جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

مدرسه یعنی ...



تصمیم گرفتم به جای نوشتن یک پست در مورد نوستالژی های مدرسه و اول مهر یه پست صوتی رادیویی درست کنم  اما با کمک شما ...

اگر دوست دارید شما هم میتونید در اجرای شماره بعدی رادیو جوگیریات سهیم باشید .


یک جمله در مورد مدرسه یا اول مهر انتخاب کنید و با کمک میکروفون یا گوشی موبایل  ضبطش کنید و به این آدرس ایمیل کنید :


kiamehr.bastani@gmail.com


تا ساعت 12 شب پنجشنبه هم برای فرستادن فایل فرصت دارید .

ایشالا جمعه شب و به مناسبت اول مهر از رادیو جوگیریات شماره 4 رونمایی میشه

حتی اگر هیچکس فایل صداش رو نفرستاده باشه ...






+ پست مرتبط




نظرات 108 + ارسال نظر
دل آرام چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 00:07 http://delaramam.blogsky.com

باز آمد بوی ماه مدرسه ...
برای مدرسه و اول مهر فقط یک جمله ؟ جا میشه یعنی تمام حس و حالمون توی همون یک جمله ؟
یاد صدای بهروز (مخاطب خاموش) افتادم که پارسال از مدرسه گفت ...
کاش بتونم شرکت کنم .

فرزانه چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 00:09 http://www.boloure-roya.blogfa.com

خوب می فرستیم حالا چرا دعوامون میکنی. اعصاب مصاب نداریا مهندس جان;)

فرزانه چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 00:10 http://www.boloure-roya.blogfa.com

در ضمن دلارام یادش رفته جایزه نفر اولی بخواد سهم ایشون رو هم به من بدین لطفا:))

علیرضا چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 00:11

یه جمله فقط؟
مگه میشه؟
میشه روزها ... ماه ها وراجی کرد

دل آرام چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 00:13 http://delaramam.blogsky.com

میگم محمد چه با اعتماد به نفس و همچین با لبخند کجکی داره به دوربین نگاه میکنه
یعنی میخواسته بگه از همون روز اول شیفته علم و دانش بوده ؟؟ میخواسته بگه خیلی شجاعه و از مدرسه نمیترسه ؟؟ دقیقا هدفش چی بوده ؟؟

عارفه چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 00:17 http://inrozha.blogsky.com/

آقا یه جمله خیلی کمه آ(یکون یه آدم پررو که دوتا بازی قبلی رو جامونده تازه تو رادیو قبلی هم آهنگ درخواستش پخش نشده اینجا نداره اگرنه میذاشتم)

م . ح . م . د چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 00:23

عاغا اصن اینا رو ول کن

من عاشق این گوگولی مگولی عکس شدم

چه جیگریه این بشر

این کی بیده ؟!

طـ ـودی چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 00:51 http://b-namoneshon.blogsky.com

خب
من برم فکرامو بکنم
یه جمله یادم بیاد
بعد ضبطش کنم
بعد بفرستمش

بانوی اُردیبهشت چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 01:00

سعی میکنم!
آخه مگه میشه تو یه جمله!
سخته آقا بابک!

فاطمه شمیم یار چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 01:46

سلاممم
اجازه ..فرزانه راست میگه خوب چرا دعوا می کنی؟
من اگه وقت نکردم جمله ام رو میگم فرزانه برام بخونه (آیکون از پیش خود بریدن و دوختن و این حرفا)

ثنا چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 01:54

عکس زیبایی گذاشتید.اقدامتون هم باید جالب باشه

یک راهنمایی میخاستم ازتون که در قالب نظر خصوصی فرستادمش براتون.پیرو اخرین کامنتم در پست قبل و جوابتون.پیشاپیش سپاس

گیل دختر چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 03:09 http://barayedokhtaram.blogfa.com

این عکس شماست آقای اسحاقی ؟ چشماتون از شیطنت برق میزنه و البته آمیختهست با کمی مظلومیت ... اگرچه این دوتا یکم با هم تضاد داره ...اما باور کنید هر دوتای اینا تو نگاه این پسر بچه ای که زل زده به دوربین مشهوده ...

تیراژه چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 03:32 http://tirajehnote.blogfa.com

گیل دختر جانم
این عکس محمد باغ بی برگیست
جز شیطنت هم چیز دیگری در نگاهش مشهود نمیباشد همی!!
یکی بیاد بگه در یک جمله چی میشه در مورد ماه مهر گفت آخههههههههههه!!!!
میخواین من یک فایل سراسر خنده ی ملیحانه بفرستم؟! یا همون مصاحبه ی سالگرد دانه های ریز حرف برای هفت پشت همگی مان کافیست؟!

الهام چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 07:54 http://sampad82.blogfa.com

تازه میخواسم بگم صوتی سخته بیاین آسونش کنید عکسیش کنید!
توو خونه محمد اینا جشن بوده؟!

غریبه چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 08:55

باز بوی مدرسه بوی بازیهای راه مدرسه واقعااحساس قشنگی بهتون تبریک میگم.که مارو به گذشته بردید.

جعفری نژاد چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 09:21

سلام

چقدر خوبه این عکس محمد . هر چند قبلا تو بازی عکس مدرسه دیده بودم این عکس رو اما با اون روپوش یقه دکتری طوسی و اون کوله پشتی و اون چتری ها هم نوستالژیک شده قیافه اش هم دوست داشتنی

" ای کسانی که ایمان آوردید ، همانا خداوند کلاس اولی ها را وسیله ای قرار داد برای شکنجه نمودن انسان های خاطره باز ، باشد که با تماشای شوق مدرسه رفتن آن ها در خیابان قدر امروزشان را بیشتر بدانند "

روزگارمو چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 09:56 http://http://mavgola.blogfa.com/

سلام
اول مهر برای من یه حس سرگشتگی میده. از اون حسایی که خیلی دوست دارم. یه جورایی میخوام خودمو به مدرسه وخاطراتش بچسبونم.

سایلنت چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 10:33 http://no-aros.blogfa.com/

موفق باشید..

خورشید چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 10:40 http://shamsolmolook.persianblog.ir

1 جمله باشه.
من از مهر متنفرم همین.

خاموش اما اشنا چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 10:42

بابک جان یه سر بذن اینجاhttp://positive0a.blogfa.com/لطفا از بر و بچه های با مرام وبلاگی هم میخوام بیان و یه همت مردونه کنند

یاسمن چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 11:37

میگن مدرسه حالم بد میشه....خداااااااااااااااااا
به دادم برس

بابک اسحاقی چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 11:44

دوست خاموش ولی آشنا
من مطالبش رو خوندم ولی راستش رو بخوای قانع نشدم
کسی که از دیگران انتظار کمک داره باید دلیل کمک خواستنش رو بگه و مشکلش رو بیان کنه
اینکه من مشکل مالی دارم ومی خوام کلیه ام رو بفروشم آدم رو تحت تاثیر قرار میده ولی وقتی ایشون حاضر نیست بگه کیه و مشکلش چیه و خودش رو نشون بده حق بدین که اعتماد نکنیم

من خیلی دوست دارم که اگر کمکی از دستم بر بیاد براش انجام بدم ولی به شرط اینکه مطمئن باشم از اعتمادم سوء استفاده نشده

در هر صورت من دوستان عزیزی توی مشهد دارم که اگر این خانوم راضی باشه باهاشون دیدار بکنه و شرایطش رو اعلام بکنه با تایید اون دوستان من با کمال میل هر کمکی از دستم بر بیاد انجام میدم

فاطمه شمیم یار چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 11:44

سلامم
ای خدا چرا همه از مدرسه بدشون میان..
ای خدا چرا همه معلم ها را شبیه دراکولا می بینین..
ای خدا درسته مدرسه تجربه های سخت زیاد داره و داشته...ولی عشق و دوستیاش پس چی؟
ای خدا شیطنت هاش پس چی؟
ای خدا من برم ..افسردگی بگیرم..

..................
از شوخی که بگذریم حق میدم با س. یاست های غلط آموزشی و پرورشی اینقدر گریز از مدرسه داشته باشیم...

فاطمه شمیم یار چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 11:46

و البت دلایل عاطفی و انسانی هم داره قبول...الان نریزین سرم یهو..

مونس چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 11:47

فقط یه جمله؟

مموی عطربرنج چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 12:55 http://atri.blogsky.com

وووووووووویییییییییی!تورو خدا هی از مدرسه پست نزارین!! دلم هری می ریزه پایین! آخه من هیچوقت از کلاس بندی اول مهر راضی نبودم!

آفرین چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 13:06 http://afarin55.persianblog.ir/

تبریک میگم روز شکوفه ها رو به شما و گل پسرتون.
امروز به گل پسرتون تو مدرسه خوش گذشت؟خوشحال میشم از زبان ایشون بنویسید.

جزیره چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 13:47

میگم من یه پیشنهاد دارم تیراژه. ار اونجایی که اگهتو بخای فای بفرستی اول تا اخرش میخندی بیا اون جمله شو تو بگو،بعد با صدا من ضبط میکنیم جمله رو. اخرشم یکم از خنده ها توو میزاریم و میشه محصول مشترک جزیره و تیراژه.خوبه؟

جزیره چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 13:48

ار=از
اگهتو= اگه تو
فای=فایل
:دی

جعفری نژاد چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 13:57

به سلامتی انگار این پروژه ی کذایی داره تاثیرش رو جزیره می ذاره

علاوه بر این که از شیطنتش کاسته شده ، یواش یواش داره تایپ کردن هم از یادش می ره سندش هم همین نیم وجب کامنتی که شونصد تا غلط داشت

فقط نگرانشم ، می ترسم با این اوصاف تا به روز دفاع کردن از پروژه برسه " کل یوم " حرف زدن هم یادش بره مجبور شه با پاتومیم از پروژه اش دفاع کنه

تیراژه چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:03 http://tirajehnote.blogfa.com

جزیره جان
من حرفی ندارم برای این تولید مشترک!
اما اگه حرف زدنت هم مثل کامنت گذاشتنت این طور غلط غولوط باشه ترجیح میدم برم تو فیلم "آقا و خانم بین" با هنرمندی خودم و "مستر بین" بازی کنم تا اینکه با شما فایل مشترک اجرا کنم!
همین نیمچه آبرو رو از سر راه نیاوردم که خواهر!

جزیره چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:05

به قول تیراژه ترکستم!!!!! از خنده برادر جعفری نژاد. اون پانتومیم خیلی باحال بود


نه تیراژه جان خیالت راحت، حرف زدنم خوبه. بعدشم تایپ کردنم هم خوبه. انگار یادتون رفته من کیبوردم فارسی نداره هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

بابک چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:09

جزیره جان شما تو مدرسه دیکته چند می گرفتی عزیزم ؟

جزیره چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:12

بیسد

تیراژه چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:26 http://tirajehnote.blogfa.com

جزیره جان
کیبورد من هم فارسی نداره که هیییییچ! تازه علاوه بر این تمام رنگ کیبردم هم رفته ..این هم سندش:
http://s3.picofile.com/file/7504762575/Photo0517.jpg
اینهمه هم فجیع تایپ نمیکنم!

برو خواهر..برو این دام جای دگر نِه!
اون "بیسد" ایام کودکی تان هم احتمالا از روی ناچاری معلم های بیچاره برای خلاصی از زبون ماشالا طویل! شما داده میشده!!
شاید هم منظورت "بیسد" بوده بیدون 2!

بابک چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:39

تیراژه من تو عکس سایه یه غول می بینم که میخواد لپ تاپت رو بخوره
فرار کن

میلاد چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:39

السلام علیک یا سیدی بابک
کیف حالک ؟
نجرسون؟

میلاد چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:40

بابک توهم آقا غولی رو دیدی، منم دیدم

بابک چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:42

در ضمن جا داره من همینجا از استقبال دوستان از این رادیو تشکر کنم
انقدر ماشالا استقبال زیاد بوده که من به جای برنامه رادیویی می تونم یه سریل بسازم
وواقعا ممنون

بابک چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:43

سلام تپل ؟
چطوری ؟
چه عجب
اینورا ؟
خودت نجورسن؟

تیراژه چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:43 http://tirajehnote.blogfa.com

نترس برادر
اون غول خودیه!
عین خودم مظلوم وبی آزار!
شما خودشو نگران نکن و تمرکز کن برای ادامه ی سرودن دو بیتی های فاخر در وبلاگ وزین و نورانی دانه های ریز حرف!! فعلا که تنهایی جرات نداریم اونجا رو رفرش کنیم ! اما بعدا با والدین میاییم برای سرکشی به امورات!

تیراژه چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:45 http://tirajehnote.blogfa.com

لا اله الا الله

میلاد جان
اگه اون سایه ی بخت برگشته ای که دیدی غول بوده
پس شما صبح ها موقع شستن دست و صورت مبارک تو آینه ی روشویی چی چی میبینی برار جان؟

تیراژه چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:48 http://tirajehnote.blogfa.com

بابک جان
خداوکیلی خودت بیا دوتا تک جمله در مورد ماه مهر بگو که ما بعدا بتونیم تو فایل هامون بلغور کنیم
ببینم میتونی
آخه چی میشه گفت؟
ماه مهر..ماه مهربانی
مهر امد با مدرسه
مهر و مدرسه.
باز امد بوی ماه مهر..بوی بازی های راه مدرسه
مهررررر..یعنی محبت
مهر اومده بچه ها.پاشین بیاین تماشا
مهر اومده..مهرم ازاد جونم حلال
والا ...!
نکنه انتظار داری دوبیتی بسراییم؟!

میلاد چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:54

خوبیم، میذگرونیم روزگار پیچیده رو بابک جان

تیراژه جان بنده در آینه روشویی یک پسر خوش هیکل، خوش تیپ می بینم که وزنش کاملا ایده الا و روفرمه

میلاد چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 14:56

در ضمن دختر چه معنی داره پاشه بره کامنتدونی وبلاگ +18 دانه ها ؟

جعفری نژاد چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 15:03

من باید اعتراف کنم اصلا دوست نداشتم جای کیبورد تیراژه باشم

دختر تو با این زبون بسته چی تایپ می کنی ؟؟؟؟

تجربه بنده ی کمترین میگه حتی اگه تمام قطعنامه ها و بیانیه های سازمان ملل از بدو تشکیل این سازمان رو هم شما با همون دست ها و همین کیبورد تایپ و تکثیر کرده باشی نباید همچین بلایی به سرش بیاد

نکنه وقتی احساس می کنی کثیف شده میندازیش تو ماشین لباسشویی ؟

یاللعجب ، انصافا که سرزمین غریبیست بلاگستان با آدم های غریب تر ...

میلاد چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 15:03

امروز یکم سرمون خلوت بود گفتم بیام اینجا اتیش بسوزنما، کسی نیست؟

میلاد چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 15:04

ایول ممدخان بزرگ
السلام عیلک یا سیدی ممدحسین
خوبی دا؟

جعفری نژاد چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 15:06

اگه همین الان مجبور نبودم که برم از دفتر بیرون حتما یه شکوائیه از زبون این کیبورد بینوا می نوشتم ، از اون شکوائیه ها که مادر بگرید هااااا

بابک چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 15:06

ببین لزوما نباید یک جمله ( از نظر دستوری ) باشه
منظورم این بود که دیگه خاطره و داستان نشه .
طولانی نشه

مثلا : مدرسه منو یاد کودکی میندازه ٬ یاد زنگ تفریح ٬ یا دیکته یاد حساب ٬ یاد مشق ٬ یاد بوی کاغذ کاهی و پاک کن و تراشه های مداد سیاه ...


من دوست دارم جمله ها مال خودتون باشه ولی اگه سخته میتونید این جملات رو انتخاب کنید مثلا :

مدرسه یعنی : خانوم اجازه ! ما بگیم ؟
مدرسه یعنی ماه و ستاره و بیست و صد آفرین
مدرسه یعنی خوبها با یه عالمه ستاره - بدها با یه عالمه ضربدر
مدرسه یعنی آقا اجازه این آرش اذیتمون می کنه
مدرسه یعنی میذاری با مداد شمعیات نقاشی بکشم ؟
مدرسه یعنی آقا به خدا دفترمون رو جا گذاشتیم ولی مخشامونو نوشتیم
مدرسه یعنی برپا ... بشینید بچه ها ... برجا ...
مدرسه یعنی وسط کلاس حساب از تو جامیز نیمکتت خوراکی یواشکی بخوری

مدرسه یعنی : آقا اجازه به خدا ما نبودیم . پیرزاده بود به خدا
مدرسه یعنی : آقا ما بگیم ؟ آقا ما بگیم ؟ ... بچه ها به نوبت . اول دست بلند کنید . تو بگو ...
مدرسه یعنی : از جلو نظام ... الله
خبببببببببر دااااااااااااار : الله اکبر خمینی رهبر
به احترام سرود ملی بایستید بچه ها :
شد جمهوری اسلامی به پا ... که هم دین دهد ....

مدرسه یعنی : من میخوام این ثلث شاگرد اول بشم . بابام قول داده برام آتاری بخره

و ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد