جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

مشکی رنگ عشقه ؟؟؟

همه چیز به طرز خیلی عجیب و مرموزی خوب است 

حالم ٬ احوالم ٬ زندگیم و اصلا  همه چیز 

انگار دارم از همه چیز این دنیا چند برابر لذت می برم  

از راه رفتن 

از غذا خوردن 

از بو کشیدن هوا 

از رانندگی توی شلوغی

از حرف زدن با مهربان 

از فیلم دیدن

از گوش دادن  به موسیقی 

همه اینها ٬چند برابر روزهای عادی خوبند 

همه چیز و همه کس و همه جا و همه حس ها به طرز باورنکردنی خوبند 

و این مرا نگران می کند ... 

قاعدتا باید در کنار این همه حس خوب ٬ احساس آرامش کرد  

ولی اینها مرا ناراحت می کنند 

من به طرز وحشتناک و خودآزارانه ای منتظرم 

دائم ٬ بوی شمع تازه خاموش می شنوم

انگار قرار است یک اتفاق خیلی بد بیفتد  

یک اتفاق خیلی خیلی بد  

 -

دیروز یک پیراهن مشکی خریدم ... 

 

نظرات 73 + ارسال نظر
گل گیسو شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 12:43 http://www.gol-gisoo.blogsky.com/

وای نه...
حس بد چرا؟!
شاد باشید...
دلم گرفت

گل گیسو شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 12:43 http://www.gol-gisoo.blogsky.com/

اول شدم!!!

خوب نیست به استقبال حوادث رویدادهای تلخ رفت...

امیرحسین... شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 12:58 http://afrand.blogfa.com

من هم این حس را دارم . خیلی وقت ها شده بیخودی منتظر خبر بد باشم.

فعلا از خوشی ها لذت ببر. به قولی دم را غنیمت بدار.
لباس نو هم مبارک کیا . سور یادت نره

ف@طمه شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 12:59 http://zarafekocholo.blogfa.com/

ایشالا که چیزی نیست و فقط یه حسه بدو زود گذره که بخیر میگذره

آقا کیامهر می ژرسم که یه وقت خدایی نکرده شما خیال نکنید ما آلزایمر داریم اون داستان چی شد قسمت دومش؟

رها پویا شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:01 http://gahemehrbani.blogsky.com/

نگو اینجوری کیامهر

البته امیدوارم که خبرهای بهتر و خوشحال کننده تر بشنوی

خودم هم مدتی بود تو وضعیت همه چی آرومه به سر میبردم اما یه جریانی پیش اومد که برنامه عیدمون رو به هم ریخت قصد دارم بنویسم نوشتم خبرت میکنم

پیرهن مشکی هم که دیروز خریدی مبارکه امیدوارم هر وقت میپوشیش هم جسمی هم روحی سالم و خیلی خیلی هم خوب باشی و باهاش جاهای خوب خوب برید البته نه تنهایی بلکه همراه بانو مهربان

کیامهر شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:01

چشم خانوم چشم
یادم نرفته

کیامهر شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:02

این قبلی جواب دخترک زبون دراز بود

الهه شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:25 http://khooneyedel.blogsky.com/

این قضیه واقعا خودآزاریه!نگار به دنیا میگیم آقا من جنبه ی اینهمه خوشی ندارم!شاید چون از قدیم تو کله مون فرو کردن که بعد از هر شادی ای غمه!که از دماغ آدم درمیاد خوشیها!واسه همینه که اینجوری خودمون رو عذاب میدیم....
ولی رو نده به این حس....هی با خودت تکرار کن که همه چیز خوبه و خوب میمونه و هی بهتر هم میشه....بابا لیاقت بهتر از اینا رو داری تو!پس از این فکرا نکن دیگه!خب؟

فسقلی شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:25 http://bishilehpileh.blogsky.com

کیامهر جان شما دیگه چرا.
از قدیم گفتن زندگی رو هر جور که بگیری، برات همونجوری هم میاد
یا
بخند به زندگی تا بهت بخنده
یا ... (خیلی از امثال و حکم مشابه دیگه)
.
.
که همه ی اینا ناشی از همون واقعیتیه که تو مستند "راز" (اگه دیده باشی) خیلی قشنگ و امروزی و یه جورایی شاید بشه گفت علمی بهش نگاه کرده بود...
یا اگه بخوایم به دید مذهبی-اعتقادی بهش نگاه کنیم:
میشه همون قضیه ی پیچیده اما واقعیِ تدبیر و تقدیر و اختیار، که انسان میتونه این سه رو جوری با هم جمع کنه که بهترینها (به مشیت و لطف الهی و تلاش و خواست خودش) براش پیش بیاد.
.
.
پی میبینی که هر جور و از هر بعدی هم که به قضیه نگاه کنیم ما نباید انرژی ها و فکرهای منفی رو اجازه بدیم که وارد ذهنمون بشن و آزارمون بدن، چون ممکنه نهایتا...
.
.
البته قبول دارم که بعضی وقتا نمیشه و خیلی سخته، انگار که یه فکری عین خوره میوفته به جون آدم، اما باید تلاشمون رو بکنیم
.
.
شادی و سلامتی و زیبایی، یار همیشگی روزگارتان باد!

[ بدون نام ] شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:32 http://bishilehpileh.blogsky.com

... و تکمیل کننده ی عرایض این حقیر در کامنت قبلیم، دو جمله ی زیبا و تامل برانگیز درباره تقدیر الهی است:
.
.
یکی، تا حدودی روشنفکرانه تر:
تقدیر تقویم انسانهای عادیست و تغییر، تدبیر انسانهای عالی!
.
.
و دومی تا حدودی روحانی تر:
تقدیر زیباترین تدبیر الهی است!
.
.
پس بیایید با تدبیر و خواستن و توانستن، از خداوند بهترین ها را برای خود بخواهیم و آرزو کنیم و به انها فکر کنیم.
در پناه حق

بهار شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:37

منم از این حسها زیاد داشتم. جنبه خوشی نداریم؛ طفلی مغزمون تعجب میکنه!!!!

همه چی خوب قراره باشه انشاالله...

بهار شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:39

راستی یادم رفت بنرو تبریک بگم. بالاخره همت کردین. دست مریزاد.

الهه شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:45 http://khooneyedel.blogsky.com/

آدمها حس بدشون خیلی قوی و مخربه کیامهر...وقتی به یه اتفاق بد فکر میکنی و انتظارش رو میکشی همون اتفاق میفته!بعد میگی دیدین درست حس کرده بودم؟دیدن اتفاق افتاد!؟دیگه بیخبریم که این اتفاق رو خودمون پیش آوردیم!اینقدر که با این ذهن منفیمون کائنات رو انگولک کردیم!

هاله بانو شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:47 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

خدا نکنه
پیراهن مشکی مبارک باشه ایشاالله با یه کت و شلوار خوش رنگ ستش می کنی و به شادی بپوشی البته با سلیقه مهربان بانو
ولی جدا منم همین جوریم وقتی همه چیز آرومه دلم خیلی شور می زنه انگار آرامش قبل از طوفانه
در ضمن تبریک بنر فرو فراموش کردم
و باز هم درضمن ادامه اون داستان رو خوردید احیانا؟؟؟؟؟

الهه شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:50 http://khooneyedel.blogsky.com/

میدونی با خریدن پیرهن مشکی رفتی به استقبال اون اتفاق بد؟!یعنی ایمانت به وقوع اون اتفاق رو نشون دادی!
اگر من افتادم مردم خونم گردن توئه!

کیامهر شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:55

اگه تو بیفتی بمیری که لباس عروس می پوشم

هاله بانو شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:55 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

بی خیال الی جونم خدا نکنه
اصلا کیامهر می ره پیراهن مشکی می خره تو فکر مردن می کنی حتما منم که می میرم بعد فقط یه مشکلی هست که کیامهر نمی تونه از پراهن مشکیش استفاده کنه چون نمی یاد مجلس ختم ولی دیگه دست و دلش به خاطر خرید پیراهن نمی لرزه
چطور بود ؟

هاله بانو شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:56 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

کیامهر این موقع ها می گن قرمز می پوشن و عروسی می گیرن تو یه سره رفتی سراغ لباس عروسی پوشیدن

الهه شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 13:58 http://khooneyedel.blogsky.com/

لباس عروس؟
خدا از دلت بشنوه

روشنک شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 14:04 http://hasti727.blogfa.com

من هم دچار همین حسم و هی به خودم میگم اینا همش افکار بده که اومده سراغم و اصلا هم قرار نیست اتفاق بدتری بیفته....
ولی عجب حس بدیه

فرناز شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 14:21 http://www.zolaleen.persianblog.ir

این ناخوداگاه ماست انگار که فکر می کنیم اگر همه چیز خوبه یه اتفاق بد هم در راهه! و اگر تو داری این پالس رو به جهان هستی می دی که اتفاق بد در راهه جذبش هم میکنی حالا دلت می خواد چی انتخاب کنی؟
همه چیز خوب جای شکر داره نه نگرانی چرا خودون رو شایسته اوضاع مطلوب نمی بینیم؟

یکی شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 14:35

'میخواهم خودی تر از خودم
خودی تر از خودیای خودم،
باتوسخن بگویم
خدایا با توام حواست کجاس؟
منو توآغوشت بگیر خدامیخوام بخوابم
روی زمین چقد بده میخوام پیشت بمونم..
((برگرفته از رمز شب رضاصادقی))
توبا منی هرجا برم.....فکرت نمیره از سرم... این حرف خدابود باهات:حواست هست؟
شادباشی....یاحق...

فاطمه (شمیم یار شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 14:36

سلامممممم کیامهر
همه مال گاهی دچار این حس ها میشیم..ولی اصلا نباید بهشون محل بذاریم باور کن علاجش همینه..
اصلا می خوام ببینم چرا ما عادت کردیم هروقت مملو حس های خوب بودیم منتظر نا خوبش باشیم هاااااان؟
کی گفته؟؟

فلوت زن شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 14:38 http://flutezan.blogfa.com/

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
اول که صفحت باز شد عنوان پستت برام خیلی خیلی جالب بود ! می دونی چرا ؟ چون منم دیشب پستی گذاشتم با همین عنوان ! جالب بود چون هر دومون بدون اینکه خبر داشته باشیم پستی گذاشتیم با عنوانی شبیه به هم !!!

نمی دونم چرا ما آدمها همیشه منتظریم ؟!منتظر بعد تر ! هیچ وقت نیم تونیم از لحظه حالمون لذت ببریم چون یه انتظاری ناخواسته مارو به بعد و بعدتر و فردا پیوند می زنه ! خوشیم ولی نگران بعدیم ! منتظر اینکه بعدش چی می خواد بشه ؟!
اما فکر بد نکن ! به فال نیک بگیرش !
پیرهن مشکیت هم مبارک باشه ! رنگ مشکی یه جذابیت خاصی به آدم می ده ! بپوشش و از مهربان بپرس تا بهت بگه !
با هم خوش باشین و شیرین ترین لحظات رو بگذرونین !

سپیده شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 14:39 http://1394a.persianblog.ir

به این حس بها نده وبهش فکرنکن باور کن فقط یه حسه که از ترس ناشی میشه.....آدم همیشه وقتی همه چی آرومه فک میکنه این آرامش مشکوکه و می ترسه..... که باز نود درصد ترسهاونگرانیهای آدم هیچوخت اتفاق نمیفته....پس بی خیال و حال رو دریاب و حال کن
مشکی رنگ عشقه ....ایشالله به شادی بپوشیش

آلن شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 14:49

یه بحث روانشناسی هست با عنوان : شمشیر دامکلیوس

بحثش اینه که بعضی آدما این ریختی هستن که وقتی یه مدت خوش هستن ، ناخودآگاه منتظر یه اتفاق بدن.
حتی اگه اتفاق بدی براشون نیفته ، خودشون یه ناخوشی برای خودشون جور میکنن.

دیدی بعضیا که دارن میخندن ، یهو جلوی خنده شون رو می گیرن و میگن : زیاد نخندیم. وگرنه یه اتفاق بدی میفته.

مامانگار شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 15:01

...اونقدر خوشحال شدم وقتیکه شروع پستت رو خونم که نگوووو !...
...اما بعد همچین کوبوندی تو حال مان !...
...پیرهن مشکی خریدی چون بهت میاد...چون خوش تیپ تر میشی..چون شکم و اضافات دیگرو می پوشونه..و لاغرتر نشونت میده !...
...پس دیگه چرا اینو سوژه میکنی برا پستت ؟؟!!..و نتایج عجیب غریب میگیری ازش کیاجان !...

افروز شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 15:14

معمولا لباس مشکی خیلی آدمو خوش تیپ میکنه حالا بیخیال که اکثر ما یه برداشت دیگه روش داریم...
امیدوارم تمام روزهات پر از شادی از جنس چند خط اول و پست قبلیت باشه ما هم از دیدن شادی شما شاد میشیم

زلال شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 15:17

این چند روز من خیلی احساس خوشبختی کردم همش خدارو شکر می کردم اما در کنارش نگرانی مثله خوره به جونم افتاده انگار عادت نداریم به:همه چی آرومه.......

کیانا شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 15:32 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

جناب آلن درست می فرمایند.
هر عملی عکس العملی داره پس اگه شاد باشید شادی به سراغتون میاد دلیل این همه خوشی توو این مدت همینه
وحالا خرید اون پیران نهایتا یه نتیجه بد خواهد داشت چون تفکرتون منفی و هرزشتی و ناراحتی رو به خودش جذب میکنه بنابراین بهتر اون لباس و سربه نیستش کنید.
دوباره شاد باشید و از زندگیتون لذت ببرید.

قانون کارما بیانگر همین اصل که خوشی ,خوشی و جذب میکنه و ناخوشی ناخوشیو

شاد و پیروز باشید

شمیم شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 15:36

بد به دل و ذهنتون راه ندین. همیشه خوب و شاد باشی ...خوب خوب خوب

شازده کوچولو شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 15:41 http://www.shazdehkocholo.blogfa.com

من مطمئنم حستون مال تموم شدن امساله ، اتفاقا خریدن لباس مشکی خیلی هم ایده بدی نبوده چون با این کار لااقل تلخی هایی که توی ذهنتونه توی دنیای واقعی از ذهنتون بیرون آوردید.
با دید مثبت بهش نگاه کنید چرا تلخ؟
خریدن لباستون و نوید رسیدن بهترین لحظات زندگی خودتون و مهربان جان بدونید .
همیشه سالم و شاد باشید.

ماهی تنگ بلور شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 15:41 http://parspalace.persianblog.ir/

چه همه هم برداشت بد کردن
بیخود قیف نیا خبری نیست
اولن که داره عید میاد حالت خوبه ماهی قرمز دیدی تو خیابون سرخوش شدی
پیرهن مشکیتم مبارک به شادی بپوشی مادر

کورش تمدن شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 15:46 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
چه خوب که همه چی خوبه و بر وفق مراد
برادر این حرفا چیه؟این خیالات رو بزار کنار و از خوشی هات لذت ببر
تازه چشمت رو که عمل کنی قشنگ ت هم دنیا رو میبینی و میفهمی دنیا فقط همون ۱رنگ آبی که تا حالا میدیدی نیست و رنگ های قشنگ تری هم هست
لباس نو هم مبارک
میخوای دل ما رو آب بندازی؟سفیدی لباس مشکی به تیپت میاد جوون

سیمین شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 16:10

میدونم چی میگی...

سیمین شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 16:13

راستی head and shoulders جدیدت مبارک!

دلارام شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 16:19

همه چی آرومه ، من چقدر خوشبختم ...
خدا رو شکر که الان انقدر حس خوب در وجود شماست.ایشالا که پابرجا باشه .مبارکه پیرهن مشکی تون باشه. به شادی بپوشی.

lilita شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 16:22 http://lilitaa.blogsky.com/

از بس همیشه یه چیزی گند زده به احوالاتمون این حس توی ناخوداگاه همه ی ما وجود داره...امیدوارم به شادی بپوشیش...کی گفته مشکی برای مراسم شادی خوب نیست؟؟؟ ۸۰ درصد لباسای من مشکی اند.... لطفا انرژی منفی نفرست...مثبت اندیش باش ریکا...

lilita شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 16:23 http://lilitaa.blogsky.com/

اوووووووووووووووووووووووووووووف
بیست و پنج دیقه س میخواستم این کامنتو بفرستم سند نمی شد

lilita شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 16:25 http://lilitaa.blogsky.com/

راستی کیا چرا همه ی چهاراههای کرج گردش به چپش ممنوعه؟؟؟؟ راهنمایی رانندگی کرج خیلی نابغه اس یا من خنگم و نمی فهمم؟؟؟

شهاب آسمانی شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 16:47 http://empyrean.blogfa.com

سلام کیامهر ...!
جدا همه چیز خوبه ...!؟
فقط لباس سیاه مونده ...!؟

lilita شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 16:58 http://lilitaa.blogsky.com/

راتی هدر نو مبارک

ندیده بودمش...

دختری از یک شهر دور شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 17:49 http://denizlove.blogsky.com/

خیره ایشالا به فال نیک میگیریم همه چی رو!!!

لژیونلا شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 18:03

سلام بر برادر بزرگوارم
من هم گاه چنین حسهایی را تجربه میکنم و بنا به توصیه مادرم سریعا صدقه میدهم.

سارا شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 18:25 http://gahneveshthayeman.blogfa.com/

فری شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 18:53 http://fernevis.blogfa.com

متاسفانه فکر کنم با این اوضاع مملکت ما نیاز به پیرهن مشکی هم احساس بشه! خودشون میگن سال ۹۰ سال خون میباشد!!! ما نگفتیم ها.. خودشان میگویند!!

*pegi شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 19:36 http://pegasus-gh.blogsky.com

ای بابا
اونقدر توی گرفتاری و ناخوشی غرق شدیم که یه روز هم که خوشحالیم نگرانی نمی ذاره لذتش رو ببریم
ان شاءلله که خیره

دوست شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 19:40 http://asme1982.blogfa.com

سلام
کیامهر جان خودتو شایسته و لایق آرامش بدون...
موج منفی نده به خودت ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد