بچه های جنگ همه یک چیز را تجربه کرده اند. جابجایی وسط مقطع. حالا یا به مدرسه ای رفته اند و یا به مدرسه شان شاگرد جدید اضافه شده است . اگر این جابجایی وسط ِ سال هم بوده باشد که واویلا. انقدر تلخ است که نگو . میروی سر کلاس، همه با هم دوستند ، مات نگاه میکنی تا یک جای خالی پیدا کنی ، نگاه ها دوستانه نیست و پر از پرسش و حدس و گمان است . اگر معلم یاری کند و آن جلو ها بنشینی ، سنگینی ِ نگاه ها را حس میکنی ، اگر آن آخرها جایت دهند، نیم رخ هایی میبینی که نشانی از دوستی ندارند.
زنگ تفریح میروی و در زاویه ای می ایستی و بقیه را نگاه میکنی. یک عده دنبال ِ هم میدوند و جیغ میکشند. یک عده دمِ آبخوری به سر و روی هم آب میپاشند، عده ای در صفِ دستشویی این پا و آن پا میکنند و هرکس که در می آید را مسخره میکنند. یک عالمه بچه دم ِ بوفه از سر و کول ِ هم بالا میروند و بلند تر داد میزنند که چه میخواهند. چند تایی آن وسط ها کتاب به دست راه میروند و درس میخوانند. یکی لی لی میکند و بقیه هم حرف میزنند. سهم ِ غریبه ها ، نصیب ِ تازه وارد ها از این همه هیاهو سکوت است و نگاه های غریبه . اینکه این نگاه ها کِی آشنا شوند و سکوت ها بشکنند، بستگیِ مستقیم دارد به اینکه چقدر خوش شانس باشی و آدم ِ با معرفتی آن وسط ها پیدا شود. اینکه یک نفر بیاید جلو و بپرسد اسمت چیه ؟ بپرسد: کدوم مدرسه بودی قبلا؟ بپرسد : مال ِ اینجایی؟ بگوید: ما میخواهیم وسطی بازی کنیم. یار کم داریم. میای توو تیم ِ ما ؟ یا لقمه ء نان و پنیرش را نصف کند و نصف ِ بزرگتر را به طرف ِ تو دراز کند و بگوید من صبحانه خیلی خوردم. سیرم. بیا این مالِ تو . و بعد حس کنی یخ ها آب شده و داری وسطِ یک استخرِ آب ِ گرم در لذت غوطه میخوری.
" کیامهر ِ باستانی " همان آدم ِ بامعرفتی بود که غم ِ غربت را آسان کرد. وسطِ دنیای مجازی چشم گرداندم و دیدم عجب بزرگست این بازارِ مکاره .هیچ آدمی اسم و رسم خودش نیست . دیگر حتی نگاهی هم نیست که بدانی دوستانه است یا خصمانه . تویی و یک مشت کلمه . اما همان روزهای اول کیامهر عزیز نشان داد که چیزی ورای یک مشت کلمه و یک نام دروغین است. ادم ها وقتی مرد باشند و جوانمرد، دیگر دروغ در کارشان نیست . حداقل در مرامشان و مرام ، حقیقت و مجاز سرش نمیشود.
کیامهر ِ عزیز همان بود که دست ِ مرا وسط ِ جمعِ دوستانش کشید و گفت بچه ها ، آنا از امروز باماست. سخت است ورود به حلقه ء دوستان ِ عزیز و قدیمی و جانی و این سختی را کیامهر عزیز آسان کرد.
یک هفته ای مهمان ِ شما و خانه ء دوستتان هستم. امیدوارم بتوانم حقِ میزبانیتان را ادا کنم. قطعا نخواهم توانست دوستداران ِ این خانه را راضی کنم ، حریف قَدَر است و من نوپا. ولی در کنارِ شما قدم به قدم می آیم. لنگ زدن هایم رابر من ببخشید.
این خیلی پست نبود. غرض اعلام ِ حضور بود و همان آشنایی و در میانه میدان ایستادن.
راستی من آنا هستم.
سلام بانو...در این بازار مکاره عشق هنوز هم زیاد است..ما هم به قدر خودمان داریم و با تو تقسیم می کنیم.
سپاس بانو . چه خوب است که هنوز عشق قسمت میشود.
چه جالب من وبلاگ شما دوتا عزیزان رو در کنار هم قرار داده ام
متوجه نشدم. یعنی لینک هایمان را متوالی گذاشته اید؟
اخییییی پس مستاجر جدید شمایید
خوشوختمم از اشناییتووون
سلام. بله . من هم خوشوقتم.
بسم الله النور
سلام
با عرض معذرت کمی با تاخیر ورودتون رو تبریک می گم ... دیشب در واپسین لحظات نه اکانم که ترافیکم مام شد و من ماندم و حوضم ... همه ی دوستان آمدن تبریک گفند و من جا ماندم ...
کیامهر عزیز است و دوستانش عزیزتر ...
از قلمتان خوشم آمد.
نوشته تان بردم تا دوران مدرسه ...
خوش آمدید
سلام . ممنونم. خوشحالم که مرا در جمع دوستان پذیرفتید. سپاس.
سلام.خوش اومدی آنا.دهکده جهانی هم چیز خوبیه ها
سلام. بله . دیگر دهکده هم نیست . خانه شلوغ و درهمی شده.
سلام آنای عزیز
من از مخاطبان خاموش شمام البته یه بار هم براتون کامنت گذاشتم ولی همیشه می خونمتون و از نوشته های محشرتون لذت می برم...
واقعا ایول به کیامهر دست خوب کسی داده اینجارو....
اول که خوندم فکر کردم قلم خودکیامهره بعد که اسمتون رو دیدم متوجه شدم که قلم کیامهرنیست...
نوشتن تو وب کیا لیاقت میخوادشما هم لیاقتشو داری
سلام. خاطرم هست و سپاس از حضورتان در آنجا و دلگرمی تان در اینجا. من لیاقت ندارم ، محبت کیامهر عزیز دامنگیرمان شد.
سلام عزیزمم
خیلی خوش اومدی
قشنگ مینویسی مشخصه
من که بی صبرانه منتظر پست های بعدیت هستم
سلام دوست خوب. سپاس از محبتت .
جییییییییییییییییغ
جیییییییییییییییییییییییییغ
جییییییییییییییییییییییییییییییییغ
جیییییییییییییییییییغ
سلاملکم من وروجک جیغ جیغو هستم
خوشبختم از اشناییتون انای عزیز
من جیغ جیغو نیستم ، ولی جیغ جیغو ها را دوست دارم !
سلام!
معرفی نامه ی جالبی بود!
منتظر پستهای بعدی شما هستیم!
سلام. من زیاد مینویسم. خیلی منتظر نمیگذارمتان.
تبریک میگم آنا خانم
اما تکیه برجای بزرگان نتوان زد
موفق باشی خانم
مطمئنی الان تبریک گفتی ؟
به به سلام صاب خونه جدید:
خوبی؟
اشکالی نداره شما راحت باش
ما بچه های خوبی هستیم اذیت نمی کنیم
نه واقعا قلم خوبی دارین
خوشمان آمد
میشه هر روز آپ کنین؟
ما عادت داریم اینجا هر روز یه پست جدید ببینیم البته شما مجبور نیستیااا
من فک کنم نظورتو از این پست کامل متوجه شدم
صاب خونه قبلی گفتن شمارو تحویل بگیریم ما هم شدیدا شمارو تحویل خواهیم گرفت
خوشحالیم که یه دوس جون جدید پیدا کردیم
ممنون از لطفتان. دعا کنید روزی فقط یکبار آپ کنم. چون من زیاد و طولانی مینویسم.
سلام من یک روز قبل از اینکه کیامهر شما رو معرفی کنه با وبلاگتون اشنا شدم همون طوری که کیامهر گفت قلمتون خیلی شیواست ولی مطلبی که نوشته بودید یک نوع نوستالژی تلخ برای من اورد ازتون پرسیدم متولد چه ماهی هستید ....البته شما اطلاعاتی از خودتون نگذاشتید ولی فکر کنم من و شما هم سن هستیم یا حداقل جو اجتماعی و خانوادگی یکسانی را تجربه کردیم حرف برای گفتن زیاد دارم منتظر نوشته هاتون هستم
سلام. بله . متاسفانه وقت نشد جواب بدهم. اسم و رسم شناسنامه و تولد من فرق دارد. اسمی اش بهار است و رسمی اش پاییز.
میانه ء دهه چهارم هستم. پیر شدیم دیگر. چند سال دیگر باید به احترام حضرت عزراییل دراز به دراز بخوابیم.
سلام آنا جان خوش آمدی. همانطور که کیامهر عزیز گفت قلم خوبی هم داری
سلام. کیامهر لطف دارد. شما هم همین طور.
خاموش؟
تقریبا ...
تازگیا روشن شدم ... !!!
نیمه خاموش مصرف برقش بیشتر است ها !
چطور مگه ؟
گفتید نیمه خاموشید، خواستم شوخی کرده باشم. گویا همان جدی بنویسم بهتر است ! همین !
سلام آنا جون، خیلی خیلی خوشحالم که اینجا میبینمت. ۲ ماهی هست که اینجا میام ولی خاموش، چون اینقدر کاملِ که حرفی نمیذاره واسه گفتن، اما الان نمیشه خاموش بود وقتی آنا اینجاست و کاملترش کرده.
موفق باشی "یوسفِ کنعان".
دیشب نتونستم برات بنویسم الان اومدم جبران کنم
میخوام بهت خوش آمد بگم وبدون که از بودنت اینجا خیلی خوشحالم.دلم میخواد نگاهم برات سنگین نباشه و جز اونهایی باشم که بهت بگم بیا لقمه نان و پنیرم رو با هم نصف کنیم.کیامهر خیلی بامعرفته و حتما شماهم.
سلام
مهمان حبیب خداست
ودوست دوست / دوست ماست
سلام به شما
خوش اومدی
برای کیامهر احترام زیادی قائلم آنای عزیز و تا اینجا متوجه شدم هر کاری میکنه یه فکری پشتش هست و نتیجه خوبی هم داره. این که شما رو در اینجا در جوگیریات کنار خودمون داریم رو به فال نیک میگیریم و من که خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم.
از مقدمه اولتون خیلی خوشم اومد.
خوش اومدین.