ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دیروز ساعت ۵ عصر که داشتم از شرکت بیرون می آمدم گلاب به رویتان رفتیم دستشویی
موقع شستن دست ها با آب و صابون حلقه ام را در آوردم و گذاشتم توی جیبم
و فراموش کردم دوباره دستم کنم
تمام طول مسیر برگشت هم یادم نیامد
وقتی به خونه رسیدم درست همزمان با من که به در پارکینگ رسیده بودم خانم همسایه ما هم به در کوچک ورودی رسیده بود .
از ماشین پیاده شدم و دست کردم توی جیبم تا کلید در پارکینگ را بیرون بیاورم که دستم خورد به حلقه و همینکه بیرون آوردم و دستم کردم
دیدم که خانم همسایه نچ نچ کنان دارد سرش را به علامت تاسف برایم تکان می دهد .
راستش اول از رفتار و برخوردش ناراحت شدم
از اینکه در مورد من چه فکرهایی ممکن است کرده باشد ناراحت بودم
اما بعد دیدم همه ما آدمها مثل هم هستیم
ما قضاوت هایمان را متاسفانه بر اساس حواسی بنا می کنیم که ممکن است در عین بدیهی بودن ظاهرشان ٬ صد در صد غلط باشند و دروغ ...
تماشا،
فرو میگذارم.
و به تسکین دل بی آرامم
تصویر را
به سختی
بر سینه می فشارم
در باران
یارای دیدن ندارم
دیدگاه صفر و یک ...
چه بیکار بوده اون خانومه دقت به چی کرده !!!!
کاش اینقدری که روی زندگی غریبه ها فوکوس میکنیم روی اطرافیانمون کسایی که لحظه لحظه زندگیمونو باهم سپری میکنیم فوکوس میکردیمو حرف دلش رو از تو چشماش میتونستیم بخونیم .
منم خیلی اوقات از ظاهر قضاوت میکنم متاسفانه
قضاوت !!! چقد بده که خیلی از ماها از رو ظاهر قضاوت میکنیم
کاش میشد این رفتارو تا حدودی درس کرد ، سخته ...
کاش تلاش کنیم
مدت هاست..یعنی چند ماهه که دارم سعی میکنم شبیه خانم همسایه ی شما نباشم...
فقط گاهی میترسم بیتفاوتی و سکوت دست کمی از جنایت نداشته باشه..که اگر این ترس لعنتی نبود که اگر من کاری نکنم و او کاری نکند پس تکلیف فلانی چه میشود سعی میکردم جایی رو جز به جلوی پاها و چشمهای کسی که روبرویم نشسته نگاه نکنم
حیف که مرز بین آنجا که به تو ربطی نداره و آنجا که مسئولی خیلی باریکه..خیلی..
حالا خوبه فک نکرده حلقرو میخوای به اوشون بدی
ما که دیگه تورو میشناسییم باببک
بی خیال حالا این روزا مهربان سرش شلوغه به تو خوش می گذره؟
نچ نچ نچ، چه ادمایی پیدا میشن(منظورم تو بودیاااااااااااا نه خانوم همسایه) میگم این خانوم همسایه تون چترباکس هم هست؟میخام تخمین بزنم تا چند روز دیگه حرف تو میشه نقل مجلس خانومای ساختمونتون؟ فک کن فردا روز که مهربان داره از جلوشون رد میشه میگن:نچ نچ طفلی دخترک (کاف محبوبیت)مثه ماه میمونه هااااااااااااااا حیف شد به پا پسره ه ه ه ه ه .نچ نچ نچ
چیه؟ زنگ تفریحه اومدم فضولی ببینم چه خبره ،همه چی سرجاشه تو ایم مجازییِستان یا نه؟
دقیقا با نتیجه ات موافقم. یه وختایی بدون درنظر گرفتن طرف مقابل ، شروع میکنیم به قضاوت کردن. این وختاست که من میگم "اول با کفشای طرف یه دور بزن بعد نظر بده" ! اما در خیلی موارد اصلا نباید پا تو کفش کسی کرد. همه چیز که به همه کس ربط نداره ×
گاهی اگه حتی 1% احتمال خطا بدیم، تو قضاوت هامون بد نیست...
خوشم میاد که خیلی حرفه ای عمل می کنی تا همه باورشون بشه واقعن همینطوری بوده که گفتی
بابا ایولله
خووبه آدم دست پیش بگیره پس نیوفته!:دی!
---------------------------------------------------------
دیدی خواهر؟ بیچاره زنش!
-آره بابا!حالا چقد خوشاله که همیشه دست شوورش حلقه ست!
حالا ما ک غیبت نمی کنیم!داریم اینارو می گیم تجربه شه!
-نه بابا شما ک نمی شناسیدش!غیبت نی!
بدو بدو چادر سرت کن نماز دوم داره شروو می شه!
ولی کلن بعضی از مردم خیلی فوضولن
چ عکس باحالی!
گل گفتید آی گل گفتید!
مثه ی بلبل گفتید!
جوابتون درس بود!
بقیشو بلد نیسم!
خوو همیشه از رو ظاهر قضاوت میکنیم ..
آره واقعن
نباید تورو از روو قضاوت کرد بابک جان
چون تووت با رووت تومنی یک قرون توفیر داره
آرش جان عکس پست رو نگاه کن
اون شکل مربوط به لامسه رو می بینی
درکش می کنی ؟
چه مطلب به موقعی
همین الان که داشتم میومدم خونه یه بنده خدایی رو دیدم با یه بنده ی خدای دیگه که در کنار هم مفهوم جالبی نداشتند سرم داشت میترکید از درد نمیدونستم باید چیکار کنم چه قضاوتی بکنم همش دارم با خودم فکر میکنم نگاه مثبت به این موضوع چی میتونه باشه تا خودم رو راضی کنم
اولین وبلاگی که باز کردم اینجا بود و این مطلب برام خیلی آرامش داشت
انگار فال حافظ بگیری همونی بشه که میخوای
مرسی
نوچ نوچ نوچ....
طفلی مهربان جون...
الان داشتی خودتو توجیه می کردی که دستم رو شسته بودم حلقه یادم رفتم دستم کنم؟؟ خوب با همون حلقه توی دستت دستات رو می شستی..
نکنه حلقه ات بدلیه م یترسی خراب بشه؟
قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی
کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بگذار
از خیابانها ، کوه ها و دشت هایی گذر کن ، که من کردم
اشکهایی را بریز که من ریختم
دردها و خوشی های من را تجربه کن
سالهایی را بگذران که من گذراندم
روی سنگهایی بلغز که من لغزید
دوباره بپاخیز و مجددآ در همان راه سخت قدم بزن
همانطور که من انجام دادم
بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی !
ما کلا موجودات مزخرفی هستیم!!!
اما حرف قضاوت که میاد من ذهنم میره پیش سعید مظفری زاده!!! قضاوت گاهی وقتها هم خوبه ها!!! مخصوصن اگه قاضی سعید جووووونه ما باشه!!!