جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

گزارش یک جشن

به خاطر لطف و محبت تک تک دوستانی که دیروز و پریروز و امروز همه جوره سنگ تموم گذاشتند

تک تک دوستان با محبتی که با کامنت و اسمس  و تلفن حسابی شرمنده ام کردند اندازه تموم دنیا ممنونم .

دست تک تکتون رو می بوسم و امیدوارم خدا بهم فرصت جبران محبتهاتون رو بده ...


از آقای مسعود چنگیزی ، مدیر بامرام و معرفت و دوست داشتنی بلاگ اسکای که اولین نفری بود که کامنت گذاشت و از تولدانه ،آبجی نرگس و یسنا و مریم و محمد و جعفری نژاد و عارفه و دنیز و دکتر بابک به خاطر دستخط قشنگشون

و از میلاد و سمیرا خانوم و هلن و هاله و تیراژه و الهه و فرزانه و دل آرام به خاطر مهمونی غافلگیرانه دیشب و هدیه ارزشمندی که به من دادند اندازه همه دنیا متشکرم .

و از مهربان عزیزم به خاطر همه خوبی هاش و تحمل هاش و هدیه قشنگش ممنونم .

این دو سه روز انقدر انرژی خوب برای من فرستادید که هیچ وقت نشستن پشت این مانیتور و نوشتن برای شما خسته ام نخواهد کرد .


جز شرمندگی چیزی ندارم

دوستای گلم ! ممنونم که هستید ...



نظرات 87 + ارسال نظر
حبیب دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 21:43 http://artooon.ir



چرا ماچهایی که کردمت رو نگفتی

حبیب دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 21:43 http://artooon.ir

اووووووووووووووووووووووه


اول شدم


ایول به خودم


محبوبه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 21:51 http://future-seed.blogsky.com

دوم
دست همه درد نکنه
ما که دور بودیم و نتونستیم تو جشن و شادی شما قدمی برداریم...
ایشالله همیشه شاد باشید و لبخند مهمان همیشگی لبهاتون

طـ ـودی دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 22:03 http://b-namoneshon.blogsky.com

ایشا... همیشه دورهم جمع شدن ها واسه شادی و خوشی باشه
و ایشا... همیشه شاد و پرانرژی باشید

کاسپر(بابک) دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 22:05 http://kasperworld.ir

ایشالا همیشه به همین خوشی و سلامتی بابی جان ...

کاسپر(بابک) دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 22:06 http://kasperworld.ir

میگما یه چیزی فکر کنم بهترین حسن کوچ کردن من به این بلاگ اسکای این بوده که زودی از آپ شدنت خبر دار میشم و مثل قبلنا جا نمیمونم

yasna دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 22:23 http://delkok.blogfa.com

آخییییی نازییی چه دوستای خوبی..
حسودیمان شد پسر عمو ما که همیشه تولدمان با عید یکی می شود نمی فهمییم کی چند ساله می شویم... می خواهیم کمپین تشکیل دهیم در جهت حمایت بنده خداهایی که تولدشان فروردین است...

مژگان امینی دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 22:24 http://mozhganamini.persianblog.ir

تولد صد سالگی ان شا ا..

دل آرام دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 22:28 http://delaramam.blogsky.com

ممنونیم که هستی ... اونقدر خوب و نازنین که شاید ذره ای و یا قطره ای از اون همه مهر جبران نشه هیچوقت .
شوخی نیست وقت گذاشتن و نوشتن و "شادی" خواستن برای آدمهایی که شاید هیچوقت نبینیشون ...
امیدوارم همیشه شاد باشی و خوشبخت در کنار مهربان عزیزم که عاشق خنده هاشم ...
از خدا میخواهم بهترین ها نصیبت شود همیشه .

الهه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 22:36 http://khooneyedel.blogsky.com

باعث آشنایی همهٔ ماهایی که دیشب برات جشن گرفتیم و گفتیم و خندیدیم و بهترین خاطره برامون باقی موند،خود تو بودی بابک جان...دوستیهای امروزمون رو مدیون توییم....لایق بهتر از اینها هستی...پس دشمنت شرمنده.....

+به شدددددت از مهربان عزیزم تشکر میکنم...واقعاً بدون همکاری و هماهنگی مهربان،جشن دیشب غافلگیرانه نمیشد...
الهی که شاد باشین همیشه

دل آرام دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 22:42 http://delaramam.blogsky.com

الهه به نکته فوق العاده ای اشاره کردی . مهربان ... واقعا اگر همکاری همه جانبه مهربان نبود ، هیچوقت اون جور که باید و شاید جشنمون غافلگیرانه نمیشد . مرررررررسی مهربان
و یه تشکر ویژه از هاله عزیزم ، که پیشنهاد اولیه از ایشون بود . مرررررسی هاله
و مرسی از شما برای اینکه باعث و بانی این دوستی ها بودی و هستی .

الهه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 22:55 http://khooneyedel.blogsky.com

منم از همهٔ دوستای خوبم که دیشب رو تبدیل به یه خاطرهٔ فراموش نشدنی کردن تشکر مکینم...الهی که دوستیهامون پایدار و همیشگی باشه.....
یکی این میکروفون رو از من بگیره!

مریم انصاری دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:05

آقای اسحاقی!

آقای پندار پارسا (pi.blogfa.com) (شاید وبلاگشون رو خونده باشین) توی یکی از پست هاشون نوشته بودن (عیناً کپی میکنم):

"حتما تا به حال بارها اتفاق افتاده که بنشینید و فکــــر کنید که اگر فلان چیــــز توی زندگیتان نبـــــــود چه اتفاقی می افتاد. اگر آدم خاص یا ابزار خاصی را نداشتید، چه می کردید. زندگی بدون ِ بعضی چیزها امکان پذیر نیست. بعضی از آدم ها، یا وسیله ها هستند که از بهشت آمده اند. خداوند آن ها را در زندگیمان قرار داده، تا دغ* نکنیم، تا تاب تحمل این همه بدبختی را داشته باشیم."

و برای من شخصاً... شما و همسرتون، همون آدم هایی هستین که از بهشت اومدین و خدا شما رو فرستاده توی زندگی من، تا با خوندن شما، دغ نکنم.

(اصولاً عادت به تعریف و تمجید بیخود ندارم. اگه این جمله های آقای پارسا، صادق نبود راجع به شما، هرگز این کامنت رو نمیذاشتم. )

(ببخشید کامنتهام جدیداً خیلی طولانی میشه نمیدونم چرا؟! )

شرمنده می کنی مریم خانوم
شما خودت خوبی که خوب می بینی

هاله بانو دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:05 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

شب قشنگی بود و قشنگتر می شد اگر بعضی ها یه نمه خوش اخلاق بودن ...

گلنار دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:06

اندر احوالات شیخنا

براوو به همۀ دوستای گل و احساس زیباشون و هدایای قشنگشون و مهربان عزیز که امیدوارم خانه تان و دلتان همیشه به هم و با هم گرم باشه .

هاله بانو دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:07 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

پس عکسها کو ؟؟؟؟
من منتظر دیدن کلی عکس با صورت شطرنجی بودم

الهه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:09 http://khooneyedel.blogsky.com

هاله جان تظا.هرات لازمه!منم دنبال عکسامونم !!!!

هاله بانو دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:12 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

یعنی مولول باید شعار بدیم الان؟؟؟؟

الهه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:15 http://khooneyedel.blogsky.com

بلی...فقط بلند و رسا!چون فکر کنم صاحبخونه الان خواب هستن و باید بیدارشون کنیم!

هاله بانو دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:17 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

باشه
مثل دیشب داد بزنیم خوبه ؟؟؟؟
احیانا کسی این حول و حوش مشغول درس خوندن نیست

الهه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:20 http://khooneyedel.blogsky.com

دیشب بچه های ساکت و خوبی بودیم بابا!!!(آبرومون رو حفظ کن هاله جونم!خیلی زیرپوستی اشاره کن که چقدر شلوغیم ما!)

هاله بانو دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:23 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

بعضی ها که مدام تو دست و پا بودن (دل آرام منظورم نیست ها )
بعضی ها که ما رو کشتن تا چهار تا خط بنویسن (تیراژه منظورم نیست ها )
بعضی ها هم که به دلایل زیاد قرار بود پودر بشن (میلاد منظورم نیست ها )
بازم بگم مولول ؟؟؟؟؟

سیندرلا دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:24 http://cinderellla.blogsky.com/

ایشالا 100 سال زنده باشین.
دست همه ی بچه ها درد نکنه جمیعاااااا".

الهه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:25 http://khooneyedel.blogsky.com

حیثیت همه رو یکجا به فنا دادی هاله جونمدیگه اگه ادامه بدی به بزرگترای جمع میرسیم خیلی بد میشه!ولش کن

دل آرام دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:26 http://delaramam.blogsky.com

والا من که در سکوت محض ، دست به سینه اون گوشه نشسته بودم .

میلاد دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:26

بنده به نمایندگی از وبلاگ خزگیریات، از شما تشکر می کنم که این جمع رو خودت دور هم جمع کردی

این بابک گل نازنین ما نبود، که الان من یا بقیه دوستان همدیگرو نمی شناختیم

پس محبت از خودت شروع شده بابک

بخاطر همینم هست که برای تک تک ماها ارزشی داری که با هیچی قابل قیاس نیست

و این جشن کوچیک یه هدیه ناقابل و غافلگیرکننده بود برای همه ی خوبیایی که به ماها داشتی و جدا کوچیک بود چون در قبال خوبی های تو مثل قطره بود در مقابل دریا

خلاصه اینکه ما ممنون توایم

منم مثل بچه ها از مهربان خانم خیلی خیلی مچکرم که امر خطیر و نفس گیر پنهان کاری رو تا لحظه اخر حفظ کردن و نذاشتن بفهمید ما چه قصدی داریم

و همین

الهه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:29 http://khooneyedel.blogsky.com

من رسماً الان به فهم تازه ای از لغت "سکوت" رسیدم با ارشاد و کمک دوست عزیزم دل آرام!

هاله بانو دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:30 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

خداییش دلم برای مهربان سوخت ... خیلی اذیت شد ...

میلاد دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:30

حالا الهه جان یکی نیست به این هاله بگه نه اینکه تو خیلی اروم و ساکت یه گوشه نشسته بودی

میلاد دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:31

دلارام خیلی اروم بود واقعا، فقط نمی دونم چرا نزدیک بود از کافه بندازنمون بیرون انقدر ساکت بود از شیطونی

هاله بانو دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:32 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

وای مولول دلی راست می گه رفته بود یه گوشه نشسته بود ... فقط کم مونده بود کتک بخوره ... من نمی دونم چرا یه گوشه نشستن اینقدر ....(سکوت محض یعنی این )

الهه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:32 http://khooneyedel.blogsky.com

میلاد جان من دارم پشت درهای بسته مذاکره میکنم با هاله که پودرت نکنه و از سر تقصیراتت بگذره!اونوقت تو با چنین کامنتی تمام تلاشهای من رو نابود میکنی؟!
پودرت رو میریزیم به دریا یا میسپاریم دست باد

میلاد دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:35

ای بابا الهه جان، این هاله که همش در تبل تو خالی میکوبه، زیاد نگران نباش

این جریان پودر شدن هم حکایتی مشابه داره

(ایکون میلادی که در حال در رفتنه)

هاله بانو دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:37 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

الهه پودرش رو میریزیم تو یه کیسه ... درش رو سفت می بندیم ... بعد کیسه رو می اندازیم وسط خیابون که یه تریلی هیجده چرخ بیاد از روش رد بشه
چطوره ؟؟؟؟؟

دل آرام دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:37 http://delaramam.blogsky.com

میلاد !!!
آقای کافی شاپی در حالی که اشک توی چشمهاش حلقه زده بود رو به من گفت : تو (یعنی من !) بین این دوستانت خیلی مظلومی

الهه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:38 http://khooneyedel.blogsky.com

وای هاله!اونوقت پودرش همه جا پخش میشه!بعد همه جا میلادی میشه!بعد شاید تاریخمون هم میلادی شد!بعد خیلی خارجی میشیم!نه؟!!
کاش اسم میلاد "هخامنش" بود!

هاله بانو دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:39 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

مطمئنی دلی جان ؟؟؟؟
لحظه ای که قرار بود از در کافی شاپ بیام بیرون رو یادته ...
آقاهه رو که یادته ؟؟؟؟ بیچاره کم مونده بود گریه کنه نه؟؟؟

الهه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:41 http://khooneyedel.blogsky.com

دلی!!!خود آقای سهیل این رو گفت؟من دیدم بغض کرده ها!نگو واسه تو دلش سوخته بوده!من فکر کردم به بابک حسودیش شده!

میلاد دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:41

اره دلارام راست میگی فقط من نمیدونم چرا موقعی که این ها رو داشت به تو میگفت ما نبودیم

هاله بانو دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:42 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

آره به خدا الهه ....
این میلاد خیرش حتی به تاریخ هم نمی رسه

تیراژه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:42 http://tirajehnote.blogfa.com

نه بابا!
آقاهه از غم دوری ما داشت گریه میکرد که فضای کافی شاپش رو برای مدتی کوتاه نورانی کرده بودیم
مخصوصا از درد فراق من و دلی!
نه دلی؟

دل آرام دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:43 http://delaramam.blogsky.com

به هاله :
آقای کافی شاپی خیلی هم خوشحال بود از دیدن من

به الهه :
دیشب اشاره نکردم ریا نشه . پس تو هم متوجه شدی

هاله بانو دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:43 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

به به جمعمون جمع بود فقط این یکی یه دونه بدون سوم شخص غایب کم بود

دل آرام دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:44 http://delaramam.blogsky.com

به میلاد
تو در حال فرار از دست هاله بودی که پودر نشی

به تیراژه :
آرررررره

میلاد دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:44

به به ببینید کی اومده، تیراژه خانوم

هاله همونی که خیلی سریع متن رو نوشت

تیراژه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:45 http://tirajehnote.blogfa.com

یکی یه دونه ی بدون سوم شخص غایب دیشب سوم شخص دار میشد اگه شماها کمی رفاقت به خرج میدادین!
که ندادین!!!

الهه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:45 http://khooneyedel.blogsky.com

هررررر
تیراژه هم اومد!بزن زنگو!
تیراژهٔ من!جریان صندلی رو که یادته نه؟!همون دیشب باید کار میلاد رو یه سره میکردیم!!!

م . ح . م . د دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:46

بازم تولدت مبارک کیامهر

هاله بانو دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:47 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

واییییییییییییییییییییی
جریان صندلی که بی نظیر بود الهه
حتی یادآوریش هم خنده داره

الهه دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 23:47 http://khooneyedel.blogsky.com

تیراژه ما که گفتیم پاشو به اون آقا ریشوئه کیک تعارف کن!خودت گفتی نه!شانس یه بار در خونه آدمو میزنه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد