ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
کل بزن بزن بخوان به نام هیچ کس
یکنفر به سوی سوگ خویش می رود
یکنفر که شانه اش رفیق پیکری ست
در عزای نام خود به پیش می رود
-
کل بزن بزن بخوان به نام هیچ کس
در قمارخانه ها دوباره باختیم
لاشه های ما به دوش باد می روند
توی کارخانه ها دوباره باختیم
-
آمدم تمام شهر را خبر کنم
آمدند سفلگان به کاسه لیسی ات
آمدند تا مگر نصیبشان شود
سهمشان ز کیف های انگلیسی ات
-
آمدند ریزه خوارگان کور دل
ساقدوش حجله در عروسی ات شوند
آمدند فتح ...نامه ها به دستشان
پاسدار مرزهای روسی ات شوند
-
آمدند ریزه خوارگان که باز هم
توی هرزه خانه ها تعارفت کنند
در قمارخانه ها دوباره پا شوی
تا مگر ازاله ی بکارتت کنند
-
آی گربه ام! همیشه روسپی من، ببین
موش ها میان نقشه ات رها شدند
نان به نرخ خون خوران گرگ خو
میزبان... شام واپسین ما شدند
-
کل زدم به شادی توی ای رفیق من !
کل زدم تمام شهر را خبر کنم
باز هم تو را حراج کرده اند، وای
کل زدم زدم که خاک تو به سر کنم
-
کل بزن بزن بخوان به نام گربه ام
در کنار نقشه ی حراج خانه ها
کل بزن بزن بخوان به نام هیچ کس!
در مسیر التهاب باج خانه ها!
این جدید ترین شعر اشرف گیلانی دوست هنرمند و شاعرم است .
اشرف گیلانی از قدیمی ترین دوستان وبلاگی من است
روزهای ابتدای وبلاگ نویسی کیامهر باستانی ٬ تعداد کامنتهای اشرف مرا به حسادت وا
می داشت و حسرت می خوردم که آیا می شود روزی من هم اندازه اشرف کامنت داشته باشم .
که البته آنروز آمد .
و حالا هر وقت اشعار او را می خوانم به خودم می گویم یعنی می شود یکروز من هم مثل او شعر بگویم ؟
که البته آنروز نخواهد آمد .
روزگاری که احوالات این گربه بینوا دغدغه من هم بود اشرف گیلانی از با معرفت ترین رفقا بود و همیشه ٬ شده با مصرع کوچکی در کامنتها دلگرمم می کرد .
امیدوارم این پست ناقابل امروز ٬ ادای دین کوچکی باشد به محبت های دیروز اشرف گیلانی ...
+به امید خدا امشب با سفرنامه کیش در خدمت شما هستیم ...
++ پیشنهاد می کنم این پست محشر را حتما بخوانید ...
اول
خوشبحال اونایی ک شاعرن!
منتظر سفرنامه تان هستیم!:دی
منتظریم
راستی سوغاتی ام رو کی بیام بگیرم؟؟؟؟
منم سوغاتی میخام
تبعیض تا چه حد اخه
یا به من هم سوغات میدی یا وبتو میترکونم.
جزیره جان نون من رو آجر نکن لطفا
(بذار اگه به من سوغاتی دادن با تو نصف می کنم )
قول میدی نصف کنی؟
میگم هاله خب بزار دوتا بگیریم اینجوری که بهتره .جرا نصف کنیم؟یعنی تو فک میکنی همون یکیشو هم به زور میده؟خسیس
یک مقدار کوفته از شام شب آخرمون تو هتل با خودم اوردم که بین شما دو تا عزیزان هاله و جزیره تقسیم می کنم
بی تربی یوت. این چه طرز بد حرف زدنه .هان؟
خجالت نمیکشی خسیس.
خب نمیرفتی هتل ،تو که پول سوغات خریدن نداری، توکه اصلا پول نداری نرو کیش. تو که پول نداری و شام اخر و میزاری تو جیبت ور میداری میای خونتون نرو مسافرت اقا.اهه
یعنی شما تو هتل شام کوفته خوردید ؟؟؟؟؟
هاله جان من که میگم بیا بریم از مهربان جان سوغات بگیریم. بابک هم خسیسه هم بی کلاسه، بی کلاسه که شامشو میزاره تو جیبش و میاره دیگه، هم اینکه به سلیقه ش اعتمادی نیست
هم خوشگله ،هم خوش سلیقه ست هم اینکه کلا از بابک سره دیگه.
مهربان خوبه، هم مهربونه
خوبت شد بابک خان؟دیگه به ما حرف بد نزنی
بله هاله جان کوفته خوردیم خیلی هم خوشمزه بود
شما هم بخورید
اینروزها همه کوفته میخورن
شما چطور ؟
در این که مهربان خیلی خوبه و سلیقه اش هم عالیه که حرفی نیست جزیره جونم
من فقط موندم اینا چرا شام کوفته خوردن
چرا؟مگه کوفته چشه؟
جزیره شانس آوردیم شام کوفته بوده که جناب اسحاقی گذاشتن تو جیبشون و آوردن
فکر کن اگه شام قیمه یا قورمه بود چی می شد
واااااااااااااای ادرس وبلاگمو هم بزارم
بابک وبلاگم خوشگله .نه؟
چش نیست و گوش جزیره
میریخت تو پلاستیک بعد میزاشت تو جیبش
شاید هم میریخت تو شیشه نوشابه 
هاله جونم تو هم وبلاگمو دیدی؟
داره رویت می شه
حالا بحث رو عوض نکن بذار ببینیم تکلیف سوغاتی چی می شه
هررررررررررررررررررررررررررررر
جمله ی :چش نیس گوشه
خودم هم دقیقا بعد این حمله م همینو به خودم گفتم هاله .فک میکردم این جمله ساخت خودمونه نگو جهانیه
نه هاله جان از این اقا بابک سوغاتی ای نمیشه گرفت، مطمئن باش
خوب ما کوفتمون رو کجا باید تحویل بگیریم ؟؟؟؟
جزیره ! من نمی دونستم تو وبلاگ داری
بهت تبریک میگم
( این تبریک واسه وبلاگ بلاگفات بود )
توش مطالب علمی میذاری ؟
شعرای اشرف رو خیلی دوست دارم.قلمش پایدار باشه تا همیشه
ااااااااااااااااااااِ به کوفته قانع شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هاله جون قربون دستت خواهر منو قاطی نکن، من کوفته دست خورده از کسی نمیگیرم. گفته باشم
تازه سوغاتیشو هم به عنوان یادگاری نمیشه گذاشت رو میز،همه جا بو میگیره
حالا تازه ما هم که این کادو رو قبول کنیم تو خودت باید خجالت بکشی بابک خان
میگم کوفته ش از اوناس که توش آلو داره؟
هرررررررررررررررر
نه سیمین جان تخم مرغ داره احتمالا
نه پَ فقط شمایی که وبلاگ داری
من خیلی وقته اومدم بلاگ اسکایااااااااااااااااا معلومه خیلی وقته تو نت نیومدی شما
راستی میگم شما بلاگ اسکایی ها هم خوب مارو سر کار گذاشته بودیناااااااااااااااااااااا، خب چرا وقتی یکی براتون خصوصی میزاشت هی میگفت خصوصی؟؟؟؟؟؟؟؟؟خب اونجا که خودش عدد میزنه جلو کامنت خصوصی دیگه
من همش فک میکردم کامنتای خصوصی تو بلاگ اسکای یه جایی مثه ته مهای صندقچه قایمه که باید بری تذکر بدی به صاب وبلاگ که بره بگرده و پیدا کنه و ببینه
نمیدونستم وقتی صفحه ی مدیریت باز میشه تو چشه طرفه
دقیقا تو چشه آدمه جزیره
خوب تکلیف زمان تحویل سوغاتی رو معلوم کنید می خوام برم سراغ کارهام
خیلی ممنون که الان میگی هاله
اینو باید اون موقعی میگفتی که هی خودمو میکشتم و میگفتم یا ایها البلاگ اسکای ناس، این خصوصی هاتون و مگه نمیبینین و ما هی باید بیایم تذکر بدیم یا نه
از کجا میدونی هاله؟
هاله جان در جلوی جمع تکلیف سوغاتی رو که معلوم نمیکنن!دست زیاد میشه بچه جان!

یکیش خود من!
حدس زدم سیمین جان
جناب اسحاقی، روزه ی سکوت گرفتی برادر؟

اقا بیا ما اصلا سوغات نخواستیم
میدونی این سکوت منو یاد چی میندازه، یاد ادمایی که مهمون میاد خونشون بعد صاب خونه ز مهمونه خوشش نمیاد میره تی وی روشن میکنه و با دقت فیلم میبینه، بدون اینکه یه کلمه با مهمون حرف بزنه
خب ناراحتی بگو بریم. تو که نه میوه میدی نه شیرینی نه سوغاتی،دیگه واسه چی ناراحتی
بابک جان رسیدن به خیر.
همیشه به سفر اونم با مهربون بانو.
ااااااااااااا جزیره نگو دیگه
من سوغاتی می خوام خوب
به به سمیرا جون
حال شما؟
خب نیگا کن هاله چه سکوتی کرده، فک کنم ترسیده برا همون سوغاتی دیگه
هاله جون اگه به کوفته رضایت میدی که بیا بریم خونه دنیز اینا کوفته اصل بخوریم منت بابک رو هم اصلا نکش.موافقی؟
خیلی باحالی هاله
خلاصه اگه آلو داشت واسه منم یذره نگه دارین
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام مامان سمیرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
چقدر هیجان انگیز. کاشکی مامان من هم تو نت بود
نه دیگه سیمین جون
همش نصف یه کوفته است
تازه جزیره هم هست ولی اگه یه دارویی چیزی بدی که جزیره چند ساعت بخوابه شاید بتونیم با هم به تفاهم برسیم
هالههههههههههههههههههههههههههههههههه!!!!!!! دلت میااااااااااااااااااد. تو چشام نیگا کن
نه جان من نیگا
حالا باز هم دلت میاد
اصلا ببینم چرا به خود تو دارو رو ندیم؟
اصلا چرا به جفتتون ندم دارو رو
بعدشم چرا چرا دارو رو ندیم به سیمین؟
البته من اگه دنیز قبول کنه برم خونشون حاضرم به خاطر شماها کنار بکشم
خیلی خوب چرا شلوغش می کنی اصلا همون نصف کوفته رو تقسیم به ۳ می کنیم خوبه؟؟؟؟
سلام
خیلی وقته که جان می کنم " تعارف " را از شناسنامه ی رفتاری و حتی از دائره المعارف لغاتم بیرون بیاندازم
بدون تعارف ، اگر ذره ای آبرو داشته باشد نوشته ی من وام گرفته از نام کسی است که این روها را صاحب است
بدون تعارف آنچه تو و محسن باقرلو و چند نفر دیگر در این دنیای کوچک بلاگستان با دل من و آدم های دیگر می کنید محشر است نه نوشته ی من ، خیلی وقت است که خیلی از خنده های واقعی ام را مدیون خط به خط اینجا هستم ، حتی برخی دانه های اشکم را ...
به هر طریق سپاس بابت لطفی که به بنده داشتید
اشتباه شد جزیره تقسیم به ۴ می کنیم سمیرا جون از قلم افتاد
(فکر کنم آخر سر به همه فقط یه لقمه برسه)
نه با با.من فقط الوشو میخوام.بقیه ش مال شما
به جزیره هم دارو نمیدم.آخه دوسش دارم دختر شیطونمو
بلا نسبت مامان دل آرام سوغاتی فقط همون کوفته
کوفته نه ها
کوفته
یعنی کوفته دیگه
لاش هم نه آلو داره نه زرد آلو
برای مامان دل آرام جان هم هرچی امر بفرمایند در خدمتیم
نه دیگه سیمین جونم ما تک خوری نمی کنیم شما هم بازی
سیمین جان یه مقدار سیانور به این جزیره بده من راحت بشم