جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

ای کتاب صورتی دس کج

سال ۸۸  با یک اسم ساختگی به نام کیامهر باستانی وبلاگ می نوشتم 

کیامهر اسم خواهر زاده منه و به خاطر علاقه شدیدم بهش این اسم رو انتخاب کردم  

بعد از فیلی شدن جوگیریات تصمیم گرفتم با اسم واقعی خودم بنویسم ولی با این وجود اسم کیامهر انگار جزئی از وجود و رگ و روح من شده باشه دست از سرم بر نداشت 

خیلی از دوستان صمیمی و نزدیک هنوز منو کیامهر صدا می زنند و خودم هم بدم نمیاد کیامهر مثل یک بعد شخصیتی دیگه از وجود من به حیاتش ادامه بده ... 

به همین خاطر بود که وقتی وبلاگ دانه های ریز حرف راه افتاد من توش با اسم سنت کیامهر قدیس نوشتم . 

این توضیحات رو برای دوستان جدید گفتم که دلیل اسم کیامهر رو پرسیده بودند .  

 

الغرض مهربان دیروز می گفت یک شیر پاک خورده البته بی معرفت این پست ما را از دانه ها برداشته و توی فیس پوک گذاشته و تا دیروز نمی دانم چند صد تا لایک خورده و چند صد نفر شیرش کرده اند و کامنت داده اند و به کامنت هم لایک زده اند و این حرفها  

ما هم که سر از این جنگولک بازی ها در نمی آوریم رفتیم اینجا و باچشم خودمان دیدیم که حقیقت دارد . بعد دوباره برگشتیم پست خودمان را دیدیم که کلا ۳۰ تا رای داریم با ۶ تا کامنت و حسابی خورد توی ذوقمون و داشتیم افسردگی می گرفتیم . یک لحظه خواستیم برویم از سر رو کم کنی هم شده یک پیج خفن توی فیس پوک بزنیم . 

راستش من هیچ وقت نتونستم با فیس پوک درست ارتباط برقرار کنم . جذابیت های ظاهریش برای من زیاد جالب نبود و زیاد خوشم نیومد یا بهتره بگم منو نگرفت . در نظر من تفاوت بلاگستان و فیس پوک مثل این خونه های کوچیک و ساده پایین شهر می مونه با خونه های تجملاتی و پر زرق و برق بالای شهر 

اینجا خیلی محدودیت ها هست که توی فیس پوک نیست . 

با این وجود آدم ترجیح میده توی جمع ساده و صمیمی اون خونه های ساده و کوچیک باشه تا بین زرق و برق و تجملات آدمهایی که با هم کم حرف میزنن و نمیشناسیشون و محبتشون رو با بیلاخ بهت نشون میدن . چه می دونم همین که اون بچه مایه دارهای بالای شهر بیان غذاشون رو از این پایین مایین ها بر دارن و ببر اونجا پز بدن واسه من یکی کافیه   

پس همینجا سنگرمون رو حفظ می کنیم تا انشاء الله روزی که فیس پوک کلا آزاد بشه شاید رفتیم با بچه های بلاگستان توی یه عملیاتی چیزی فتحش کردیم کلا . خدا رو چه دیدی ؟

 

 

در هر صورت ای دوست عزیز شیر پاک خورده ! نوش جونت عزیزم 

بیا بقیه مطالب ما رو هم ببر بذار دوستات ببیند و  بیلاخ بزنن بهش 

لازم هم نیست بگی که اینا مال کیه و از کجا برش داشتی 

ولی انقدر مرام داشته باش و بگو مطلب مال خودت نیست . همین ...  

 

 

 

 

 

+ عنوان پست که واضحه ایشالا ... اگه واضح نیست یک مقدار فکر کنید واضح میشه  

 

++ مستان ٬ دوست هنرمند بی وبلاگم خیلی خیلی زحمت کشیده و این پوستر زیبا رو برای جشنواره طراحی کرده . تصویر با کیفیت و در ابعاد واقعی پوستر رو اینجا ببینید .  

 

  

 

 

 

 

نظرات 80 + ارسال نظر
مریم نگار(مامانگار) چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 14:12

اوووووووووووووووووووووووول

بابک چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 14:13

تبریک میگم مامانگار

مریم نگار(مامانگار) چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 14:14

سلام...کیاجان...
...منم همین حس رو در مورد فیس بوک دارم...
...اینجا یه چیز دیگه ست...

بابک چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 14:15

یه چیزی بگم بخندی مامانگار
دیروز مامانم می گفت انقده دوست دارم یه بار اول بشم ولی هیچ وقت نمیشه

شما ثابت کردید مامانا هم میتونن اول بشن
البته مامانها همه اولند

مریم نگار(مامانگار) چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 14:18

الههههههههههههی...من با کمال افتخار این مقام رو به ماما ناهید عزیز تقدیم میکنم...
...واقعا برازنده ایشونه...اول شدن در جوگیریات گل پسر نازنینشون...
...مرسی کیای عزیز...تو همیشه شرمنده میکنی عزیز..

حسین چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 14:19 http://hosseinb.blogfa.com

سلام
من هم خیلی با فیس بوک حال نکردم .
برای فتح قله فیس بوک ما هم پایه ایم .

مریم نگار (مامانگار) چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 14:21

...آقا کیا (خب خودتون گفتید اسم کیارو دوس دارید..وگرنه ما داشتیم به همون بابک عادت میکردیم)..تا بحال فیلم کوتاه فرستادن دوستان یا هنوز خیر..؟؟

بابک چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 14:23

یعنی ترکوندن مامانگار
میشه باهاش چند تا سریال ۹۰ قسمتی ساخت


نه هنوز کسی نفرستاده

فرشته چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 14:51 http://houdsa.blogfa.com

فیس بوک برای یه وقتایی خوبه که هیچ کاری نداری داری از بیکاری میمیری...!!!(فک کن)

من تلاش خودمو میکنم...امیدوارم بتونم فیلم بسازم..یه چیزی تو ذهنمه ..اگه بشه...

گفتی پراید میدی دیگه؟ هوووم؟

دل آرام چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 15:10 http://delaramam.blogsky.com

شاید نزدیک به سه ماهی میشد که به اون خونه های پر زرق و برق بالای شهر سر نزده بودم !
دیروز رفتم بعد از سه ماه عکس پروفایلم رو کلا بردارم ، دیدم مهربان برای همون صفحه کامنت گذاشته و منم وقت رو تلف نکردم و یک لایک عظیم به کامنت مهربان زدم و با غرور "که بلهههه رفقای ما همچین نویسندگانی هستند که آثارشون رو روی هوا میدزدن و اینا" ، ازش بیرون اومدم .

پرچانه چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 15:13 http://forold.blogsky.com/

اون مطلب رو که گفتید خوندیم و زدیم تو برجکشان

مستان چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 15:40

ما ملتفت نشدیم عنوان را داش بابک خانبسیار هم اندیشیدیم.
ما خنگیم یا چیز خاصیه؟
راستی...
من زمستان 89 برای پیج فیض بوقمو به قصد مدت کوتاهی بستم و بی اقرار اینقدر جوگیریات و دوستای جوگیریات جای اونو برام پر کرد که دیگه اصلا سراغش نرفتم.

فاطمه شمیم یار چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 15:50

سلامم بابک عزیز
جالبه که منم حس مشابه به فیس بوک دارم...
ای دست کجای بی انصاف...

بابک چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 16:00

فیس = صورت
بوک = صورت

فیس بوکی = کتاب صورتی

مموی عطربرنج چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 16:01 http://atr.blogsky.com

365 تا لایک خورده اون روزنامهه!!

دل آرام چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 16:02 http://delaramam.blogsky.com

مستان جان ، دور از جونت
face به معنی صورت ، book به معنی کتاب . ترکیب " کتاب صورتی" از اینجا منشا گرفته است ! "دست کج" بودنشان هم به همان دلیلی است که در متن توضیح دادند .
امیدوارم توضیحاتم واضح بوده باشه .

دل آرام چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 16:03 http://delaramam.blogsky.com

بله ضایع گشتیم

مژگان امینی چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 16:15 http://mozhganamini.persianblog.ir

اِ ه من فکر می کردم بی علاقگی من از پیریه!
خوب خدا را شکر

mmadalbo چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 16:32

فرق فیس بوکو وبلاگ اینه که اونجا همه غریبن
ولی اینا هیچکس غریبه نیس همه تقریبا یکی دوبار همدیگه رو دیدن(پرویی کردم)
آره همون بلاگ بی فیس بهتره

طـ ـودی چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 16:33 http://b-namoneshon.blogsky.com

من احساس پرزرق و برق بودن ندارم بهش، برعکس احساس میکنم خیلی پوچه! انگار یه جاییه که ملت هرچی رو از هرجا که دوس دارن بر میدارن میذارن به اسم خودشون! قبل از این هم زیاد دیده بودم این چیزا رو اونجا.
من خودم که عضو نیستم ولی اون چیزی که از دوستام میبینم ترجیح میدم نباشم!
کلا هیچ چی وبلاگ و وبلاگ نویسی و وبلاگ نویس واین چیزا نمیشه! فقط خودمونو عشق است!

طـ ـودی چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 16:35 http://b-namoneshon.blogsky.com

آقا ممد برو جواب کامنت هاتو بده اینجا چیکار میکنی تو!!!

mmadalbo چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 16:42 http://nemidanam.blogsky.com

چشم خاله طودی

فیلسوف چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 17:05 http://05.blogfa.com

قربان این لگو به شددت مانع میشه تو قرائت پست

ردپا چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 17:13 http://blogspoot.blogfa.com

امان از این فیس بوق و اهالی اش .

سمیرا چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 17:21

بابک جان آدمای بی معرفت و شیر پاک خورده زیادن
امیدوارم از این بابت دل نازنینت گرفته نشده باشه
من فکر میکنم تازه باعث خوشحالی تو باید باشه
ببین چه کار قشنگی کردی که ازش استفاده هم کردن
منم اگر اغراق نکنم حدود 1 سالی هست که سراغی از آنجا نمیگیرم
بذار آن خانه باشه برای اهلش
ما و امثال ما هم میاییم اینجا
دیدی چه غیر مستقیم خودمو جز اهالی اینجا کردم

نه مامان سمیرا جان
چرا دلم بگیره
شما مستقیم و غیر مستقیم اهلی اینجایید

عاطی چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 17:54 http://www-blogfa.blogsky.com/



ولی بنظم حی خووبی باید داشته باشه!که یه نفر مطلب یه نفرو بدزده و بعدشم یه عالمه لایک بخوره!:دی

خدا قسمت ما هم کنه:دی

متاسفانه برنامه واسه رفتن به فیس بووک ندارم:(وگرنه منم لایک می کردم!!!!!!!!!:))))))))))))))))))

ایشالا قسمت شما هم بشه

سمیرا چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 17:54 http://nahavand.persianblog.ir

منم حال نمیکنم با فیس بوق....عجب دزد نامردی بوده یارو

فرزانه چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 18:29 http://balot.persianblog.ir/

محبتشون رو با بیلاخ بهت نشون میدن .


هزار تا لایک به این تشبیه بی بدیل

چاکریم شابلوط باجی

سایه چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 19:20

آقا بابک خوب شد اون پار اگراف اول رو نوشتید! من همیشه بین کیا(کیامهر) و بابک میموندم جریان چی بوده؟ کدوم واقعیه و ... . الان دیگه قشنگ ملتفت شدم!!
بعدش اون مطلبتون هم توی وبلاگ "دانه های ریز حرف" خیلی قشنگ بود. باید هم این همه لایک بخوره! اما خب واقعاً اینقدر سخته طرف بگه مطلب مال خودش نیست؟!!
راستش منم همیشه میمونم چرا نمیوتم با این فیص بوووق ار تباط برقرار کنم!! الان این پست شما و کامنت ها باعث شد بفهمم خداروشکر همچین هم موجود خارق العاده ای نیستم!!!

مرسی سایه
خدا رو شکر شبیهیم

م . ح . م . د چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 19:58

داش کیامهر غمت نباشه ، اگر دوس داشتی بگو اراذل و اوباش اراکو جمع میکنم میریم تو اون پیج ، دهن مهن طرفو ...

دم اراذل اوباش اراک گرم که همه فیس بوق دارن
اراذل اوباش محل ما قمه دارن و موتور

خورشید چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 20:00 http://khorshidejonoob1.blogfa.com

والا ما هم چیز زیادی از این کتاب صورتیه نفهمیدیم ... گاهی میریم گردگیری ایش می کنیم و میایم ...

تو نسل جنگل بردی الان یه جورایی داشتنش نماد کلاس داشتنه انگار ...

و بله .. بله ... دستشون هم کج می باشد به شدددتتتت !

پس شما هم موافقی خورشید خانوم

آوا چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 20:08

وای..مرسی محمد خان جان...راست
میگنا...امربفرمایید بریم کَت بسته
بیاریم خدمتتون...والا بااین فیس
بوقاشون.ماکه عضوش نگشته
ایم و هنوز هم سنتی را به
صنعتی ترجیح می دهیم..
کی میخوان دست ازکپی
پیست بردارن نمیدونم!!
پوستربسیار جالبی بود
دست مستان جان درد
نکنه...........ایشاله
میفرستیم فیلمارو
اوهووووووووووووم
هووووووووووووور
یاحق...

منتظر فیلمتم آوا

زهرا چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 20:18 http://az-be.persianblog.ir

من درست روزی با وبلاگتون آشنا شدم که مسابقه رو راه انداختین و همش دارم به این فک می کنم از چی فیلم بگیرم تو این بلاد کفر براتون بفرستم! خیلی کار سختی خصوصا اگر بخواتی خلاقانه باشه

بلاد کفر که پر از سوژه است

خانمی چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 20:32 http://monastories.blogfa.com

دزدی آثار ... قشنگ نیست

عارفه چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 20:42 http://inrozha.blogsky.com/

یک مقدار فکرهم کردیم ملتفت نشدیم توضیحتان دوستان رو خوندیم ملتفت شدیم

کودک فهیم چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 20:50 http://the-nox.blogfa.com

آخ که من چقدر از این حرکت متنفرم...البته امکان هم داره مطلب دست به دست چرخیده باشه و در نهایت اون فردی که در فیس بـ.ـوک قرارش داده اصلا ندونه نام نویسنده چی بوده و در این صورت اشتباه رو فردی که از ابتدای این زنجیره مطلبتون رو کپی کرده مقصره.
چون برام اتفاق افتاده خوب می فهممش و متاسفم برای همه ی افرادی که انقدر ضعیفند که زحمات و عشق و تلاش و علایق دیگران رو خیلی راحت به نام خودشون ثبت می کنند بدون هیچ عذاب وجدانی!
گلاب به روی همه و با عرض پوزش اما اصلا انگار کارد کردن در ما تحتشون که حتما مطلبی رو ارائه بدند! یکی نیست بهشون بگه خب وقتی نمی تونی مطلبی بنویسی ننویس برو دنبال علایق خودت.

درسته
احتمال داره این بنده خدا هم اصلا خبر نداشته باشه

کودک فهیم چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 20:53 http://the-nox.blogfa.com

ظاهرا دو تا جمله با هم تلفیق شد و من حواسم نبود اصلاحش کنم:
"در این صورت فردی که از ابتدای این زنجیره مطلبتون رو کپی کرده مقصره."

رعنا چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 21:43 http://rahna.blogsky.com

عجب بچه پرویی هست :دی
ما که فیل.تر شکن نداریم بریم عمق این فاجعه رو ببینیم :دی !!
دست مستان جان هم درد نکنه ، دستش طلا .

دست شما هم درد نکنه

محبوب چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 22:08 http://mahboob-mahboob.blogsky.com

یک حقیقت تلخی میتواند باشد و آن این که این دیوار از اساس و پایه کج باشد! به نقل از ویکی پدیای فارسی"تاریخچه قانون حق تکثیر در ایران مربوط می‌شود به قانون ثبت علائم تجاری که در سال ۱۳۰۴ تصویب شد و در سال ۱۳۴۸ قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان به عنوان بدنه اصلی حق تکثیر در ایران تصویب شد.در ایران قانون حق تکثیر هیچگاه بدرستی اجرا نشده است"!!! و این اعتراف سختی است! فک کن... 43 سال پیش یک قانونی تصویب شده و اجرایش هنوز... با کرام الکاتبین است! چه انتظاری از آن "کتاب صورتی دست کج" (به نقل از اسحاقی، 1391) میرود؟!

پ ن1: این یک فرضیه است
پ ن2: لایک به فرضیه کودک فهیم

+ مستان جان پوستر نابی از آب درآمده :) دستت مرسی :)

محبوب چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 22:21 http://mahboob-mahboob.blogsky.com

وای خدااااااااااااااااااااااااااااا
حق تکثیر همون حق کپی برداری هستش نه؟؟!!!
من حق تکثیر و کپی برداری و با سرقت ادبی قاتی کردم
تازه از سرکار اومدم...مثل اینکه خستگی کار فشار آورده!!!!
این کار این آقای کتاب صورتی علاوه بر سرقت، کپی برداری بی اجازه هم محسوب میشه مگه نه؟؟؟ یکی منو تایید کنه از این حال ضایع دربیام :دی:دی:دی
دوستان عفو بفرمایییییییییییییییییییید
آقا بابک این نظر قبلی ما را منهدم کن...

اتفاقا درسته به نظرم

گلنار چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 23:00

حالا انقدر سخت نگیر شما

من که هیچ وقت در فیس بوق نبودم ,علی رغم اصرار دوستان ,ناخودآگاه فراریم و حس آنچنانی ای ندارم به اونجا.

ایدۀ این بازی ایدۀ خوبیه ولی ما بازیهامونو کردیم الان دیگه وقت نشستن در کرسی هیئت داورانست

این همشهری اون پائین چی میگه؟هاها
خدای تبلیغن بعضی ها !

یعنی دوساعته دارم فکر می کنم منظورت از همشهری کیه
تازه فهمیدم رونامه رو میگی

شمسی خانوم چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 23:13

سلامن علیکم

ما اولینبار است اینجا آمده وخیلی خوشمان آمدو بسی خوش گذرانده و مفت خوری نمودیم و اگر خداوند قسمت کند و یک گوشی ازینهایی که فیلم هم میگیرد خریدیم حتما در مسابقه شرکت مینماییم.
باتشکر

قدمتون رو چشم شمسی خانوم جان
خوش اومدین

مجید چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 23:32 http://asme1982.blogfa.com

بابک جان من هنوز اسمت رو موبایلم به نام کیامهر save هست .
در مورد جشنواره فیلم هم سناریوشو نوشتم و چندتا اتود هم زدیم ولی به دلم نچسبیده ...
ان شالله تو این یکی 2 روز نسخه نهائیشو برات می فرستم ان شالله دومین فیلم اسکاری هم بشیم....

دمت گرم آقای دوست
اتفاقا اسم شما هم توی گوشی من اینه :
مجید آقای دوست

محسن باقرلو پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1391 ساعت 00:20

تو همیشه کیامهر می مونی بچچه !

چاکرم رفیق

نیمه جدی پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1391 ساعت 01:49

من اصلا کیامهر باستانی حک شده تو ذهنم.

بعضی چیزها رو سخت میشه تغییر داد نیمه جدی بانو جان

پروین پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1391 ساعت 02:48

آقا ما هم رفتیم دعواشون کردیم. تا حالشون جا بیاد. واقعا که.....

دست شما درد نکنه

عادله پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1391 ساعت 03:10

سلام.به من میگید اینجا چه خبره؟؟؟

سلامتی

عادله پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1391 ساعت 03:16

من غریبم!اینجارو خوندم!!!!

پروین پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1391 ساعت 06:19

عادله جان
اینجا رو که خوندی یعنی خودبخود وضعیتت از حالت غریبه به خودی تغییر کرد. غریبگی نکن پس دیگه!

پروین پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1391 ساعت 06:21

در مورد خبرهایی که اینجا هست هم، غریبه نیستی که!! خودت برو از چندتا پست پائین تر رو بخون متوجه میشی. نشدی، یه ندا بده میاییم و بهت می گیم. اما میشی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد