جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

شاهدان

کلاس دوم راهنمایی که بودم پدرم توی مدرسه شاهد ثبت نامم کرد  . 

مدرسه شاهد نمادی بود از تضاد فرهنگی و اقتصادی 

دو دسته دانش آموز توی مدرسه شاهد درس می خواندند 

دسته اول فرزند شهدا 

دسته دوم شاگردان با معدل بالا 

 

بواسطه موقعیت فرزندان شاهد ٬ آموزش و پروش همیشه سعی می کرد بهترین امکانات آموزشی و برنامه های فرهنگی رو به این مدارس اختصاص بده ... 

معلمین مدارس شاهد همه از معلمین طراز اول منطقه  و امکانات آموزشی همه ممتاز بودند . 

به عنوان مثال ما توی مدرسه آزمایشگاه داشتیم چیزی که عکسش هم توی مدارس دولتی نبود . دوربین فیلمبرداری و پخش اسلاید و سالن تاتر و نمازخانه و سالن غذاخوری داشتیم . 

یا زمین فوتبال و تور والیبال و حتی توپ بسکتبال داشتیم . 

اینها حتی نظیرش توی خیلی مدارس دولتی وجود نداشت . 

  

برنامه های تفریحی و علمی و گردشی فوق العاده خوبی داشتیم و هفته ای نبود که درگیر اردو و مسابقه و همایشی نباشیم . 

در عوض بچه های شاهد معمولا درسشان زیاد خوب نبود . البته استثنائاتی هم وجود داشت ولی اغلب آنها نمرات کم و پایین می گرفتند . 

از لحاظ روحی مخصوصا آنهایی که مادرشان مجددا ازدواج کرده بود٬ شدیدا دچار مشکل بودند . 

 

 

در کمال تاسف سیاست های غلط دولتمردان باعث نگاه منفی عامه مردم به این قشر از جامعه شده است . وقتی صحبت از خانواده شهید می شود خیلی ها یاد سهمیه کنکور و دانشگاه و وام و خانه و ماشین و مشاغل دولتی و ... می افتند . 

به خاطر اشتباهات و سوء استفاده های تبلیغاتی عده ای خاص ٬ کل این مجموعه زیر سوال  

می رود و متاسفانه با بغض و کینه نگاهشان می کنیم . 

 

در عوض عده ای هم عقیده دارند ما در مقابل انسان های بزرگواری که از جان و مال و خانواده گذشتند تا خاکشان ایمن بماند هیچ کاری نکرده ایم . دانشگاه و ماشین و منزل و وام در برابر چیزی که آنها به هموطنانشان بخشیدند هیچ است و صد برابرش را هم اگر لازم باشد باید بخشید که این حق آنهاست نه امتیازی که ما به آنها داده ایم .  

این موارد هیچکدام نمی تواند لحظه ای جای خالی پدر را برای آنان پر کند .

 

دوست دارم نظر شما را هم بدانم ...  

 

 

 

+ این پست تقدیم می شود به بانو خدیجه زائر  

 

 

نظرات 94 + ارسال نظر
گیل دختر دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 14:45 http://barayedokhtaram.blogfa.com

اصلاح میکنم کامنتمو : پدر دوستم تو جبهه شیمیایی شده بود که بعد از مدت کوتاهی شهید شد ...

مریم دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 14:50 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

اول سلام و نماز روزه هاتون قبول
خنواده های شهدا چن دسته ان
یه عده باباها و مامان هایی ان که فرزند جوونشونو از دست دادن، یه عده زنهای جوانی که در جوانی با دو تا بچه بیوه شده، یه عده هم بچه هایی که پدرشونو ندیده از دست دادن
همین خاله خودم
از نزدیک شاهدشم،با وجود مزار پسرش هنوز چشم به راهشه، هنوز دلتنگشه، هنوز باور نداره رفتنشو
یا به قول من حاضر نیستم که تمام سهمیه کار و دانشگاه و ... بهم تعلق بگیره در عوض یکی به اسم بابا تو زندگیم نباشه، چ فایده داره وقتی دانشگاه قبول بشن بابایی نیست که بهشون تبریک بگه، یا روز جشن فارغ التحصیلیشون شرکت کنه و با غرور بهشون نگاه کنن
در این رابطه حرفا و درددلا زیاده
چرا راه دور یازمان دور بریم
همین آرمیتا رضایی نژاد دختر شهید داریوش رضایی نژاد که جلو چشمای خودش باباشو شهید کردن
http://www.rezaeenejad.blogfa.com/
چ فایده داره وقتی بزرگ شد گیرم تمام سهمیه کنکور و دانشگاه رو بهش دادن اصلاً نشوندنش جای بابای خدابیامرزش! ولی وقتی بابایی نیست که با دیده افتخار بغلش کنه و بهش تبریک بگه که حامیش باشه که ...
بگذریم
دستت درد نکنه بابک
پست محشری بود

جعفری نژاد دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 15:04

حرف خاصی برای گفتن ندارم ، یعنی اصولا این جور مواقع ترجیح می دم هیییچی نگم . مثلا تا حالا یادم نمیاد به کسی که عزیزی رو از دست داده گفته باشم " درکت می کنم " یا مثلا به کسی که یه پول قلمبه رو به باد داده بگم " غصه نخور بابا ، پول چرک کف دسته "
نمی دونم از بچه هایی که این جا رو می خونن خانواده ی شهید یا جانباز هستن یا نه ، اما مطمئنم که من ، حداقل من ، هییییییییییچ چیزی از مشکلات و کم و کسری های اونا نمی فهمم ، واسه همین ترجیح می دم چیزی نگم
فقط تقریبا مطمئنم که تو این مملکت به خیلی از آدم ها ، به خیلی از ارزش ها و به خیییییییلی از مفاهیم ظلم شده ، ظلم در حد تیم ملی منظورمه هااا

سپیده دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 15:46 http://setaresepideashk.persianblog.ir/

به نظر من بزرگترین ایثار گذشتن از جان ِ ... و اونهایی که به هر دلیلی در راه هدفشون جان باختن انسانهای بسیار بزرگی بودند کدوم ما حاضریم یک همچین کاری رو در عمل انجام بدیم ! بازماندگان این عزیزان مستحق ارامش اند و تسهیلاتی رو باید در اختیارشون قرار بدن تا بتونند راحت زندگی کنند ... بازماندگان هیروشیما هنوز جزء مستمری بگیران دولت امریکا هستند بعد از اینهمه سال ...

سپیده دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 15:55

ملیکا شما دفتر فرزندان شاهد و ایثارگر ندارین تو دانشگاهتون؟؟؟؟
که میگی استادا باشون بدن و شاید بشون نمره ندن
تا حالا اطلاعیه هایی که براشون میزنن که هر کلاسی که بخان با هر استادی به صورت اضافه و رفع اشکال براشون میذارن را ندیدین شما؟؟؟؟
من بازم میگم آخه کمک کنن از نظر مالی و برای درس تا کنکور اما دیگه باید تمام بشه برای درس و کار نه اینکه
تا ابد الدهر با کمک بیارنشون بالا و آخرش این بشه اوضاع مملکت که نه استادش دانش داره نه مدیرش کفایت ونه.....
آخه شما ندیدین اون بیچاره هایی که موقع تصفیه حساب التماس میکنن که یه کم فرصت بدن بشون
آخه پس اون بیچاره ها چی که حتی هیچ کمک هزینه ای دریافت نمیکنن آخرش نمره های عالی میگیرن اونا حقشون بیشتر نیست که سر کار برن تا

آوا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 15:57

اوه ...صبح اومدم 4 تا کامنت بود الان شده 53 تا........ماشاله ...چیز زیادی واسه این پست
نمونده که بگم.بعضی کامنتارو خوندم و الحق
انقدر جامع بود که دیگه حرفیو باقی نمیذاره
اما اینو میخوام بگم که داغ عزیزای اون
جنگ تحمیلی لعنتی انقــــــدر زیاد بود که
هنوزم که هنوزه باز مانده هاش دارن
دردشو میکشن.......نمیشه کتمان کرد
اشکای مادری رو که بالای سر فرزند
شیمیاییش تاده روز پرستاری میکرده و
پیشرفت بیماریشو میدیده و حتی یه
قطره اشکم نریخته تاپسرش نبینه غم
مادرش روو پرپرشدن عزیزش رودیده و
بعد شهادتش تا الان به جرات میتونم
قسم بخورم که هروقت ازش حرفی
زده گول گول اشکاش میاد......و من
خیلیارو دیدم که حتی احتیاجم پیدا
کردن به حقوق فرزندشهیدشون اما
میتونم قسم بخورم که 1 یه قرونی
هم استفاده نکردن ..که به عقیده
منم حتی اگه بخوان استفاده هم
بکنن خیــــــــلی بیشتر از اینحرفا
حقشونه و نوششون باشه....اما
متاسفانه یجوری همه چیز جلوه
کرد که نه اونطور که باید و شاید
ازشون حمایت شد........(حتی
عاطفی)و نه چهرشون به عنوان
قهرمانان توی ذهن نسلای بعد
ثبت شد...که این میشه که یه
خواهر شهید کسر شانش
میشه که بگه برادرم شهید و
مفقودالاثره ,.................
امیدوارم یروزی بیاد که قدر و
اندازه ء گوهر بمعنای واقعی
شناسونده بشه.............
یاحق...

دوست دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 16:23 http://asme1982.blogfa.com

کلا دولتمردان ما تخصصشون بی ارزش کردن ارزش هاست .... نمونه اش هم فراوانه....

مهربان دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 17:18 http://mehrabanam.blosky.com

چقدر نظرات این پست خوب بود...
نظر به معنای واقعی ....

طـ ـودی دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 17:20 http://b-namoneshon.blogsky.com

یه دوست عزیزی توی کامنتشون لینک وبلاگ گیلاسی رو گذاشتن و شاید خیلی ها خونده باشنش ولی من بازم دوس دارم یکی از جمله هاشو بنویسم...

"دلم میخواست به راننده بگم بیا تاکسیت رو بده به اون پژو صفر اون رو بگیر و بشین جون دادن بابات رو یا بیمار روانی بودنش رو هر روز نگاه کن."

من هنوز از خوندنش دلم میلرزه...
من از نزدیک دیدم این آهسته و پیسوته جون دادن ها رو... دیدم

نرگس اسحاقی دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 17:31

سلام من هم سالهای دبیرستان رو در مدرسه شاهد گذروندم و شدیدا معتقدم این نوع محبت کردن ها نمی تونه حتی خیلی کم جای خالی پدر رو واسه اونها پر کنه ....

م.گیلانی دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 18:05

سلام .موضوع راجع به شهداست....اما من فامیل آزاده ای دارم که ۸سالو اندی اسیر بود و به آرمانهاش مثلا پایبند...فقط خدا میدونه که ۳تا بچه اش با چه بدبختی زندگی کردن و همسر خانواده چقدر واسه مردم کار کرد تا به بچه هاش برسه و بزرگشون کنه!اما حالا بعد از اینهمه سال پسرشون که داماد خانواده ما میشه با داشتن مدرک مهندسی ,جایی نیست که دنبال کار نرفته باشه برای اینکه بتونه شکم زن و بچه اشو سیر کنه!
حالا مدتهاست که بچه ها که دیگه صاحب خانواده ای شدن ناراحتن که ای کاش توو اوج سالهای رشدشون سایه پدر بالا سرشون بودو باعث پیشرفتشون میشد.
نه اینکه حالا فقط اسم و رسمی به نام حاجی و آقای آزاده,که به کارشونم نمیادو هشتشون گرو نهشونه!حداقل یه کار با یه حقوق که کفایت برای خانواده 3نفره ساده ای رو بده ازشون دریغ کردند!!!!
آیا واقعا برای خانواده ای درد کشیده این حقه؟
آیا این حقه که یه عده سواستفاده کلان ببرن و عده ای....!!!!!!!!!!

ستـ*ـاره دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 18:08 http://www.sadegi.ir

به نظر من این امکانات کوچکترین چیزیه که در قبال جان عزیزانشون بهشون داده میشه. من فردی رو میشناسم که جانبازه و نمیتونه کار کنه. حقوق جانبازیش زیاد نیست و اگه این امکانات رو براشون در نظر نمیگرفتن نمیتونست زندگیشو اداره کنه.

اما بهانه گیری مردم به خاطر سهمیه و اینا نیست!
چون از حکومت راضی نیستن، از کسانی که به خاطرش جنگیدن خوششون نمیاد.
خصوصا که خیلی از جانبازها یا فرزندانشون تعصب وحشتناکی دارن!

فاطمه شمیم یار دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 18:29

سلاممم
به قول بچه ها خیلی حرفا گفته شد..
اینم مثل خیلی قضیه های دیگه در گیر حاشیه های آزاردهنده بوده و هست چون خیلی چیزا سر جای خودش نیست..
مثل یه سکه دورو هست..
یه درصدی سو استفاده کردن و درصدی هم پای ارزش و اعتقادشون وایستادن اگر چه به جایی نرسیدن که هیچ متحمل کلی رنج و عذاب شدن مثل
خیلی از جانبازای شیمیایی...
..فقط می دونم بعضی موقعیت ها یه طوریه که تا در اون قرار نگیری هیچوقت نمی تونی اصل قضیه رو درک کنی
و حرف و حاشیه در موردش بی اعتباره تا حدودی..
منم مثل بعضی بچه ها فکر می کنم
برای برخی خانواده ها و شاید اکثرشون هیچی تا آخر دنیا نمیتونه خلاء عزیزشون رو پر کنه هیچ چی..
...
من زمانای جنگ 12 سالم بود و برادر 16 ساله ام 9 ماه جبهه بود ..مطمئنم تا آخر عمرم صحنه ها و رنج کشیدن های مادرم تو اون 9 ماه رو فراموش نمیکنم...

آذرنوش دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 18:31 http://azar-noosh.blogsky.com

یه طومار نوشتمو پاک کردم...گاهی اوقات آدم چیزی نگه بهتره

صدرا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 18:34 http://www.roozha88.blogfa.com

چه مدرسه شاهد خوبی !!!!!!!!!!!!
من کل دبستان و راهنمایی شاهد درس خوندم هیچ چی ازین امکانات نداشتیم!!!!!!!!!!!!!

کودک فهیم دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 18:56 http://the-nox.blogfa.com

من کلا مخالف هرگونه استثنا گذاشتن بین آدم ها هستم.
درسته که شهیدان بهمون خیلی خیلی خدمت کردند و مدیونشون هستیم اما باز هم دلیل نمیشه که فرق بگذاریم و فردی رو که از نظر درسی از فرد دیگری در وضعیت پایین تری قرار گرفته رو راحت تر وارد دانشگاه کنیم چون کسی که وارد دانشگاه میشه و بعد برای انجام دادن کار از دانشگاه خارج میشه نسبت به دیگران مسئوله.نسبت به آینده مسئوله.اگر کسی سواد کافی نداشته باشه و با توجه به موقعیت یا پول یا هر پارتی دیگه ای وارد محیطی اینچنین حساس که با آینده سر و کار داره بشه ما به آینده مون ظلم کردیم.به کسانی که صلاحیت بیشتری داشتند ظلم کردیم و حق دیگری رو خوردیم.به نظر من کنکور و ورود به دانشگاه برای همه باید در شرایط یکسان باشه.حالا اگر این دسته از نظر مالی در برابر دادن شهریه مشکل دارند اون بحثش جداست.اگر واقعا فرد تحصیلکرده و با استعداد و مشتاقی باشه می تونه از کنکور عبور کنه و با همون سهمیه ای که سایر بچه ها دارند وارد دانشگاه بشه و بعد کمک مالی(با توجه به شرایطی که داره و اگر نیاز داشت)بهش بشه.به نظرم غیر از این، احساسی تصمیم گرفتنه.

ملیکا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 19:44 http://my-n0tex.blogsky.com/

سلام سپیده جان

یه دفتر داریم ته یه زیر زمین تاریک که نوشته دفتر شاهد و ایثارگر
بعد این کلاسهایی که شما گفتید رو من تا به حال ندیدم و نه شنیدم که برای بچه های شاهد و ایثارگر بزارن
توی این دو سالی که بنده اونجا بودم یه بار اینا رو بردن مشهد که نصف بچه ها هم دوستای خودم بودن که چون بچه های شاهد به حد نصاب نرسیده بودن باهاشون رفته بودن

بعد هم این دقتر شاهد و ایثارگر مگه فقط به این رسیدگی میکنه که استاد به کی ها باید نمره بده و به کی ها نده ؟؟؟؟ کسی که با سهمیه وارد دانشگاه میشه باید روند خاص اداری خودش رو تا آخرین سال تحصیل طی کنه ... قبول دارید ؟

yasna دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 19:44 http://delkok.blogfa.com

سلام .. میدونی خوب یه زمانی شاید هم همین الان جو خیلی مثبت نبود .. یعنی مردم فکر می کردن یه جور تبعیض داره صورت می گیره من خودم خیلی نگاه خوبی نداشتم بهشون که اره سهمیه دانشگاهها .. مدارس شاهد... اولیت کاری و... یه روز با یکی از دوستای دختر دایی من داشت سر همین مسله گله می گرد یکی از نزدیکاش شهید شده بود و پدرش هم جانباز بود تقریبا زنده متحرک چیزی نمی فهمید .... بعد اشک تو چشماش جمع شد و گفت حاضرم هم چیزمو بدم همه چیزمو... فقط بابام به زندگی برگرده ... همه اون چیزایی که مردم به خاطرش ما یه جوری می ببین..
به نظرم اگه تسهیلات در مملکت طوری تقسمخ شه همه در آسایش باشن دیگه همچین نگاهی پیش نمیاد...

سپیده دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 20:06

ملیکا جان دانشگاه ماکه یه اتاق بزرگ دارن تو آموزش کل امکانات خیلی خوبی هم براشون ایجاد میکنن
اما من حرفم همونی که کامنت اولم زدم
این خانه از پایبست ویران است
وگرنه نه این فرزندان شهید بیچاره ها گناهی دارن و نه بقیه و نه ما که ناچار از روی نداشتن کارو آینده ای پناه بردیم به ارشد
بله تقصیر هیچ کدوم از ما نیست
حتی اون همه جوون بیگناه که جونشون را از دست دادن و شهید شدن یا جانباز مسئولش کسایی دیگه ای هستن
از آشناهای ما چندنفری بودن که جبهه رفتن که خداراشکر نه جانباز شدن و نه شهید پای صحبتشون که بشینی میفهمی چقدر آدم بی گناه به خاطر نبود مدیریت جونشون را و سلامتیشون از دست دادن
ما هم باید به خاطرهمین آ اوج جوونی اندازه یه آدم 70 ساله فکر و مشکل داشته باشیم....

سپیده دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 20:09

منظورم از همین آ نبود مدیریت و سیاست درست بود

قطره دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 21:41 http://bidarkhab.persianblog.ir

خب مملکت ما چیش سر جاش بوده که این یکی اش باشه ! کی بر اساس لیاقت و توانایی و شرایطش و خواسته هاش treat شذه که این ها بشند (ببخشید هر چی فکر کردم فارسی کلمه مناسب که دقیقا منظورم رو بیان کنه پبدا نکردم)

سایه دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 21:45

خب راستش من چون واقعاً خیلی برای کار پیدا کردن زحمت کشیدم به طرز آشکاری تبعیض رو حس کردم. چه جاهایی بود که می رفتم و بعد می دیدم فقط خانواده شهدا، جانباز و بسیجی می گرفتن و اصلاً بقیه آدم نبودن. دو تا از دوستای خود من با معدل فوق العاده پایین و مشروطی (در لیسانس) الان استخدام رسمی هستن (بعد از یک سال و نیم کار کردن!) با تمام مزایا و من با اون همه درس خوندن و مقاله و پروژه هیچی!
نمیدونم چی بگم. مسلماً اون ها سختی های زیادی کشیدن ولی فکر می کنم نوع آوانس هایی که به این قشر میدن درست نیست. شاید اگه جور دیگه ای این خانواده ها رو ساپورت می کردن بهتر بود.

رضا کوچولو دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 21:50 http://reza-kuchulu.blogsky.com/

وااااای چقدر طولانیه کامنت های این پست چن روز پیش نامه ی آسیه ی باکری دختر شهید باکری توی فیس بوک منتشر شد که بد ندیدم اینجا بذارم


برای ما دیگه از خاطره گذشته بیشتر درد و دل است ...

وقتی دختر یک شهید باشی وقتی مردم ازت انتظاری را دارن که تو نیستی ... وقتی همکلاسیت توی دانشگاه با کلی آرایش و لاک صورتی انتظار داره تو چادر سرت کنی ...

وقتی برای کار به اداره ای مراجعه می کنی و تا اسم فامیلت و می گی با نگاهها بهت می فهمونن که این پوشش مورد تایید اونا نیست ...

وقتی زنی که ارباب رجوعشی پا را از نگاه فراتر می ذاره و می گه فکر نمی کردم دختر شهید باکری را با این وضع ببینم (حالا تو صبح از خواب پاشدی با رنگ پریده روسریتم چلو فقط چادر سرت نیست !!)

... وقتی حتی از دهن کسایی که شاهد زندگیت بودن و فامیلت هستند می شنوی که داری خون پدرت را پایمال می کنی ...

وقتی برادرا بهت می گن با این حجابت بابات ازت متنفره ( این حرف مثل یک خنجر صاف قلبت و نشونه می گیره )...

حالا اشکال حجابت این هست که چادر سرت نیست !!

مساله من حجاب اجباری که حکومت تعیین کرده نیست مساله من ذهنهای قضاوت گر مردم ایرانه... مساله من چشمهایی که نابجا و ناحق قضاوتت می کنن و این مساله ای هست که حتی اگر حکومت هم حجاب را آزاد می کرد برای من وجود داشت ...

مشکل ما مشکل فرهنگی هست نه یک قانون. مشکل طرز فکر کردن مردم و حقی که به خودشون می دن تا قضاوتت کنند.

آسیه باکری - مرداد ۱۳۹۱

ملیکا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 21:57 http://my-n0tex.blogsky.com/

در این که خانه از پایبست ویران است هیچ شکی ندارم سپیده جان و بی برو برگرد باهات موافقم
چون
میشد این مزایا جوری اعطا بشه که این مسائل و این دید بد و ... اصلا پیش نیاد

گلنار دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 22:00

من دقیقآ نمی دونم درست و غلط چیه و آمار میدانی هم در دست ندارم که میزان تاثیرات این امتیازها بر روی افراد دیگه به لحاظ آماری چگونه بررسی شده و جواب چه بود اما دریافت شخصیم اینه که:

اگه این آدمها جون خودشون رو به خطر نمی انداختند ,احتمالآ اوضاع ایران خیلی بدتر از امروز بود .
استراتژی عراقیها برای اینکه شهر هارو بمباران کنند این بود
که ملت ایران خسته و نگرانند برید و شهرهارو بزنید که روحیه ها رو ببازند و حدسشون هم درست بود ,4 بار که موشک زدند همه رفتن شمال و لواسان و ..
مطالعۀ آماری و تجربی نشون داده که طبقۀ متوسط ایرانی اهل جنگ نبودند و آدمهای بیشتری از دهات و شهرهای کوچک و از این نوع رفتند که معیارهایی داشتند به اسم غیرت ,امنیت و وطن پرستی و خیلی های دیگه می گفتند که به ما چه؟

روابط بین المللی ,روابط بین قدرت است و ایران به لحاظ نظامی در یک موقعیت برتر نبود و تضمینی هم برای حمله نکردن بیشتر عراق وجود نداشت..جنگ رو آدمها می برن نه اسلحه,ابزار و اسلحه موثره ولی "اراده" موثرتر. بنابرین اگر اینهایی که به جنگ رفتند ,نمی رفتند چه می شد؟

سمیرا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 22:07 http://nahavand.persianblog.ir

خیلی موضوع قشنگی رو مطرح کردی.وقتی کلاس دوم ابتدایی شدم تازه مدرسه شاهد توی شهرمون راه افتاد و چون تعداد بچه شهیدا کم بود اعلام کردن هر کی بخواد می تونه بره اونجا همون موقع چون خیلی از دوستام رفتن دلم میخواست برم مامانم نذاشت گفتم روحیه بچه م خراب میشه..من اون موقع ناراحت شدم بعدش وقتی تبعیضا رو دیدم و وضعیت روحی نامناسب اون بچه ها رو خوشحال شدم که نرفتم..من هیچوقت حس نکردم خانواده شهدا حق ما رو خوردن که به جایی رسیدن شاید تو عالم بچگی گاهی حسودیم میشد اما وقتی بزرگتر شدم وقتی خودمو گذاشتم جای اونا دیدم یه لحظه بی تصور نبودن بابا نمیشه زندگی کرد چه برسه به جای خالیش دیدم هر چی بهشون بدن جبران یک ساعت نبودن پدراشون نمیشه...گیریم که ما با سهمیه فرستادیمشون دانشگاه با سهمیه بهشون کار و حقوق خوب دادیم وقتی سر سفره عقد نمیتونه بگه با اجازه پدرم ...میخوام دنیا نباشه ..وقتی دلش تنگ میشه و باید با سنگ قبر درد دل کنه میخوام هزار تا امکانات نباشه...ما تصورمون نسبت به اونا اشتباهه..اونا مرد بودن مردایی که دیگه حالا یکیشونم نیست مردایی که به خاطر خاک من و تو و به خاطر آسایش ما از جونشون گذشتن و این هیچ ربطی به جناح بندی و نارضایتی ما از وضعیت موجود نداره توی هر شرایطی اونا اسطوره هستند و اسطوره می مونن...و ما باید بهشون افتخار کنیم و بدونیم که مدیونشون هستیم

گلنار دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 22:21

با توجه به این مسائلی که ذکر کردم دریافت شخصی من اینه که موضوع تنها اسم و رسم نیست و وقتی شما به جامعه کمک می کنی قانونآ جامعه شمارو نباید از یاد ببره و اجر و پاداش این از یاد نبردن دادن تسهیلاتی است.

ارزش جان اون آدم هم ارزش کمی نیست .
در همۀ جوامع هم این رعایت میشه و کسانی که میرن جنگ و برمی گردن هم حتی دولت براشون خیلی امکانات میگذاره مثلآ در آمریکا بیمه های درمانی تا آخر عمر و امکانات دیگه.

حالا در مورد سهمیۀ کنکور راستش نمی دونم چقدر میتونه صحیح باشه یا غلط ولی اینکه بخش اجرایی چگونه اجرا کنه و مدیریت کنه هم نقش داره.
و میشه اینطور فکر کرد که اصلآ این سهم سرمایه گذاری همون پدری بوده که جونش رو از دست داده .
در مورد با سوادی و بی سوادی هم که خیلی ها می تونن سهمیه هم نداشته باشند و کل دوران دانشگاه رو با کمترین دقت و جدی نگرفتن و با حداقل نمره بگذرونن و این به ورود تنها مربوط نیست ,چگونگی خروج از دانشگاه لیاقت و توانایی و تلاش هر فردی و میزان دانستگی اون فرد رو در اون مبحث تحصیلی مشخص می کنه.
البته باز هم نمی دونم به چه میزان عادلانست.

سپیده دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 22:28

امروز کل روزم هدر رفت از بس فکرم درگیر این پست شما بود در ادامه کامنتای خودم اینم بگم
یکمی فکر کنید
با پول هایی مثل همون 3 هزار میلیارد مشکل چه کسایی که حل نمیشد تازه فقط ما از این مورد وچند مورد دیگه آگاه شدیم باقیشا خدا میدونه
بله اینه حرف دل ما....

احمد دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 23:07 http://serrema.persianblog.ir

سلام بر بابک اسحاقی عزیز

میگم شما دوره ی راهنمایی خودتون رو توو عجب مدرسه ای بودی هااااا ،‌دمشون گرم ،او زمان!!! اسلاید بهتون پخش میکردن !! سالن تئاتر داشتیـــــــن !!؟ :))

ببخشید، اما خداوکیلی تو این مملکت عدالت به ارگاسم رسیده...
من به جمله از حسین پناهی اکتفا میکنم :
در مملکتی زندگی میکنیم که تنهـــــــا مــــــــرگـــ را به مساوات تقسیم کرده اند ...

ملیکا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 23:18 http://my-n0tex.blogsky.com/

هفده نفر آنلاین در انتظار پست امشب ...

حرفخونه دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 23:25

ببین من میدونم که کسی که بچه ش یا همسرش یا پدرش شهید شده ..خیلی نیازه که مورد توجه و رسیدگی باشه. اما آخه نه اینجوری. سرویس های بی ربطی میدن به خیلی هاشون. همسر برادر خوده من فرزنده شهیده. کیامهر نمیدونی چه سرویس های عجیب بی ربطی میگیرن. از وام های عجیب و غریب. تا انواع مجوز های ثبت و فلان..تا مالیات های ۳۰ درصدی تا چرت ترینش که بلیط رایگان انواع مراکز تفریحیه.
آخه چه ربطی داره؟ فلانی پدرش شهید شده چرا باید بی کنکور یا با سهمیه وارد دانشگاه شه؟ واقعن ربطش رو نمیفهمم.
و البته خیلی ازخانواده ها هستن که هیییییییییییچ سرویسی نمیگیرن.
بیشتر به نظرم باید خانواده ی باقیمانده از شهید گرگ باشن تا بتونن امکاناتو بگیرن. میتونی تصور کنی به بعضی هاشون مجوز وارد کردم ماشینای قیمت نجومی رو میدن از مرز؟؟؟ با قیمت ها و شرایط عجیب.
حرص آوره و به نظر من به حق نیس.
اما در نهایت من برای تمام کسانیکه جونشونو دادن در راه کشورشون احترام قایلم. ای کاش به همشون به یک میزان و در حد معقول و منصانه سرویس میدادن.

م . ح . م . د دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 23:41

من هم دبیرستان شاهد درس خوندم ... اما تو کلاسمون هیچ بچه ی شهیدی رو نداشتیم ، به هرحال سن من طوریه که دیگه تو این سن بچه شهید نداریم مگه این پدرش جانباز بوده و تازگی ها فوت شده ، اما خب من با بند آخر پستت موافقم ... قطعن بچه های شهیدان باید از امکانات بیشتر برخوردار باشن ، خیلی ها میگن خب خیلی ها هستن که پدر و مادر ندارن ، اونا هم حقشونه ! اما باید به این نگاه کرد که شهید ، شهید راه وطنه ، برای آسیاش هم وطن هاش جنگیده و به نظرم خونواده ی اونا باید از امکانات بیشتری برخوردار باشه ...

کودک فهیم دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 23:45 http://the-nox.blogfa.com

یک مثلی هست که خیلی ها ازش استفاده می کنند و میگند:
"گیریم پدر تو بوده فاضل/ از فضل پدر تو را چه حاصل"
من تنها چیزی که واقعا متوجه نمیشم اینه که چه تضمینی وجود داره که کسی که از خانواده ی شهداست لزوما حتما خودش هم انسان مفیدی باشه؟اصلا معنی فرق گذاشته شدن بین آدمها رو نمی فهمم.امکانات باشه و کمک بشه اما قبول ندارم که در یکسری زمینه ها باشه که خیلی ها که مستعد تر هستند در حسرتش بمونند و فردی که شاید استعداد کمتری داره خیلی راحت تر وارد بشه.فکر نمی کنم نفس این عمل صحیح باشه و یکجورایی سوء استفاده کردنِ.این همه آدم در روستاها و مناطق محروم و یا با وضعیت مالی بد جزء نخبه ها هستند مگه سهمیه داشتند؟بعد انصافه بخوایم اینقدر راحت چشم پوشی کنیم و عظمت کار شهدا رو با اینکار زیر سوال ببریم؟
آدم تا در موقعیتش قرار نگیره نمی تونه بفهمه.

کودک فهیم دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 23:58 http://the-nox.blogfa.com

توی نظراتم چقدر ظالم به نظر می رسم.
یک لحظه نظراتم رو خوندم خودم ترسیدم.

خورشید سه‌شنبه 3 مرداد 1391 ساعت 11:38 http://khorshidejonoob1.blogfa.com

ببینین ... خیلی ساده اس ... اگه همین جانبازها و شهید ها نبودن که خانواده ها و بچه های کوچیکشون رو تنها و بی سرپرست رها کنن و برن و بجنگن ( صرف نظر از خوب یا بد بودن جنگ ) شاید الان زبان رسمی کشور ما عربی بود !

پس فکر نمی کنم دادان امکانات به بچه هاشون اینقدر سخت باشه هر چند که سر سوزنی جبران نبود پدرشون رو نمی کنه ...

و دیگه اینکه کلی امکانات به بقیه ارگانها داده میشه ... مث همین شرکت نفت ... بانکها ...سازمانهای آب و برق و ...چه وام هایی ... چه سفرهایی ...

به بچه هاشون ... خانواده هاشون .... حالا فقط سهمیه دانشگاه این بچه شهیدا به چشم میاد ؟

کافیه فقط کمی انصاف داشته باشیم ...

کودک فهیم سه‌شنبه 3 مرداد 1391 ساعت 12:29 http://the-nox.blogfa.com

من میگم چرا باید از ابتدا سهمیه ی دانشگاه داده بشه که بعد حالا گفته بشه که نه ایشون استفاده نکرده و تهمت نزنید و تر و خشک با هم سوزونده بشه؟! امکانات صد در صد باید باشه اما نه به گونه ای که نفس عمل زیر سوال بره و اهدافی که پدرانشون یک زمانی براش جنگیدند زیر سوال بره.امکانات در زمینه های دیگه باشه.عشق و علاقه و استعداد آدم ها می تونه آینده رو تغییر بده.از کجا معلوم که فرد با صلاحیت تر و مشتاق تر و با استعدادتر در دانشگاه نتونه کشور خودش رو به همون اهدافی که شهدا براش جنگیده بودند برسونه؟باور کنیید خودِ شهدا خیلی خوشحالتر میشند وقتی ببیند فرزندانشون با استعداد و توانایی خودشون و بدون اینکه حتی نامی از سهمیه باشه(گرچه استفاده هم نشده باشه)وارد دانشگاه شده و پله های پیشرفت رو به عنوان یک فرد معمولی نه به عنوان فرزند و خانواده ی شهید طی می کنه و اینکه بدونه اون هم مثل فرد معمولی دیگه به نوبه ی خودش داره برای آینده ی خودش و کشورش تلاش می کنه.

شادی چهارشنبه 4 مرداد 1391 ساعت 01:42 http://wordsofshadi.blogsky.om

http://www.gilasee.com/1391/04/30/%D8%A8%DA%86%D9%87-%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%85/

زری چهارشنبه 4 مرداد 1391 ساعت 13:06

نظر خودت رو هم بگو اگه میشه؟

اولا که امیدوارم هیچ جای دنیا هیچ جنگی در نگیره که شاهد چنین حسرت ها و مرگ هایی باشیم
به نظرمن خانواده شهدا مستحق بهترین امکانات رفاهی و اموزشی هستند
اما این امکانات طوری بهشون داده بشه که شان و حیثیتشون حفظ بشه و حمل بر صدقه نشه
روش هایی که فکر نکنن جون عزیزشون رو با مال دنیا معامله می کنند
جوری که حساسیتی برای دیگران ایجاد نکنه

اگر سرمایه های این مملکت به جای عراق و لبنان و بحرین و سوریه و فلسطین برای مردم خودمون هزینه می شد بهشتی داشتیم که نه نیازمندی وجود داشت نه بیکاری نه پشت کنکوری
چرا که نه ؟ بهترین شغل و بهترین رشته تحصیلی و بهترین امکانات رو به این خانواده ها می دادند که بازمانده قهرماننان ما هستند
اونوقت هیچکس حساس نمی شد

سارا چهارشنبه 4 مرداد 1391 ساعت 13:12 http://ma3nafaronesfi.blogfa.com

اولین بار میام اینجا اما فقط میخوام بگم سهمیه ها و مزایایی که به فرزندان شاهد میدن همشون حقشونه و این حتی یک دهم حقی که به گردن این مملکت دارن نیست ...بابا چرا بعضیا نمیفهمن اگه اینا باباهاشون رو از دست نمیدادن اگه پدرای اینا نبودن مملکتی نبود که توش دانشگاهی باشهههههه هواپیماهای عراق تا تهران رو هم بمباران کرد ...
تو همه ی دنیا همینه همون جاهایی که ما حس میکنیم همه چی سرجاشه کسایی که برای کشورشون میمیرن رو میزارن رو سرشون اونوقت مااااااااااااااااااا ما اینقدر قدر نشناسیم ما اینقدر ........
ادم اگه خودش اهل تلاش و درس باشه اینا جایی از ما پر نکردن...
فقط اشکال جامعه ی ماست که این سهمیه هارو جوری میده انگار داره لطف میکنه اینا لطف نیست اینا حقه حققققققق ...

heti چهارشنبه 4 مرداد 1391 ساعت 13:48

به نظر من اگر هم براشون امتیازی در نظر می گیرن این دیگه تقصیر اینا نیست .این مشکل اوناییه که می خوان جای خالی پدارشونو با این چیزا براشون پرکنن .
فرزندای شهید حقشون هست هر امکانی ولی من وقتی می بینم یکی به خاطر برادرو خواهر وعمه ودایی شهید امتیازی می گره بدم می یاد .

niloofar جمعه 6 مرداد 1391 ساعت 18:39

daghighan in vase khodamam soale ke chera maro be in did mibinan?!

فرزند شهید چهارشنبه 11 مرداد 1391 ساعت 16:57

1.من فرزند شهیدم و هیچ وقت در مدرسه شاهد درس نخوندم.اگر مدرسه شاهد بد بود خب چرا رهایش نکردید.
2.بچه شهید هم ادمه می تونه اشتباه کنه.نکنه شما همه فرشته اید.
3.ای کودک فهیم،ای خانم میم ،سپیده...چی بگم،دلم نمیاد بگم خدا سایه پدرتون را از سرتون برداره که بفهمید یتیمی چه دردیه.
4.بین کسی که عادی مرده و کسی که رفته از وطن دفاع کند و شهید شده فرق هست،می فهمید.
5.در ضمن شما بروید و ببینید فلسفه این سهمیه چه بوده:بنیاد هزینه ای معادل تحصیل یک دانشجوی عادی را به وزارت علوم میدهد،به اندازه 5 درصد از هر ظرفیت،که ممکن است آن ظرفیت پر شود یا نشود،این 5 درصد هم باید در بین ایثارگران رقابت کنندونمره ای معادل اخرین نفر پذیرفته عادی کسب کند.اغلب هم این ظرفیت پر نمی شود و دانشجویان عادی ان را میگیرند.
6.در سال های اخیر با طرح تقویت بنیه علمی این بچه ها را برای کنکور اماده میکنند و اصلا به این سهمیه هم نیاز ندارند .حالا شما هی تنبلی خود را به پای ما بنویس.
7.من در عجبم شما چرا به سهمیه اساتید گردن کلفت دانشگاه با ماهی خدا تومن حقوق گیر نمی دهید.
8.این سهمیه ها که بابا نمی شود
9.البته یک سری ادم خود خواه هستند که به خاطر خودشان حاضرند سر به تن بابایشان نباشد.

سمیه شنبه 21 مرداد 1391 ساعت 15:44

با خواندن پست شما دوران مدرسه ام برایم تداعی شد. منم مشکل هضم مسایل فرزندان شاهد داشتم. از یک طرف هرچند مدت هم مدرسه ای اشک ریزان به مدرسه میامد و ما میفهمیدیم که پدرش شهید شده و این کابوس شبهای کودکی من بود- از دست دادن پدر یا ازدواج دوباره مادر - و از طرف دیگر امتیازات فراوانی که به فرزندان شهدا می دادند که طبیعی است برای کودکانی در سن ما این امتیازات غیر قابل درک و رشک برانگیز بود.
من تا پایان دوران دبیرستان در مدرسه های شاهد درس خواندم. و دو نکته همیشه در ذهن من از آن دوران وجود دارد: 1- سخت گیری های مذهبی در خیلی از اوقات نتیجه عکس داشت 2- (قصد جسارت ندارم) ولی علارغم امکانات داده شده ،در بین فرزندان شاهد مشکلات عجیبی در بزرگسالی هستم که شاید دلیل اصلی آن فقدان پدر باشد.باز هم می گویم قصد جسارت ندارم و نکاتی که گفتم شامل حال همه نمی شود

سمیه شنبه 21 مرداد 1391 ساعت 15:52

با خواندن پست شما دوران مدرسه ام برایم تداعی شد. منم مشکل هضم مسایل فرزندان شاهد داشتم. از یک طرف هرچند مدت هم مدرسه ای اشک ریزان به مدرسه میامد و ما میفهمیدیم که پدرش شهید شده و این کابوس شبهای کودکی من بود- از دست دادن پدر یا ازدواج دوباره مادر - و از طرف دیگر امتیازات فراوانی که به فرزندان شهدا می دادند که طبیعی است برای کودکانی در سن ما این امتیازات غیر قابل درک و رشک برانگیز بود.
من تا پایان دوران دبیرستان در مدرسه های شاهد درس خواندم. و دو نکته همیشه در ذهن من از آن دوران وجود دارد: 1- سخت گیری های مذهبی در خیلی از اوقات نتیجه عکس داشت 2- (قصد جسارت ندارم) ولی علارغم امکانات داده شده ،در بین فرزندان شاهد مشکلات عجیبی در بزرگسالی هستم که شاید دلیل اصلی آن فقدان پدر باشد.باز هم می گویم قصد جسارت ندارم و نکاتی که گفتم شامل حال همه نمی شود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد