جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

شماره یک : امان از انعکاس صداها

دیشب نشسته بودیم پای کامپیوتر و در عوالم خودمان بودیم که یکهو گلاب به رویتان یک فین بلند کردیم در همین حین مهربان جیغ بلندی کشید و از آن اتاق دوید به سمت من و با گریه گفت :  

یه مرد توی دستشویی ماست . 

یک آن قلبمان آمد توی دهنمان . گفتم : کی ؟ گفت : نمیدونم 

گفتم : از کجا فهمیدی ؟ گفت : داشتم می رفتم دستشویی صدای فین کردنش را شنیدم  

می گویم : مهربان جان ! عزیز دلم کدام الاغی نصفه شب می رود خانه مردم آنهم توی توالت ؟ 

به فرض هم که برود با صدای بلند فین می کند ؟ 

حالا هی از ما اصرار و از مهربان انکار 

رفته ام در دستشویی را باز کرده ام و بلند بلند می گویم : آقای محترم ! تشریف ببرید بیرون ... خجالت نمی کشی توی دستشویی ما بلند بلند فین می کنی ؟ عیال ما زهره ترک شد . 

و مهربان در حالیکه می خندد اشکهایش را پاک می کند .... 

 

 

شماره دو : خبر آمد خبری در راه است . 

از روز سیزده به در خبر جدیدی روی سایت بلاگ اسکای بالا آمده است که در آینده نزدیک ٬ نسخه جدید بلاگ اسکای رونمایی خواهد شد و نوید داده که امکانات خیره کننده ای دارد . 

بنده که به شخصه بی صبرانه منتظر رونمایی از نسخه جدید هستم . 

از همه دوستانی که هنوز دارند از سرویس دهندگان دیگر وبلاگ نویسی استفاده می کنند نیز دعوت می کنم هرچه زودتر به راه راست هدایت شده و با بلاگ اسکای رستگار شوند . 

فردا روز آمدید اینجا هی حسرت خوردید نگید نگفتم ها ...  

اصل خبر را از اینجا بخوانید .

 

 

 

شماره سه : دستم بگیر دستم را تو بگیر  

مهربان ابتکار جالبی به خرج داده است . نوشتن در مورد دستها ایده جالبی است . خودم یکبار می خواستم بازی تصویری اش را راه بیندازم که نشد . اما بدون شک دست ها یکی از کاربردی ترین و مهم ترین اعضاء بدن ما هستند . ما برای کار ٬ انجام امور روزانه ٬سلام و مصافحه ٬ لمس و  نوازش و انتقال احساس امنیت از دست هایمان کمک می گیریم . 

هرچند مهربان دوست ندارد من به پست هایش لینک بدهم  

اما پیشنهاد می کنم اینجا را بخوانید .  

 

 

 

نظرات 26 + ارسال نظر
م . ح . م . د پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:20

فین ها هم فین های قدیم

جزیره پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:22

واقعن خجالت بکشخجالت بکش یکم خب. اخه ما چقدر باید از دست شماها حرص بخوریم خو.
اگه شما بری هرکاری رو توی جای مخصوص خودش کنی نه مهربان جانو میترسونی نه اینکه این جا دل و روده ی مارو میاری تو دهنمون

الهی بمیرم برا مهربان،چقدر ترسیده بوده

دماغ من چه ربطی به دهن شما داره ؟

م . ح . م . د پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:23

جزیه یعنی صدای فین انقد بلند بود که دل و روده ی تو رو هم به هم زد ؟!

م . ح . م . د پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:24

جزیه نه جزیره

جزیره پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:24

در مورد بلاگ اسکای:
اصلا سیستم امنیتی ش قوی نیست
دفعه ی قبلی میخواستم با پیکوفایل اپلود کنم یه فایلی رو ،بعد به جای اینکه اکانت خودمو باز کنه اکانت یه اقایی رو باز کرد،فک کن دیدم کلی عکس و فیلم و اهنگ اپلود شده دارم ،بعد گرخیده بودماااااااااااااااا، هی میگفتم خدایا اینا چیه دیگه؟بعد یهو نگاه کردم به اسم کاربرش دیدم مال یه اقاییه، بعد بستم صفحه رو

بعدشم شنیدم قوی ترین سیستم از نظر امنیتی بلاگفای. اینقدر تبلیغ این بلاگ اسکای و نکن.

م . ح . م . د پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:24

کیامهر راست میگه جزیره دیگه ...

آخه پشت کامپیوتر کیو دیدی که فوت کنه ؟!

لااقل از مهربان عذر خواهی نمیکنی از ما عذر خواهی کن دیگه برادر من

م . ح . م . د پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:26

مکالمه ی خاله زنک های غایب بلاگستان :

سلام

سلام

خوبی ؟!

خوبم ، تو خوبی ؟!

مرسی ، 13 بدرت مبارک

برای تو هم مبارک

شنیدی جزیره با مهندس شیرازی دوس شده ؟!

کدوم مهندس شیرازی ؟!

بابا همون کچله مدیره بلاگفا دیگه

راس میگی ؟!!!!!!!!!!!

آره بابا ، اومده تو وبلاگ این کیامهر باستانی کللی ازش تعریف کرده ...

عجب

بوخودا

خیلی باحال بود مملی

جزیره پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:27

ممد
همینکه اومده تعریف میکنه پشت کامپیوتر این کارو کرده بسه واسه اینکه دل و روده مون بیاد تو دهنمون.

جزیره پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:30

اهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای ممد اخرین بارت باشه به مهندس میگی کچلاااااااااااااااااا. کجاش کچله؟
اون همه مو دارههههههههههههههههه

جزیره پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:33

این محمد حواس که نمیزاره واسه ادم،در مورد پست مهربان:
شدید موافقم. خیلی زیبا بود. کیف کردم و اینکه نوشته ی خودش هم عجیب به دلمان نشست.

عارفه پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:39 http://inrozha.blogsky.com/

دوستان بشتابید بلاگ اسکای

هاله بانو پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:40 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

الهی بگردم یعنی مهربان اینقدر ترسیده که اشکش در اومده ؟؟؟

محسن باقرلو پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:42

کیا یجوری گفتی
( راستش محسن من توانایی فنی اینکار رو ندارم )
که دلم سوخت !
یاد ناتوانی جنسی افتادم !!

هرررررررررررررر

محسن باقرلو پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:45

مردک جلف !
خجالت بکش !
پاشو جمع کن خودتو !
اگه واست بگم که از مرحلهء انتخاب عکس
تا درست کردن و آپلود و گذاشتن هدر
چن دیقه طول میکشه
که از خجالت ذوب میشی و
دیگه جلو اهالی بلاگستان نمی تونی سرتو بالا کنی !!

رعنا پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:46 http://rahna.blogsky.com

یعنی الان چشاتون سبز شده ؟ :دی
آخه ذکر نکردید این فین چه نوع فینی بوده ! :))))
خارجی بوده درونی بوده : )))
شفاف سازی کنید .

خارجی بود

کودک فهیم پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:48 http://the-nox.blogfa.com

شماره یک:به نظرم "فین"یک عمل کمکیه.ابتدا آدم باید انگشتش رو حسابی داخل سوراخ دماغ بچرخونه تا یک چیزی پیدا بشه بعد در مرحله بعد برای اینکه حاصل این تلاش رو ببینه باید فین کنه!
شماره دو:میگُما عامو شومو چقده با کلاسید(شیرازی خوانده شود).خوش به حالتون.
شماره سه:ایده ی جالبیه.به نظرم خوندن این حس ها از آدم های مختلف و دنیا های مختلف خیلی شیرینه.

خیلی باحالی

جزیره پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:49

یعنی تو رو قران ببیناااااااااااااااااااااا همه اینجا چه پایه ان. رعنااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
منصوره جاااااااااااااااااااااااااااان(بدون اون ایکون بالا، چون مقداری رودروایسی دارم،روم نمیشه اون ایکونو بزارم)

حالا یه بار ما حالمون از یه چیزی بد شدااااااااااا همه چه دسته جمعی نیت کردن باز کنن این قضیه رو

رعنا پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 21:59 http://rahna.blogsky.com

جزیرههههه عمل رو دقیقا" تو ذهنت تصور میکنی ؟ :دی
لازم نیست تصورش کنی اونم سه بعدی :دی
چشم عزیزم من دیگه نمیگم ولی خیلی سوالا واسم پیش اومد که مثلا" اگه اون فین ِ خارجی بوده همش تو یه دستمال کاغذی جا شده؟ یا چی ؟ که نمیپرسم :دی

آقا بابک یه بازی جالبی هم میشه با دستا انجام داد
یادتونه قدیما بچه بودیم دستمونو میزاشتیم رو کاغذ و دور تا دورشو با خودکار میکشیدید ؟ میشه این رو هم یه بازی کرد هااا .

رعنا پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 22:01 http://rahna.blogsky.com

فعل و فاعل جمله منو :دی
* میکشیدیم .

نیما جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 00:00

فیننننننننننننننننننن !
یعنی به شدت از این عمل متنفرم ! (آِکون یه پسر سوسول تی تیش مامانی)

اگه میدونستم بچه سوسولی اون شب بهتر باهات رفتار می کردم

نگاه جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 00:14

اتفاقا من چند سال قبل یه عکس از دستم گرفتم ! یکی دو نفر که اتفاقی عکس رو دیدن می گفتن این چیه! ؟؟؟
مگه چیه آدم از دستش عکس بگیره.این طوری هر چند وقت یه بار یه عکس می گیری و به مرور سالیان تغییر شکل رو می بینی.باحاله.

ایده جالبی بود

دل آرام جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 00:43 http://delaramam.blogsky.com

میگم شما نظرت چیه یه تجدید نظر داشته باشی ؟! دختر طفل معصوم رو ترسوندی خوب !

بله من که از رستگاران بوده و هستم ، اونهایی که نیستن عجله کنن . فردا بلاگ اسکای شد مثل آمریکای جهانخوار و ویزا نداد نه یعنی نذاشت عضو بشین نیاین بگین چرا نگفتینا

متن خود مهربان توی کامنتاشو خیلی دوست داشتم و البته یکی دوتا دیگه از متنهارو . ایشالا منم مینویسم .

ارش پیرزاده جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 05:08 http://ج

فقط ساعت کامنتو داشته باش

فرشته جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 14:20 http://www.houdsa.blogfa.com

1: نازی...واقعا...!!!

2: میگم بابک تو که با رییس اینا رفیقی بگو نمیشه یه سیستمی بذارن ما آرشیومونو هم با خودمون بیاریم؟؟

3: عالی بود ایده اش..

فکر نمی کنم بشه فرشته
باید صبر کرد و دید

تیراژه جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 15:59 http://tirajehnote.blogfa.com

آرشیو رو بیخیال فرشته..کپی میکنیم و خلاص.
کامنتهای هر پست رو بگو چه کنیم!

ضمنا
ای قربان مهربان جانم و اشکاش برم من!
نمیدونم بودن بابک خان و صدای فین در خانه بهتره یا غرولند وسایل و تنها در خانه!
عجب سوالی!!

م.ه.د.ی جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 16:47 http://goftareazad2.blogfa.com/

عجب بلاگستانی شده این جزر و مد وبلاگی...!!
چه دست ها اومده تو کار...
زمانی بود مهندس شیرازی تکرقیب عرصه وبلاگیسم بود....
و حالا ...دست بالای دست...!!
خبر آمد خبری در راه است ....!!فین کنان عالم بتازید....!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد