ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
غصه ما آدمها قصه ایه که هیچ وقت کلاغه آن به خانه نمی رسد
حکایتی که با شروع ما شروع می شود و تا تمام نشویم تمامی ندارد .
چه فرقی می کند مهدیه کیست و حالا کجاست ؟
مهم هم نیست که تا به حال اسمش را نشنیده باشیم و نوشته ای از او نخوانده باشیم
مهم اینست که مهدیه مثل من و تو وبلاگ داشت و برای گل شمعدانی می نوشت .
امروز تمام خاطرات لعنتی اردیبهشت امسال برایم تکرار شد
یک خبر بد
جای خالی کسی که دیگر نیست
یک بغض خفه کننده
عکسی گوشه یک وبلاگ
وبلاگی که دیگر به روز نمی شود
و وقتی دردهایت را کامنت می کنی و زار می زنی یک جمله مثل یک سطل آب سرد روی سرت هوار می شود که :
نظر شما به ثبت رسید و پس از تایید نویسنده وبلاگ به نمایش درخواهد آمد ...
اما اینبار دیگر تاییدی در کار نیست
نویسنده وبلاگ از بغل گوش ماهی های کف دریا پری دریایی شده و پرواز کرده به آسمانها ...
امشب برای دختری که همیشه می خندید گریه می کنیم ... بی آنکه بدانیم چرا ؟
-
+ اگر سوالی دارید اینجا را بخوانید ...
++ تو را به خدا کامنتدونی هایتان را تاییدی نکنید ...
روح همه ی رفتگان شاد !
مامان بزرگ گاهی جمله ای میگفت "گفتم نمیاد"
...
...
اوه خدایا این روزها چقدر خبر بد میرسه...
خدا رحمت کنه اینهمه آدم خوب رو که از بین ما میرن.
حالم بد شد چه خبر بدی بود
همیشه احساسم نسبت به بچه های اینجا یه احساس متفاوت بوده
خدا بیامرزتش ....
آرامش دریار
آرامش دریا چه طوفانایی داره :(
نمیشه تاییدی نکرد خیلیا نمردن میان فحش بد مینوسین :(
بی آنکه از قبل بشناسمش دلم غمگین شد ..
روحش شاد ..
الهی بمیرم خبر تکان دهنده ای بود ....
دیشب سه بار کامنت گذاشتم , هر سه بار تایید نشد .....
دیگه نمیدونم چی باید گفت کیامهر عزیز . حسم گم شده !
خدا رحمتش کنه ...
خدا رحمتش کنه..ناراحت کننده بود.
22 مهر1391
اولین سالگرد مهدیه...
روحش شاد