ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آن سالها مایه ماکارونی مثل حالا انقدر سوسول نبود که . فلفل دلمه ای نداشت . نخود فرنگی نداشت .قارچ و هویج رنده شده و ذرت آب پز هم نداشت .این مخلفات آن موقع ها یا نبودند یا خیلی لاکچری بودند . اصلاانگار خیلی هایشان هنوز اختراع نشده بودند . مایه ماکارونی عبارت بود از پیاز و رب و گوشت چرخکرده . با همه سادگیش اما لعبتی بود برای خودش . مادرم هر وقت ماکارونی می پخت من با یک تکه نان لواشی کهگذاشته بود کنار برای ته دیگ ، می آمدم کنار گاز و چشمهایم را مثل گربه چکمه پوش گرد میکردم که بگذارد لقمه ای مایه ماکارونی بخورم . گاهی که سردماغ بود قد یک لقمه برایم می گذاشت بماند ولی اکثر اوقات می گفت کم است و همه را می زد تنگ قابلمه ماکارونی . من ولی به همان روغن ربی ته ماهیتابه هم قانع بودم که مزه و بوی مایه ماکارونی داشت و چه بسا خوشمزه تر بود از خود ماکارونی و انقدر نان لواش را ته ماهیتابه می مالیدم که نیازی به اسکاچ نبود . مادرم بعدها که فهمید می شود از ته ماهیتابه هم استفاده بهینه کرد و مخصوصا وقتی چند بار حین لیس زدن ماهیتابه مچم را گرفت ، موقع دم کردن ، محتویات ماکارونی را چند بار توی ماهیتابه می چرخاند تا همان دلخوشی کوچک من هم شسته بشود و برود به خورد ماکارونی ها . گاهی فکرمی کنم پدر و مادرهای قدیمی ما را به جای تربیت ، تحریم اقتصادی می کردند .
چجالب...دقیقا چندوقت قبل شدیدا هوس ماکارونیای

قدیم روکرده بودم.انقدفکرکردم که چرااونوقتاانقدمایه
ماکارونیه مزه میدادبخصوص بانون لواش.اماالانانه!
که منم همه موادهای فانتزی الان روحذف کردم و
فقط موندهمون گوشت و رب و پیازقدیمیمون....
دلتون نخواد اما محشرشد مزه ش....جوری که
ترجیح میدم فعلنامتریالش همون قدیمیاباشه
که معده م از ته اعماق وجودش لـــــذت ببره
طفلکی.........و ایضا اینکه همون تحریمای
اقتصادی قدیم پدرمادرامون بــنظرم زورش
به هوارتاتربیتای الانِ ماهازیرنظربــــرترین
اساتیدو روانــشناس های مدرن امروزی
میچربه..ازتفاوت بچه های دیروز وامروز
خوب میشه به این نکته رسید
یاحق...
اخی..یاد خودم افتادم..منم عاااااشق همین مایه ی ماکارونی بودم
یادش بخیرررر
چار و نیم صب
سر شلوغی مهد
روغن ربی
تحریم اقتصادی
و
چشمهای گرد و سبز من
استاد شما باید نویسنده میشدی
لعنت بر این غم نان لامصب
چاکرم عمو مهرداد
از اون موقع میخواستن ما رو برای تحریم های این روزها اماده کنن.
خیلی زیبا بود پدرو مادر های ما خیلی حواسشان بود که هیچوقت به ما زیادی خوش نگذره زیادی نخندیم زیاد راضی نباشیم
برعکس پدر و مادرهای این روزها
ما خیلی سوختیم ما نسل ته گرفته هاییم
یاد سریال خانه ما افتادم، اون قسمتش که پسر کوچیکشون رو هی از چیزای مختلف محروم میکردن تا تنبیه بشه، و اون ککش هم نمیگزید. آخر سر مجبور شدن از خوردن ماکارونی محرومش کنن!!!
من و داداشم سر ماهیتابه دعوا می کردیم :)
من هم مایه ماکارونی رو بیشتر از خودش دوست دارم.
من همیشه برام سوال بود چرا مامانا کتلت یا سیب زمینی سرخ کرده یا بادمجان رو بیشتر درست نمیکنن تا ما قبل از شام چندتا بخوریم.
حالا که خودم خانوم خونه شدم بازهم وضع همونه و دلیلشم نمیفهمم
واقعا چرا ؟
وای چقدر خندیدم.دقیقا:))))))))
ماکارونی رو عشق است...مخصوصا هنر مامانا
من همین الان هم مایه ماکارونی رو فقط از پیاز و گوشت چرخکرده و رب میپزم اینطوری خیلی بیشتر دوست میدارم.
به نظر من شیوه ی پدر مادر های ما برای تربیت خیلی بهتر از تربیت امروزی هاست. وای وای وای امان از این بچه های لوس و پرتوقع امروزی.
خیلی صادقانه بود لذت بردم
:))))))
چه تعریف دلچسبی بود از ماکارانی ..
ماکارانی های " قدیم"
خیلی زیبا بود.
امیدوارم که نوشتنتون اینجا پیوسته باشه.
موفق و سلامت باشید.
ممنون
منم عاشقه مایه ماکارونی بودم
ولی همیشه مادرم ته ملهی تابه یکم نگه می داشت و صدام می زد بیا پریسا ماهی تابه رو تمیز کن
سلام. بله مایهماکارونی رو یادمه ولی من وقتی کتلت داشتیم و کار مادرم تموم میشد یه تکه نون مینداختم ته ماهیتابه و با روغنای اندک مانده سرخش میکردم و میخوردم. آی میچسبید!! یا دنیه آبگوشت با نون تازه سنگک. آخر لذت دنیا بود .....
همین شد که با 30 سال سن به یه لایک مخاطب خاص زیر پست هامون قانعیم دیگه... ما رو قانع بار آوردن!!! زیادی قانع...
بابک عزیز،

زادروزت مبارک. شادمان و برقرار باشی همچنان در جوار خانوادهٔ نازنینت.
با این نوشته ات یاد شبهایی افتادم که آشپزی می کردی و چقدر بامزه بود کل جریان.
روز و روزگارت زیبا.
ممنونم گلنار عزیز
تولدتون مبارک :-)
ممنون دوستم
جالبه ها . همه جا همین بوده . یه سری خاطرات مشترک برای آدمهایی که با فرهنگ های مختلف و سطح طبقاتی مختلف زندگی میکردند . مام همینایی بودیم که گفتید . دقیق و بی کم و کاست
قربون همون تربیت های به اصطلاح شما تحریم اقتصادی...
من دست و پاهای مامانم رو می بوسم هر چند که خیلی سختگیر بود. الان که مادر شدم میفهمم واقعا حق داشت
سلام.
شما معلومه وضعتون خوب بوده
مایه ماکارونی ما شامل سیب و پیاز بود.بعضی وقتا ک قرار بود بهمون خوش بگذره سویا هم قاطیشون بود.
مامان نااااااااهید کجاییی:)
واقعا از ارزو هامون بود ناخنک زدن ساده از هرچیزی
ولی مامان من همیشه سهم ما رو محفوظ نگه میداشت....
اما نمیداشت ته ماهیتابه کباب تابه ای غدا بخورم:؛))
چقدر قدیما همه چیز خوشمزه بود. همین مایه ماکارونی که وصفش رو کردید!
آقا بابک ممنون که تو این دنیای سو ت و کور وبلاگی، هنوز مینویسی...
اینجا هنوزم چراغی روشنه
دست به قلم نابی دارید
با مشغله کار و
دو تا بچه و
زندگی و . . .
هومممممم