ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
اگر سریال کوچک جنگلی را به خاطر داشته باشید حتما این ترانه خاطره انگیز را نیز به خاطر دارید.
با صدای استاد ناصر مسعودی
متن گیلکی ترانه :
************
چقدر جنگلا خوسی،
ملت واسی خستا نبوسی، می جان جانانا
ترا گوما میرزا کوچیک خانا
خدا دانه که من نتانم خفتن از ترس دشمن، می دیل آویزانا
ترا گوما میرزا کوچیک خانا
چرا زودتر نایی، تندتر نایی تنها بنایی، گیلان ویرانا
ترا گوما میرزا کوچیک خانا
بیا ای روح روان، تی ریش قربان به هم نوانان، تی کاس چومانا
ترا گوما میرزا کوچیک خانا
اما رشت جغلان، ایسیم تی قربان کنیم امی جانا، تی پا جیر قربانا
ترجمه فارسی :
************
چقدر در جنگل برای مردم می خوابی، خسته نشدی
جان جانانم، با توام ای میرزا کوچک خان
خدا می داند که من نمی توانم از ترس دشمن بخوابم
دلم آویزان است، با توام ای میرزا کوچک خان
چرا زودتر نمی آیی، تندتر نمی آیی، تنها گذاشتی
گیلان ویران را، با توام ای میرزا کوچک خان
بیا ای روح روان، قربان ریشت
به قربان چشمان آبی تو شومچشمانت را روی هم نگذار ای میرزا کوچک خان
ما بچه های رشت، قربانت می رویم
جانمان را زیر پایت قربانی می کنیم.
تصاویر مبهمی از این سریال در ذهنمه
اگه اشتباه نکنم کارگردانش بهروز افخمی بود
چقدر بازیگر نقش کوچک خان را دوست داشتم با آن عینک فرم گرد و ریشهای انبوه مشکی..یادم است اخرین سکانس های این سریال رو با گریه دیدم..نمیدونم به خاطر تصاویر غمگین بود یا سوز موسیقی متن...اما با تمام بچگی ام غمش را حس میکردم
یکی از دوستان پدرم یگ پیرمرد نازنین رشتی بود..
گاه گاهی برایمان دم میگرفت و میخواند...صدای خشدار از سیگار اشنوی قدیم و بغضی گرم و موهایی سپید.. چقدر دلم برایش تنگ شد..
میرزا کوچک خان اسطوره است..نه فقط برای گیلانی ها..برای همه ی ما..
و چقدر گیلانی ها مردمان غیور و نازنینی هستند..جدا از غذاهای بی نظیرشون, سرزندگی و شوخ طبعی و مهمان نوازی شان زبانزد است..
ممنون برای این پست خوب..سرت سلامت رفیق
مرسی تیراژه
اون مرد عینکی میرزا نبود
دکتر حشمت طالقانی بود
همشهری عزیزمون که نقشش رو مهدی هاشمی بازی می کرد
اااااااااا؟
چقدر خوب یادتون مونده!
خب باید هم یادتون مونده باشه..بلاخره جای پدربزرگ بنده هستید دیگر !
ممنونم از اطلاعاتتون
وسوسه شدم به دیدنش مخصوصا که حالا حرف یکی از همشهریان مثل همیشه عزیزمان هم در بین است! تعریف از خود نباشد البته!
پرس و جو میکنم ببینم میشه دی وی دی این سریال رو پیدا کرد یا نه.
(تمام ایکون های این کامنت با ترس و لزر و سلام و صلوات گذاشته شدند.. در این موقعیت فعلی جسارت نباشد یک وقت خدای ناکرده!)
من از این فیلم متاسفانه فقط آهنگش یادمه (اون هم فقط ریتمش) و اندک تصویر مبهمی از اتفاقاتی که در جنگل رخ میداد.
هیچ نمیدونستم متن به این زیبایی داره .
علامت تعجب درج شده در اخرین خط کامنت قبلی ام اضافی است.
کامنت بی نام بالایی را هم بنده ی حقیر نهاده بودم
والا با این کامنت گذاشتنم
سلامم بابک عزیز
اون زمانا که تلویزیون میدیدیم ..همون عنفوان کودکی و نوجوانی که خاطرتون هست..(الان چندسالی هست اصلا نمی بینم)(آیکون توضیحات شفاف حتی)
القصه سریال میرزا کوچک خان و سربداران و ابن سینا رو دوست داشتم و البت همون دکتر حشمت مد نظر تیراژه جون
و شخص شخیص ابن سینا تو سریال ابوعلی سینا ..
واااااااااااااااااااااااااااااای یعنی چقدر این پست چسبییییییید
مدیونید فکر کنید واسه اون چنتا خط رشتی بوودا
ولی همه یه طرف ترجمه ی فارسی شما یه طرف بابک خان
وای میرزا ... چقدر حرف دارم برای این مرد ... حرفهایی که مدتهاست تو گلوم مونده ... وقتی از جاده های کوهستانی اطراف فومن میگذرم ناخود اگاه یادش میفتم که با خودم میگم چقدر صدای قدمهاش و صدای سم اسباش تو این کوهها پیچیده ...
به برکت جمع کردن مکرر دایره ی زنگیمان و شبکه ی Ifilm همین چند وقت پیش دوباره یک دل سیــــــر قیام جنگل رو به علاوه ی گل پامچال از این شبکه دیدیم ، آهنگ هر دو سرایل را دوست داشتم
آقا اجازه
آهنگ درخواستی هم پخش می فرمائید احیانن ؟
حیف که بعضی ملاحظات اجازه نمی ده یه کامنت در جواب " فاطمه بانو " بذارم
لال می شویم به احترام صاحبخانه
سلامم برادر محمد خان
شما اصلا فک نکن من کنجکاو شدم اصلا و ابدا
میدونم مشکل سر همون عنفوان کودکیه ..خودم وقتی می نوشتم همش حس میکردم همین دور و ورایی..
ای جانمممم سر به سر هم گذاشتن های بزرگتر های بلاگستان!
آقای اسحاقی ممنون که ما در تحریریه یک مطبوعه آن هم در ساعات پایانی شب شاد کردی!
این سریال رو در دوره کودکی در کنار پدرم - با اینکه بعضی جاهاش رو واقعا نمی فهمیدم در اون موقع- می دیدم. و از اونجایی که ما اصالتا گیلانی هستیم خیلی هم لذت میبردیم و الان این سریال و خاطره آن به یکی از نوستالژیهایمان تبدیل شده است!
تیتراژ این سریال هم واقعا زیبا بود برگهای پاییزی و قطرات باران(اگر درست یادم مانده باشد)
میرزا مردی به سبزی جنگل و سخاوت دریا. مردی از سرزمین باران.
این ترانه و موسیقی رو واقعا دوست دارم.باز هم متشکرم
ان شاء الله بماند سر فرصت مناسب تری
یکی طلب شما فاطمه بانو
یه چهار پنج تا هم طلب این نو گل همیشه خندان ، نونهال کافه نشین ، تیراژه خانم گل
قربانت تیراژه جانم..دلت بزرگه..
قبول ما بزرگتریم اما به اعداد و سالگشت ها...ولی چه بسا در برابر آدمایی با صغر سن ولی روح و دل بزرگ و شان بزرگوارانه کوچک هم باشیم آدمایی مثل خود تو و خیلی از کوچک های بزرگی که اینجا دیدم..
ارادتمندم و خاکسار شمیم بانوی عزیز...
مراتب ارادت خود را خدمت جناب جعفری نژاد بزرگ نیز ابراز میداریم کماکان و بی دریغ!
من هیچی از این سریال یادم نمیاد
مرسی که ترجمشو گذاشتی.دلم گرفته.........دلم عجیببببببببببببب گرفتههههههههههه
امشب عاشققققق خودم شدم بعد مدتها.فقط و فقط بخاطر صداقتم.صاف صاف برگشتم به مادرم گفتم:بله مادرجان من بخیل و حسود شدم.به زندگی همه کسانیکه خوشبختند.معلومه وقتی میبینم اونا خوشبختن و شادن حسودیم میشه.بله من بخیل و حسود شدم واقعا...
دختر هرچه بادا باد،فقط صداقتتو عشقه،قربون مرامت برم!!
تو کشیک نشستم ساعتی پیش اومد که بیام نت ٬مثل همیشه اولین وبلاگی که رو که باز می کنم جوگیریاته....عکس استاد رو می بینم و همینجوری اولین نوشته بالای عکس رو ....میرم به اون روزهای دور...روزهای پایانی فیلمبرداری سریال...تفنگ های مشقی ....واصرارهای مکرر من که همراه پدر باشم ....پدر اون موقع با چند تن از دوستان هنرمند اولین اموزشگاه حرفه ای کارگردانی و بازیگری رو افتتحاح کرده بودن ...کلی از بازیگران فیلم که بومی بودن دست پروده اساتید همین اموزشگاه بودند که همراه استاد انوش نصر در فیلم ایفای نقش می کردند...تمام وسایل فیلم برداری و صحنه نزد پدر به امانت سپرده شده بود... مهمانی های مکرر عوامل فیلم در اموزشگاه و من اون موقع خیلی بچه بودم و درگیر پشت صحنه سریال... تیراندازی ها.و صحنه های نبرد....بابک...رفتم به اون روزا ...روزهای پخشش .... یکی از غم انگیز ترین سکانس ها صحنه ماسوله بود وقتی که میرزا شکست خورده از کنذ زن نابینا رد میشه.....می دونی اهنگ رو اول زنده یاد پوررضا خوند حتی چند قسمت با صدای ایشون پخش شد و بعد ٬ دیگر اسطوره موسیقی گیلان استاد مسعودی ...هر دو اجرا محشر و شنیدنی هستند....نمی دونی تو یه شب خسته کننده اونم تو کشیک ....شنیدن موسیقی به زبان مادری...رفتن به روزهای خوشی کودکی چقدر مزه داد....ممنون دوست من...ممنون...
چقدر خوشحالم که خوشت اومد دکتر
خسته نباشی ایشالا
کاش یه روز در مورد اونروزها و اون سریال بیشتر بنویسی
گراواتار یعنی چی؟
http://bia2bid.orq.ir
www.bia2bid.i
مزایده آنلاین
یه نمایه یا شکلک که مربوط میشه به ایمیل شما
و مثل امضاء می مونه برای تایید کامنت
این اطلاعات در مورد میرزا کوچک خان رو از چه منبعی آوردی؟
http://bia2bid.orq.ir
www.bia2bid.i
مزایده آنلاین
من اصلا در مورد میرزا کوچیک خان چیزی ننوشتم
لایک
http://bia2bid.orq.ir
www.bia2bid.i
مزایده آنلاین
اگر بدونی علیرضا چقدر این آهنگ رو دوست داره همیشه با باباش دوتایی با هم می خوننش
سلام
یاد سر بریده میرزا به ما می فهماند آزادی را دل سپردن بس نیست بلکه سر را باید بسپاریم به تیغ ...
و قدر بدانیم بیشتر و بیشتر ...
آفرین
این سریال که گفتین و اصلا نه دیدم نه شنیدم نه هیچی
ولی شعرش رو دانلود کردم و بسی چسبید
قربون شما
هیچی یادم نمیاد ازش متاسفانه البته فک کنم به سن من قد نمیده
ترجمه اش خیلی باحال بود
سلام.
من هم این سریال رو دیدم. موسیقی اش رو هم خیلی دوست داشتم.
یه پست هم در باره دلاوران تنگستان می نویسیم موج بانو جان
من اون موقع عاشق یوزف بودم که نقشش و گرگین بازی می کرد تو مدرسه سرش دعوا بود
خداییش خیلی نقش دوست داشتنی داشت
دستت درد نکنه بابک
ترجمه اش رو تا حالا نخونده بودم، چسبید
قربان شما
متاسفانه من ازش چیزی یادم نمیاد ولی اسمشو شنیده بودم..مگه چند سال پیش این سریال گذاشته؟؟؟
قاصدک جان به سن شما جوونها قد نمیده
منم خیلی یوزف رو دوست داشتم
انصافا تیکه ای بود واسه خودش
قاصدک جان خیلی وقت پیش بود به سن شما کفاف نمیده
من سریال و خیلی یادم نیست.... ولی صدای ناصر مسعودی رو خیلی دوستد داشتم همیشه بابام همیشه آهنگاش رو داشت خصوصا اونا که غمگین و سوزانک بود فکر کنم این ترانه هم لا به لای نوارهای بابا بوده....
خیایبان استاد سرای رشت،از اون محله های قدیمی و شلوغ شهره....خونه میرزا کوچک خان هم تو همین محله ست....
حالا که از این آهنگ لذت می برید،پس صدای مرحوم پور رضا رو از دست ندید....اواز سوزناکشون تو فیلم پس از باران رو یادتونه؟"دوواره آسمانه دیل پورَ بو...."
خدا رحمتش کنه
چه جالب!!!!!
من امروز خیلی اتفاقی این ترانه رو از تی وی شنیدم که همراه صحنه هایی از فیلمش بود
الانم اینجا این ترانه ومتن و خواننده اش رو دیدم
حکمتش چیه اونوقت؟من به تصادفی بودن اتفاقات اعتقاد ندارم
نمیدونم
آقای ناصر مسعودی خواننده این ترانه در قید حیات هستند آقای اسحاقی؟
خودم الان توی ویکی پدیا سرچ کردم
ممنون