روزها چقدر سریع می گذرند و فصل ها چه عجولانه دنبال هم کرده اند انگار
خودمان رو توی آینه می بینیم اما متوجه پیرشدنمان نمی شویم
فاصله بین اولین روزی که کولرها را علم می کنیم برای میزبانی از حرارت تابستان
تا روزی که بخاری ها را از انباری بیرون می کشیم برای زمهریر زمستانی
انگار اندازه یک چشم بر هم زدن می آید و می گذرد .
بچه جغله هایی که تا دیروز توی کوچه ها با دماغ آویزان بازی می کردند
حالا دانشگاه قبول می شوند یا سربازی می روند یا زن می گیرند یا خواستگار برایشان می آید
نگاه که می کنیم می بینیم چقدر بزرگ شده ایم یکهو
چقدر کار نکرده داریم که همینطور مانده توی پوشه انجام نشده ها
چه آرزو ها داشته ایم که هر روز از ما دور تر می شوند
چه جاها که می خواستیم برویم و هیچ وقت پا نداده
به همین سرعتی که ۲۴۴ روز از سال ۹۰ گذشت ۱۲۱ روز دیگرش هم می آید و می رود و امیدواریم که ۹۱ بهتر بشود و این دهه بهتر تر باشد از آن یکی دهه ولی نمی شود
یکهو می بینی موهای سرت دانه دانه اش سفید شده و خیلی ها دیگر نیستند
و تو هم ایستاده ای توی صف خدانگهدار
اینها را شاید توی ۳۲ سالگی فهمیدن کمی زود باشد اما آدم وقتی می بیند که با ۲۰ سال و ۱۰ سال و حتی دو سال پیشش چقدر فرق کرده کاری از دستش برنمی آید
می فهمی چه بسا زود
انگار همین دیروز بود که این ببعی توی دل مادرش داشت لگد می انداخت به دیوارهای جهانش
و من اینجا برایش پست می نوشتم
انگار همین دیروز بود که رفتیم بیمارستان و اولین عکس هایش را گرفتیم
انگار همین دیروز بود که مثل لاک پشت افتاده بود به پشت و تقلا می کرد
حالا چهار دست و پا راه می رود و گلدانها را واژگون می کند
( این واژگون هم عجب لغت مشتیه وا ٬ ادبیاتیه ...)
فردا هم راه خواهد افتاد و تاتی تاتی خواهد کرد
بزرگ می شود
مدرسه می رود
مرد می شود
زن می گیرد
و همه اینها به چشم بر هم زدنی می آیند و می روند .
۲۶ آبان ماه ۸۹ مصادف با عید قربان بود که حاج آقا رادین بدنیا آمد
من اسمش را گذاشتم ببعی
بابا بزرگ ٬حاجی قربان صدایش می کرد
و بالاخره اسم شناسنامه ای ش شد رادین
دیروز تولدش بود
پدر صلواتی همجنس هایش را بی خیال شده بود
و یک مشت خانم چسان فسان کرده را دعوت کرده بود فقط
شب که رفتم دنبال مهربان
این عکس را از او گرفتم .
ببینید عمر چه زود می گذرد ...
-
-
آبان ۸۹
-
-
آبان ۹۰
-
سلااااااااااااااااااااااااااااااااام
ای جانم
خیلی بوبوشی این ببعی
وقتی دیدمش دلم می خواست گازش بگیرم ولی شانس آورد
وای واقعا همین دیروز بود چه لحظه ها کورس با هم گذاشتن
تولدش مبارک :)
تا اینحا رو با لبخندخونذم، ولی ای اونجا به بعد لبخندم خشکید.
چقدر کار نکرده داریم که همینطور مانده توی پوشه انجام نشده ها
چه آرزو ها داشته ایم که هر روز از ما دور تر می شوند
چه جاها که می خواستیم برویم و هیچ وقت پا نداده
چقدر خواستنی شده این ببعی. دماغشو. من موندم تو کار خدا، چرا بچه های الان دماغاشون سربالاست خو؟ دیگه نیازی به عمل ندارن اینا
سلام هاله
اکادمی رو کی بردبالاخره؟
راستی یادم رفت بگم تولدش مبارک
سلام بچه جزیره ناشناخته
کلی دیشب بهت خندیدم
مهران
آوا
ماهان
امیر
هاله بانووووووووووووووووووووووووووبه من میخِندی؟ چرا خو؟ خب خوبه در راستای شادسازیه ادمها یه گام برداشتم. خوشحالم
آخ جون
آخ جون دلم خنک شد که سوم شد
کامنت پست قبلتو الان خوندم.
بی تَربی یوت(= بی تربیت)ایش.
درضمن من شال مشکیه کنگ فو دارم پدرم،گفته باشم
در ضمن میدونم از اون کامنت منظورت این بود که ببخشید اشتباه کردم،دیگه تکرار نمیکنم
وای خدای من!
یعنی واقعا یه سال گذشت؟!!!!
چه زود!
وااااااااااااااایییییییییییییییی!!!!
چه موشهههههههههههههههههههههه!!!!!
موش ِ منننننننننننننننننننننننننننننن!!!!!!!!!!!!!!!!!
تولدددددددددددددددددش مبااااااااااااااااارررررررررررک
ای جااااااااااااااااااااااانم عجب بچه ایه.... معلومه از اون بچه هاستا.....!
واااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییییییی!!!!
خدا!
چقدر خوردنیه!
شکل کیامهر واقعیه!
ملوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس!!!
این جا موند!
سلام و صد جییییییییییییییییییییییییغ
به به ماشالا ببعی چه بزرگ شده
چقدم شبیه داییش شده
ایشالا که 120 ساله بشه زیر سایه ی پدر مادرش
خدا حفظش کنه...
ای جانم...چه ملوس و خوشمزه شده...عجب ببعی خوردنییییی....تولدش مبارک ایشالا به زودی تولد ببعی خودتون...
عزیزم...
همینه بابک..عین برق و باد...میگذره..خوب و بد خیلی زود میگذره..
ایشالا همیشه سالم باشه و لبخند رو لبش...
نازی چه بزرگ شده ..
تولدش مبارک باشه دایی مهربان.
ای جانم چقدر نازه این رادین کوچولو انشالا براش پست صد سالگی بنویسی خان دایی
تولدش مبارک نازی
سلام اقا.تولدش مبارک باشه.
من عادت دارم هر بچه کوچولویی که می بینم اینقدر ذوق میکنم که بعضی وقتا که طرف غریبه است میگه : آخی خودت بچه نداری؟
خلاصه به بچه ها که میرسم خیلی بی ظرفیت میشم.
چه شباهتی!!.خدا حفظش کنه..و تولدش مبارک
ان شا الله تولد کوچولوی شما و ایضا خاله و عمه! ی مجازی شدن بنده ی حقیر و دیگر نسوان محترم بلاگستان!!
ای جاااااااااانممم!
خب..حالا بگید با اون تکه های فلسفی فلفلی پستتون چه کنیم؟..کیکی شمعی چیزی هم نمیدین که سرمون باهاش گرم شه..خب چه کنیم؟..هوم؟!
جدا از شوخی.حق با شماست..فقط همین رو میشه گفت..درد مشترک و آشناییست
وای بابک اتفاقا ژست دیروز منم درباره خواهرزاده ام...
البته یه خرده بزرگتر از این رادین شماست ولی من عاشقشممممممممم
می دونم که چقدر خواهرزاده تون رو دوست دارین....
خدا براتون نگهش داره....
مواظب خودتون باشید...راستی لی لی بیت رو پیدا کردین؟
درست 16 سال و 2 روز از وروجک های من کوچیکتره...بهت و بهتون تبریک میگم دائی مهربون و مامانش اینا
عجب روزیه امروز...........
تولدش مبارک خیلی زیاد!:ایکس
خیلی-هم بانمکه!
من عاشق بچه-م!حتی توعکس!:دی
تولد رادین کوچولو با دو روز تاخیر مبارک.
ماچ برای رادین:*
رادین چقدر شبیه پدر بزرگشه هااااا.
یادش بخیر روزی که اینجا پست به دنیا اومدنش رو نوشته بودید...واقعا انگار همین دیروز بود...یادمه اون زمان که گفتید اسمش رو گذاشتید ببعی،من بهتون گفتم که من اگر بودم اسمش رو می گذاشتم جوجو.بعد شما به من گفتید که تو اگر دایی شدی اسم خواهر زاده ات رو بگذار جوجو
یکجورایی ما مجازی ها هم داریم بزرگ شدن رادین رو می بینیم..
ایشالا همیشه شاد باشه و سلامت،همچنین شما.و ایشالا اینبار خبر بابا شدن خودتون رو بشنوم و دیگه اسم بچه ی شما که برادر زاده ی ما می شود رو می گذارم جوجو
حالا تو هی به این بچچه بگو ببعی ، دو روز دیگه که بزرگ شد و حالتو گرفت خان دایی حالیت میشه !
چقدر این آهنگ گروه کامکارها که روی وبتون در حال پخشه،آرامش بخشه...هرچند معنی شعرش رو متوجه نمی شم اما حس خوبی بهم میده...
من رو یاد گذشته ها می اندازه...
معنیش رو الان تازه در پست پایین دیدم..
ای جان...
تولدش مبارک...
تولد ببعی مبارک
عزیییییییزم چه کولوچه ایه
تولدش مبارک
وووی خیلی خوگشله
اسفند یادتون نره
وای نمیدونی وقتی تیتر این پست رو خوندم چه شوکی بهم وارد شد!!!
یعنی واقعا یه سال شد؟؟؟؟ واقعا چه عجله ای داره این زمان!!! من نمیخوام پیر شم خوب!!! وقتی این نی نی ها رو میبینم که بزرگ میشن احساس میکنم دیگه پیر میشم!!!و البته سنم میره بالا و من موندم خونه!!!
راستی تولدش مبارک!!!
سلام تولدش مبارک
خدا بده شانس ما ازین داییا نداریم
براش کامنت بزاریم بابک خان
دم شما گرم
تولد یکسالگیتون مبارک . نازه با وبلاگتون آشنا شدم از طریق یک دوست . موفق باشید
تولد این ببعی ناز مبارک باشه ایشالله 120سالیشو جشن بگیره
عکس پاینی خیلی ناز افتاده خنده خیلی خوشگلی داره خدا نگهش داره برای پدر ومادرش
برلب جوی نشین و گذر عمر ببین...
تولدانه ، تولد رادین کوچولوی خوشگل و دوستداشتنی رو به پدر و مادرش و به دایی بابک مهربونش تبریک میگه .
امیدواریم سالهای سال شاد و سلامت باشه .
تولدش مبارررررک :*:*:*:*
پیر شدم رفت
چه با نمکهههههه
تولد رادین کوچولو مبارک
عاشق بچه ها هستم سالهاست از سر و صدای بچه کوچیک تو خونه ما خبری نیست دلم می خواد عمه بشم و بچه برادرمو ببینم
تولدش مبارک ...........خیلی شیرین و خوردنیه ... کاش ما رو هم دعوت میکردن ما هم اهل چسان فسانیم ها :)
ای جاااانم رادین
تولدش مبارک الهی که همیشه شاد باشه و اینطوری شیرین بخنده
آره یادمه پارسال که به دنیا اومد ما منتظر به دنیا اومدن نیکا بودیم چقدر دختر ما هم بزرگ شده . اتفاقا امروز بعد از مدتها پیشش بودم
خوب پس دختر ما همچین هم دیر نکرده که راه نمیره مامانش نگرانه
راست میگی ... تولد نیکیلی ما رو پنجشنبه برگزار میکنند
الهی که همیشه سلامت باشند
خودتون خوبید ؟ بانو؟
برقرار باشید
خیلی بانمک و تو دل بروئه.. آدم دلش بچه می خواد با دیدن این ببعی شما..
خدا نگهش داره واسه دایی و خانوادش
ای ججججونم چقد این رادین جیگره آخه؟
ایشالله که سالیان سال زیر سایه مامان و باباش و بزرگتراش زنده باشه و خوشبخت
وااااای چه قدر بزرگ شده .....!!!:O خدایا همین دیروز بود...
عزیـــــــــــززم چه قدرم خوشگله ...!!! (زدم به تخته ها)
فقط حیف استقلالیه!