لینک
ناگهان شگفت زده شدم .
بی اغراق بگویم کرک و پرم ریخت .
اول فکر کردم شاید دارم اشتباه می کنم
گفتم شاید شباهت تصویری باشد
اما وقتی متن را خواندم دیدم که ای دل غافل
چه نشسته ای که این رفیق شفیق
این شهریار بلاگستان
این بلاگر مشهور
این محسن باقرلوی کرگدن خودمان است که عکسش رفته توی سایت ویکی لیکس
و افشا شده است
آنهم چه افشا شدنی ...
خودتان عین خبر را بخوانید و قضاوت کنید :
محسن باقرلوی زنجانی معروف به کرگدن یکی از وبلاگ نویسان به نام و مشهور ایرانی است . بلاگرها او را به نام شهریار می شناسند و هر روز عده کثیری وبگرد و وبلاگ نویس از وبلاگ او دیدن می کنند . آدم خوشنامی است اما در پشت شخصیت به ظاهر مهربان و ساده این مرد یک انسان به شدت باهوش و خرابکار قرار گرفته است .
محسن باقرلو متولد اسفندماه ۱۳۵۴ است و لیسانس جامعه شناسی از دانشگاه تهران دارد .
در سالهای ابتدایی دهه ۸۰ هجری شمسی محافل شعر و ادب دانشگاه تهران به وسیله او و تعدادی از همفکرانش در دانشگاه تهران برگزار می شد .در ابتدا غزل می سرود اما تمامی این غزلها در واقع سروده برادر او وحید می باشد که کار سرودن غزل را از ۳ سالگی آغاز نموده است و در حال حاضر هم در یک شرکت بزرگ خدمات شبکه مشغول به کار می باشد .
محسن باقرلو در حقیقت جاسوس CIA است و هر ماه مبالغ هنگفتی پول به حساب او واریز
می شود . اولین ماموریت برون مرزی محسن باقرلو در یازده سپتامبر صورت گرفت . او طی این عملیات تروریستی به شکل یک جوان عرب تبار وارد هواپیما شده و پس از ربودن هواپیما به دستشویی رفته و بوسیله چتر از آن به بیرون پریده است
و همدستان او هواپیما را به یکی از دو برج تجارت جهانی کوبیده اند .
-
درعکس زیر تصویر محسن باقرلو را که با تغییر چهره خودش را یک عرب خاورمیانه ای جا زده است می بینید :
طی حمله امریکا به افغانستان
محسن باقرلو از عوامل برجسته اطلاعاتی آمریکا بوده است و اطلاعات حیاتی را در خصوص محل اختفای بن لادن در اختیار آمریکایی ها قرار داده است .
جولین آسانژ مدیر ویکی لیکس در یکی از کنفرانسهای خبری خود در سال 2010 تصویری از محسن باقرلو را که در حال سیگار کشیدن در دامنه کوههای تورابورا ( محل اختفای سران طالبان )می باشد در اختیار رسانه های جهان قرار داد .
محسن باقرلو بر خلاف آنچه همه تصور می کنند ابدا سنگین وزن نیست و اتفاقا خیلی جلف و سبک هم هست . اینهم مدکش :
او در حال حاضر یک شبکه مافیای بین المللی را با نام مستعار جناب گندم کنترل و هدایت می کند و عامل اصلی انحراف جوانان پاک و تپل این مرز و بوم و شیوع اعتیاد در بین آنان است . در تصویر زیر می بینید که چگونه یک جوان پاک ومعصوم تپل را خفت کرده و دارد او را مجبور به کشیدن قلیان می کند :
محسن باقرلو با سوء استفاده از موقعیت وبلاگی خود از شرکتها و سایتهای بزرگ مبالغ کلانی پول دریافت کرده و آنها را تبلیغ می کند .
او فعلا بصورت مستقیم برای یک شرکت تولید کننده ماکارونی تبلیغ می کند .
ابراهیم تاتلیسز به خاطر تبلیغ آهنگهایش به او یک واحد آپارتمان در سواحل آنتالیا هدیه داده است .
گروه رستاک که از اسپانسرهای مالی او می باشند در آخرین کنسرت خود یکی از ترانه های معروف گیلکی خود را به او تقدیم کردند بدین شرح :
محسن گل مو ناخوشه محسن
تی غصه آخر مَره کوشه محسن
محسن تی تنبان گِله کِشه محسن
تی غصه آخر مَره کوشه محسن
او علت اصلی مهاجرت عده کثیری از وبلاگ نویسان به بلاگ اسکای بوده است و مسعود چنگیزی از مدیران بلاگ اسکای رابطه نزدیکی با او دارد . این هم مدرکش
محسن باقرلو از چندی پیش در حال جمع آوری اطلاعات شخصی وبلاگ نویسان تحت عنوان جعلی بازی های وبلاگی می باشد . او عکس بچگی وبلاگ نویسان ٬دستخط و حتی صدای ضبط شده آنها را جمع کرده و در آینده نزدیک با استفاده از این مدارک به سوء استفاده و سودجویی از آنان خواهد پرداخت .
در خاتمه به اطلاع می رساند که این موجود به ظاهر مهربان
در حقیقت یک شیطان است در جلد آدمیزاد .
پس از او بهراسید و گول حرفهایش را نخورید ...
با تشکر
جولین آسانژ
مدیر سایت ویکی لیکس
این پست تقدیم می شود به آبجی عاطفه عزیزم و دوستش بانو
وااااااااااای خدای من مررررررررررسی دادا کیا..
اول وبلاگ کرگدن رو باز کردم بعد جوگیریات.. بعد دیدم محسن نوشته خداحافظ!
جوگیریات که باز شد دیدم تو چه پست خوبی نوشتی.. و حتی به من تقدیمش کردی.. خیییییییییییلی ممنونم.. توچقدرمهربونی..
اما دلم هنوز از پست محسن گرفته..
خیلی بامزه بود دست مریزاد
پس واسه همین اسناد داره میره!!!!!!!عجب اسنادی هم هست .... وای اوی وای
همیشه لذت بردم از اینکه انقدر وقت میگذاری برای پستهات،پستهایی که ارزش چند بار خوندن را دارن
حالا ما که اغفال شدیم و صدامون را فرستادیم باید چه کار کنیم؟
کیا این اق محسن ما چش شده ؟
جریان چیه ؟
خوب حیفه که بره . نمیدونم هرکسی اختیار خودشو داره اما ...
کیا این مطلبت هم جالب بود اما کاش قبل از کرگدن میومدم اینجا تا حل و حوصله خندیدن داشتم .
ای بابا!
من دیگه صبحونه نخورده نمیام نت که از خنده
بعدش غش کنم... عالی بود کیامهر جان
پسر تو معرکه ای...
سلام
خوب شد من توی هیچ کدوم از بازی هاش شرکت نکردم و دم به تلش ندادم.
سلام . خداییش اولش باورم شد ولی هرچی بیشتر خوندم نیشم بیشتر وا شد .
مثل همیشه بی نظیر . خیلی باحال بود . ممنون .
تووووووووپ بود از بس که گرد بود
خیلی باحال بود . دمِ شما هات مستِر تاریخی ببخشید باستانی
من هسسم همین دوروبرا . امتحانا شروع شده ولی من همچنان پر رنگم . فقط یه سری امتحانا رو که ما شب امتحانی میباشیم کم رنگترمون میکنه . عذر میخوام .
در هر صورت آپ عالی ای بود . دست گلتون درد نکنه .
میگما عکسمونو دیدی ؟ دیدی ما عکس دار شدیم ؟ دیدی مام بعله ؟ (حالا مثه این ندید بدید ها هی میگم هی میگم همینطووووور میگم . آقا عکسو ببین دیه . دیدی عکسو ؟ داری میبینی عکسو ؟ آها میخوای ببینی عکسو ؟ )
سلام.. این حا آیکون ریسه رفتن نداره.. لطفا به همین بسنده کنید...خیلی جالب بود...
خییییییییییییییییییییییییییللللللللللللللللللییییییییییییییی
با حال بود!!!!!!!!!!!!
خسته نباشین!!!!!!!!!!!! من شوک شدم یه لحظه!!!!
خیلی خندیدم....مرسی...
خیلی خیلی خیلی عالی و خنده دار
با این پست شما و اون پست کرگدن الان دلم میخواد زار بزنم
طبیعتاْ با توجه به پست بالایی نمیتونم حسم رو کامل نسبت به این پستت بگم و یه جورایی افسوس میخورم که کاش زودتر کامنت گذاشته بودم
اونوقت اینجا حتماْ پر از آیکن خنده بود!
خیلی عالی بود کیامهر... خیلی... فوقالعاده بود
به نظر من این ویکیلیکس رو ادامه بده...
سوژهی خیلی خوب و بکریه که از خودت بر میاد...
البته اگر زبونم لال تو هم نخوای یهو یه پست خداحافظی بچسبونی تنگ سینهی جوگیریات!
یهو چشمم خورد به این پستتون واقعا شکه شدم اولشو که خوندم فکردم دارید جدی میگید و برای همینم هست که خداحافظی کرده چون دستشو خوندید اما بقیه شو که خوندم فهمیدم شوخی بوده
پست فوق العاده ای بود
کیا...
چرا رفت پس؟
سلام. وای عجب آدمی( نه شیطونی!) بوده این محسن باقرلو حالا ما که صدامون رو دادیم بهش عاقبتمون چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟!
ولی خدایی خیلی باحال نوشتی کلی لبخند زدم! محسن هم سالاره ...
عجب پستی بود.خیلی ایده ی خوبی بود.اول فک کردم جدیه
خدا نکشتت به خدا جا خوردم میخ شدم نا جور!!!!
وای خیلی خندیدم
واسه امروز خسته کننده من که تازه نیم ساعته رسیدم خونه عالی بود!
انصافا پست بامزه ای بود بعد از چهار پنج روزی خندیدم!
خدا رو شکر
وامهندس مردم از خنده
ایول داری به خدا
آقا به ما هم سر بزن دیگه
به جون خودم ۵ دقیقه تو بلاگ ما بودن به هیشکی صدمه نمیزنه ها!!!!
پست دومم طنزناک تره
چشم
دوستی مثه شما از هزاران دشمن بهتره. والله.
آره والا
این پست واقعا هوا را تلطیف کرد!
راستی من لینکتان نمودم
دست شما درد نکنه
بابا بیچاررو ترکوندی که!!!!!
خیلی جالب بود.کلی خندیدم.مرسی.
سلام ... خداییش جالب بود .... داشتم در مورد ویکی لیکس و جولین آسانژ مطلب جمع می کردم و می خوندم که به بلاگ شما و خبر محسن برخوردم ... خداییش راسته ... به قیافه محسن که نمیاد ... هر چند دو سالی میشه محسن رو ندیدم و از او دوره هم نشینی جلسات وبلاگی هم دور شدیم .... اون عکس خوشگله که محسن دستش سیگاره و تو روزنامه دست جناب آسانژ هست کار بنده است ... البته اگه حدسم اشتباه نباشه چون اون روز من و پریا با دوربینهامون تو گلاب دره عکس می گرفتیم ... مربوط می شه به عید سال 84 .... روزای خوبی بود