جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

ترشی های مامان شیرینم

تمام دیروز خونه بابا بودم ... 

مامان ما مثل همه مامانهای دنیا که الهی قربونشون برم حسابی به زحمت افتادند  

از آبگوشت داغ آخر شب و مخلفات خوشمزه اش که بگذریم 

زحمت اصلی که از برای شکم قلمبه ما بود مراحل سخت و کمرشکن ساخت ترشی و شور بود 

بنده به شخصه از کت و کول افتادم چه برسه به مامان 

روز خوبی بود و یادآور روزهای خوش کودکی 

مامان جان ما دستپختش محشر است 

اما در دو چیز تخصص ویژه دارد 

این تخصص ویژه که خدمتتان عرض کردم همینجوری نیست ها 

یک چیزی تو مایه های فوق دکترا می ماند 

یعنی رودست ندارد

یکی آش رشته و دیگری ترشی جات 

یادش به خیر روزهایی که مامان می آمد مدرسه و برای همه بچه ها آش می پخت  

و بچه ها کاسه هایشان را هم لیس می زدند از بس که محشر بود آش های مامان 

ایشالا که هزار سال دیگر هم روپا و سرحال باشی و ما زحمتمان را بیندازیم گردنت 

الهی قربونت برم مامان جانم ... 

 

 

 

 

در ادامه مطلب عکس هایی از مراحل ساخت ترشی و شور گذاشته ام 

از دوستانی که ناراحتی قلبی دارند و یا باردار هستند و ممکن است ویار کنند عاجزانه درخواست می شود که عکس ها را تماشا نکنند . 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

نظرات 133 + ارسال نظر
Mobarezegar جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:16

Aval Yani?

پروین جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:21

وااااای .... عالی بود..... عالی.
از همه بهتر عکس مامان بابی عزیزتون و بعد هم اون ترشی ها.
با اینکه دارم از حسودی و غصه دق میکنم! اما نوش جونتون.
الهی خدا سایهء عزیز و گرامی هردوشون رو رو سرتون مستدام بداره.

پروین جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:23

بابای * شرمنده.
دوباره اومدم اینم بگم و برم. این کارهایی که شما میکنید و اینجوری با احساسات ملت بازی میکنید، دیه داره. نکنید برادر من... نکنید!

پروین جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:24

دوستان فکر کنم عکسهای ترشی ها رو دیده اند و غش و ضعف کرده اند. شهر در امن و امان است!

بابک جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:24

مرسی پروین خانوم
ایشالا تشریف آوردید ایران
با دو شیشه شور و ترشی در خدمتتون هستیم

پروین جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:26

راستی
یه چیز دیگه
من عاشق اون عکسی شدم که دوتا راهرو اینور و اونور است. احتمالا اون که قالی فرش شده، آشپزخونه است. خیلی خیلی عکس نوستالجیکی است. قدرش رو بدونید.
خوش به حالتون که نزدیک مامان بابائید و هر وقت دلتون تنگ شد میشه برید سراغشون. خوش بحالتون :((((((

پروین جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:28

سلام بابک خان
ممنون. آخ جون!
ولی باید ببریدم خونهء مامان باباتون و اونجا آبگوشت هم بخورم. قبول؟

پروین جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:30

ببخشید که کنه شده ام!
یه سوال آشپزی بپرسم؟ احتمالا مهربان بانوی عزیزم بدونند.
سرکه، قبول. اما اون شیشهء آبلیمون رو هم مامانتون میریزند تو شور؟ خوبه آدم رازهای آشپزی مامانها رو بدونه.

Mobarezegar جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:30 http://Stargirl1391.blogfa.com

Bavarsm nemishe!!!!
Kheyli Mamnon az inke delemono ab endakhti babak khan!!!!khososan ke az torshijat mahrom shodim!!![:S001

:]
Man Gonah daram kho!delam mikhad kh!!!

آفتاب جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:34 http://parnia86.blogfa.com/

خب حالا مادهنمون آب افتاد .

هیچکدام ازآن بیماریها و ویارو وغیره را خدارا شکر نداریم

ولی.............!پروین راست گفته دیگه .دیه نداره؟؟؟؟

عکس هم عالی بود.سایه شان مستدام.

تیراژه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:39 http://tirajehnote.blogfa.com/

من قبل غش کردن یه سوال بپرسم و بعد به ملکوت اعلی بپیوندم
اون عکس راهرو که پروین بانو اشاره کردن کجاست
چرا من نمیبینم؟

تیراژه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:41 http://tirajehnote.blogfa.com/

الان دیدم
ای خدا بگم چیکارتون نکنه؟!!

Mobarezegar جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:42

Akse sevom tirajeh

سپیده جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:45 http://setaresepideashk.persianblog.ir

سایه شون مستدام .

بابک جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:52

درسته پروین خانوم
سمت راستی آشپزخونه بابا ایناست

گلنار جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:53

آخ آخ من عاشق ترشیم و این صحنه ها منو یاد مامان بزرگم انداخت که استاد اینکار بود.
از این فضا "صفا" می باره ...
و تصویر مادر حس مهربانی و تصویر پدر که با چه غروری دست روی شونه های مهربانی گذاشتن.
امیدوارم سالیان طولانی در کنار هم با همین صفا زندگی کنند و شماها از این گرما و مهر بهره مند باشید.
حالا بماند که این تصاویر هوس انگیز چه بر سر دل ما آورد ,اما نوش جان خورندگانش.

بابک جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:56

ممنون آفتاب و نضال و دختر خاله عزیز

پروین خانوم اون آبلیمو ربطی به ترشی نداره
همینجوری خریدیم
آبگوشت هم روی چشم
ولی من پیشنهاد بهتری دارم
کلم پلو با ترشی آلبالو
یعنی دیوانه کنندستا
مخصوصا ته دیگاش
وای خدا مردم از تصورش

تیراژه خانوم
شما تشریف بیارید منزل ما شام
دست پخت مهربان کم از مامان نداره
ترشی جات هم در کنارش مهیاست
البته تا چند هفته دیگه

نیما جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:58

همیشه جمع خونوادتون جمع باشه بابک جان ...

بابک جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:58

گلنار جان حالا دیگه مارو دق ندید دیگه
شما هم با تیراژه تشریف بیارید

دستی دستی خودم رو ورشکست کردما

کاپو جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:58 http://cappuccino.blogfa.com

دقیقا چارشنبه ی هفته ی پیش همین بند و بساط رو ما هم داشتیم.
ترشی ای شده بیا و ببین.
هووووم....
دلم ترشی خواست!نی نیم ویار کرده!
برم یه کم بوخورم

تیراژه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 22:59 http://tirajehnote.blogfa.com/

بابک خان میشه توضیح ندین لطفا؟!!
زخم معده گرفتم به ولله!

دست پخت مهربان جان
ترشی مامان بانو
ای خدا
کی میشه من خاله و عمه ی مجازی بشم اونوقت به بهانه ی کوچولوی شما تند تند بیام خونتون؟!!

تیراژه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:02 http://tirajehnote.blogfa.com/

کاپو؟
راست میگی؟
ای جانمممممممممممممممم!
خدایا کرمت رو شکر..خواهر برادر که ندادی ولی عوضش یه عالمه خواهر و برادر زاده دادی!!
دمت گرم خدا جان!

دل آرام جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:03 http://delaramam.blogsky.com/

وااااااااااااااااااااااااااااااااااای به به
الهی که مامان عزیزت همیشه سالم باشه و برقرار
هر هفته دور هم جمع بشین و غذاهای خوشمزه با تررررررشی بخورین
نوش جونتون

بابک جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:03

تیراژه جان
یعنی ما تا بچه نیاریم تو نمیای خونه ما
ببخشیندا ما همین امشب هم بخوایم مقدمات تشریف فرمایی شوما رو آماده کنیم نه ماه طول میکشه تا شوما عمه و خاله مجازی بشی
یعنی میشه شهریور سال ۹۱
تا اون موقع فقط دبه ترشی ها مونده
پس یه تجدید نظر بفرمایید

بابک جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:05

کاپو جان
اگه بچت پسر شد اسمش رو بذار کلمعلی
اگر دختر شد بذار ریحون

بابک جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:06

دلی جان شما این وقت شب بیداری چرا ؟
زود بخواب فردا قراره برید داشنگاه برقصید
یه وقت خواب می مونی آخر ترم نمره نمیاریا

دل آرام جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:07 http://delaramam.blogsky.com/

همین الان متوجه شدم بچه ها دارن میان اونطرفا برای دست پخت مهربان جون و ترشی و از این حرفا
منم بیام ؟

تیراژه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:08 http://tirajehnote.blogfa.com/

ای جانم!
چشم!
محموله ی پونه بانو بهانه ی خوبیه!
مهربان بانو چای رو دم کن که اومدم!!!

[ بدون نام ] جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:08

بابک جان،جسارته ولی منم همینو به تیراژه گفتم
به نظرم یه بههونه مث نمایشگاه کتاب و این چیزا بهتر جواب بده و اقتصادی تر هم باشه !

به بانو سلام برسون بابک جان. شب خوش


تیراژه تو هم برو این دام جای دگر نه !!! نه !!!

بابک جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:08

شما هم بیاید

نیما جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:09

این بی اسم،من بودم !

دل آرام جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:09 http://delaramam.blogsky.com/

نه بابک جان رقص تموم شد
دوباره همه چی به حالت عادی برگشته
میخوام ببینم کی میخوان بچه ها بیان من عقب نمونم یه وقت

بابک جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:14

نیما جان
نمایشگاه کتاب بهونه بچه های مشهده
تیراژه که بغل گوش ماست

دلی جان تشریف بیارید قدمتون رو چشم
فقط بفرمایید کی میایید ما یه سفر مالزی در پیش داریم

امیدوارم مادر مهربون و هنرمندتون سال های سال پایدار باشند

فدر این گوهر نایاب رو بدونید

تیراژه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:17 http://tirajehnote.blogfa.com/

یکی نیست به نیما بگه نمایشگاه کتاب که اردیبهشته
یهو صبر کنم تا شهریور و خاله شدن که سنگین تره!!والا با این نمایشگاه هاشون!!
حالا همچین میگه نمایشگاه که انگار همه مثل خودشون اونجا....!
لا الله الا الله...
به قول ارشمیرزا :دهن ما رو وا نکنید لطفا!

گلنار جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:17

خیلی متشکر از لطف شما ولی راضی به ورشکستگیتان نیستیم

هاها @9 ماه طول می کشه و تا اون موقع فقط دبۀ ترشی ها مونده .

دستپخت خانم خوب ,دستپخت مامان خوب ..به شما کلآ بد نگذره خدای نکرده ؟اگه آرزوهای دیگه ای هم دارید بفرمائید
تو رو خدا تعارف نکنید ,مجلس بی ریاست

Na30b جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:18 http://www.fosil.blogsky.com/

اولا که من کشف کردم که شما شکل مامانتون هستید
دوما انشالا 1000 سال دیگه ترشی های مامانتون پا بر جا باشه هموجووووووور

دل آرام جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:20 http://delaramam.blogsky.com/

بابک جان بیا قبلش سفرهامون رو با هم هماهنگ کنیم که یه وقت هر دو پشت در بسته نمونیم ، والا !

تیراژه کشتمت بی من بری ، گفته باشم

تیراژه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:23 http://tirajehnote.blogfa.com/

دلی درسته که تو رفیق عزیزمی ولی اینجا پای چی در میونه؟!
..دستپخت مهربان جان و ترشی مامان جان!

دیگه اینجا ها رفاقت جواب نمیده گلم!
به قول نیمای بد مشدی برو این دام جای دگر نه!..اینجور وقتا آدم تنها باشه بهتره!!

سیمین جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:33

عکسا باز نمی شن چراااااااااااا؟
میگم شله زرد میدم ترشی میگیرم.قبوله؟

بابک جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:33

گلنار جدا از شوخی یکی از آرزوهام اینه که یه روزی بشه همه بچه ها دور هم جمع بشن
باور کن به ورشکستگیش می ارزه

به نصیب !
والا من متوجه شباهتها نمیشم
ولی اینو قبلا هم شنیدم
من شبیه مادرم هستم

بابک جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:35

قبوله سیمین
می بینم که نذری پزون نزدیکه و شله زرد برقرار

امی جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:41 http://weineurope.blogsky.com

هی واااااای من
منم هستـــــــــــــــــــــــــــــم توی مهمونی هاتون ها، وای عاشق ترشی و شوریم .

سیمین جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:42

بععععععععععله
برقراره

امی جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:42 http://weineurope.blogsky.com

البته ببخشید خودمو دعوت کردم وقتی پای ترشی و شوری درمیون باشه من دیوونه می شم!

بابک جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:44

ممنون امی
مرسی مامان زهرا

تیراژه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:45 http://tirajehnote.blogfa.com/

امی جانم ما که تو تهرانیم موندیم چطوری شبیخون بزنیم
اونوقت شما از انگلیس با جت اختصاصی تون تشریف فرما میشوید آیا؟!!!!

[ بدون نام ] جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:47

[:S011هستم که الان در پوست خود نمی گنجید!

دل آرام جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:48 http://delaramam.blogsky.com/

ولی من دل آرام میباشم و زنبیلم هم اون اول های صفه
گفته باشم

تیراژه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 23:50 http://tirajehnote.blogfa.com/

من هم تیراژه میباشم!
خاله و عمه ی مجازی آینده!
جای مخصوصم هم همیشه محفوظه..احتیاج به زنبیل گذاری نیست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد