جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

ببخشید شما ؟

تماس های هر روزه کم کم تبدیل می شوند به چند روز یکبار و ماهی چند بار و ناگهان متوجه  

می شوی ماه هاست از او بی خبری ...  

 

نه بحث و دعوایی بوده و نه کدورت و دلخوری . یکهو احساس کرده ای که دوست ندارد به او زنگ بزنی و تو هم شرایطش را درک می کنی . وقتی در محل کارش آرام و درگوشی حرف می زند که رئیسش متوجه نشود و وقتی زنگت را با اسمس عذرخواهی جواب می دهد می فهمی که داری خودت را سبک می کنی . رفاقت اینطوری مثل جاده یکطرفه ، ادامه دادنش بی فایده است .


وقتی بعد از ماه ها دم عید که می شود و پیامک نوروزیت را می نویسی و توی فون بوک گوشی  اسمش به چشمت می خورد یکهو دلت می لرزد و غصه می خوری و دلت تنگ می شود و روی اسمش تیک می زنی و اسمس را سند می کنی . 

 

چند دقیقه بعد از طرف همان دوست اسمس پاسخی می آید . خوشحال بازش می کنی و  

می بینی جواب داده :ببخشید شما ؟

جالب اینجاست که آخر اسمس تبریک نوروزیت واضح نوشته ای : اسحاقی


لبخندت تبدیل می شود به بغض و اسمش را از گوشی پاک می کنی .

بعضی ها اینطوری از کسانی که دوست دارند انتقام می گیرند .  

 

 



+ اینطور که در خبرها آمده است خوشبختانه زلزله شدید سیستان و بلوچستان تلفات جانی نداشته . انگار خدا رحم کرده است ...



نظرات 73 + ارسال نظر
طاها چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 15:02 http://dastanakeman.mihanblog.com

سلام
این دیگه نهایت بی معرفتیه...

موافقم

مریم انصاری چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 15:11

در مورد «ببخشید شما» هم کاش فرض می کردین دوستتون پیامتون رو تا انتها نخونده و ندیده فامیلیتون رو.

شماره تون رو هم یه روزی که از همه ی دنیا بُریده بوده، همراه هزار و یک شماره ی دیگه، حذف کرده تا دغ دلی ش رو روی شماره های گوشیش خالی کرده باشه.

و هیچ وقت رووش نشده بیاد برای شما کامنت خصوصی بذاره و شماره تون رو بگیره دوباره.

البته اینها کارهایی هست که خودم توی این مدت انجام دادم شاید دوست شما اصلاً قضیه ش فرق کنه.

م مثل میترا چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 15:13 http://mitra-k.blogfa.com

سلام

گاهی خیلی دیر می فهمیم که زمان زیادی را برای کسانی کنار گذاشتیم که لایق آن نبودند
...................

هزاران بار سپاسگزارم برای تبریک تولدم

ممنون میترای عزیز
ایشالا که همیشه شاد باشی

بهار همیشگی چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 15:29

از تو گوشی پاک کنیم به راحتی زدن یه دکمه...
ولی با خاطرات لعنتیش چکار کنیم که همیشه گوشه ذهنمون تلو تلو میخوره و هی با خودت تکرار میکنی من چی کم گذاشتم که دوستی چندین ساله به این راحتی تموم شد
کاش لآقل برای این همه سوال جوابی میداد بعد میرفت...

بدی این ماجرا اینه که از این به بعد هر وقت می خوای با یه آدم جدید ارتباط برقرار کنی یه چیزی توی ذهنت میگه : بی خیال ! انقدر خودت رو سبک نکن

مریم انصاری چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 15:30

نمی دونم الآن، توی این پُست، حوصله ی شوخی دارید یا نه؟ نمی دونم اصلاً اجازه ی شوخی دارم یا نه؟! ولی خب جسارت می کنم و با شما شوخی کنم و مِن باب شوخی هم که شده، میخوام ازتون انتقاااامم رو بگیرم.

پس در مورد این پست و جواب هایی که دادین، انقـــدر دوست دارم بگم:

مطمئن باشین که از روی "دوستی" بهتون گفته: «ببخشید شما؟!» و از روی دلخوری یا اینکه میلی به ارتباط با شما نداشته، نبوده!

من حدس می زنم شما توی شرایط بدی خوندید اون جواب رو... که باعث ناراحتی تون شده! وگرنه من قضیه رو از هر طرفی نگاه می کنم، می بینم که چیز بدی نگفته که باعث ناراحتی شما و حذف شماره ش از توی گوشیتون بشه.



(ناراحت نشیدا آقای اسحاقی. این کامنتم مزاح بود فقط. )

چرا ناراحت؟
شوخی بود دیگه

بانو چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 15:50

خیلی تجربه تلخیه... برای منم اتفاق افتاده... ولی چه دیر فهمیدم دوستیمون یکطرفه اس!! بعد از 11 سال!!!!!
راستشو بخواین هنوزم دلم نیومده شماره اشو پاک کنم....

پاک کردنش یه خوبی داره و اونم اینه که دیگه با دیدن اسمش اعصابتون خورد نمیشه

هاله بانو چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 15:56 http://halehsaadeghi.blogsky.com

آقای اسحاقی چطوره بگید این شخص شخیص کی بوده که گفته ببخشید شما ؟؟؟
یه جماعتی رو هم نجات بدید از جمله خودم ...

حتما ...

[ بدون نام ] چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 16:09

در این دنیای نامرد کارمون به جایی رسیده که
طوری باید دلتنگ بشیم که به کسی بر نخوره.....

گاهی آدمها بد جور دلتنگ میشن...
گاهی بد جور گرفتار میشن.....

انقدر بد جور که فراموش میکنن...
فراموش میکنن حتی رفیق رو....

شاید باید فراموش بشه...
تا بیقراری کمتر بشه
شاید باید برن تو پیله خودشون
تا شاید از اون پیله پروانه ای بیاد بیرون

پاک کردن اون دوست هم دقیقا به این معنی بود که رها باشه و آزاد
ایشالا که پروانه بشه

لیلی چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 17:17 http://www.majanin92.blogfa.com

برای من هم پیش اومده منتها با کمی تفاوت
من به او مسیج زدم شما؟
به دلایلی غیر از دور شدن کم کم
خوشحال می شم تبادل لینک داشته باشیم

دلخور نشد ازت ؟

دنیا چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 17:46

این اتفاق واسه منم افتاده. من خیلی دوست دارم که رفقای خیلی قدیمی رو تو فیس بوق پیدا کنم. یکیشونو درخواست دوستی دادم (پنج دوست مشتر ک داریم) متاسفانه تا حدود یک ماه پستهای ایشون تو صفحه من میومد اما درخواست من پاسخ داده نمی شد نه ریجکت نه اکسپت. احتمالا منظورش محترمانه این بود خودت گم شو. یه مدت به احترام دوستی چهارساله صبرکردم اما بعد درخواست دوستی رو پس گرفتم ونفسی به راحتی کشیدم.

خوب کردید

In Blue چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 18:16 http://inblue.blogsky.com/

آدم ـــهای خــطرناکــی َن اینــآ .....

حافظـــه بی دلیـــل انقـــدرها هم کوتاه مدتــــ نمیشــه ...

خطرناک ؟ نمیدونم

پروین چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 18:43

دوست نزدیکی که شش ماه از آدم سراغ نگیرد و بعدش هم بگوید ببخشید شما، به درد دیلیت کردن از صفحهء تلفن و صفحهء ضمیر و ..... میخورد بابک جان *. خوب کاری کردی.

آرشمیرزا هم کارتون داره درضمن بنظرم!

* مقاله‌ای میخواندم دربارهء سلامت روح و روان و روابط اجتماعی و .... میگفت همیشه بعد از تماس با شخصی که دوست خود میدانید، لحظه‌ای درنگ کنید و از خود بپرسید دستاورد این تماس (تلفنی، حضوری و ...) برای من چه بوده. خیلی ساده از خود بپرسید ایا الآن خوشحالترم و ارامش فکری بیشتری دارم یا اینکه تحت فشار روحی ام. اگر جوابتان برای دو تا سه بار مورد دوم بود، بی درنگ این دوستی را از زندگی‌تان حذف کنید. بنظر unforgiving میاید. اما زندگی‌هامان کوتاهتر و لحظه‌هامان ارزشمندتر از آنند که صرف این دغدغه‌های غیرضروری شوند.

ممنون پروین خانوم

yasi چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 19:41

ashk rikhtam paye in post o comentash
mani ke paye in post ashk rikhtam ham gahi bebakhshid shoma migam
ama ini ke shoma migi koja o un koja
yeki be manaye shenakhtane ye dust
yeki be manaye be kuche ali chap raftan o be nashnakhtan zadane
unvaght age adam kari ham karde bashe,badiyi karde bashe delesh nemisuze
mige taraf hagh dare
ama gahi vaghta faghat o faghat tavane khubi ha o mohebat haye ziademun ro mikhorim aghaye eshaghi

مرسی یاسی
من هم از اون ببخشید شما ناراحت نشدم .

چیزی که دلخورم کرد این بود که این دوست با وجود پاک شدن شماره من نیازی به اینکه دوباره شماره منو داشته باشه احساس نکرده .
عوض کردن گوشی یه چیز معموله

یه خواننده خاموش دیگه چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 19:42

اه چقدر بدم میاد از این آدما
با تمام وجودم تجربه اش کردم بهتون حق میدم آقای اسحاقی و کاملا درکتون میکنم
منم یه زمانی وقتی اسم این جور آدما رو تو فون بوک گوشیم میدیدم دلم می لرزید و بهشون پیامک میدادم اما یه کاری باهام کردن که دیگه به هیچ وجه به دلم اجازه نمیدم که تو موقعیتهایی مشابه این براشون بلرزه یا تنگ بشه
از وقتی که این روال رو انتخاب کردم احساس راحتی و اعتماد به نفس و عزت نفس بیشتری میکنم
از این که با بی اعتنایی به این جور آدما دارم به خودم احترام میذارم خوشحالم
اگه این اسمش غروره من خوشحالم که انقدر مغرورم

اسمش غرور نیست
اسمش احترام به خوده
اگر روی ارتباط با کسی که برای بودنت احترام قائل نیست ادامه بدی داری به خودت بی احترامی می کنی

عارفه چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 20:00

"بعضی ها اینطوری از کسانی که دوست دارند انتقام می گیرند . "...

مترجم دردها پنج‌شنبه 29 فروردین 1392 ساعت 00:14 http://fenap.blogsky.com

برادر نمیخواهد بغض گلویت را بگیرد

در اوج به هم ریختگی اوضوع و احوالم در روز نخست عید،گفتم اس ام اس سال نو مبارک را برای همه بفرستم و فرستادم.شاید کمتر از بیست یا سی درصد بودند کسانی که پاسخ گفتند ( مثل خودت )،باقی اصلا ً جواب ندادند.

واقعیت این است که در این روزگار متلاطم و آشفته،عقاید،خط های قرمز و قوانین و قواعد شخصی مان به سرعت تغییر می کند و مانند پدر و یا مادرهایمان نمی توانیم باشیم که ساختمان ذهنی به مراتب با ثبات تری نسبت با ما داشتند.

این اقتضای روزگار ماست،نه خوب است و نه بد،پرورش ماست.
البته من فرض را بر این می گذارم که او اس ام اس شما را خوانده و این ببخشید شما را به جهت تخفیف شخصیت شما به کار نبسته است.آدم های نو به زندگی مان می آیند و می روند،بودن و نبودن آن ها در کنار ما حتی گاهی به سبب دوری یا نزدیکی افکارمان نمی تواند باشد.معشوق صمیمی ترین دوستم بیماری ای لا علاج گرفته ست و هر روز حالش بدتر می شود.امروز با خبر شدم یکی دیگر از چند دوست صمیمی ام را دکتر ها قلبش را عمل نمی کنند که خطرناک است.حال خودم هم تعریف ندارد.

بعید نیست که در صورت تداوم شرایط روزگار ما را از هم جدا کند که نه تنها حوصله دیگری،که حتی حال خود را نداشته باشیم.این که نامش را چه می توان گذاشت :تقدیر،سرنوشت،شانس،قضا و...

هر چه می تواند باشد و متاسفانه هست.سنبه پر زوری هم دارد...

محمدرضای عزیز
شرایط برای همه ما سخته
من هم متاسفانه این عادت بد رو دارم که گاهی حس و حال روحیم در ارتباطم با دیگرات تاثیر منفی می گذاره
اما وقتی که اون حال عوض شد سعی می کنم از طرف دلجویی کنم
اینکه ارتباط فقط از طرف تو باشه حس اینو القا می کنه که شخص روبرو تمایلی به ادامه نداره
و طبیعیه که این آدمها رو از زندگیت خط بزنی

ف رزانه پنج‌شنبه 29 فروردین 1392 ساعت 00:31

پست های یک هفته ای رو که نبودیم با جون و دل بلعیدیم

رسیدیم به این پست جگرسوز...

یعنی هیچی دیگه همون جگرسوز کافیه

گلنار پنج‌شنبه 29 فروردین 1392 ساعت 01:16

خوب کاری نداشت وقتی پرسید :ببخشید شما؟
می فرمودید:سرور شما بابک اسحاقی

بحث بدی و خوبی نیست گاهی خطوط طلاقی نمی کنه دیگه

در مورد زلزله هم که خدارو شکر.

neda پنج‌شنبه 29 فروردین 1392 ساعت 02:13

akhey ,elahi jigaram kababa shod.

خدا نکنه

سمیرا پنج‌شنبه 29 فروردین 1392 ساعت 10:25

دقیقا این کار را زودتر از این میبایست انجام میدادی ولی از اونجایی که تو خیلی با محبتی فرصت زیادی به طرف مقابلت دادی که همه راههای سوئ تفاهم را ببندی و الان واقعا هیچ توجیهی از طرف اون شخص قابل قبول نیست.
البته خیلی اوقات این جریانات( یکطرفه بودن موضوع ) تکرار میشه با اینکه ته دل آدم واقف به این موضوع هست که بابا جان اون طرف نمیخواد با تو در ارتباط باشه ولی ما به خاطر دل خودمون اصرار بر ادامه داریم که این یه امر دیگه ایه!

به نظرم ادامه دادن به این دوستی ها اشتباهه سمیرا خانوم

مریم انصاری پنج‌شنبه 29 فروردین 1392 ساعت 22:55

قدر دوستام رو از حالا به بعد، مطمئناً بیشتر از گذشته می دونم آقای اسحاقی عزیز.

و بی شک، حاضرم دستشون که سهله. پاشون رو ببوسم به خاطر معرفتشون. به خاطر بزرگواریشون. به خاطر صبر زیادشون. به خاطر همه ی محبت هاشون.



تنها چیزی که می تونم بگم، اینه که امیدوارم توان جبران محبت هاشون رو خدا بهم بده.

اگه انقدر خوب باشن که میگید همین که شما به روال گذشته برگردید کافیه
نیازی به جبران ندارند

ری را جمعه 30 فروردین 1392 ساعت 20:12 http://senora89.blogfa.com

نمیدونم چرا هر وقت میام وبلاگت و پستاتو میخونم یاد گزارشای کامران نجف زاده می افتم
خیلی مثل اون می نویسیا

مثل این آخری " انگار خدا رحم کرده است ... "

با اینکه اصلا ازش خوشم نمیاد ولی ممنون از تعریفت

[ بدون نام ] شنبه 31 فروردین 1392 ساعت 15:40

بابک جان گفتنش خیلی تلخه ولی برای منم پیش اومده... اما میدونی؟ بعضی وقتا باید خودمونو ببریم زیر سوال... شاید خطایی از ما سر زده که هر چند ناخواسته بوده اما بوده دیگه!!! و این خطا ممکنه باعث همین دلخوری شده... میدونی؟ بعضی ها دلخوریهاشون رو میگن و بعضی ها هم مثل من نمی گن... من هیچوقت نمیگم و معمولا اطرافیانم فکر میکنن که همیشه اونها بهترین رفتارها رو دارن و این منم که همیشه اشتباه میکنم. همین سوتفاهم ها( چه از نظر دیگران در مورد رفتار من و چه از نظر من در مورد رفتار دیگران و نظراتشون نسبت به خودشون.... متوجه هستی؟) باعث شده که من از همه شون تقریبا ببرم... هرچند خیلی احساس تنهایی میکنم اما میگم بهتر از داشتن روابط مسمومه.متاسفانه وقتی از بعضیها انتقاد نمی کنی و از نظر خودت گذشت میکنی و نیمه ی پر لیوان رو میبینی دیطگران دچار این توهم میشنکه رفتارشون بدون خبط و خطا بوده و هست.
در مجموع میخوام بگم شاید بهتر بود دلیل رفتار دوستت رو ازش میپرسیدی... شاید سوتفاهمتون برطرف میشد.. البته اگر برات در اون حد مهم بود.

راست میگی درستش این بود که باهاش حرف بزنم و دلیلش رو بپرسم
اما اینکار رو نکردم
چون فکر می کردم خطایی از من سر نزده
و فکر می کردم به اندازه کافی از من تمایل برای دوستی نشون داده شده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد