جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

صاحبان چشم ها

 

 

اول اینکه عکس بالا را دیشب میلاد عزیز با کلی زحمت درست کرده است .  

عکس را با کیفیت بهتر می توانید اینجا ببینید و اگر دوست داشتید ذخیره کنید .

دعا کنید که میلاد به راه راست هدایت شده و زن بگیرد یا حداقل یک وبلاگ راه بیندازد  

 

دوم اینکه میهمانی دیشب جوگیریات خیلی بزرگ  بود و برو بیا داشت .

تعداد کامنتها و حس و حال بچه ها خودش موید این موضوع است 

اما اوج ترافیک بازدید جوگیریات دیشب ساعت ۱۰:۱۰ بود 

۴۸ نفر همزمان داشتند عکس چشمها را تماشا می کردند : 

 

و سوم اینکه محسن فرانسوی ٬ امروز صبح تازه برای من چشمهایش را ایمیل کرده است  

آخه باقالی ! چشمات تو حلقم 

من الان این عکس هنریت رو کجای دلم بذارم آخه ؟ 

محسن فرانسوی ثابت کرد که ما حتی توی قلب اروپا و در کنار مردمانی که خوش قولی از سجایع بارز اخلاقی اونهاست هم میتونیم اصالت ایرانی بودنمون رو حفظ کنیم ... 

 

به هر حال این شما و این هم چشمای بلبلی یه باقالی از فقانسه : 

 - 

 

 

 

صاحبان چشم ها در ادامه مطلب معرفی شده اند  

تو رو به خدا مواظب باشید چشم کسی دیگرو اشتباهی برندارید  

قربون شما ... 

 

 

 


چشم شماره ۱ 

شیرزاد 

  

قربون چشمای مهربونت برم رفیق !


چشم شماره ۲

-  

مریم شیرزاد 

-

 

من در مورد این چشما هیچی نگم بهتره 

همونی که مهربان گفت  


چشم شماره ۳

-  

الف  

-

 

یه شوهرم نداریم این چشای خوشگل رو بزرگ کنه 

قابش کنه بزنه به دیفال 


چشم شماره ۴  

-

-  علی خواهر زاده رها 

-

 

چیه عمو جون ؟ 

منو نمیشناسی ؟ 

عیب نداره بیا الان با هم دوست بشیم 


چشم شماره ۵ 

-  

رها 

-

 

مرسی رها که تو بازی شرکت کردی 

من خواننده های خاموشم رو که روشن میشن خیلی دوس دارم 


چشم شماره ۶

-  

امیر خواهر زاده وانیا 

-

 

 

چیه وروجک ؟ 

به چی نیگا می کنی ؟ 

کجا رو زدی ترکوندی که اینجوری مظلوم شدی دوباره ؟ 


چشم شماره ۷

-  

آرش ناجی 

-

 

آرش جان ! پسرم  

این نوع نگاه تو به یقین از اثرات حق است

زین پس به گاه نشیمن نمودن بر اریکه 

خوب به هر آنچه آنجاست نظر بینداز تا پس از نشستن بر آن  

اینگونه چشمان نازنینت از حدقه به بیرون نزند 

این نوع نگاه نشان از درک عمیق تو دارد 

 


چشم شماره ۸

-  

آرش پیرزاده 

-

 

 

آرش ! 

این چشما شبیه چشمای کسیه که می خواد بلند شه بره یه نفر رو بکشه 

به جون خودم راست میگم 

کوتاه بیا تو رو به خدا 

زندگی ارزش نداره 

اقلکا چن تا فحش بده برگرد 

ولی نکشش 


چشم شماره ۹

-  

آذرنوش 

-

 

 چش بختیاری اینو میگنا


چشم شماره ۱۰

-  

داود پور امینی 

-

 

  

می خندم ... چرا که چاره ای جز این ندارم


چشم شماره ۱۱

-  

دل آرام 

-

 

دلت آروم ! مسافر کشور بارونی 


چشم شماره ۱۲

-  

دنیز 

-

 

ای دنیز وروجک ! 

حالا ما گفتیم به چش رنگیا حساسیت داریم 

نمی شد یه خورده رنگ چشاتو کم می کردی بچه ؟ 

 


چشم شماره ۱۳ 

الهه 

- 

 

 آهووووووووووووی وحشی از دیفاااااااااااااال 

بالا رودآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ 

چون شوداآآآآآآآآآآآآآآآآآ ؟


چشم شماره ۱۴

-  

الناز 

-

 

خانوم الناز خانوم 

امیدوارم همیشه چشات همینجوری بخنده 

عمر خوشی هات زیاد ایشالا 


چشم شماره ۱۵

-  

فسیل 

-

 

این چشم ها در حال تماشای یک فروند موسی کو تقی است 

که اشتباها روی میز کار مرتب و تمیز و خلوت این خانوم کارمند فسیل شده فرود اومده 

به گیرنده های خودتون دس نزنید 


چشم شماره ۱۶

-  

مهیاس 

-

 

این عکست منو یاد یکی از عکسای گو.گوش میندازه گل یاس 

غم چشمای تو از غم چشای بابات بیشتره به خدا 

مواظب خودت باش 


چشم شماره ۱۷

-  

گل گیسو 

-

  

اکسکیوز می مادام 

ایف آی هو ا هند سام سان این فیوچر 

وود یو مری ویت مای سان پلیز ؟ 

نو ؟ وای ؟ 


چشم شماره ۱۸

-  

هاله 

 

این عکس منو به یاد یه خاطره قشنگ انداخت مادر جان  

صبای جمعه 

شبکه دو 

زی زی گولو آسی پاسی دراکوتا تا به تا  

یادش به خیر  


چشم شماره ۱۹

-  

هیشکی 

-

 

بلا گرفته ! نیشتو ببند 

باز من بهت رو دادم  

میگن به دختر نباید رو بدیا 


چشم شماره ۲۰

-  

حسین 

 

 سلام آقای دکتر گلها

من اسمتون که میاد یاد گلای باغچه میفتم 

و البته یاد اون وروجک خوشگلتون هم همینطور


چشم شماره ۲۱

-  

جزیره 

-

 

موجودی که مشاهده می کنید در حال تفکر در مورد یک مساله خیلی شدیدا علمی است 

بعد داره فکر می کنه که عکسش رو بفرسته یا نه 

بعدش پشیمون میشه ولی می فرسته 

از این موجود فقط یه دونه مونده 

اونم تو یه جزیره دور افتاده زندگی می کنه 


چشم شماره ۲۲

-  

کاپو 

-

 

 عروس خانوم ! برای بار سوم می پرسم آیا بنده وکیلم ؟ 

نه خیر ؟ 

اوا چرا ؟ 

چون شما وبلاگنویسی 

به میمنت و مبارکی بکش اون جیغ بنفشه رو ...


چشم شماره ۲۳

-  

من بزرگ  

-

 

توی چشای مشکی این من عکس اون من افتاده  

نمیدونم کامنت محسن باقرلو رو خوندی یا نه من بزرگ ؟ 

چش شما به عنوان قشنگ ترین چشم از نظر شهریار بلاگستان انتخاب گردید  

شما احتمالا در آینده نزدیک توسط یه خانوم که دکولته پوشیده مورد ضرب و شتم قرار می گیرید

 


چشم شماره ۲۴

من کوچک 

- 

 

این چشمها اونورکی بود یعنی برعکس بود  

حالا من اومدم عکس برعکس خواهرتون رو درست کردم یه وقت رو دستتون نمونه کار بدی کردم ؟ 

والا با این عکساشون !

 


چشم شماره ۲۵

-  

مهرناز 

-

 

مهرناز ! 

من وقتی با مهربان دوست شدم چشماش دقیقا شبیه چشمای الان تو بود 

 


 چشم شماره ۲۶

-  

میلاد  

-

 

این ابروها منو یاده ابروهای بنیانگزار یه چیزی میندازه 

اسمشو نگم بهتره 

چیه حالا ؟ 

چرا خون جلوی چشماتو گرفته ؟ 

چار تا عکس چشم برامون چسبوندی با فتوشاپ انقد قیافه نیا دیگه 


چشم شماره ۲۷

-  

مژگان امینی 

-

 

سلام خانوم معلم 

انگاری اشک تو چشاتونه 

پیاز پوست کندید ؟ 

دستور پخت پیاز سرخ کرده رو میشه بفرمایید ؟ 


چشم شماره ۲۸

-  

نسرین 

-

 

یه چشش کابوسه 

یه چشش رویا 


چشم شماره ۲۹

-  

نضال 

-

 

 اهلا و سهلا یا اختی ! 

من تنظری عینک ؟


چشم شماره ۳۰

-  

پونه 

-

 

سوسن جون ! دیدی آرایشگره دم به دیقه داشت با موبایلش صحبت می کرد؟ 

ایییییش  

خیلی هم گرون گرفت لعنتی  

۷ تومن واسه یه ابرو ؟  

ببخشیدا ولی من دیگه پامو اینجا نمیذارم سوسن جون


چشم شماره ۳۱

-  

رعنا 

-

 

 سلام علیکم ! 

سلام عرض کردیم 

الوووو 

سلام خانوم 

ای بابا ! 

بنده اگر خدا بودم همین الان سوسکت می کردم 

چرا جواب نمیدی ؟


چشم شماره ۳۲

-  

علیرضا 

-

  

غبار افکارش حتی روی عکس چشماشم نشسته 

ولی خوشحاله چشاش 

فکر کنم برای وبلاگ دانه ها یه نویسنده جدید پیدا کرده


چشم شماره ۳۳

-  

ری را 

-

 

 این ری را بنده خدا خودش رو دیشب کشت ولی هیشکی نتونست حدسش بزنه 

من خودم حدست می زنم خواهر 

شما معتاد نشو یه وقت 

بزنم ؟ 


چشم شماره ۳۴

-  

صالی 

-

 

 این خانوم دکترای ماهیگیری دارند 

به جای قلاب هم از فلش پلیر استفاده می کنن


چشم شماره ۳۵

-  

سهیلا 

-

 

شویلا ؟ 

تفلدت موبارک 


چشم شماره ۳۶

-  

وکیل الرعایا 

-

 

طبقه تبصره واحده ۲۵ قانون مجازات های اسلامی  

خواهان حق دارد از خوانده به خاطر کیفیت پایین عکس شکوائیه ای مفصل تنظیم کرده و در مراجع قضایی اقامه دعوی نماید ولی از آنجا که دیه چشم بسیار گران است 

و خوانده خودش وکیل است خواهان ضمن انصراف از شکوائیه از شکات محترم و محترمه عذرخواهی کرده و صرفنظر می نماید ... 

خوانده به مدت ۴۸ ساعت پس از دریافت این احضاریه منفصله حق دارد برای اعاده حیثیت به مراجع قضایی مراجعه کرده و از بنده تشکر نماید ...


چشم شماره ۳۷

-  

وانیا 

-

 

دیری دیدین دین دین ( مثلا آهنگ ) 

داداش کایکو ! به نظرت این نینجاهه خانومه یا آقا ؟ 

تسوکه جان تو چیکار داری بزن بکشش  

آخه داداش کایکو اگه خانوم باشه حیفه بکشیمش . بریم باهاش حرف بزنیم

چشمم روشن اگه به میتی کومان نگفتم 

میتی کومان خر کیه؟ 

میتی کومان مامور حاکم بزرگه 

گور باباش ! من از مهربان می ترسم میتی کومان چیکاره است ؟

حالا اون دسمال قدرتت رو ببند بریم دستگیرش کنیم ...


چشم شماره ۳۸

-  

یه زن تنها 

-

  

این چشمها نزدیک گریه هستند و با خنده انگار بیگانه شده اند 

هم قصه دارند هم غصه 


 چشم شماره ۳۹

-  

پرهام فرگل اینا 

-

  

-

 

من آخه چی بگم به تو بچه  ؟

قربون اون چشمات برم 


چشم شماره ۴۰

-  

فرگل 

-

 

من آدرس وبلاگت رو نداشتم فرگل چش قشنگیان 

در ضمن ما اگه دختر دار بشیم حاضریم این پدرام و پرهام رو به دامادی قبول کنیم به خدا 


چشم شماره ۴۱

پدرام فرگل اینا 

- 

 

- 

 

همونایی که به داداشت گفتم به تو هم میگم پسر موطلایی چش دریایی


چشم شماره ۴۲

-  

کیانا 

-

 

تازه این نصفش سوخته 

ببین قبلنا چطوری بوده 


چشم شماره ۴۳

-  

افروز 

-

  

توی چشماش یه دریاست 

توی دلش یه اقیانوس 

اونایی که گفتن دریاش فتو شاپیه 

از اون اقیانوس خبر نداشتن  


چشم شماره ۴۴

-  

علیرضای افروز 

-

 

این عکس علیرضا شبیه عکس روی کاست خواننده هاست 

از اون عکسا که دخترا می بینن غش می کنن 

افروز جان ! فردا نیای بگی عکس علیرضا رو گذاشتم بدبخت شدم 

دخترا پاشنه درمون رو کندن 


چشم شماره ۴۵

-  

عبدالکورش 

-

 

دارم تصور می کنم این چشمها به کی بیشتر میاد ؟ 

یه مرد خوش تیپ کراواتی که رفته پاریس سر خاک صادق هدایت 

یا یه مهندس کامپیوتر توی یه شرکت کیلومتر ۸ جاده مخصوص 

یا یه مامور سرشماری که جلیقه تنش کرده 

یا شایدم یه مرد با کت چرمی که از ماشین پیاده میشه و یه شات گان تو دستش گرفته 


چشم شماره ۴۶

-  

عادل قربانی 

-

 

حق داری داداش 

حق داری عزیزم 

با این زنی که تو داری  

حق داری یه چشمت اشک باشه یه چشمت خون 

( آرش جان ! این حق از اون حقها نیست لطفا درتو ببند ) 


چشم شماره ۴۷

-  

میثا 

-

 

من واقعا تبریک میگم به شما زوج خوشبخت  

به واسطه این صمیمیت و عشقی که در چهره های شما جاری و ساریه 

( آیکن آدم مزور دو به هم زن ) 


چشم شماره ۴۸

-  

امیرحسین 

ژ-

 

بابا سیاه - سفید 

بابا هنرمند 

بابا اهل مطالعه 

 


چشم شماره ۴۹

-  

آوا 

-

 

بچم آوا انقدر کامنتای میلیمتری کجکی گذاشته چشاش قرمز شده 

هرررررررررررر هووووووووووور 


چشم شماره ۵۰

-  

مهربان 

-

 ا 

ای جان ! 

چیه ؟ چرا همچی نیگا می کنی ؟ 


چشم شماره ۵۱

-  

بابک اسحاقی 

-

 باقالی ترین چش !


چشم شماره ۵۲

 

فاطمه 

-- 

 

خانوم معلم ! به خدا ما نبودیم 

یوخده بخند  


چشم شماره ۵۳

-  

فرشته 

-

 

من تا حالا فکر می کردم فرشته ها بال دارن 

نگو چشمم دارن  

( میدونم بی مزه بود ولی من با این یه دونه چش معجزه که نمیتونم بکنم خواهر ) 


چشم شماره ۵۴

-  

گنجشک پر گوی باغ 

-

 

مواظب کلاغای کم گوی باغ باش گنجشک خانوم  

دلشون مث رنگشون سیاهه 

سقشون سیا تر از دلشون

 


چشم شماره ۵۵

حدیث 

- 

 

یعنی حدیث منو کشتی با این عکس فرستادنت 

من با یه چش ۳ کیلو بایتی چه خاکی تو سرم کنم آخه ؟ 


چشم شماره ۵۶

-  

خورشید 

-

 

ما با شما شوخی نداریم خورشید خانوم اینجوری نیگا نکن 


 چشم شماره ۵۷

-  

کودک فهیم 

-

 

یعنی منصوره جان ! ما که هچ 

شما فکر نمی کنی ملت جوون عزب تو خونشون باشه 

اونوقت عکس شما رو ببینه 

تو این سر سیاه زمستون پول داره پاشه بیاد شمال خواستگاری ؟  

تازه شانس آوردین من عکستو ادیت کردم 

وگرنه اگه کاملشو میذاشتم که هیچ ...


چشم شماره ۵۸

-  

نازی 

-

 

خیلی ارادت داریم خانوم ! 


چشم شماره ۵۹

-  

سمیرا 

-

 

جان من به چی می خندی سمیرا ؟ 

جان من ؟ 


چشم شماره ۶۰

-  

ستایش پونه 

-

 

قربونش برم 

دلم براش تنگ شد 

 


چشم شماره ۶۱

-  

تیام 

-

 

تیام جان ! حالا با خیال راحت دوباره این عکسو بذار تو پروفایلت 

ممنونم از این همه زحمتی که برای این بازی کشیدی


چشم شماره ۶۲

-  

تیراژه  

-

 

 

من چون اسم بچه ها رو موقع دانلود عکس می دیدم 

لذت حدس زدن صاحبان چشمها رو از دست دادم 

ولی فکر کنم چشم تو رو می شناختم تیراژه !


چشم شماره ۶۳

-  

ویدا 

-

 

 اینم که آبجی خودمونه 

بله ... البته من عکس کامل این چشما رو هم دیده بودم  

اگه اشتباه نکنم یه مدت تو پروفایلت بود ویدا


چشم شماره ۶۴

-  

محسن باقرلو 

-

 

محسن میدونی این عکس منو یاد چی میندازه ؟ 

تو مدرسه که دعوا می کردیم  

این بزن بهادرا که کله میزدن تو صورت آدم 

اینجا شبیه اونا شدی

 


چشم شماره ۶۵

-  

رها پویا 

-

 

رها اگه نگفته بودی این عکس مال چند سال پیشه 

فکر می کردم مال قدیماست 

مال زمان پوری بنایی و منوچهر وثوق 


چشم شماره ۶۶

-  

بهار 

-

 

 بهار من نمی دونستم تو انقد کوشولویی 

چشات آتیش میسوزونه ها


چشم شماره ۶۷

-  

بهنام 

-

 

خداییش این چشما اصلا بهت نمیاد بهنام 

اصلا شخصیت داره از سر و روشون می باره 

آدم ندونه فکر می کنه چشمای یه مهندس عمرانه چه میدونم مثلا تو رشت 


 چشم شماره ۶۸

-  

ف@طمه 

-

 

تصورم از چهره تو هم یه جور دیگه بود زرافه کوچولو 

مرسی که بازی کردی 


 چشم شماره ۶۹

-  

گلنار 

-

 

خب خانوم گلنار خانوم !

میتونید چشماتون رو ببندید 

معاینه تموم شد 

یه قطره براتون می نویسم هر ۱۲ ساعت بریزید تو چشمتون 

هفته دیگه دوشنبه تشریف بیارید مجددا معاینتون کنم 


 چشم شماره ۷۰

-  

کاتیا 

-

 

استغفرالله ربی و اتوب علیه 

من چیزی نگم بهتره 

 


 چشم شماره ۷۱

-  

هلیا 

-

 

 به کجا چنین نگاهان ؟ 

هلی از کوری پرسید 

( هلی : هلیا - کوری : کورش )


 چشم شماره ۷۲

-  

کورش تمدن  

-

 

آقای تمدن ! 

جناب باقالی 

حالا من یه روز عکس لختت رو دم دریا گذاشتم تو وبلاگ  

همه اومدن بهت خندیدن درست میشی 

در ضمن کورش این عینک رو از دستفروشای آستارا خرید ۳۵۰۰ 

۵۰۰ تومن هم تخفیف گرفت 


 چشم شماره ۷۳

-  

محمد 

-

 

این محمد با اون محمد فرق می کنه 

این چشما منو یاد چشمای محسن تنابنده میندازه 


 امیدوارم نوشته های زیر هر عکس کسی رو دلخور نکرده باشه . 

باز هم ممونم از اینکه دوباره همراه بودید و همنفس و این بازی رو خاطره کردید . 

همینجا از محسن باقرلو تشکر می کنم مبدع این بازی های وبلاگی بود و دوست دارم ازش قول بگیرم که امسال شب یلدا دوباره با یه بازی صوتی محشر همه ما رو به خونه اش راه بده ... 

 

یک دعا هم به جون خودم بکنید که دوباره بازی راه انداختم تا بهونه ای بشه که کورش تمدن دوباره پست بنویسه . این پست کورش در مورد چشمهاست ... 

 

برای روح رفتگان این جمع فاتحه بفرستید و ایشالا که شب جمعه شادی داشته باشید ...

 

 

 

 

 

 

نظرات 184 + ارسال نظر
وانیا جمعه 6 آبان 1390 ساعت 10:36

میدونستی که نموندی
حقمو خوردی ؛ تپـوندی
درکتو تنگش می کردی
تا که خوب حقو چلوندی

من هی میگم جایه آرشمیرزا خالیه هی بگین عکسش هست خودشو میخاییم چیکار(یه وانیای شر درست کن)

یه کامنت گذاشته ترکیدیم از خندهههههههههههههه

وانیا جمعه 6 آبان 1390 ساعت 10:41

""بابک
جمعه 6 آبان 1390 ساعت 03:09
آرش کثافت""


کلیه ی برگزارکنندگان مسابقات بیان نظارت رو از ایشون یاد بگیرن
آخه نظارتم تا این حد ؟؟!!!!!
تا این ساعت؟

فرشته جمعه 6 آبان 1390 ساعت 10:48 http://surusha.blogfa.com

ممنون بابک...خسته نباشی برادر...

خیلی عالی بود...ممنون از همه دوستان ....


جای حمید خیلی خالی بود...

در مورد انتخاب زیباترین چشم...من فکر میکنم هر چشمی زیبایی خودشو داره...نمیشه گفت این از اون قشنگ تره...چون همون چشم به تنهایی برای خودش کلی حرف داره و زیبایی...

ف@طمه جمعه 6 آبان 1390 ساعت 11:42 http://zarafekocholo2.blogfa.com/

به نظرتون فک کنم فک میکردین خیلی بچه تر باید میبودم
ممنون بازیمون دادین ما هم که همیشه دقه ی آخری
بعضیارو دیدم خیلی خوشحال شدم

ویدا جمعه 6 آبان 1390 ساعت 12:12 http://vvida.blogfa.com

نه بابک جان عکس پروفایلم هم مثل این مظلوم و بی گناه افتاده بود ولی همین نبودش

مبارزگر جمعه 6 آبان 1390 ساعت 12:30 http://www.stargirl1391.blogfa.com

خیلییییییییییییییییییی ممنون بابک خان!
خیلی خوب بود!واقعا خیلی زحمت کشیدید!
راستی اون جمله عربی درستش اینه:الا من تنظرین هکذا؟

فاطمه شمیم یار جمعه 6 آبان 1390 ساعت 13:47

سلامممم
همه چی خوب و معرکه بود...دستت دردنکنه بابک عزیز
ولی به جان خودم من از اون معلم اخموهاش نیستم فقط بد عکسم همین....

مهیاس جمعه 6 آبان 1390 ساعت 15:08

واییییییی خدایا این پدرام و پرهام چقدررر خوشگلن ماشالله
از دیدنشون سیر نمیشم
خدا نگه شون داره

مهیاس جمعه 6 آبان 1390 ساعت 15:09

آقا یعنی چی
یه چیزی بین این میلاد و رها پویا هستا
چه دلیلی داره تو اون عکس بالا عکس چشم رها پویا دو بار تکرار شده ؟؟؟
هان ؟؟؟؟؟

میلاد جمعه 6 آبان 1390 ساعت 15:42

سلام
مهیاس خانوم من این عکسارو ساعت 12 شب داشتم درست میکردم، و فکر میکنم انقدرم حافظه ی خوبی ندارم که تو یه کلاژه 73 نفر دقیق چک کنم مثل شما که ایا یه چشم دوبار تکرار شده یا نه

به نظرم خوب نیست اینجوری یه بی دقتی رو بیان کنید

ممنونم

پونه جمعه 6 آبان 1390 ساعت 16:03 http://jojo-bijor.mihanblog.com

ممنون بابک جان بازی قشنگی بود.

وکیل الرعایا جمعه 6 آبان 1390 ساعت 16:27 http://razeman.blogsky.com

با اهداء سلام و مراتب احترام
اینجانب وکیل الرعایا ، متهم به ارسال عکس بی کیفیت بدین وسیله اظهار می دارم :
آقا به جون عزیزم عکس دیگه ای دم دستم نبود . به خدا آقا راست میگیم ... این عکسی بوده که واسه ثبت نام دانشگاه فرستاده بودیم آقا ... آقا ... آقا به خدا ...
لذا طبق تبصره ۱۹۶۸ ماده واحده نحوه ی مجازات متهمین به ارسال عکس بی کیفیت جهت شرکت در بازی های وبلاگی ، تقاضای عفو وبخشودگی و همچنین اعمال رافت اسلامی را از آن مقام محترم دارم ...

نازی جمعه 6 آبان 1390 ساعت 16:38 http://nazi3700.blogfa.com

وای چقدر چشششششششششششششم
مرسی از بازی جذاب و جالبتون
چقدر خوبه که حالا که وبلاگا رو میخونم میتونم نگاه همه رو تصور کنم... خیلی دوست داشتم از نزدیک با بچه‌های وب آشنا شم اما همین نگاه‌ها هم میتونه منو به اونا نزدیک کنه و وقتی که وبلاگاشونو میخونم انگاری که روبه‌روم نشستن و دارن با همین نگاها نگام میکنن.
روزگار خوب و خوشی براتون آرزو دارم....

بهنام جمعه 6 آبان 1390 ساعت 18:31 http://www.delnevesht2011.blogfa.com

راست میگی بابک؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
به یه مهندس عمران تو رشت میخوره؟! آخه راستش من تو رشته ی آبیاریه گلهای دریایی در دانشگاه چلغوز آباد تحصیل میکنم! فکر نمیکردم چنین چیز باکلاسی بهم بیاد! اوه اوه اوه! مهندس عمران! چه پرستیژی!!!
بعدشم آقا من از نوشته ی زیر عکسم دلخور شدم! به کدوم محکمه باید شکایت کنم الان؟! یعنی چی این که نوشتی؟!
یعنی ما شخصیت نداریم دیگه؟! هااا؟! آقا تا یه شام بهم ندی از دستت دلخورم من!

بهنام جمعه 6 آبان 1390 ساعت 18:34 http://www.delnevesht2011.blogfa.com

خیلی بازیه قشنگی بود بابک جان
خیلییییییییییی هم زحمت کشیدی
دمت گرم
خسته نباشی
ولی این دلیل نمیشه که من الان دلخور نباشم و شام نخوام هااااا

آقا شما بگو کی میای که ما برنامه یه سفر به رامسر بچینیم

پاییز بلند جمعه 6 آبان 1390 ساعت 19:32

به وکیل الرعیا:
از آنجا که عکس مربوطه بدون کییت و فاقد صلاحیت بازی بود شما به ارسال مجدد عکس با کیفیت بالا محکوم میشوید٬ در غیر این صورت به مجازات اعدام طبق قوانین اسلامی . اشد مجازات تعدیل خواهید شد خواهر گرامی

تیراژه جمعه 6 آبان 1390 ساعت 20:21 http://tirajehnote.blogfa.com/

والا با این طرز نوشتنت منتظر بودم بگی "سنگسار" پاییز جان!

بهنام جمعه 6 آبان 1390 ساعت 21:04 http://www.delnevesht2011.blogfa.com

ایووول
یعنی واسه در آوردن از دلم هم میبریم مسافرت ، هم غذا میدی؟! مررررسی مرام و معرفت

آره قربونت
به شرطی که بازم زیتون بیاری

کیبورد به دست جمعه 6 آبان 1390 ساعت 21:07 http://mydarivari.mihanblog.com/

اوه چقد چشم

آدم روش نمیشه از اینجا رد شه حتی

چشتون رو درویش کنید
رو نمی خواد که
یه نظر حلاله

مهرناز شنبه 7 آبان 1390 ساعت 01:29 http://amitith.blogfa.com

آقا ما تشکرات عدیده می نماییم .خیلی عالی بود. خیلی.

حدیث شنبه 7 آبان 1390 ساعت 09:04 http://www.khatkhatihayman.blogfa.com

خیلی عالی بودددددددد
خسته نباشید....
واقعا لذت بردم از دیدن چشمام های دوستام
حالا یه تصویر ذهنی ازشون دارم...
در ضمن آقا بابک بده مرعاتتونو کردم ... حقت بود که جفت چشمامو میفرستادم که حجم دانلوت تموم شه...

حسین شنبه 7 آبان 1390 ساعت 09:56 http://hosseinb.blogfa.com

سلام
ممنونم از محبتتون به خودم و خوشحالم که توی جمع تون بودم .

مـحـمـد شنبه 7 آبان 1390 ساعت 10:00 http://rozegarsh.blogfa.com/

سلام
بابا دست مریزاد بابک خان و مهربان خانم

محسن تنابنده

مـحـمـد به م.ح.م.د شنبه 7 آبان 1390 ساعت 10:01 http://rozegarsh.blogfa.com/

.
ببین برادر که هستیم ولی ما رو اراکی نکن تو رو به جان سین

هیشکی ! شنبه 7 آبان 1390 ساعت 11:42 http://www.hishkii.blogsky.com/

بابایی خسته نباشی..
خدایی ما زورمون میاد یه عکس ایمیل کنیم تو چه جوری این کار بزرگو انجام میدی آخه...دمت گرم .

خورشید شنبه 7 آبان 1390 ساعت 12:06 http://khorshidejonoob1.blogfa.com

ماشاا... به چشمای فرگل بانو ... چه خوش حالت هستن ...
و خسته نباشین بابک خان ...

گنجشک پرگوی باغ شنبه 7 آبان 1390 ساعت 13:37 http://gholakeyadha.blogfa.com

سلام
بازی خوبی بود!
یه نصیحت برادرانه هم ...
توی دلمان خالی شد داداشی... اما چشم!!!

سمیه.حسابدارتمام وقت شنبه 7 آبان 1390 ساعت 14:52

"زن تنها "
"من بزرگ "
"مهرناز"
"مهربان "

ترتیبشون زیاد فرق نمیکنه! همه شون یه چیزو میگفتن ،زیبائی!

بابک اینی که زیر تصویر چشمای عبدالکریم دادی، باعث اخراج من از سرکارم میشه مطمئنم ! از بس بلند هرهرهر کردم و رئیسم اومد یه نیگام کرد و سرشو تکون داد

پس حسابمون الان شد یه قبض برق و حقوق ماهیانه 800هزارتومن تا کار جدید گیرم بیاد !

سمیه جان عبدالکریم کیه
منظورت عبدالکورشه ؟
بی زحمت این وبلاگ رو به دوست و آشناهاتون دیگه معرفی نکنید
فردا یه لیست حقوقی میاری میگی اینا اخراج شدن باید پرداخت کنی
ما همون قبض برقتون رو فقط میدیم خواهر

رویا.ت شنبه 7 آبان 1390 ساعت 21:35 http://royatadbir.blogfa.com/

خیلی فکر قشنگی بود . از دیدن تک تکشون لذت بردم . لذت بردم .

سمیرا یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 09:31 http://nahavand.persianblog.ir

ما رو هم که هیشکی حدس نزد..عیب نداره...راستی من به هیچی نخندیدم..اصولا چشمهای من توی عکس همیشه خندان هستند...اما چشمهای تیراژه کاملا با تصورم فرق داشت..قشنگ ترین چشم هم مال مریم شیرزاد عزیز بود به نظر من...چشاتون تندرست

علی شاه علی یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 17:46 http://ALI-SHAH-ALI.BLOGFA.COM

دلاور جالب بود
لذت بردیم از این بازی ها

وکیل الرعایا یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 23:20 http://razeman.blogsky.com

به پائیز بلند :
چشم جناب پائیز خان . شما یه بازی دیگه راه بیاندازید ، در اسرع وقت عکس با کیفیت به مرجع مربوطه ارسال خواهد گردید ... ولی به خدا به این نمیگن رافت اسلامی ...!

سحــــر یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 17:59 http://myfeels.blogfa.com

بـــــــــــــــــــــــــله..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد