جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

یک سه گانه نوستالژیک ۱۴ اینچ سیاه و سفید

تلوزیون سیاه و سفید ۱۴ اینچ نارنجی رنگ توشیبا همسن من بود 

همسن که نه کمی مسن تر 

سال ۵۷ توی بحبوحه انقلاب وقتی بابا دست زنش را که مامانم بود گرفت و با هم توی آن خانه قدیمی روبروی سینما جی که البته آن موقع زیاد هم قدیمی نبود زندگی زیر یک سقف را شروع کردند این تلوزیون سیاه وسفید ۱۴ اینچ نارنجی رنگ توشیبا هم جزء وسایلی بود که با خودشان بردند . نمی دانم جهیزیه مادرم بوده یا از حقوق بابا خریداری شده ... اهمیتی هم ندارد 

چیزی که مسلم است این تلوزیون از من مسن تر بود  

حالا که دارم تصور می کنم که چه تصاویری در طول این سالها از لامپ تصویرش بیرون آمده و رفته توی دریچه چشمهای این خانواده پنج نفره دلم می سوزد که ای کاش هنوز هم بود و نگهش  

می داشتیم ... اصلا خودم نگهش می داشتم و بعدها نشان نوه نتیجه هایم می دادمش تا به اسباب تفریح کودکی هایمان بخندند و از تحول تکنولوژی شاخ روی سرشان سبز بشود . 

محمد ٬ کارگر افغانی ساختمانمان وقتی بعد از یک غیبت دو هفته ای ٬ دست در دست یک زن برگشت ٬ یخچال و فرش خانه دانشجویی ام را با آن تلوزیون ۱۴ اینچ ٬ روبان نزده گذاشتم توی یک وانت و جهیزیه اش کردم تا خانه کوچکش بی اسباب و وسیله نباشد . 

شاید حالا محمد و زنش که سومین بچه چشم بادامیشان را آبستن است نشسته اند و دارند شوی کمرباریک من ... شام تاریک من  را با آن نگاه می کنند . 

 

 

 

این مقدمه ای بود بر یک خاطره بازی سه اپیزودی از خاطرات مرتبط کودکیم با تلوزیون  

که طی سه شب آینده هر شب یک قسمتش را خواهید خواند ... 

 

 + درسته که اسم رنگها رو بلد نیستم ولی فرق قرمز و نارنجی رو می فهمم

این شبیه ترین عکسی بود که پیدا کردم  ... 

 

 

نظرات 44 + ارسال نظر
آذرنوش یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 23:00 http://azar-noosh.blogfa.com

اول

وانیا یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 23:01

دووووووووووووم

شیوا یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 23:04 http://shiva812.blogfa.com

سوممم

وانیا یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 23:05

خاله خاونم یکی از همینا اما پشت طوسی شو داشت
ما همیشه چششمم پی تلویزیون اونا بود آخه خودمون از اون تی وی های در و پیکر دار و بقول قدیمی تر کمد دار داشتیم که وقتی درس داشتیم مامان درشو قفل میکرد مثه یخچال مامانبزرگا که قفل داشت نمیدونم دیدی یا نه منتظر خوندن متنای زیبات هستم
راستی اون عکس قدیمی که گذاشتمو دیدی یا نه؟

شیوا یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 23:05 http://shiva812.blogfa.com

خاطره بازی دوس دارم ...
یادمون میاره چه چیزایی رو دیگه نداریم ... شایدم باعث بشه قدر داشته هامون رو بدونیم ... البته شاید ...
آدمیزاد در بهترین شرایط هم گاهی حسرت میخوره ...

آذرنوش یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 23:07 http://azar-noosh.blogfa.com

عموی من هم ۲۲ سال پیش یه تلویزیون ۲۴ اینچ اوریون(نمیدونم اسمشو درست نوشتم یانه)از آلمان برای بابای مجردم اورد که شد اولین تلویزیون زندگی مشترک مامان وبابام.اون تلویزیون الان اینجاست تا قبل از خرید کامپیوتر تو اتاق من بود وبعد از اون تلویزیون اتاق دادشمه. دکمه هاش بعضی مواقع قاطی میکنه ولی هنوز هم خوب کار میکنه...

آذرنوش یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 23:08 http://azar-noosh.blogfa.com

ببخشید ۱۴ اینچ بود نه ۲۴ اینچ

نازگل یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 23:21 http://khoneyenazgol. blogfa.com

دقیقا یه دونه عین همین قرمزرنگ الان تو اتاقم هست . منم باهاش کلی خاطره دارم .. تصویرش ازین جدیدام صاف تره..

صبا یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 23:21

مادربزرگ من هم یک تلویزیون قرمز رنگ شبیه عکسی که گذاشتید داشت، آخری ها تصویرش می رفت و باید چند ضربه محکم توی سرش میزدیم تا حال بیاد و تصویر رو نشون بده،چه حالی میداد ،وقتی تصویر برمی گشت احساس یک جادو گر رو داشتم!

صبا یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 23:25

یه نفر که حدود 65-60 سالی سن داشت تعریف می کرد که پدرشون اجازه نمیداده بجز شب به شب و وقتی خودش خونس تلویزیون روشن بشه و تلویزیون های قدیمی هم وقتی روشن می موندن به شدت داغ میشدن و اینا وقتی پدرشون خونه نبوده تلویزیون رو روشن می کردن ولی قبل از اومدنش یک کاسه یخ میذاشتن روش تا داغیشو بگیره و پدرشون نفهمه روشن کردن

کودک فهیم یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 23:39 http://www.the-nox.blogfa.com

بابک ما هم از این تلویزیون سیاه سفیدها منتهی کرم رنگش رو داشتیم.
یک تلویزیون قدیمی هم از همونهایی که یک محفظه ی کمدی شکل دارند و درشون بسته میشه داشتیم و البته همچنان داریم و این قفل داشت.کلیدش هم ظاهرا گم شده.از وقتی که من به دنیا اومدم این تلویزیون هم بود و من همیشه این محفظه ی چوبی با تصور اینکه یک تلویزیون داخلشه و نمی دونم چه شکلیه می دیدم.باورت میشه هنوز که هنوزه هیچکس بازش نکرده؟!!!!!

سیندرلا یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 23:42 http://zozooooo.blogfa.com/

ما هم یکی داشتیم از اینا ولی تا اونجایی که من یادمه ماله ما کرمی بود.
تا یه کم بزرگتر شدم یکی رنگیشو خریدن و نمیدونم اون طفلی کجا گم و گور شد ولی خیلی دوسش داشتم .
با این حال اصلا یادم نمیاد که توش کارتون دیدم یا نه
همه خاطراتم با رنگیه واونی که توش تکنولوجی به کار رفته بود..

کلئوپاترا یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 23:54 Http://hand-written.blogfa.com

ای جان ما هم یه تلویزیون نارنجی داشتیم.. البته مال ما رنگی بود و 21 اینچ.. تمام فیلمای بچگیمو با اون دیدم... خیلی کیف می داد بهمون ..

مادربزرگم یه دونه از این خیلی قدیمی هاشو داشت که بزرگ بود و در داشت. هر بار می رفتیم تلویزیونه خراب بود ولی عشق اینو داشتیم که روشنش کنیم الکی بشینیم جلوش کیف کنیم... مرسی .. یاد اونروزای بچگی افتادم ..

آذرنوش یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 23:54 http://azar-noosh.blogfa.com

میگم چرا لینک من پر رنگ نمیشه؟

عاطی دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 00:14 http://pransesbanoo.blogfa.com/



مازردشو داشتیم!

و هیچ خاطره ای ازش ندارم!فقط می دیدمش!ک ی گووشه ی انباریه!

ولی ی رادیو ضبط!داشتیم خیلی قدیمی بوود!تا زمانه منم داشتیمش!اوون موقه دیگه بجای اینکه توو پذیرایی باشه!اوومده بوود آشپزخوونه و هر جمعه برنامه ی کوودکای رادیو!تخم مرغ آپز!و فلفل سیاه!


صالی دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 00:25 http://afsonkhanomi.blogfa.com

زمان بچگی من یه تلوزیون مشکی رنگی بود چون کوچکترین عضو خانواده بودم و کسی تمایل به دیدن برنامه کودک نداشت مجبور بودم برنامه کودک رو با تلوزیون سیاه سفید نارنجی رنگ نگاه کنم همیشه التماس برادرام می کردم که بذارن با تلوزیون رنگی برنامه کودک نگاه کنم فقط کارتون فوتبالیست ها که مورد علاقه برادرام بود رو با تلوزیون رنگی می دیدم از فوتبالیست ها نفرت داشتم ولی چون رنگی بود نگاه می کردم
فیلم ها رو همه دور هم با تلوزیون رنگی نگاه می کردیم فکر پلید خانه سبز پدر سالار پهلوانان نمی میرند در پناه تو و...

آخر نفهمیدم سر نوشت اون دوتا تلوزیون که خاطرات من رو ساختن به کجا رسید

آوا دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 00:43

چه با مزه!!!!!

یاحق...

محسن باقرلو دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 01:03

مال ما همینقدی بود و سفید ... دکمه روشن خاموشش ام لمسی بود ... بعدنا که تلویزیون بزرگتر گرفتیم اینو بردیم بالا توی راه پله جلوی امباری گذاشتیم و شبا باهاش فوتبال و سینما یک می دیدیم ... یادش بخیر ... سیاه سفید و برفکی اما باعشق می دیدیم ... آخه خونه ما کوچیک بود و عین پادگان ساعت ده خاموشی میزدن ! ... هنوز مززهء اون سینما یک ها زیر زبونمه ... اکبر عالمی مجری ش بود ... سریر خون کوروساوا ... پرندگان هیچکاک ...

رعنا دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 01:14 http://rahna.blogsky.com

چرا ما از این سیاه سفیدا نداشتیم پس ؟
شایدم داشتیم ولی چون من یه ده بعد به دنیا اومد همچین تلوزیونی یادم نمیاد !
پس الان تکلیف ما ده هفتادیا چی میشه تو این خاطره بازی ؟ چوون ما خاطره ای با این تلویزیونا نداریم
همه ی رده ی سنی مخاطب داشتن این مشکلا رو هم داره دیگه !
تلویزیون درسته یا تلوزیون ؟!

سمیرا دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 07:10 http://nahavand.persianblog.ir

واااااااااااای دقیقا تلویزیون ما هم همین جوری بود که تو گفتی و نارنجی هم بود..کوچیک بود میذاشتیمش توی طاقچه و وقتی برفک بود خر خر صدا میکرد...سال 70 که صاحب تلویزیون رنگی شدیم مامان دادش به یه خانواده که تلویزیون نداشتن..هنوز چشمم دنبالشه دوستش داشتم...

ارش پیرزاده دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 07:17

تلویزیون سیاه و سفید ما مثل یه میز پایه داشت در داشت یه در چوبی هم داشت که وقتی می بستی مثا یه میز بود

دل آرام دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 07:59 http://delaramam.blogsky.com/

خدا خیرت بده که نذاشتی بی اثاث بمونن . حتما خیلی دعات کردن .
ما هم یدونه قرمزش رو داشتیم . البته زیاد باهاش خاطره ندارم ، اما مهم اینه که این تلویزیون جز خاطرات منم هست .
منتظر بقیه اپیزودها هستم . قسمت اولش که خیلی خوب بود .

فرزاد دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 08:16 http://tak-shans.blogfa.com

نمیدونم چی بنویسم
دیدن زندگی از قاب اون روزها
خیلی دلنشین بود
سادگی و بی آلایشی اون روزها....
راستی بابک
دمت گرم
بابت کاری که کردی
تو نیکی میکن و در دجله انداز...
راستی
پیش ماهم بیا

نگار دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 09:11

بابک خوشم میاد هیچ امون نمی دی تا یکی بیاد نقطه ضعف رنگی ازت بگیره . زود یه توضیح میزنی تنگش.مثل همیشه مشتاق و منتظرم

هیشکی ! دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 09:32 http://www.hishkii.blogsky.com/

سلام
مام دقیقن عین همینو داشتیم منتها نارنجی بود دو سه سال پیش نزدیکای عید مامانم با یه سرس دیگه از نوستالژی های بچگی مونو فروخت به سمساری چه تصویر آینه ای ام داشت..
یه میز تلویزیونم مث همین داشتیم که البته هنوزم داریم...
یادش بخیر...

هیشکی ! دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 09:33

سرس = سری
اشتباه تایپی بود

محدثه دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 09:40 http://shekofe-baran.blogsky.com

چه قشنگ!
خوش به حال اون افغانیه!
خوبه که!
دل یه آدمو شاد کردین!

فسیل دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 10:55 http://www.fosil.blogsky.com/

اینم نارنجیش
http://s2.picofile.com/file/7155938060/tv_narenji.jpg

دوست دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 11:12

عاشق خاطراتتم

سارا دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 11:27 http://www.takelarzan.blogsky.com

چه باحال
من عاشششق خاطرات کودکی ام

بابک دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 11:51

فسیل جان تلاشت قابل تقدیر بود
فقط یه مقدار زردیش بیشتر بود

الهام دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 12:35 http://sampad82.blogfa.com

اولین تی وی ک داشتیمو یادم ی دونه گنده بود ک صب ب صب تام و جری میدیدم باهاش ازونا ک کنارش انگاری کمد سر خود داره!

بهنام دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 14:50 http://www.delnevesht2011.blogfa.com

این تلویزیونی که میگی دقیقآ شکل تلویزیون ما نبود؟!

http://s2.picofile.com/file/7152851070/behnam_va_babash.jpg

کورش تمدن دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 15:00 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
۱-بحث رو به حاشیه نبر.تکلیف رو مشخص کن.این جهیزیه مادرت بوده یا بابات خریده.زود بگو
۲-یادش بخیر یادته با محمد چه خاطراتی داشتیم؟.....
۳-میگم همون تلویزیون رو از فسیل قبول کن معامله رو واسه یه ذره رنگ زرد خراب نکن

فسیل دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 15:30 http://www.fosil.blogsky.com/

میگم جناب شما دقیقا بگو نارنجی چه رنگیه من ردیفش میکنم

بابک دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 15:43

این رنگیه
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/d3/Orange_colour_box.svg/375px-Orange_colour_box.svg.png

محبوب دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 16:03 http://mahboobgharib.blogsky.com

ما هم داشتیم از این تلویزیونا ... یادش بخیر ... اما کرم رنگ بود ... یادمه وقتی تلویزیون رنگی خریده بودیم ، من دلم برا اون تلویزیونه می سوخت و همزمان با تلویزیون رنگی مون روشنش می کردم و می نشستم جلوش و گاهی برا اینکه رنگا رو ببینم زیر چشمی به تلویزیون رنگی نگاه می کردم و برام جالب بود دیدن رنگا... یادش بخیر ...

برا پست فوق العادهء قبل هم کامنت گذاشتم.

رعنا دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 16:09 http://rahna.blogsky.com

نــــــــــــــت آزاد شــــــــــــــــــــــــده
هیچ جا فیلی نیــــــــــــــــــــــــــست ..

روزگارمو دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 18:31 http://mavgola.blogfa.com

سلام. اتفاقا ماهم یکی به رنگ نارنجی داشتیم.اونقدر نگاش کردیم تا بنده خدا تموم دکمه هاش شکست. دیگه این اخریها با چنگال کانال عوض میکردیم.زجر کشش کردیم بیچاره رو. دستت درد نکنه.یادم انداختی یه یادی ازش بکنم.

rohambakhtiari دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 19:16 http://rohambakhtiari.persianblog.ir

اقا بابک کلا این روزهاهمه چی داغونه من چقدر خوشحام...
از برکت این برادران چینی انچنان همه چیز قلابی است که کلا جیگر قدیمی هارو من هم یک جفت پوتین داشتم اقام از ینگه دنیا برام اورده بود اقا انقدر من با این در بند رفته بودم که یکی از کافه دارها من و تهدید کرده بود که با این نبینمت
ولی این روزها همه چی داغونه من چقدر خوشحالم

رها پویا دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 19:50 http://gahemehrbani.blogsky.com/

حالا چرا کمر باریک من؟
میگم من عاشق این پستای نوستالژیک شما هستم باور کنید
آخی ی
یادش بخیر ما هم یه دونه نارنجی داشتیم
البته مامان بابای بنده چون یک مدل قدیمی تر بودند ما از اون تی وی های کمد دار پر طمطراق هم داشتیم

نگار دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 21:10

میلی به آپ ندارین کیا مهر عزیز.آخی ی بعضی فراموشی های لحظه ای هم لذت بخشه ها. . کیا مهر. کیا. چه بهت هم میومد این اسم بابک. همه چی برای یه شب پر نوستالی آماده است. زودی ی ی بآپ پ پ

مریم پنج‌شنبه 21 مهر 1390 ساعت 22:02 http://mazhomoozh.blogfa.com

ما هم داشتیم. حتی تا زمانی به عنوان یه شی تزئینی ازش استفاده می کردیم.
ولی بعد از اسباب کشی ردش کردیم.

آری سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 13:31 http://ary-f.blogfa.com

تلویزیون 5 سالگی من هم همین رنگی بود مارکش رو نمیدونم چی بود. البته سیاه سفید همه چیز رو نشون میداد یکمی هم برفکی. اما کلی باش عشق میکردیم وقتی برنامه کودک بود .بعد برنامه کودک تلویزیون مال مادر(مامان بزرگ پدری)میشد و منتظر میشد تا شو تام جونز پخش بشه که تقریبا ساعت 10 بود.میگم این تام جونز چرا پیر نمیشه ....فکر کنم مادر آقاجون رو تو قیافه تام جونز میدیده آخه آقا جونم صدای خیلی خوبی داشت...بگذریم عین مادر که دیگه نیست اون تلویزیون هم جاش رو به یه تلویزیون بلر که در چوبی داشت و مثل در کمد باید بازش میکردی داد....خوب دیگه بعد از اون تلویزیونای مدرن اومد که اصلا جذابیتی نداشتن....انگار من یکمی کهنه پرستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد