جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

مرد قطعه ۷۴ بهشت

دیروز    ساعت ۱۱ وقتی دوستانش داشتند زار زار گریه می کردند  

مرد قطعه ۷۴ بهشت با لبخندی روی لب داشت تماشایشان می کرد  

 

شیرزاد جان !  

ما که می دانیم تو با آن همه بزرگی توی آن دو متر چاله خاکی  جا نمی شوی .  

ما که می دانیم تو آن پایین خواب نیستی . 

ما که می دانیم تو آن بالا بیداری و داری نگاهمان می کنی . 

ما که می دانیم جای تو خوب و راحت است .

گریه ما برای تنهایی خودمان بود .  

 -

 

روایت کرگدن  

روایت حبیب  

روایت کورش  

روایت الهه

روایت هاله بانو 

تیراژه عزیز هم درست در همون لحظاتی که توی بهشت زهرا  کنار ما بودند داغدار رفتن عزیزی شدند . برای ایشون آرزوی صبر دارم ...

نظرات 41 + ارسال نظر
مهربان شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 14:11 http://mehrabanam.blogsky.com/

ممنون از تو به خاط اون عکس قشنگ
که مستقیم داشت بهمون نگاه می کرد
خیلی کار خوبی کردی

نیما شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 14:55

روحش شاد کیامهر !
حیف که نمیتونستم بیام !

تیام شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 15:06 http://nazetiyam.persianblog.ir/

از خاطر دلها نرود یاد تو هرگز
ای آنکه به نیکی همه جا ورد زبانی


کاش زمان به عقب برگرده.خیلی ناراحتم ازینکه براش هیچ وقت کامنت نزاشتم.مخاطب خاموش وبش بودم....
کاش من هم دیروز انجا بودم. هرچه قدر فاتحه فرستادم و قران خوندم به دلم نچسبید باید می اومدم که نشد نتونستم
الان دارم عکسهای آقای شیرزاد رو با شنیدن این آهنگ می بینم
عجب رسمیه رسم زمونه
قصه ی برگ و باد خزونه
میرن آدما ازونا فقط
خاطره هاشون بجا می مونه
کجاست اون کوچه چی شد اون خونه
آدماش کجان ؟
خدا می دونه
بوته ی یاس باباجون هنوزگوشه ی باغچه
توی گلدونه
عطرش پیچیده تا هفت تا خونه
خودش کجاست خدا می دونه
تسبیح و مهر بی بی جون
..هنوز گوشه ی طاقچه
.توی ایوونه
خودش کجاست خدا میدونه
پرسید زیر لب یکی با حسرت
ازما بعدها
چی یادگار ی میخواد بمونه
خدا می دونه
میرن آدما
ازونا فقط خاطره هاشون بجا می مونه
واین روزها چقدر کند و تلخ می گذرند..........


شیرزاد شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 15:20

چو رخت بر بستم از این خاک / همه گفتند با ما آشنا بود
ولیکن کس ندانست این مسافر / چه گفت و با که گفت و از کجا بود

کیامهر شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 15:25

مرسی شیرزاد جان
دلم برات خیلی تنگ شده بود
نمیدونی چقدر از دیدن کامنتت خوشحال شدم عزیز دلم
خوبی ؟
اونجا هم مثل اینجا دل آدم ها درد میگیره ؟
اونجا هم دل کسی خیلی خیلی تنگ میشه ؟

کیامهر شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 15:26

شیرزاد جان کاش آدرس وبلاگت رو میذاشتی
کاش می گفتی کجا برات کامنت بذاریم

هاله شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 15:31

:|

میلاد شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 15:43

کیاااااااااااااا ممنونم بخاطر این آهنگ زیبایی که رو خونت گذاشتی

چقدر حسش باهام حرف میزنه

نمیدونم چرا این آهنگ هربار گوش میدم با دلم اینجوری میکنه ه ه ه

حالا این روزها بیشتررررررررر

ممنونم کیا ممنونم

علیرضا شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 15:49 http://yek2se.blogsky.com

گل باغمی تو چشم چراغمی تو
.........................................................................................

حبیب شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 15:52 http://artooni.blogsky.com



مرسی کیامهر که پست قشنگی نوشتی

یک چیزی بگم وقتی یادم میافته تنم بدجوری میلرزه

اینو بعدا تو وبلاگم مینویسم ازش

کنار کیامهر نشسته بودم که گفت حبیب چند تا عکس میگیری؟

از همونجا که نشسته بودم موبایلمو درآوردم و گوشی رو به سمت بنری که عکس بزرگ شیرزاد بود گرفتم

فکر میکنی چی دیدم

برام سخته گفتنش

دوربین موبایلم سایبرشاته

وقتی کسی لبخند میزنه دور صورتش رو با مربعی نشون میده که طرف مقابل در حال لبخند یا حرکت صورته

بهخدا تا قبل از اینکه کلیک کن بر روی دکمه دوربین
همین جور این مربع روی صورت شیرزاد حرکت میکرد

باور کنید راست میگم شیرزاد داشت لبخند میزد
نمیدونم این لبخند از بابت حضور دوستانش بود
یا بهشت زیبایی که درونش بود

نمیدانم شاید خودش بیاد تو خوابم و بهم بگه که جریان چی بوده

ندیده و نشناخته از اعماق وجودم برایش گریه کردم

شیرزاد جان فراموشت نخواهیم کرد

هرگز هرگز

فاتحه ای براش بفرست

چون دیگه از این دنیا دستش کوتاهه

حبیب شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 15:53 http://artooni.blogsky.com



نمیدونم شاید کیامهر و کوروش که کنارم نشسته بودن جریان رو متوجه شدند

وانیا شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 15:55

سلام کیا دیگه تشکر نمیکنم چون این کارت دلی بوده
یهو مثه بچچه ها حس کردم همه چی دروغه و اون قبر و هاون همه خاک وقتی کامنت شیرزاد رو دیدم
کاش...
برقرار باشی مرد

نیمه جدی شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 15:58 http://nimejedi.blogsky.com

برای همسرشون و شما آرزوی صبری عظیم دارم. تنهایی همسرشون زجرم میده.

الهه شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 16:13 http://khooneyedel.blogsky.com/

نوشتم از دیروز....
کیامهر کاش یکی بیاد ما رو بیدار کنه.....به خدا این کابوس داغونم کرده.......
چه آهنگی گذاشتی رو وبلاگت..........

دختر چهل گیس بهار شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 16:13 http://farzanetarin61.blogsky.com/

چه آهنگه قشنگی گذاشتی .. یادمه یک روزهایی ، خیلی با این آهنگ گریه می کردم .. حالا دوباره یاده اون روزها افتادم .. دلم میخواد دوباره گریه کنم

الهه شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 16:14 http://khooneyedel.blogsky.com/

خدا رحمت کنه پدربزرگ تیراژه رو....غم نمیخواد دست از سر ما برداره.....

[ بدون نام ] شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 16:22

http://s1.picofile.com/file/6629841046/Hello.wma.html

[ بدون نام ] شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 16:27

تا عمق وجودتو میسوزونه این آهنگ
میشه یه عمر باهاش گریه کرد
به یاد اونایی که رفتن
نیستن
hellllo
i dont cry

[ بدون نام ] شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 16:32

Playground school bell rings again
زنگ تفریح مدرسه دوباره به صدا در می آید
Rain clouds come to play again
ابرهای بارانی دوباره می آیند تا ببارند
?Has no one told you she's not breathing
آیا هیچ کس به تو نگفته است که او دیگر نفس نمیکشد؟
Hello i'm your mind
سلام...من ذهن (خیال) تو هستم
Giving you someone to talk to
می خواهم همسخن تو بشوم
Hello
سلام
If i smile and don't believe
اگر من لبخند بزنم و باور نکنم
Soon i know i'll wake from this dream
به زودی می دانم که از این رویا بیدار خواهم شد
Don't try to fix me i'm not broken
سعی نکن مرا دوباره استوار سازی (بهبود بخشی)، من نشکسته ام
Hello
سلام
I'm the lie living for you so you can hide
من زندگی دروغین تو هستم تا تو بتوانی پنهان باشی
Don't cry
گریه نکن
Suddenly i know i'm not sleeping
ناگهان می فهمم که در خواب نیستم
Hello i'm still here
سلام من هنوز اینجا هستم
All that's left of yesterday
(با) هر آنچه از دیروز بر جا مانده

آرمین شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 16:50 http://www.musicarmin.blogfa.com



وقتی به دنیا آمدم همه خندان و من گریان ///
وقتی از دنیا رفتم همه گریان و من خندان


روحش شاد

علیرضا شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 17:02 http://yek2se.blogsky.com

http://s1.picofile.com/file/6629934604/My_Immortal.wma.html


These wounds won't seem to heal
This pain is just too real
There's just too much that time cannot erase
I've tried so hard to tell myself that you're gone
And though you're still with me

سهبا شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 17:35 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند
آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند
از دل برکه شب سرزد و تابید به خورشید
تا دل روشن نیلوفری اش پاک بماند
دل و دامان شب آنگونه ز سوز دم او سوخت
که گریبان سحر تا به ابد چاک بماند
خوشه سرمست رسیدن شد و از شاخه فرو ریخت
تا که در خاک ، رگ و ریشه این تاک بماند
هر چه دیدیم از این چشم ‌،‌همه نقش بر آب است
نیست نقشی که در آیینه ادراک بماند
جز صدای سخن عشق صدایی نشنیدم
که در این همهمه گنبد افلاک بماند .

مهدی پژوم شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 17:40 http://mahdipejom.blogsky.com

سلام کیامهر جان...
برای همه دوستی ها و مهر بی پایان ات سپاس رفیق...

امیرحسین... شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 18:11

پست تو و بچه ها دقیقا من را برد به فضای اونجا. یه جورایی حس کردم که من هم اونجا بودم
حس کردم که هممون صاحب عزاییم
روحش شاد...

ژاکلین شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 18:22 http://17pm.blogfa.com

چه کنم با غم دوست؟!

ممنون به خاطر پوستری که از طرف اهالی بلاگستان ساختی...

کاش مریم .....

کیانا شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 18:29 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com


همه پستارو خوندم ،فوق العاده بوود و پر احساس...دلم خیلی گرفت والبته خیلی خوشحالم که با شماها دوستم
کاش میشد من هم میومدم


خدا پدربزرگ تیراژه رو رحمت کنه من نمیتونم توو بلاگفا کامنت بذارم از همینجا بهشون تسلیت میگم

مریم شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 18:41 http://mazhomoozh.blogfa.com

این آهنگ واقعا درخور حال این روزهاست. همین.

دلارام شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 19:55

این آهنگ ...

مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

دیروز بین ما بود . تا همیشه هست...

آسانا شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 20:18

کاش منم میتونستم بیام و تو مراسم شرکت کنم

روحش شاد

فاطمه (شمیم یار شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 21:11

سلاممم
هیچی مثل دلتگی امان نمی گبره از آدم هاهیچی..
روح شیرزاد عزیز و پدر بزرگ تیراژه عزیز شاد

هاله بانو شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 22:06 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

این آهنگ همیشه منو دیوونه می کنه

مامانگار شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 23:08

....وااااای عجب آهنگی !!!....
...دیگه چی باید گفت..؟!...
... تنها باید سکوت کرد..ایستاد .. به افق دوردست خیره ماند..و فقط گوش داد !!...
...شیرزاد ..اینها همه روایت سفر توست !...

شازده کوچولو شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 23:26 http://www.shazdehkocholo.blogfa.com

کیا جان دست شما و بقیه بچه هایی که برگزارکننده این مراسم بودید درد نکنه.
توروخدا مراقب مریمش باشید

جزیره شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 23:36

سلام

هیچ وقت از این موقعیت خوشم نیومده و نمیاد. واقعا حس بدیه. اینکه بخوای به کسی که عزیزی رو از دست داده تسلیت بگی.دوس دارم اگه یه روزی عزیزمی رو از دست دادم که امیدوارم اون روز هیچوقت نیاد و من زودتر برم، هیچ کس بم هیچی نگه بزارن خودم در غم خودم باشم.
اینا رو گفتم تا بگم هیچوقت واژه ها نمیتونن غم رو از دوش کسی بردارن و هیچوقت واژه ها نمیتونن نهایت ناراحتیه کسی رو بیان کنن.
نمیخوام تو دومین کامنتم از عبارات کلیشه ای برات استفاده کنم کیا
نمیخوام عبارتی بگم فقط میخوام بگم: به عنوان یه ادم درکتون میکنم و واقعا متاسفم. و اینکه:
تف به ذاتت دنیا
نمیدونم الان خوبه یابد. ولی میخوام دعوتت کنم بیای خونم.نه الان. میدونم حس و خالشو نداری.هروقت دلت اروم شد بیا.هر وقت....
نمیدونم وقتش با خودت .فقط بیا.خوشحال میشم که بیای

براتون ارزوی ارامش دارم

عاطفه شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 23:40

خوب گفتی کیامهر.. گریه ما برای تنهایی خودمان است..
به خاطر بنر دیروز تشکر.. خیلی زحمت کشیده بودی..

فلوت زن یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 00:06 http://flutezan.blogsky.com/

سلااااااااااااااااااااام.
بخدا نمی دونم چی بگم ؟!!!
فقط دارم هق هق گریه می کنم...
روحش شاد!

کرگدن یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 00:20

آره کیا جان
بابت زحمتای دیروزت ممنون
مهدی عزیز هم همینطور ... و باقی دوستان گل ...

[ بدون نام ] یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 01:54

چه فخری فروخت شیرزاااااااااااااااااد من به ضیافتی که شما زمینیان آسمانی با بزرگی و سخاوت دیروز در آرامگاهش برایش برگزار کردید

قدمهای تک تکتون روی چشمهای مریمش که به خداوندی خدا شب وروزم شده زندگی با شما

کیامهرامروز شیرزاذم درست ۱۰ دقیقه بعداز رفتنم به خانه ی جدیدش کنارم بود تا وقتی که برگردم

بخدا شک ندارم که خودش بود

درست ۱۰ دقیقه بعد از رفتن ما یه پرنده اومد و نشست روی درخت کاجی که همون نزدیکی بود و اونقدر قشنگ و بلند خوند که ناخودآگاه توجهمو به خوذش جلب کرد


میدونی؟!


اون اطراف پراز پرندست ولی نمیدونم یه دفعه چرا اینقدر توجهم بهش جلب شد

اینقدر محوش شده بودم که هیچ صدای دیگه ای نمیشنیدم

یه دفعه با صدای مامان شیرزادم به خودم اومدم که گفت:مریم تو هم داری به همونی فکر میکنی که من فکرمیکنم؟

گریه امونم نداد و سرمو تکون دادم که آره

بخدا این شیرزاده................

مطمئنم


میدونی از کجا شکم به یقین تبدیل شد؟

از اونجا که این پرنده ۳ بار از اون جایی که نشسته بود بلند شد ورفت ولی هربار که من بیتابی میکردم میومد و رویه درخت نزدیکتر می نشست و دوباره بلند آواز میحوند


آخه اونجا اینهمه درخت هست و اونهمه جا برای نشستن یه پرنده

چرا هر دفعه هموون اطراف و کنار من

دیدمش و الان یه خورده آرومترم و ذستای تک تکتونو بخاطر اینهمه مهربونی و بزرگیتون میبوسم


چون میدونم که همه ی شما مهربونا حتما به اینجا یه سری میزنید و علیرغم اینکه میدونم بایذ تک تک به در خونه هاتون میومدم و دست همتونو بخاطر بزرگیتون میبوسیدم ولی بخذا فقط بخاطر اینکه اینروزا بخاطر دلتنگیام یه خورده توانم کم شده وظیفه ی خوذم و شیرزادم دونستم که از تک تک بچه های این سرزمین که در طول این مدت چه با اومدنشون چه با تلفناشون چه با قلم مهریونشون باهام قذم به قذم ثو این راهههههههههههه سخت همراه شذن و کمکم بوذن تشکر کنم و به همتون بگم شما معنای جدیدی برای واژه ی دوستی و مهربانی رقم زدید که تاکنون هیچ فرهنگ لغتی ظرفیت جادادن آنرا در خود ندیده و ندارد
و چه شیرین من توانستم معنی این لغت را با بندبند وجودم در کنار شما همدلان و همسفران شیرزاااااااادم لمس کنم


امیدوارم بتوتنم این طعم شیرین رودر لحظات شادو خوش زندگیتون بهتون بچشونم و یادآور بشم چون لیاقت مردمان سرزمین شما فقط شادی و خوشیست


دشت تک تکتون رو میبوسیم


مریم و شیرزاد

مریم همسفر شیرزاد یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 01:58

اون بنر قشنگی که برام آوردین میشه دیوار اتاقی که بعداز این میخوام توش زنذگیمو بگذرونم

کیامهر یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 19:38

قربون محبتت مریم جان
گاهی آدم لال میشه موقع گفتن
گاهی نمیشه آدم احساسش رو بیان کنه
و من با خوندن کامنتهای تو لال میشم مریم
خوشحالم که این نوشته ها یه کم از درد رفتن رفیقمون کم می کنه
همین

سایه سپید جمعه 23 اردیبهشت 1390 ساعت 12:26 http://khateratEgahBgah.persianblog.ir

تسلیت می گم آقا کیامهر....خدا به همه ی دوستان و خانواده ش صبر بده....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد