ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
امشب می خواهم رازی را برای شما بگویم
این را شاید هیچ وقت نباید می گفتم
شاید بعدها باید می گفتم
شاید هم خودتان یکروزی می فهمیدید
شاید باور نکنید ولی مهم نیست
شاید هم بخندید که خیلی خوشحال می شوم
پشت رادیاتور شوفاژ اتاق من یک کوتوله بند انگشتی زندگی می کند به نام لی لی بیت
شبها که من می خوابم می آید و کامپیوتر را روشن می کند و وبلاگ می خواند
پسر خوب و مهربانی است و تخیلات زیبایی هم دارد
قلم خوبی هم دارد
باید اعتراف کنم خیلی از پست های خوبی را که توی جوگیریات خوانده اید
ایده اش مال لی لی بیت بوده
و بازی ها هم همینطور
ماجرای دوستی من و لی لی بیت را هیچ کسی تا امشب نمی دانست
حتی مهربان
البته خود لی لی بیت می خواست که کسی از وجود او خبر نداشته باشد .
تقریبا دو هفته است که لی لی بیت پیدایش نیست
هرچه صدایش می کنم جواب نمی دهد
ساعت ها می روم و از لای پره های شوفاژ به سوراخ خانه اش نگاه می کنم
چراغ قوه می اندازم
برایش ذرت و چیپس می ریزم
اما بیرون نمی آید ...
اوایل گفتم شاید با من قهر کرده باشد
اما کم کم دارم نگرانش می شوم
می ترسم بلایی سرش آمده باشد .
امروز ساعت ها پشت مانیتور چشمم خشک شد اما هیچ ایده ای برای نوشتن پیدا نکردم
اگر لی لی بیت نباشد من ممکن است دیگر نتوانم چیزی بنویسم .
هرچند دلم برایش خیلی تنگ می شود ولی امیدوارم دلیل رفتنش ماجرای عشقی باشد
ولی خب چرا بی خبر ؟
فکرم درست کار نمی کند
عکسش را اینجا می گذارم
تو را به خدا اگر جایی دیدینش بهش بگید یه خبری از سلامتیش به من بده ...
-
+ چند روزی نیستم
چن روزی نیستی ...
پس چن شبی هم نیستی ...
چن تا صبح
چن تا ظهر
چن تا عصر ...
اینو ببین :
http://s2.picofile.com/file/7184652575/3_Taii.jpg
تو
دنیز
و من
همزمان نوشتیم ...
جالب نیست ؟
؟؟؟؟؟؟؟؟
خوش بگذره
لیلی بیت؟
به گمانم بعضی هایمان از این لی لی بیت ها داریم
که گاهی گم و گور میشوند
هر کداممان هم نامی روی آنها گذاشته ایم
"حس و حال"
"حوصله"
"انگیزه"
"رمق"
و برای بعضی کارهایمان داریمش
برای نوشتن
زنگ زدن به فامیل
کار های خانه
از خواب برخواستن به موقع صبحگاهی
حتی برای نماز خواندن
.
.
هر جا که هستید شاد و خوش باشید قربان
لی لی بیت تان برقرار
یه اسم دیگه هم واسه این لی لی بیت داریم: "سوژه"!
اینم از اون پستها بودا!!!!
از اون پستهای عجیب که داداش من وقتی میخواد با خودش خلوت کنه از اون بهانه های عجیب میاره...
عادت کردیم به این بهانه های عجیب...
خلوت کن با خودت... قشنگ... استراحت کن... به همه میگیم مزاحمت نشن... گاهی وقتها ادم خسته میشه... کمی استراحت لازمه گاهی وقته... فقط یه خواهش مواظب خودت باش...
چه عجیب!! اقا محسن چقدر دقیق اند!!! یعنی امشب چرا اینطوری شد؟؟؟
من امیدوارم که لی لی بیت زودی برگرده بره همون جا
پشت رادیاتور شوفاژت تا تنها نمونی.
یه کمی استراحت وبلاگی خوبه.فقط زودی برگرد.
من ظهر داشتم به پستی که قراره امشب اینجا باشه فکر میکردم که چی میخواد باشه...
به لی لی بیت فکر نکردم.
من فکر می کنم او هنوز هم هست ...یک جایی همان دوربر پنهان شده ... وگرنه یا این تفاسیر که گفتید نمی توانستید بنویسید چند ژست این یکی دوروزه را ... فکر کنم دارد خودش را برای شما لوس می کند و شاید هم دلش گرفته
همیشه دور ماندن به معنی فراموش شدن نیست...فرصتیست برای دلتنگ شدن...
شاید لی لی بیت می خواد بدونه چقدر براش دلتنگ میشی
میگم نکنه معتا شده؟
معتاد
تو این دو هفته لی لی بیت یواشکی می اومد ایده هایی میداد و می رفت ولی اونو نمی دیدی نزدیکه فقط جای همیشگیش رو تغییر داده تا دنبالش بگردی
یاد پست دلارام افتادم که نوشته :بهشت پشت کوه قاف نیست همین اطراف است دور از قار قار کلاغ ها
لی لی بیت و بهشتی که دلارام گفته شباهت هایی بهم دارن
اگه نباشید خیلی بهتر از اینه که اینقدر سرگشته باشید
اینطوری که نمی دونید چی بگید چی بنویسید...
فقط طولانی نشه لطفا
اینجا سوت و کور میشه
انشالا همه چی درست میشه
هم کوتوله ی شما برمی گرده هم آرامش لعنتی...
_________________________
I added cool smileys to this message... if you don't see them go to: http://e.exps.me
لی لی بیت برمیگرده...حتما
پاییز چون زمستونی شده
اونم زیادی سردش شده
رفته تا یجای گرمتر...یه
جای بهاری تر اما چون
دلش این جاست بر
میگرده..امیدوارم
همه اونایی که
روحیوجسمی
بهم ریخته اند
زوودتر اکی
بشن.....
یاحق...
نمیخواستم بگم ، یعنی خودش گفت که نگم .اما الان که میبینم نگرانی میگم . لی لی بیت اینجاست ، پیش بلفی ِ من .
میگه ناراحته ، دلش از اتفاقات اخیر گرفته ، میگه تنهایی واسه هردوتون خوبه ...
اما قول داده زود برگرده . میگه دلش نمیاد تنهات بذاره ، میگه بازم میام تا باهم پست بنویسیم ... از همونهایی که من ایدشو میدم و تو مینویسی ، از همونهایی که بچه ها رو ذوق زده میکنه .
اینم عکس دیروزشون ِ
http://s2.picofile.com/file/7184829672/belfi.jpg
نمیخواستم بگم ، یعنی خودش گفت که نگم .اما الان که میبینم نگرانی میگم . لی لی بیت اینجاست ، پیش بلفی ِ من .
میگه ناراحته ، دلش از اتفاقات اخیر گرفته ، میگه تنهایی واسه هردوتون خوبه ...
اما قول داده زود برگرده . میگه دلش نمیاد تنهات بذاره ، میگه بازم میام تا باهم پست بنویسیم ... از همونهایی که من ایدشو میدم و تو مینویسی ، از همونهایی که بچه ها رو ذوق زده میکنه .
اینم عکس دیروزشون ِ
http://s2.picofile.com/file/7184829672/belfi.jpg
کاش لی لی بیت زودتر پیدا شه تا تو زودتر بیای....
لی لی بیت برمیگرده شما هم برمیگردید و دوباره روز از نو روزی از نو...
چه چرخه قشنگی داره این روزگار
تمام تنم مورمور شد!
نمی دونم چرا!!!
از بچگی دلم یه پری می خواست!!! شایدم یه لی لی بیت!!! هیچوفت نفهمیدم چرا!!!
چقد دلی قشنگ گفت...
دلم گرفت با این پست...نمیدونم چرا...
حتما شما ب استراحت احتیاج داری...حتما...
چرا نیستی ؟
اگه لی لی بیت رو برات پیدا کنیم چی؟ باز هم نیستی ؟
ما دلمون به این خوش بود که اگه ما نیستیم، یا یه وقتایی هستیم و یه وقتایی نیستیم... تو همیشه هستی... دلمون خوش بود که یه داداش داریم که چه بدحال باشه، چه خوشحال، چه بی حال باشه، چه سرحال... ما رو یادش نمیره وبرامون می نویسه ...
اما خوب، هر کسی حق داره که هر وقت دلش می خواد بنویسه یا ننویسه...
شاد باشی داداش
روزی دو سه بار به وبلاگت سر میزنم. با اینکه مدت زیادی نیست که با شما و باقی دوستانی که کامنت میگذارند آشنا شده ام اما احساس میکنم که به طرز غریبی به دوستانی رسیده ام که دنبالشان میگشتم و یا گمشان کرده بودم... منتظرتان هستم.
راستی هر جا که هستید امیدوارم که به شما و مهربان بانو خوش بگذره.
خصوصی
انشالله گمشده ت پیدا شه هرچه زودتر...
میدونی چیه بابک جان؟
با ما باشی
یا تنها
اینجا باشی
یا آنجا
برکه باشی
یا دریا
جنگل باشی
یا صحرا
هر جا باشی در هر جا
یادت همیشه
با ما
رفته مسافرت بیا تو وبلاگم می فهمی کجست[:S031:hillan.blogfa.com]
کاش لی لی بیت با خانم بچه هاش برگرده !
هر جا هستید لبتون خندون و دلتون شاد ..
هر کجا هستی باش آسمان مال من است
خوش باشی
شاید رفته مرد بشه بزرگ بشه بیاد
پیدا میشه عزیز پیدا میشه شک نکن..
اینجاست..کنار من نشسته..ایناهاش....میگه دیدم بابک چند وقته بی حوصله شده گفتم یه سر برم سفر بلکه حالش خوب شه...نگران نباش من مواظبشم..
شایدم داره وزن کم میکنه مثل من بره خدمت
گرچه لی لی نبـُـوَد بذر ِ حکایت بـنَـهـَد
یا که یک ایده ی محشر به قبایت بنهد
آرشَت لیک نمرده! تو لبت تر بنما
تا ببینی که چه سان تا به کجایت بنهد
تا به دسته ؛ ته ِ حلقوم تو حقش برود
پشت ِ حلقت بزند نقب و به نایت بنهد
بعد از آن نای ؛ رَوَد سمت ِ دو گوشت صنما!
تا شوی بس شنوا ؛ تا به نهایت بنهد
چونکه لی لی نبود ؛ خواب به چشمت نرود
آرش اما ز رفاقت به لا لا یت بنهد
حقّ من کلّه ی قند است و چه شیرین گل من!
شهد خود را به بُن ِ تلخی ِ چای ات بنهد
کم فروشی نکند حق من ای بابک من!
تو کمی شُل بنما ؛ تا که به غایت بنهد
من که بچه بودم یکی از این لی لی بیت ها داشتم البته نمی دیدمش تصورش می کردم ...بزرگش می کردم دعواش می کردم می بردمش حموم!! خلاصه بعض خودتوننباشم دیوونه ی غریبی بودم D:
این لی لی پیت فکر کنم داداش کوچیکه براد پیت باشه، نه؟!
خوشم میاد توی این روزگار ماشینی مسخره، توی این هیر و ویر کار و سگ و دو و تقلا، تو حرف از لی لی پیت میزنی بابک.
حرف از یه موجود خیالی که دیگه خیلی وقته واسه خیلی هامون مرده، گمش کردیم یا اینکه کشتیمش...
با تمام وجودم غم فقدان اون موجود کوچیک دوست داشتنی رو احساس کردم و اشکم برای نبودنش اومد...
امیدوارم باز برگرده.
هرچند اون که رفته، دیگه هیچوقت نمیاد...
به امید بازگشت پرنشاطتان...ما منتظریم ومیسازیم با سوت وکوریه اینجا...
منتظرتوونیم!
شاد باشید!
شاید هوا که سرد بوده شوفاژو زیاد کردیم زدین کشتینش
هر جا هستی خدا به همرات پسر نازنینم..........تا همیشه چشم براهت میمونیم.
سلام
امیدورام زود برگردی-بلاگستان بدون شوما صفایی نداره-
به طرز مسخره این امروز چند بار اومدم الکی وبلاگت بستم... نمیدونم چرا اینکارو میکنم اما همینجوری اومدم نگا کردم و رفتم... خواستم چیزی بنویسم اما دیدم حرفی نیس برا گفتن... گفتم زنگ بزنم گفتم از دست ما فرار کرده الان من زنگ بزنم بهش؟؟ از وقتی این پستت رو خوندم خیلی دلم گرفت... خیلی تلاش کردم خودمو اروم و عادی جلوه بدم اما دیگه کم آوردم... دلم برات تنگ شده داداشم...
اینجوریاس دیگه اخوی ...
سهل و ممتنعه بلاگر گنده بودن !
نمی تونی قد چن روز واسه خودت باشی ...
از طرفی هم نمی خوای که نباشی
از یه طرف دیگه هم نمی خوای که باشی
ولی دوس داری که باشی و نباشی !
یه کم پیچیده شد باقوشلا افندی م !!
طبق معمول هر شب که این موقع ها می اومدم اینجا رو می خوندم حالا هم اومدم
آهنگ هم قشنگه هم دلگیر مخصوصا اون قسمت که گروهی می خونن
فقط اومدیم واسه کارت
زدن.....ماهم میریم
مرخصی..مرخصی
اجباری.......زود
برگرد بابک خان
جان.......زود
برگرد..شهر
در امن و
امان.....
یاحق...
چقدر بده که امروز جوگیریات به روز نیست... انگار یه چیزی کم داره امروز...
امیدوارم خوب و سرحال باشی
تا برگشتن لیلی پیت تون منتظرمی مونم