جوگیریات

بابک اسحاقی

جوگیریات

بابک اسحاقی

سطرهای سپید مهربان

ر وزی که قرار شد مهربان وبلاگ درست کند ٬ هیچ تصوری از اینکه چه می خواهد بنویسد و چطور می نویسد نداشتم . 

طی هشت سال دوستی ٬ من و مهربان بارها برای هم نامه نوشتیم . 

مخصوصاْ روزهایی که توی سمنان دانشجو بودم 

یا روزهای سخت آموزشی پادگان ثامن الائمه مشهد  

تنها چیزی که کمک می کرد دوری از مهربان را تحمل کنم نامه نوشتن برای او بود ...  

 

.

 

 

 

ادامه مطلب ...

آخر قصه همیشه گریه دختر

دخترک درست روبروی من نشسته  روی نیمکت پارک 

شبیه بچگی های گلشیفته فراهانی است توی فیلم درخت گلابی 

از مانتو ومقنعه اش مشخص است که  مدرسه را پیچانده تا بیاید سر قرار ...    

 

  

ادامه مطلب ...

اسباب کشی

آدم وقتی می آید یک جای جدید احساس غریبی می کند . 

هی دلت برای خانه قدیمی تنگ می شود  

اما چه کار می شود کرد ؟ 

باید عادت کرد 

و خوشبختانه آدمها خیلی زود به همه چیز عادت می کنند ... 

 

خوشحالم که از این به بعد اینجا می نویسم . 

  

 

 

 

پی تولد نوشت :   

امروز تولد میلاد بود . 

فردا هم تولد کلاغ زرد است . 

تولدتون مبارک و عمرتون دراز ایشالا ...  

 

پی تولد ویژه نوشت : 

فردا - ۲۰ آذر - تولد افروز بی تظاهر است . 

برات بهترین آرزوها رو دارم افروز عزیز  

امیدوارم در کنار علیرضا ، همیشه خوشبخت باشی و سلامت

 

سلام

اینجا را برای روز مبادا می سازم ... 

امیدوارم روز مبادا نیاید