جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

چگونه در ده دقیقه یک کیف زلزله درست کنیم ؟

 اگر کامنتهای پست زلزله رو خونده باشید حتما فرمایشات استاد آرش پیرزاده رو در این خصوص ملاحظه فرمودید . موضوع تکان دهنده ای که استاد پیرزاده طی بیاناتشون معروض داشتند این بود که کیف زلزله می تونه آمار تلفات بعد از زلزله رو به نصف کاهش بده  

ابتدا فرمایشات استاد پیرزاده رو مطالعه بفرمایید :

 

 

من یه دوره کوتاه مدت کمکهای اولیه بعد زلزله رفتم ... مهمترین چیزی که نیازت میشه بعد از زلزله ... کفش یا دمپایی یا یه تیکه پارچه که ببندی دور پات است چون همه از ترس پا برهنه بیرون میان و تفریبا 90 درصد از ناحیه پا مجروح میشن . چون وقتی زلزله شروع میشه اولین چیزی که از بین میره شیشه ها هستند یعنی فرض کن اگه یه زلزله 20 ثانیه طول بکشه و توی تخت خواب باشی .. در دو ثانیه اول شروع میشه شیشه ها شکستن و پرت شدن طرفت ظرف 10 ثانیه هم برق قطع میشه ... و همه جا تاریک میشه بعد شکستگی لوله ها ریختن گچ سقفها و  تکانهای شدید اینها همه تو 10 ثانیه اول .. خب تو از تخت میای پایین به تنها چیزی که فکر نمیکنی کفش .. و با اولین قدم ممکنه یه شیشه 10 سانتی بره تو پات باز متوجه نمیشی دست زن بچه رو می گیری و میری سمت در فقط فکر کن از تخت تا دم در چند تا شیشه تو راهت خورد شده ... حالا فرض کن با زن بچه میای تو راه پله سراغ تنها چیزی که نباید بری آسانسوره ... به اونجا که برسی زلزله تمام شده  ولی ترس و کار نکردن مخ همچنان ادامه داره مثل آدمهایی که سگ دنبالشونه میرید بیرون احتمالا تنها نوری که باعث میشه تو اطراف ببینی نور آتشیه که گله گله گوشه های خونه روشن شده بر اثر اتصال برق یا انفجار گاز ... باید عقلت کار کنه اگه خونه پا برجاست برگردی و کیفی که برای این کار گوشه خونه آماده کردی برداری که البته از هزار خوانواده ایرانی حتی یه خانواده هم این کار نکردن تو کیف باید کمک اولیه کنسرو باطری و رادیو و دمپایی باشه .. اگه کیف نداری اول سراغ رادیو بعد سراغ چراغ قوه و بعد هم مبایلت برو ... بیا بیرون از راه پله پایین برو تو راه صدای فغان همسایه ها و استمداد کمک می شنوی که به هیچ کدومشون نباید گوش بدی اولین وظیفه تو نجات خودت و زن و بچه ته ... بیا بیرون و به جای باز برو مثلا وسط یه خیابون عریض یا وسط یه پارک ... بعد دنبال یه تیکه پارچه بگرد و پا ها ی خودت و زن و بچه را با پارچه ببند حتی اگه کفش داری ...باز اینکار بکن رادیو روشن کن  معمولا 3 الی 4 دقیقه بعد از زلزله  پس زلزله میاد تا نیم ساعت سمت جایی نرو بعد یه فضای امن پیدا کن موبایل ها نباید قطع بشه با موبایل از خانواده با خبر شو و شروع به کمک کردن به دیگران بشو ...
به امید روزی که هیچ وقت مجبور نشیم این کار ها رو بکنیم .
ولی  خدا کنه هر کی این پست رو میخونه اقدام کنه و ساک مخصوص زلزله تهیه و یه گوشه ترجیحا دم در نگه داره ... ببین اگه تو آمار بعد زلزله هر خانواده که زنده موندن یه کیف داشته باشه آمار مرگ و میر نصف میشه
محتویات کیف رو از اینترنت سرچ کنید بهتون میگه ... من یکی که این کار رو میکنم ...  

 

 

اولین چیزی که بعد از خوندن این کامنت به ذهنم رسید این بود که یک کیف زلزله درست کنم ولی خب چون یک مقدار وسیله های من زیاد بود کیف مربوطه تبدیل شد به چمدون  

در ادامه مطلب موارد خیلی مهم وحیاتی کیف زلزله رو بصورت تصویری براتون آموزش دادم 

امیدوارم بدردتون بخوره  .... 

 

 

 

 

 

 

خب در این تصویر شما نمای کلی یک کیف زلزله رو مشاهده می کنید . 

البته یک مقدار نامرتبه و انگار زلزله توش اومده ولی اشکال نداره من جزء به جزء براتون توضیح میدم ...  

 

 

 

اولین و شاید حیاتی ترین قسمت کیف زلزله مواد خوراکیه 

ساقه طلایی و آب معدنی و تخم مرغ و نون سنگک  

من متاسفانه جا نداشتم ولی شما حتما نمک و ماهیتابه و گاز پیک نیک هم بردارید ... 

 

 

 

 

 

دومین قسمت مربوط میشه به اسباب و ابزار بازی و لهو و لعب 

(با عرض معذرت از ثنا خانوم )

احتمال داره چند سال طول بکشه تا دوباره برامون خونه بسازن 

انتظار ندارید تو این چند سال همینطوری دست خالی بشینیم تو چادر همدیگرو نیگا کنیم که 

حالا مسخره کنید ولی اگه خدای نکرده زلزله بیاد قول میدم میتونید همینا رو ساعتی خدات تومن کرایه بدین ( فکر اقتصادی رو حال کن ) 

 

  

 

 

 

  

 

وقتی زلزله بیاد کلی خبرنگار از اقصی نقاط دنیا میان فیلم و عکس میگیرن 

انتظار ندارید که مثل هپلی های بوگندو وایسیم آبروی کشورمون بره که 

حتما وسایل آرایش واسه خودتون بردارید 

من همینا رو داشتم فقط 

 

 

 

خب الان کیف زلزلتون آماده است . مرتب ببندینش و بگذارید دم دست باشه . 

موقع خواب هوشیار باشید  

کیف زلزله دم دستتون باشه 

حتما کفش پاتون بکنید چون همونطور که استاد پیرزاده فرمودند ممکنه شیشه بره تو پاتون  

کلاه ایمنی هم سرتون بذارید 

البته خوابیدن با کلاه ایمنی یک مقدار مشکله ولی زود عادت می کنید ... 

 

 

الان که این عکس رو دیدم یادم افتاد ریش تراش بر نداشتم 

شما فراموش نکنید لطفا ... 

  

 

 


 

فکر می کنم واضح و مبرهن باشه که قصد ما از این پست صرفا تعویض حال و هوای دوستان بود 

و معلوم است که وجود یک کیف زلزله که وسایل ضروری مثل کمک های اولیه و چراغ قوه و کنسرو و ... داخلش باشه واقعا برای شرایط بحرانی لازمه 

هرچند که انشاء الله هیچ وقت نیازی به استفاده ازش وجود نداشته باشه ...  

 

 

دوست داشتم برای تولد دوست عزیزم دکتر دیادیا بوریای عزیز پست بهتر و شایسته تری  

می نوشتم اما خب فاصله ها مانع از این شده که من و همنام عزیزم خاطره مشترکی با هم داشته باشیم که بشه اینجا بهش اشاره کرد و روش مانور داد .  

هرچند وقتی دو نفر همدل باشند فاصله ها نمیتونن تاثیری در جنس دوستیشون بگذارند .

امیدوارم خیلی زود دکتر به ایران برگرده و بتونیم همو ببینیم و خاطره مشترک بسازیم .  

 

 

 

 

تولدت مبارک پرسیسکی وراچ عزیز  

 

نظرات 147 + ارسال نظر
فاطمه شمیم یار سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 15:34

سلامم به همگی
..........................(یه عالمه حرف نگفته)+(آیکون فلسفی زدن بی موقع)

بابک سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 15:34

یسنا !
از چمدونت مشخصه که شما قضیه رو جدی نگرفتیا
زلزله است ها
پیک نیک که نیست
همش وسایل راحتی و آرایش ؟

بابک سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 15:35

خانوم معلم شما نذر کردی اولین کامنت هر صفحه رو به نام مبارک خودتون متبرک کنید ؟

نیما سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 15:39

بابک جان یه سوال جدی، به نظرت اون وسیله که در آخرین عکس در دست گرفتی، اسمش "کیف" است و یا چمدون ؟

کورش تمدن سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 15:41

به به نیمای بد مشهدی
بابک جان وقتی این بچه چپول مشهدی اینجاست حیف نیست به من گیر بدی؟
نیما این چند تاست؟اون نه این

نیما سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 15:44

کوروش جان، عدس رو نمیشمرن!
خداییش این کامنت یه خط دیگه هم داشت ولی چون خیلی خیط بود واست اس میفرستم کوروش !

فاطمه شمیم یار سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 15:46

اااااا راست میگی چرا خودم متوجه نشدم
(آیکون در راستای گیج زدن فلسفی) بر اثر زلزله..جهنم و بهشت و...ما

کورش تمدن سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 15:56

نیما جان چون اس پول میفته و حیفه که پولم رو واسهتو حروم کنم همینجا بصورت سربسته جوابت رو میدم
اونیکه فکر کردی من بهت دادم همونیه که فکر کردی تو به من دادی ولی چون چشمات الان مشکل داره درست ندیدیش
یکم دقت کن.دیدیش؟تو کلا از بچگی دیکته ات ضعیف بود به بعضی چیزا توجه نمیکردی

نیما سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 16:04

کوروش ادامه ی این گفتگوی دوستانه واسه بعد و یه فضای بهتر !

نیما سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 16:08

راستی من به کسی نمیگم که شارژ نداری !

تو هم زدی تو کار شارژ گرفتن ؟
وب میدی نیما ؟

فرشته سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 16:27 http://houdsa.blogfa.com

یسنا جان من به تو افتخار میکنم با این کیف زلزله...

صابون یادت رفت ها...بعدن زخم و زار میشی نگی نگفتی..دستمال کاغذی و پنبه هم...!‍!!!

م . ح . م . د سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 16:38

دم یسنا گرم ... توپو برداشت

یه تیم بندی اساسی میکنیم

تیم A : چاقال ها

تیم B : چاقالو ها

داور : چاقالوهای چاقال ------- کیامهر خان باستانی !

بابک سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 16:42

محمد تو هم که از تیم چاقالو ها در اومدی با چاقال قرارداد بستی
تماشاچیای چاقالو هو می کننت و تماشاچیای چاقال انگ ...

بانوے بارانــــ سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 16:44 http://paaraand.persianblog.ir/

وای آقای بابک
اولین باره میام اینجا
و مُــــــــــــردم از خنده
دست گلت درد نکنه با این پست پر خنده
تولد آقای دکتر هم مبـــــــــارک

ممنون
قابل نداشت

مهربان سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 16:50

واللا محمد با اون عکسی که از خودش گذاشته بود حسابی توی تیم مانکن هاست....


شما هم تلاش کنید ... یه رژیم به خودتون بدید که محمد توی فصل نقل و انتقالات به عنوان بازیکن ذخیره بگیرتتون.

تیم مانکی ها

فلانی سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 17:37 http://daghdaghe75.blogfa.com

:)))))))))))))))))))))))))))))
وای عاااااااااالی بود . مخصوصا این عکس آخریو چیزی که گذاشتی رو سرت :)))))))))))
واییییییی :))
در ضمن یه چیزی . ته ریش خوبه ها . ریش تراش برندار به نظر من ( مثلا اینجا فک میکنیم که ریش هیچوقت بلند نمیشه )
:)))))

+
تولدش مبارک :)

ممنون

yasna سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 17:50 http://delkok.blogfa.com

چشم فرشته خانوم صابون هم بر می دارم... فقط یادم رفت تخته شاسی نقاشی رو بر دارم از بیکار در بیام ... هی عکس بابک وآرش و بکشم بچسبونم در و دیوار آوار ها !!
فکرشو کن نمایشگاه نقاشی راه میندازیم ملت میان تماشا ای حال میده پولدار میشم... بابک ول میکنم میرم... بعدم بابک مگه نگفتی خبرنگار میاد خوش تیپ باشی؟
راستی محمد منم توپ رونمی دم ها ..تا تکلیف سشوار من مشخص نشه...

yasna سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 17:58 http://delkok.blogfa.com

آرش پیرزاد عزیز... بردماگه برق پیدا کردم اپی لیدی اگه نه از همون جیلت استفاده کنیم... البته ببین بابک تو وسایلش کف ریشی ..خمیر ریشی نداره؟ اگه نداره یکی بیاره با خودش منم تیغمو میدم بهتون

نازنینn سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 19:03

خیلییییی جالب بودد

مرسی

مهدی سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 21:12 http://yekooche.blogfa.com

سلام
اول یه کامنت نوشتم. بعد دیدم اون بالا نوشتی هیچ کس غریبه نیست. پاکش کردم و حالا خودمونی می نویسم.

ایول به شما و به دکتر... به چه چیزایی می اندیشید. فقط من موندم تو این که وقتی برق قطع میشه سشوار رو چجوری استفاده کنیم. نمیشه سشوارو شارژ کرد؟؟ بهتره از همین الان موهامونم کوتاه کنیم در حد کچل

از حرفخونه هم ممنونم.

خوش اومدی آقا مهدی
واقعا اینجا غریبه ای وجود نداره

پروین سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 22:13

من زمانی که ایران بودم همیشه فکر میکردم اگر بخواهند ببرندم زندان (حالا برای چی اش را نمیدانم. مگر بقیه را برای دلیل خاصی بردند؟) بلافاصله ازشون رخصت میخواهم و میروم موهایم را از ته میتراشم. تنها نگرانی ام این بوذ که با کثیفی موهایم چطوری کنار بیام!! الآن هم که کامنت دوستمون مهدی را خواندمُ داغ دلم تازه شد. حتما باید تیغ ژیلت توی چمدون زلزله ام باشه که زودی موهام رو بتراشم.

بعد هم یکی از دوستان پرسیده بود تاریخ مصرف کنسروهامون منقضی میشه و جکار کنیم در این باره. والا اینجا دانشمندهای محیط زیست یک برنامه ای داشتند چند روز پیش!! و توصیه کردند از همان اول کاغذ روی کنسروها رو بکنند یا اگر امکانش نیست روی تاریخ مصرف را با ماژیک بپوشانند که دیگر یک دغدغه به دغدغه های ملت بینوا اضافه نشود.

دم این محققین گرم با این راه حلاشون

نیما سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 22:22

بابک من چند روزی نبودم هنوز نمیتونم مث قبل رک جوابت رو بدم اما بدون وقتی این همه آدم حق دار نزدیکت هستند چرا دمبال یک آدم حق مدار از طریق وب میگردی‌؟

جزیره سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 23:10

سلام علیکم

میگم واقعن چرا ساعت 12 آپ میکنی؟(یهو یاد سیندرلا افتادم:دی، حالا اون 12 شب یه کاری کرد شاهزاده گیرش اومد،تو چرا ساعت 12 آپ میکنی؟)
آهاااااااااااااااان اینترنت نصفه قیمتهشاید هم مفتی باشه کسی چه میدونه
درهرصورت خدا رو خوش نمیاد ماها رو تا این وقت شب بیدار نگه میداری،بگیر به یاد گذشته همون 10 آپ کن،هم خدا راضی هم خلقش راضی.والا به خدا

یاسمن چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 00:09

واقعا هیچ غریبه ای اینجا رو نمیخونه.
منم اولش اومدم احساس غریبی میکردم ولی الآن دیگه نه.
دم همتون داغ

گیل دختر چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 00:11 http://barayedokhtaram.blogfa.com

سلام ...صحبتای آقای پیرزاه خیلی مفید و کاربردی بود ...من تا الان به این مسئله شکستن شیشه ها و اینکه خیلی خطرناکن فکر نکرده بودم ... واقعا دمپایی خیلی ضروریه ... ممنون بابت این مطلب ...
عکسا هم خیلی بامزه بود ... من اگه بخوام وسایل لازم و ضروریمو جمع کنم که خیلی مفصل تر از اینا میشه و احتمالا یه دو سه تا چمدونی باید بردارم ....

اصلا شما یه وانت بردار

یلدا نگار چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 00:24 http://Yaldanegar.persianblog.ir/

سلام،طنز زلزله هم نتونست رنجشمو از زلزله کم کنه،اما بامزه نوشتید،برای جزیره جااااان:ممنونم دوستم،با وجود دوستان گلی مثل شما دیگه احساس غریبی نمیکنم،در ضمن من دلم میخواست مطلب بالا را بخونم اما رمز ندارم

صبور باشید

فیلسوف چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 00:28 http://05.blogfa.com

بازیه رمز دار؟

محبوب چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 00:30 http://mahboob-mahboob.blogsky.com

سلام
منم میتونم رمز بازی رو داشته باشم؟

زهرا.ش چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 00:37 http://www.roosary-anary.persianblog.ir

عکس آخر فوق العاده بود!:))
مواظب باشین یه وقت تو خواب غات نزنین چمدونُ ول کنیدا!!

چشم

میس چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 00:54 http://qorqorane.mihanblog.com

پست باحالی بود....کامنتا باحالتر... عکس اخرم که دیگه گفتن نداره:)))))
مرسی

خواهش می کنم

فاطمه شمیم یار چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 00:59

سلاممم
به من رمز ندادین که
منم رمز خوب
یعنی ما غریبه ایم (آیکون شلوغش کردن)

میس چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 01:35

رمز چیه بابک خان؟

خدیجه زائر چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 02:02 http://480209.persianblog.ir

این پست رمزی رو کیا میتونن ببینن؟ما که رمز نداریم

ثنا چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 02:59 http://angizehzendegi.blogfa.com

سلام منم رمز میخام اگه مشکل شرعی نداره پست.

چاقالیای باقالی منو مسغره میکنید!!!؟؟؟

عجب آدمای عشق سوژه ای هستین شما بابا،ازونا که دو دقه نمیزاشتن استاد درس بده و مدام تیکه مینداختن و به تنفس استادم میخندیدن!

گذشته از شوخی!اسم رمز؟

مشکل شرعی داره خانوم ناظم

ثنا چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 03:02 http://angizehzendegi.blogfa.com

اقای کوروش تمدن حالا بزا بهشت رامون بدن،کولر که هیچ چراغ نفتیم بدن دستمون باش سر میکنیم

بهشت را به بها دهند،نه به بهانه

قابل توجه من من من من من من ،و شما

اردی بهشتی چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 06:36 http://tanhaeeeii.blogfa.com

به منم رمز میدید آقا بابک ؟

میلاد چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 07:58

آقا اجازه آقا اجازه

منم رمز می خواهم

به منم رمز میدید ؟

الف چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 08:29

میشه به منم رمز بدین ؟! :)

غزل چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 08:39 http://1389-20.blogfa.com

سلام .حالا چرا پست بالا رمزیه؟!!!

آوا چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 08:43

من نمیـــــــــــــخوام.منم
بازی میخوام......من رمز
میخوام.رمزمیخوام......
اینجاآیکن گریه نداااااااره
بابک خان به من رمز رو
بدیــــــــــــــــــــــــــن
وگرنه جیغ میـــــــزنم
به من رمزرو بدیـــــن
هور هور هور هورررر
رمز بدین رمزرمزرمز
من منتظر میباشم
ایمیل نمـــــــــایید

یاحق...

افروز چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 08:47

من چند روز نبودم پستها رمزی شد؟

آوا چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 09:24

از آوا به میلادخان جان:
هزاااااااااااااااااااااااااار
دفعه بهت گفتم وب
بزن.گوش ندادی بیا
این میشه دیگه...و
گرنه رمــــــــــزیش
نمیکردن که....اینا
دیدن شوووما وب
نزدی این جوری
کردن....من رمز
میخوااااااااااااام
رمز رمز رمزرمز
رمــــــــــــــــز
جیــــــــــــــغ
رمــــــز بدین
هورهورهور

صالی چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 10:39 http://afsonkhanomi.blogfa.com

از پست جدید فقط تعداد کامنت هارو مشاهده می کنیم و بس
خوبه آهنگ هست حداقل آهنگ گوش می دیم

مریم نگار چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 11:07

..با زبون خوش ..رمزززززززززز لطفن !!!

yasna چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 12:54 http://delkok.blogfa.com

سلام ا
اگه صلاح دونستید به من هم رمز رو بدید؟

مهسا پنج‌شنبه 29 تیر 1391 ساعت 11:43

واااااااااااااااااااااااای از این پست

خیلی خوب بوووود

اینقدر قهقهه زدم
تازه حالا همه میگن به چی میخندی؟ مگه میشه بیام این پست رو نشون بدم آخه؟ بعد با کارمند وظیفه شناس تابلو شده چکار کنم؟

بووووووووووووق پنج‌شنبه 16 آذر 1391 ساعت 10:01 http://hadis14.persianblog.com

هه هه هه چه قشنگ و خنده دار ولی واقعا باحاله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد