جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

صاحبان چشم ها

 

 

اول اینکه عکس بالا را دیشب میلاد عزیز با کلی زحمت درست کرده است .  

عکس را با کیفیت بهتر می توانید اینجا ببینید و اگر دوست داشتید ذخیره کنید .

دعا کنید که میلاد به راه راست هدایت شده و زن بگیرد یا حداقل یک وبلاگ راه بیندازد  

 

دوم اینکه میهمانی دیشب جوگیریات خیلی بزرگ  بود و برو بیا داشت .

تعداد کامنتها و حس و حال بچه ها خودش موید این موضوع است 

اما اوج ترافیک بازدید جوگیریات دیشب ساعت ۱۰:۱۰ بود 

۴۸ نفر همزمان داشتند عکس چشمها را تماشا می کردند : 

 

و سوم اینکه محسن فرانسوی ٬ امروز صبح تازه برای من چشمهایش را ایمیل کرده است  

آخه باقالی ! چشمات تو حلقم 

من الان این عکس هنریت رو کجای دلم بذارم آخه ؟ 

محسن فرانسوی ثابت کرد که ما حتی توی قلب اروپا و در کنار مردمانی که خوش قولی از سجایع بارز اخلاقی اونهاست هم میتونیم اصالت ایرانی بودنمون رو حفظ کنیم ... 

 

به هر حال این شما و این هم چشمای بلبلی یه باقالی از فقانسه : 

 - 

 

 

 

صاحبان چشم ها در ادامه مطلب معرفی شده اند  

تو رو به خدا مواظب باشید چشم کسی دیگرو اشتباهی برندارید  

قربون شما ... 

 

 

 


چشم شماره ۱ 

شیرزاد 

  

قربون چشمای مهربونت برم رفیق !


چشم شماره ۲

-  

مریم شیرزاد 

-

 

من در مورد این چشما هیچی نگم بهتره 

همونی که مهربان گفت  


چشم شماره ۳

-  

الف  

-

 

یه شوهرم نداریم این چشای خوشگل رو بزرگ کنه 

قابش کنه بزنه به دیفال 


چشم شماره ۴  

-

-  علی خواهر زاده رها 

-

 

چیه عمو جون ؟ 

منو نمیشناسی ؟ 

عیب نداره بیا الان با هم دوست بشیم 


چشم شماره ۵ 

-  

رها 

-

 

مرسی رها که تو بازی شرکت کردی 

من خواننده های خاموشم رو که روشن میشن خیلی دوس دارم 


چشم شماره ۶

-  

امیر خواهر زاده وانیا 

-

 

 

چیه وروجک ؟ 

به چی نیگا می کنی ؟ 

کجا رو زدی ترکوندی که اینجوری مظلوم شدی دوباره ؟ 


چشم شماره ۷

-  

آرش ناجی 

-

 

آرش جان ! پسرم  

این نوع نگاه تو به یقین از اثرات حق است

زین پس به گاه نشیمن نمودن بر اریکه 

خوب به هر آنچه آنجاست نظر بینداز تا پس از نشستن بر آن  

اینگونه چشمان نازنینت از حدقه به بیرون نزند 

این نوع نگاه نشان از درک عمیق تو دارد 

 


چشم شماره ۸

-  

آرش پیرزاده 

-

 

 

آرش ! 

این چشما شبیه چشمای کسیه که می خواد بلند شه بره یه نفر رو بکشه 

به جون خودم راست میگم 

کوتاه بیا تو رو به خدا 

زندگی ارزش نداره 

اقلکا چن تا فحش بده برگرد 

ولی نکشش 


چشم شماره ۹

-  

آذرنوش 

-

 

 چش بختیاری اینو میگنا


چشم شماره ۱۰

-  

داود پور امینی 

-

 

  

می خندم ... چرا که چاره ای جز این ندارم


چشم شماره ۱۱

-  

دل آرام 

-

 

دلت آروم ! مسافر کشور بارونی 


چشم شماره ۱۲

-  

دنیز 

-

 

ای دنیز وروجک ! 

حالا ما گفتیم به چش رنگیا حساسیت داریم 

نمی شد یه خورده رنگ چشاتو کم می کردی بچه ؟ 

 


چشم شماره ۱۳ 

الهه 

- 

 

 آهووووووووووووی وحشی از دیفاااااااااااااال 

بالا رودآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ 

چون شوداآآآآآآآآآآآآآآآآآ ؟


چشم شماره ۱۴

-  

الناز 

-

 

خانوم الناز خانوم 

امیدوارم همیشه چشات همینجوری بخنده 

عمر خوشی هات زیاد ایشالا 


چشم شماره ۱۵

-  

فسیل 

-

 

این چشم ها در حال تماشای یک فروند موسی کو تقی است 

که اشتباها روی میز کار مرتب و تمیز و خلوت این خانوم کارمند فسیل شده فرود اومده 

به گیرنده های خودتون دس نزنید 


چشم شماره ۱۶

-  

مهیاس 

-

 

این عکست منو یاد یکی از عکسای گو.گوش میندازه گل یاس 

غم چشمای تو از غم چشای بابات بیشتره به خدا 

مواظب خودت باش 


چشم شماره ۱۷

-  

گل گیسو 

-

  

اکسکیوز می مادام 

ایف آی هو ا هند سام سان این فیوچر 

وود یو مری ویت مای سان پلیز ؟ 

نو ؟ وای ؟ 


چشم شماره ۱۸

-  

هاله 

 

این عکس منو به یاد یه خاطره قشنگ انداخت مادر جان  

صبای جمعه 

شبکه دو 

زی زی گولو آسی پاسی دراکوتا تا به تا  

یادش به خیر  


چشم شماره ۱۹

-  

هیشکی 

-

 

بلا گرفته ! نیشتو ببند 

باز من بهت رو دادم  

میگن به دختر نباید رو بدیا 


چشم شماره ۲۰

-  

حسین 

 

 سلام آقای دکتر گلها

من اسمتون که میاد یاد گلای باغچه میفتم 

و البته یاد اون وروجک خوشگلتون هم همینطور


چشم شماره ۲۱

-  

جزیره 

-

 

موجودی که مشاهده می کنید در حال تفکر در مورد یک مساله خیلی شدیدا علمی است 

بعد داره فکر می کنه که عکسش رو بفرسته یا نه 

بعدش پشیمون میشه ولی می فرسته 

از این موجود فقط یه دونه مونده 

اونم تو یه جزیره دور افتاده زندگی می کنه 


چشم شماره ۲۲

-  

کاپو 

-

 

 عروس خانوم ! برای بار سوم می پرسم آیا بنده وکیلم ؟ 

نه خیر ؟ 

اوا چرا ؟ 

چون شما وبلاگنویسی 

به میمنت و مبارکی بکش اون جیغ بنفشه رو ...


چشم شماره ۲۳

-  

من بزرگ  

-

 

توی چشای مشکی این من عکس اون من افتاده  

نمیدونم کامنت محسن باقرلو رو خوندی یا نه من بزرگ ؟ 

چش شما به عنوان قشنگ ترین چشم از نظر شهریار بلاگستان انتخاب گردید  

شما احتمالا در آینده نزدیک توسط یه خانوم که دکولته پوشیده مورد ضرب و شتم قرار می گیرید

 


چشم شماره ۲۴

من کوچک 

- 

 

این چشمها اونورکی بود یعنی برعکس بود  

حالا من اومدم عکس برعکس خواهرتون رو درست کردم یه وقت رو دستتون نمونه کار بدی کردم ؟ 

والا با این عکساشون !

 


چشم شماره ۲۵

-  

مهرناز 

-

 

مهرناز ! 

من وقتی با مهربان دوست شدم چشماش دقیقا شبیه چشمای الان تو بود 

 


 چشم شماره ۲۶

-  

میلاد  

-

 

این ابروها منو یاده ابروهای بنیانگزار یه چیزی میندازه 

اسمشو نگم بهتره 

چیه حالا ؟ 

چرا خون جلوی چشماتو گرفته ؟ 

چار تا عکس چشم برامون چسبوندی با فتوشاپ انقد قیافه نیا دیگه 


چشم شماره ۲۷

-  

مژگان امینی 

-

 

سلام خانوم معلم 

انگاری اشک تو چشاتونه 

پیاز پوست کندید ؟ 

دستور پخت پیاز سرخ کرده رو میشه بفرمایید ؟ 


چشم شماره ۲۸

-  

نسرین 

-

 

یه چشش کابوسه 

یه چشش رویا 


چشم شماره ۲۹

-  

نضال 

-

 

 اهلا و سهلا یا اختی ! 

من تنظری عینک ؟


چشم شماره ۳۰

-  

پونه 

-

 

سوسن جون ! دیدی آرایشگره دم به دیقه داشت با موبایلش صحبت می کرد؟ 

ایییییش  

خیلی هم گرون گرفت لعنتی  

۷ تومن واسه یه ابرو ؟  

ببخشیدا ولی من دیگه پامو اینجا نمیذارم سوسن جون


چشم شماره ۳۱

-  

رعنا 

-

 

 سلام علیکم ! 

سلام عرض کردیم 

الوووو 

سلام خانوم 

ای بابا ! 

بنده اگر خدا بودم همین الان سوسکت می کردم 

چرا جواب نمیدی ؟


چشم شماره ۳۲

-  

علیرضا 

-

  

غبار افکارش حتی روی عکس چشماشم نشسته 

ولی خوشحاله چشاش 

فکر کنم برای وبلاگ دانه ها یه نویسنده جدید پیدا کرده


چشم شماره ۳۳

-  

ری را 

-

 

 این ری را بنده خدا خودش رو دیشب کشت ولی هیشکی نتونست حدسش بزنه 

من خودم حدست می زنم خواهر 

شما معتاد نشو یه وقت 

بزنم ؟ 


چشم شماره ۳۴

-  

صالی 

-

 

 این خانوم دکترای ماهیگیری دارند 

به جای قلاب هم از فلش پلیر استفاده می کنن


چشم شماره ۳۵

-  

سهیلا 

-

 

شویلا ؟ 

تفلدت موبارک 


چشم شماره ۳۶

-  

وکیل الرعایا 

-

 

طبقه تبصره واحده ۲۵ قانون مجازات های اسلامی  

خواهان حق دارد از خوانده به خاطر کیفیت پایین عکس شکوائیه ای مفصل تنظیم کرده و در مراجع قضایی اقامه دعوی نماید ولی از آنجا که دیه چشم بسیار گران است 

و خوانده خودش وکیل است خواهان ضمن انصراف از شکوائیه از شکات محترم و محترمه عذرخواهی کرده و صرفنظر می نماید ... 

خوانده به مدت ۴۸ ساعت پس از دریافت این احضاریه منفصله حق دارد برای اعاده حیثیت به مراجع قضایی مراجعه کرده و از بنده تشکر نماید ...


چشم شماره ۳۷

-  

وانیا 

-

 

دیری دیدین دین دین ( مثلا آهنگ ) 

داداش کایکو ! به نظرت این نینجاهه خانومه یا آقا ؟ 

تسوکه جان تو چیکار داری بزن بکشش  

آخه داداش کایکو اگه خانوم باشه حیفه بکشیمش . بریم باهاش حرف بزنیم

چشمم روشن اگه به میتی کومان نگفتم 

میتی کومان خر کیه؟ 

میتی کومان مامور حاکم بزرگه 

گور باباش ! من از مهربان می ترسم میتی کومان چیکاره است ؟

حالا اون دسمال قدرتت رو ببند بریم دستگیرش کنیم ...


چشم شماره ۳۸

-  

یه زن تنها 

-

  

این چشمها نزدیک گریه هستند و با خنده انگار بیگانه شده اند 

هم قصه دارند هم غصه 


 چشم شماره ۳۹

-  

پرهام فرگل اینا 

-

  

-

 

من آخه چی بگم به تو بچه  ؟

قربون اون چشمات برم 


چشم شماره ۴۰

-  

فرگل 

-

 

من آدرس وبلاگت رو نداشتم فرگل چش قشنگیان 

در ضمن ما اگه دختر دار بشیم حاضریم این پدرام و پرهام رو به دامادی قبول کنیم به خدا 


چشم شماره ۴۱

پدرام فرگل اینا 

- 

 

- 

 

همونایی که به داداشت گفتم به تو هم میگم پسر موطلایی چش دریایی


چشم شماره ۴۲

-  

کیانا 

-

 

تازه این نصفش سوخته 

ببین قبلنا چطوری بوده 


چشم شماره ۴۳

-  

افروز 

-

  

توی چشماش یه دریاست 

توی دلش یه اقیانوس 

اونایی که گفتن دریاش فتو شاپیه 

از اون اقیانوس خبر نداشتن  


چشم شماره ۴۴

-  

علیرضای افروز 

-

 

این عکس علیرضا شبیه عکس روی کاست خواننده هاست 

از اون عکسا که دخترا می بینن غش می کنن 

افروز جان ! فردا نیای بگی عکس علیرضا رو گذاشتم بدبخت شدم 

دخترا پاشنه درمون رو کندن 


چشم شماره ۴۵

-  

عبدالکورش 

-

 

دارم تصور می کنم این چشمها به کی بیشتر میاد ؟ 

یه مرد خوش تیپ کراواتی که رفته پاریس سر خاک صادق هدایت 

یا یه مهندس کامپیوتر توی یه شرکت کیلومتر ۸ جاده مخصوص 

یا یه مامور سرشماری که جلیقه تنش کرده 

یا شایدم یه مرد با کت چرمی که از ماشین پیاده میشه و یه شات گان تو دستش گرفته 


چشم شماره ۴۶

-  

عادل قربانی 

-

 

حق داری داداش 

حق داری عزیزم 

با این زنی که تو داری  

حق داری یه چشمت اشک باشه یه چشمت خون 

( آرش جان ! این حق از اون حقها نیست لطفا درتو ببند ) 


چشم شماره ۴۷

-  

میثا 

-

 

من واقعا تبریک میگم به شما زوج خوشبخت  

به واسطه این صمیمیت و عشقی که در چهره های شما جاری و ساریه 

( آیکن آدم مزور دو به هم زن ) 


چشم شماره ۴۸

-  

امیرحسین 

ژ-

 

بابا سیاه - سفید 

بابا هنرمند 

بابا اهل مطالعه 

 


چشم شماره ۴۹

-  

آوا 

-

 

بچم آوا انقدر کامنتای میلیمتری کجکی گذاشته چشاش قرمز شده 

هرررررررررررر هووووووووووور 


چشم شماره ۵۰

-  

مهربان 

-

 ا 

ای جان ! 

چیه ؟ چرا همچی نیگا می کنی ؟ 


چشم شماره ۵۱

-  

بابک اسحاقی 

-

 باقالی ترین چش !


چشم شماره ۵۲

 

فاطمه 

-- 

 

خانوم معلم ! به خدا ما نبودیم 

یوخده بخند  


چشم شماره ۵۳

-  

فرشته 

-

 

من تا حالا فکر می کردم فرشته ها بال دارن 

نگو چشمم دارن  

( میدونم بی مزه بود ولی من با این یه دونه چش معجزه که نمیتونم بکنم خواهر ) 


چشم شماره ۵۴

-  

گنجشک پر گوی باغ 

-

 

مواظب کلاغای کم گوی باغ باش گنجشک خانوم  

دلشون مث رنگشون سیاهه 

سقشون سیا تر از دلشون

 


چشم شماره ۵۵

حدیث 

- 

 

یعنی حدیث منو کشتی با این عکس فرستادنت 

من با یه چش ۳ کیلو بایتی چه خاکی تو سرم کنم آخه ؟ 


چشم شماره ۵۶

-  

خورشید 

-

 

ما با شما شوخی نداریم خورشید خانوم اینجوری نیگا نکن 


 چشم شماره ۵۷

-  

کودک فهیم 

-

 

یعنی منصوره جان ! ما که هچ 

شما فکر نمی کنی ملت جوون عزب تو خونشون باشه 

اونوقت عکس شما رو ببینه 

تو این سر سیاه زمستون پول داره پاشه بیاد شمال خواستگاری ؟  

تازه شانس آوردین من عکستو ادیت کردم 

وگرنه اگه کاملشو میذاشتم که هیچ ...


چشم شماره ۵۸

-  

نازی 

-

 

خیلی ارادت داریم خانوم ! 


چشم شماره ۵۹

-  

سمیرا 

-

 

جان من به چی می خندی سمیرا ؟ 

جان من ؟ 


چشم شماره ۶۰

-  

ستایش پونه 

-

 

قربونش برم 

دلم براش تنگ شد 

 


چشم شماره ۶۱

-  

تیام 

-

 

تیام جان ! حالا با خیال راحت دوباره این عکسو بذار تو پروفایلت 

ممنونم از این همه زحمتی که برای این بازی کشیدی


چشم شماره ۶۲

-  

تیراژه  

-

 

 

من چون اسم بچه ها رو موقع دانلود عکس می دیدم 

لذت حدس زدن صاحبان چشمها رو از دست دادم 

ولی فکر کنم چشم تو رو می شناختم تیراژه !


چشم شماره ۶۳

-  

ویدا 

-

 

 اینم که آبجی خودمونه 

بله ... البته من عکس کامل این چشما رو هم دیده بودم  

اگه اشتباه نکنم یه مدت تو پروفایلت بود ویدا


چشم شماره ۶۴

-  

محسن باقرلو 

-

 

محسن میدونی این عکس منو یاد چی میندازه ؟ 

تو مدرسه که دعوا می کردیم  

این بزن بهادرا که کله میزدن تو صورت آدم 

اینجا شبیه اونا شدی

 


چشم شماره ۶۵

-  

رها پویا 

-

 

رها اگه نگفته بودی این عکس مال چند سال پیشه 

فکر می کردم مال قدیماست 

مال زمان پوری بنایی و منوچهر وثوق 


چشم شماره ۶۶

-  

بهار 

-

 

 بهار من نمی دونستم تو انقد کوشولویی 

چشات آتیش میسوزونه ها


چشم شماره ۶۷

-  

بهنام 

-

 

خداییش این چشما اصلا بهت نمیاد بهنام 

اصلا شخصیت داره از سر و روشون می باره 

آدم ندونه فکر می کنه چشمای یه مهندس عمرانه چه میدونم مثلا تو رشت 


 چشم شماره ۶۸

-  

ف@طمه 

-

 

تصورم از چهره تو هم یه جور دیگه بود زرافه کوچولو 

مرسی که بازی کردی 


 چشم شماره ۶۹

-  

گلنار 

-

 

خب خانوم گلنار خانوم !

میتونید چشماتون رو ببندید 

معاینه تموم شد 

یه قطره براتون می نویسم هر ۱۲ ساعت بریزید تو چشمتون 

هفته دیگه دوشنبه تشریف بیارید مجددا معاینتون کنم 


 چشم شماره ۷۰

-  

کاتیا 

-

 

استغفرالله ربی و اتوب علیه 

من چیزی نگم بهتره 

 


 چشم شماره ۷۱

-  

هلیا 

-

 

 به کجا چنین نگاهان ؟ 

هلی از کوری پرسید 

( هلی : هلیا - کوری : کورش )


 چشم شماره ۷۲

-  

کورش تمدن  

-

 

آقای تمدن ! 

جناب باقالی 

حالا من یه روز عکس لختت رو دم دریا گذاشتم تو وبلاگ  

همه اومدن بهت خندیدن درست میشی 

در ضمن کورش این عینک رو از دستفروشای آستارا خرید ۳۵۰۰ 

۵۰۰ تومن هم تخفیف گرفت 


 چشم شماره ۷۳

-  

محمد 

-

 

این محمد با اون محمد فرق می کنه 

این چشما منو یاد چشمای محسن تنابنده میندازه 


 امیدوارم نوشته های زیر هر عکس کسی رو دلخور نکرده باشه . 

باز هم ممونم از اینکه دوباره همراه بودید و همنفس و این بازی رو خاطره کردید . 

همینجا از محسن باقرلو تشکر می کنم مبدع این بازی های وبلاگی بود و دوست دارم ازش قول بگیرم که امسال شب یلدا دوباره با یه بازی صوتی محشر همه ما رو به خونه اش راه بده ... 

 

یک دعا هم به جون خودم بکنید که دوباره بازی راه انداختم تا بهونه ای بشه که کورش تمدن دوباره پست بنویسه . این پست کورش در مورد چشمهاست ... 

 

برای روح رفتگان این جمع فاتحه بفرستید و ایشالا که شب جمعه شادی داشته باشید ...

 

 

 

 

 

 

نظرات 184 + ارسال نظر
داود(خورشیدنامه) پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 23:41 http://poooramini.persianblog.ir

سلام....
زیر نویس عکسها عالی بود

وانیا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 23:44

تیرازه منظورم کامنتدونی بود
جناب ناجی بهله


راستی خیلیا امیر محمد رو با مهدیه جان اشتباه گرفتن
روحش شاد

تیراژه پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 23:45 http://tirajehnote.blogfa.com/

روح مهدیه..دختری که همیشه میخندید و شیرزاد نازنینمان شاد....

وانیا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 23:48

روح شیرزاد هم شاد
بابک جان خسته نباشی اخوی
پاستیل خوردی امروز مسواک یادت نره

شب همگی زیبا

امی پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 23:48 http://weineurope.blogsky.com

تیراژه جان خوبی عزیزم؟ چقدر خوشحال شدم که دیدمت باید از بابک ممنون بود جمع کردن اینهمه عکس و توضیح خیلی زمان می بره و زحمت می خواد راستی آوا هم یه بار فکر کنم اومده بود وبلاگم معلومه خیلی شیطونه از عکسش که اینطور پیداست! توضیح بابک زیر عکسش خیلی بامزه بود .

هلیا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 23:55 http://www.mainlink2.blogsky.com

سلام .
دیشب که جناب کوری مجال ندادن ما یه ثانیه پای سیستم بشینیم ...............
دستت درد نکنه بازی خیلی خوبی شد .

کورش تمدن پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 23:57 http://www.kelkele.blogsky.com

سلااااااااااام
چه جالب اون عکسه من بودم؟خداییش عینک زده بودم نشناختم
بچه برو پی کارت.اون عینک اندازه کل هیکلت قیمت داره
نزار بگم لب دریا چه چیزایی بهت قرض دادم

پاییز بلند پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 23:58

درووووووووووووووووووووووووووود

کارت خیلی قشنگ بود کیا (من کیارو بیشتر از بابی دوس دارم )
اصن انتظار نداشتم اینجوری اختصاصی عکس چشامو بزاری
بی شرف اون دفعه هم برای تبریک عید یه پست اختصاصی گذاشتی.. کللن تو کار شرمنده کردنی دیگه بچچه
شرمنده که بعد از دقایقی بعد از دقیقه ی نود عکس رو برات میل کردم٬ بازم ازت ممنونم
مرسی ی ی ی ی ی
.
.
.
عکس چشام ها واقعن زیبا بود و کلی حرفهای نگفته و شادی و زندگی رو میشه تو این چشمها دید.. و برای هر نگاه و چشمی کلی داستان و شعر نوشت..
.
.

کارت فوق العده بود..
بچچه ها هم مث همیشه با محببت و پر از شور و عشق..
.
.
.
شاد باشی و بر قرار

م . ح . م . د پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 23:59

این فرگل اینا ماشالله همه چش رنگی ان ...

مثه بابا و عمو های من ...

خدا اون 2 تا جقل رو حفظ کنه ... اگر اونا آینده 100 تا خاطرخواه نداشتن ... حالا ببین

پاییز بلند جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:01

کیا یه سوال شرعی:
یعنی من الان یه بد قول ایرانی اصیلم یا اصالت ایرانیم در کنار مردوم خوش قول در قلب اروپا از سجایع منه در کمال بد قول بودن یا من کلن اول ایرانیم بعد بد قولم یا بعد از اینکه اصالتن ایرانیم بد قولم؟

م . ح . م . د جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:02

امیرحسین حقا که هنرمنده ... حقا که استاده منه و من هی میرم ازش سوال میپرسم ... کُپ عکس هنرمنداست ...

چشای داوود پور امینی عزیز رو خیلی دوس داشتم و دارم ... خیلی ، یه حس خیلی خاصی داره تو چشماش ... نمیدونم چه حسی ... مثلن امید به آینده

پاییز بلند جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:03

کاتی منظورت از عکس آخر شبیه چشمای شهرام حقیقت دوسته کنم؟

م . ح . م . د جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:03

آرش پیرزاده ی عزیز منو یا مربی های فوتبالی انداخت که تیمشون عقب افتاده و تماشاگرا دارن میگن :

" پیر زاده حیا کن ... پرسپولیس رو رها کن "

علییییییییییییییییه داییییییییییییییییییییییی !

گلنار جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:05

آقای دکتر تهدید می فرمائید ؟(با لهجۀ صوبانا خوردی خوانده شود)

چشمهای آقای تمدن که زیارت نشد ولی کامنت دیشبشون
چرا و کلی خندیدم ,نوشته بودن خطر رفع شده ولی خب دوربین رو نکن تو چشمت ..هاها
فکر کنم همین آقای کورش رو به نیابت از معترضین وکیل اعلام کنیم برای آقای دکتر بس باشد .
پرونده رو می سپاریم دست ایشون .

م . ح . م . د جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:05

چشمهای من بزرگ واقعا گیراست !

به قول بچه ها چشم های مهربان هم خیلی حرفا در مورد زندگی کردن داره !

کیامهر تو چشمهای تو هم یه مظلومیت خاصی دیده میشه ... نمیدونم چرا ! اصلن بهت نمیاداااااااااا

م . ح . م . د جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:06

چقد چشمای ستایش خوشگله خداااااااااااااااااااااااااااااا

م . ح . م . د جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:07

محسن خان رو هم خوب گفتی ! خدایی آدم میبینش فک میکنه یکی یخشو گرفته داره میگه :

بچچه جقل ، یدونه بزنم تو کللت لهت کنم ؟!

م . ح . م . د جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:09

در مورد برادر تمدن هم والا چی بگم !

هیچی نگم بهتره ... چون امشب قالمون گذاشت !!

در مورد عکس همنام آخری ... رنگ چشمهاش خیلی شبیه منه ! نمیدونم چرا اکثر بچه ها هم میگفتن آخری منم ! آیا این محمد برادر دو قلوی من نیست ؟!

م . ح . م . د جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:11

کیامهر بازم خسته نباشی ...

بعضی موقع ها چشم ها یه چیزایی میگن که زبون هیچ وقت نمیتونه اونارو بگه ...

چشم بچه ها هم پر بود از حس ...

دم همتون گرم ...

آذرنوش جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:13 http://azar-noosh.blogfa.com

خسته نباشید واقعااااااااااااااااااا ممنون. شب خوش دوستان

کورش تمدن جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:16 http://www.kelkele.blogsky.com

محمد جان چرا اخلاق خودت رو به همه بسط میدی؟
ملت زبون دارن خرف میزنن واسه چی با چشاشون حرف بزنن؟

کاتیا جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:24

محسن منظورت رو نگرفتم؟

دروودت کو بچچچه

پاییز بلند جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:26

م.ح.م.و.د بدم بدنت بدی له لوردش کنن بچچه جقل؟!

پاییز بلند جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:30

الهی من فدای این پرهام و پدرام بشم م م م م
.
.
.
نه که برین دامات این گلابی بشین.. خودم دامادتون میکنم م م م م
.
.
.
قربونتون برم م م م م م م ن ن ن ن ن ..
.
.
.
.

۰به جون خودم چشم شور نیست)

م . ح . م . د جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:32

برادر کوروش ، من نکه چشمام خوشگله ، به جای زبونم زیاد حرف میزنه !

محمود نه برادر ... خشن نباش !

م . ح . م . د جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:32

محمد منم داماد میکنی ؟!

پاییز بلند جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:33

این چشمای ور پریده شماره ۴۲ (کیانا) من از اول میدونستم که این چشما فقط میتونه مال یه بچچه شر پر روی عوضی باشه که بیاد تو چت یه مرتبه ۵۰۰۰۰ تا پی ام بده.. خار مادر صفه چتت رو به هم پیوند بده و آخرشم بگه من دارم لباشک میخورم دلت بسوزه!!!

م . ح . م . د جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:33

محمد = محمود !

پاییز بلند جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:34

آره دیگه م.ح.م.و.د جان همونه:

م.ح.م.و.د = م.ح.م.و.د

پاییز بلند جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:35

هیچیچچچچی باوووووو
.
.
.
چشای دور نگتون مستدام بانو کاتیا

پاییز بلند جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:39

شبه همه خ۰وش
بازم مرسی کیااااااااااااا
.
.
.
.
برای شب یلدا هم ما قبلن فشار های زیادی از هر ناحیه ای فرو رونده ای به جناب امالمزاده لو تحمیل کردیم و نمودیم و اینا و انشالله جاچ آقا امامزاده لو برنامه ی شب یلدای امشب رو هم به نیکی و خیر و خوشی برگذار مینمایند وگر نه بد مینماییمشان!
.
.
تازشم امسال از ایلت کبک کانادا هم مهمان دارن
.
.
مگه نه امامزاده لو؟

پاییز بلند جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:41

راستی عکس چشای محسن (امامراده لو) منو یاد کوپول تو مدرسه ی موشا میندازه
چشاشون مثه یه سیبه که با هم زیر یه گونی پیاز له شدن!
.
.
.
شب همه خوش

کاتیا جمعه 6 آبان 1390 ساعت 00:55

ولی واقعا عکس آخر شبیه چشمای شهرام حقیقت دوسته...نگاه و حالتش همونه
حتی شر بودن توی نگاه...
فقط رنگگش فرق داره...

از من گفتن بود.

میلاد جمعه 6 آبان 1390 ساعت 01:09

سلام و خسته نباشید بر مرد شماره عینک جدید

خیلی خیلی دست شما درد نکنه

میدونم این همه چشمو سرسامون دادن چه مکافاتی داره

خسته نباشید میگم به خودت و چشمات

بعد از مدت ها جو پرشوری ایجاد کردی

خدایش دست مریزاد

راستی از بانوهم تشکر ویژه میکنیم، چون صبر و حوصله و درک بالای ایشان نبود، هیچ کدام از این بازی ها رخ نمی داد

نوکرتیم حاج بابک بزرگ

آرشمیرزا جمعه 6 آبان 1390 ساعت 01:46



تو که درکت عین عقیقه
خیلی تنگه خیلی عمیقه
واسه حق خوش تراشم
می کُـنی اونو ؛ هی سه تیغه (۲)

می دونستی که حقم
به عشق تو ؛ صاف میشه و
تا حلقومت میشه کشید
می دونستی یا نه؟
می دونستی یا نه؟

می دونستی که تو اون
مستحقی که آخرش
به حق رسید!
میدونستی یا نه؟
میدونستی یا نه؟

میدونستی که نموندی
حقمو خوردی ؛ تپـوندی
درکتو تنگش می کردی
تا که خوب حقو چلوندی

می دونستی که باهامه
حقمه ! لای پاهامه
درک ِتو خیلی گشاده
مثه بورسه و سهامه!

( واسه این قسمتش خودت اون داد و بیدادا رو بیا...)



تو که درکت عین عقیقه
خیلی تنگه خیلی عمیقه
واسه حق خوش تراشم
می کـُنی اونو : هی سه تیغه (۲)

می دونستی همه ی حقآبه هامو
توی اون درک قشنگ تو چکوندم رفتش
میدونستی یا نه؟
میدونستی یا نه؟

می دونستی اون دوتا زیر-حقی هامو
دم ِ درک ِ تو ؛ پکوندم رفتش
میدونستی یا نه؟
میدونستی یا نه؟

میدونستی که باهامه
حقمه! لای پاهامه
درک تو خیلی گشاده
مثل بورسه و سهامه !





بابک جمعه 6 آبان 1390 ساعت 03:09

آرش کثافت

دل آرام جمعه 6 آبان 1390 ساعت 03:55 http://delaramam.blogsky.com/

مرررررررررررررررررسی برای این بازی قشنگ
نوشته های زیر هر عکس محشررررررررررررررررررر بود
و اینکه چشمهای همه دوستداشتنی و قشنگ بودند .
الهی که چشم نخورن ...

دل آرام جمعه 6 آبان 1390 ساعت 03:58 http://delaramam.blogsky.com/

فرگل جان شما خانوادگی خوشگلین ، ماشالا
تیراژه انصافا یک چشم خیلی سخت بود واسه تشخیص
وانیاااااااااااااااا عمرا نتونستم حدس بزنمت
بابک چشمهات موج مثبت داره خداییش
آوا رو هم عمرا نتونستم حدس بزنم
امی جون منم به تو عزیزم سلام میکنم

رعنا جمعه 6 آبان 1390 ساعت 03:58 http://rahna.blogsky.com

سلام سلام
آقا من الان تازه از خواب بیدار شدم
عجبببببببب بازی بود خدایی ..
ایول ایول
دست همه در نکنه /

رعنا جمعه 6 آبان 1390 ساعت 04:02 http://rahna.blogsky.com

سلام دلارام

نخیرررر آقا من پیزی نمیدونم ، آذرنوش بختیاری ِ بختیاری هستش
البته فامیلای دورشونم ترک هستن ولی اصالتش بختیاری هست

رعنا جمعه 6 آبان 1390 ساعت 04:04 http://rahna.blogsky.com

پیزی = چیزی

دل آرام جمعه 6 آبان 1390 ساعت 04:05

سلام رعنا جان
اصلا حال میده این موقع صبح هی کامنت بذاری

رعنا جمعه 6 آبان 1390 ساعت 04:10

آره ه
بریم پست کوروش خان رو هم بخونیم

سلام...
اقا شرمنده دیروز مهمون بودیم نتونستم بیام!!! اما همین که بیدار شدم اومدم اینجا!!!

مرسی... .اقعا ممنونم بخاطر این بازی خسته نباشی داداشم... نوشته های زیر چشم ها هم که معرکه بود!!! شما لطف داری... خیلی دوست دارم!!!

راستی میتونم اینجا تشکر کنم دیگه از همه اونایی که چشمای منو دوستت داشتن؟؟؟ من که همون اول گفتم همه چشمها خیلی قشنگن منم همشونو خیلی دوست دارک

کیانا جمعه 6 آبان 1390 ساعت 09:33 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

شماها سرصبم دس بردار نیستین ؟؟؟
برین بخابین ببینم
واااااااااااااااای تیراژه یه چش گذاشتی انتظار داری تشخیصتم بدیم؟؟؟؟

وانیا اصن نشناختمتااااااااااااا
عکسمم به اون خووووبی
چشای من بزرگ خیلی شبیه عمه زری بووووووووووووود
رها پویا جووونی چشات خیلی خوشگلن

کیانا جمعه 6 آبان 1390 ساعت 09:39 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

چشای کاپو،دنیز،مهربان بانو،هلیا بانو،رها پویای گلم،میثاجونم،مریم شیرزاد عزیز،هیشکی جونم،الهه خودم،وانیا جوونیم،دلی خوشگلم خیلی نااااااااااااااااااااااااااااز بوووووووووووووووووووووودن

چشای بهنام خیلی ضایع بووود
چشای ستایش،عروس گل خووودمم که معرکه اس
چشای برادرزاده های فرگلم خیلی عروسک بووود

جزیره جمعه 6 آبان 1390 ساعت 09:52

ووووووووووووووووووووووووی خدا پدرامو نیگاااااااااااااااا، چقدر خارجکیههههههههههههههههه، چقدر خوشگله ماششششششششاله. عین عروسک میمونه خداااااااااااااااااااااااااااااااااا، من این نی نی رو میقه
پدرام خیلی خوشگله پرهام هم ناز و بامزه ست
خدایا شکرت، همیشه فک میکردم درصد زیادی از نبوغت رو صرف خارجی ها کردی خوشحال شدم که عکسش بم ثابت شد
من عکس این دوتا گوگولی رو سیو کردم

جزیره جمعه 6 آبان 1390 ساعت 10:15

تصور من هم از ف@طمه یه چیز دیگه بود

من فک میکردم چشای بهنام مال توه،

چقدر چشای کیانا کوچوله، مگه چند سالشه کیانا؟

دنییییییییییییییز


خسته نباشی واقعابابک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد